به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 اردیبهشت 87 [ 09:25]
    تاریخ عضویت
    1387-1-24
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    3,748
    سطح
    38
    Points: 3,748, Level: 38
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    +پدری که بهترین بود!

    با سلام به همگی دوستان
    من فرزند اول خانواده هستم و 2 برادر کوچکتر دارم
    کوچکترین آنها کلاس سوم راهنمایی است
    زمانی که من کوچک بودم پدرم بسیار مهربان و دلسوز بود او زمانی معلم بوده و کودکان را خوب درک می کند ، با ما بازی می کرد و خیلی برای ما وقت می گذاشت
    خلاصه اینکه همه بچه های فامیل به ما حسادت می کردند که خوشبحالتون که باباتون شمارو گردش می بره و با شما بازی می کنه
    اما اکنون که من ازدواج کرده ام و برادربزرگه هم دوراز خانه دانشجو است مامان وبابا موندن و داداش کوچیکه
    درسته که از همه کوچکتره ولی خیلی بیشتراز سن خودش می فهمه
    اما بابا دیگه اون بابا نیست الان هم که بازی های کامپیوتری خوب بچه ها روی به خودش مشغول کرده
    خوب داداش کوچیکه تنها سرگرمیش همینه و شاید بگم بیشتر وقتش رو بعد از مدرسه پشت کامپیوتره
    ولی برخورد بابام اصلا باهاش خوب نیست گاهی خیلی دلم واسش می سوزه
    اخه فقق 13 سالشه ولی جسه بچه های چهارم پنجم دبستان رو داره
    ولی بابا اندازه یه ادم گنده ازش کارمی کشه
    مثلا وسایل سنگینی رو که خرید کرده می گه از سه طبقه پله بیاره بالا
    و اون هم انجام می ده
    بابا خیلی بد شده وقتی اون می ره دوچرخه بازی و مامان میگه مواطب باش که تو خیابون نره بابا می گه ولش کن بزار بره یه کی کمتر!
    و ازاین قبیل نفرینها
    اون خیلی کم غذا ست و سرسفره خیلی باید اصرارکنی تا یه لقمه غذا بخوره
    درحالیکه بابا می گه لی لی به لالاش نذارین بذار از گشنگی بمیره
    حالا شما می گین ما چیکار کنیم
    مامانم اینقدر غصه می خوررررررره

    خدایا اون بچه چه گناهی داره که باید اینجوری نفرین بشه
    اخه مامان وبابا این بچه رو از اول نمی خواستن
    ولی خوب خواست خدا بود که بمونه، حالا هم مامان شده سنگ صبور بچه و بابا شده
    سوهان روحش
    شما رو بخدا بگین از دست من چی برمی یاد؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اردیبهشت 87 [ 00:17]
    تاریخ عضویت
    1387-1-18
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    3,632
    سطح
    37
    Points: 3,632, Level: 37
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: پدری که بهترین بود!

    سلام
    بهترین چیز رابطه سنگین و با ابهت با پدر مادره.یعنی کاری کنید که پدرت باهات رودر واسی داشته باشه.هیچوقت سر نخ دستش ندین.معمولا این شیوه اخلاقی پدر شما فقط با چاخان درست میشه.ولی باید خیلی ظرافت به خرج بدی و گر نه نتیجه نمیگیری

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 اردیبهشت 87 [ 09:25]
    تاریخ عضویت
    1387-1-24
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    3,748
    سطح
    38
    Points: 3,748, Level: 38
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: پدری که بهترین بود!

    سلامی دوباره
    در باره این موضوع مشکل من کم تو این سایت امده از مدیریت همدری خواهش می کنم
    راهنماییم کنین
    من در این موارد تجربه چندانی ندارم
    می ترسم کارو ازاینی که هست خرابتر کنم
    مادرم هم بعضی اوقات از این رفتار بابا اینقدر عصبانی می شه ولی تو خودش می ریزه که فشارش تا 16 -17 می ره بالا
    برای اون بیشتر نگرانم
    به راهنمایی تون نیاز دارم

  4. #4
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,130
    سطح
    100
    Points: 287,130, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,080 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: پدری که بهترین بود!

    سلام سیما17
    به نظرم حلقه های مفقود زیادی در صحبت های شماست.
    از خصوصیات رفتاری برادرتون بیشتر بگوئید. چقدر شطینت داره، چه خصوصیات اخلاقی داره...
    رابطه پدر و مادرتون چطور هست. هر کدام چند سال دارند. به چی علاقمند هست. چه کارهایی را انجام می دهند.
    نقطه نظرات پدرتون در مورد زندگی و شما ها چیست.
    چه حوادثی طی این سالها روی خانواده شما تاثیر گذاشته است.
    آیا این تغییر یک روز صبح که پدرت از خواب بیدار شد رخ داده بود، یا طی چند سال و براساس مسائلی و....
    عکس العمل مادر و خود شما نسبت به این موضوع چگونه است...
    و شاید باور نکنید صدها مسئله دیگه دخیل هستند ....

    اما مهمترین این هست که دخالت مستقیم شما جهت تغییر وضعیت مشکل را بیشتر می کنه...
    شما باید مادرتون و پدرتون را ( حداقل مادرتون) را تشویق کنید مراجعه حضوری به مشاور خانواده داشته باشند و این سئوالات که من مطرح کردم و سایر موضوعات مهم دیگر دقیقا مورد ارزیابی قرار گرفته و روش بهبود آن بحث و بررسی شود.

  5. کاربر روبرو از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده است .

    ammin (چهارشنبه 02 بهمن 92)

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 اردیبهشت 87 [ 09:25]
    تاریخ عضویت
    1387-1-24
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    3,748
    سطح
    38
    Points: 3,748, Level: 38
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: پدری که بهترین بود!

    سلام و تشکر از اینکه نوشته من رو خواندید
    باید بگم پدرم 51سال و مادر48 سال دارند
    طی این سالها برادر وسطی خیلی بابا رو تو سنی که دبیرستانی بود اذیت کرد باید بگم که اصلا تمام زندگی مارو تحت تاثیر قرار داد
    اخه درحالیکه باید برای ورود به دانشگاه خودش رو اماده می کرد، ( شاگرد اول کلاسشون بود) یه هو عاشق شد و گفت باید برام زن بگیرید و من ال می کنم و بل می کنم مثل همه جوانها که تو سن 18-19 سالگی یه هو عاشق می شن
    و همچنین یه کی دو بار مامان cdمبتذل هم تو اتاقش پیدا کرد
    خوب جوونی دیگه
    حالا خدارو شکر اون روزها گذشته و همه اوضاع رو به راه شده و اینکه نه تنها درسش رو خوند الان سال سوم دانشگه و نیز به بابا تو کاراش کمک خیلی خیلی زیادی هم می کنه
    ولی داداش کوچیکه اون خیلی بچه اروم و با نظمی بود ولی چون از همه کوچکتر بود ما مدام تو خونه بهش دستور می دادیم و البته بابا و داداشم خیلی بیشتر
    و من و مامان بیشتر طرف بچه رو می گرفتیم و می گفتیم بابا این که گناهی نکرده اخری شده مثلا بابا به بزرگه می گفت اشغالو ببر بیرو ن در کوچه بذار اونم به کوچیکه می گفت اشغال و ببر بیرون در کوچه بذار و خلاصه اینکه ارمین اینو بده (اسم کوچیکه ارمینه)
    آرمین اونو بده ، اینو بیار اونو ببر
    خلاصه بچه اوایل بی چون و چرا انجام می داد بعد که کمی بزرگترشد
    خودشم دیگه مقابله می کرد
    ولی کلا" بابا م هنوز نسبت به بچه های فامیل و غریبه همون احساس رو داره و اونارو تحویل می گیره و گاهی مشاوره های جالبی به پدر مادرا واسه حل مشکلشون می ده ولی خودش تو رفتار با بچه کوچیکش مونده
    همیشه می گه من بزرگه رو با کتک ادم کردم اما شما ها نگذاشتین این یکی رو ادم کنم
    خلاصه اینکه به همه کارهای آرمین کار داره ، چرا رفتی ؟ چرا امدی ؟ چرا خوردی ؟ چرا نخوردی ؟ و سر تربیتش رفتارهاش با مامانم خیلی متفاوته
    مامانم یواشکی به آرمین پول تو جیبی می ده ....
    بازم اگه لازمه توضیح بدم؟
    ممنون که به حرفهای ما گوش میدین

  7. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 اردیبهشت 87 [ 10:06]
    تاریخ عضویت
    1387-1-20
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    3,618
    سطح
    37
    Points: 3,618, Level: 37
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 8 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: پدری که بهترین بود!

    سلام سیماجان
    به نظر من پدر شما در این سن نمی تونه مثل اون سال ها که در حق شما پدری کرده باشه .الان شما باید موقعیت سن ایشان رو در نظر بگیرید و خدایی نا کرده به پدرتان بی احترامی نکنید.چون پدر در هر سن و هر موقعیتی باشه پدر شماست .فرزندشو دوست داره و براش مهمه چون پاره تنشه و به نظر من هیچ ربطی هم به بچه ناخواسته نداره. شما و مادرتان می شه با آرمین صحبت کنید تا با رفتار خوب همان طور که پدرتان دوست دارد ، توجه پدرتان را جلب کنه. و شما با خوبی هر وقت سر حاله با احترام با پدرتون در این مورد صحبت کنید.
    آرمین می تونه در کمک به پدرتون پیش قدم بشه قبل از اینکه بهش بگه . یک کلام خودشو شیرین کنه ..
    انقدر بابا ها خوبن کاش جای شما بودم وپدرم رو با این همه مشکل که می گین در کنارم داشتم...

  8. کاربر روبرو از پست مفید شيدا تشکرکرده است .

    شيدا (چهارشنبه 04 اردیبهشت 87)

  9. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 17 آذر 91 [ 20:11]
    تاریخ عضویت
    1387-1-12
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    3,576
    سطح
    37
    Points: 3,576, Level: 37
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: پدری که بهترین بود!

    به نظر من پدرتون دیگه صبر و حوصله سابق رو نداره
    دقیقا پدر من هم عین پدر شما تازگی ها ( یه سالی میشه ) گیر میده من که بچه اول خونه هستم و فقط یه خواهر کوچیک دارم تازه هر کاری بگه میکنم و خلاصه تو کارش کمکش میکنم و. . . .
    قبلنا فمیل به پدر من هم حسودی میکردن ولی . . ..

    فکر کنم چاره ای جز سوختن و ساختن ندارید یا حداقل چند نوع رفتارو امتحان کنید تا نتیجه بده که کدومش کارسازه :

    مثلا : چند وقت پیش سر یه موضوعی پردم سر من داد زد تو ملا عام ( خودش هم میدونه از این کار متنفرم ) در حالی که هر دومون میدونستیم حق با منه بعدش منم به نشانه ی اعتراض کلا رفتم طبقه بالا و یه هفته منو ندید از صحبت هاش با خواهر و مادر متوجه میشدم که کمبود منو حس میکنه ولی خب بعد یه هفته خودش اومد بالا پیشم و آشتی کردیم

  10. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 شهریور 88 [ 09:47]
    تاریخ عضویت
    1386-12-12
    نوشته ها
    350
    امتیاز
    6,773
    سطح
    54
    Points: 6,773, Level: 54
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 177
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    218

    تشکرشده 222 در 118 پست

    Rep Power
    52
    Array

    RE: پدری که بهترین بود!

    سلام سیما خانم
    شاید پدرتان سنش رفته بالاتر و کمی حوصله گذشته را ندارد اما شما به او حق بدهید چون چشمش از برادر کوچکترتان ترسیده -یعنی وسطی- به خاطر همین است که قدری سخت میگیرد
    منم به عنوان یه پسر زمانی که سن کمتری داشتم بابام از این گیر ها می داد حالا میبینم کلی به دردم می خوره
    الان اجتماع ما برا بچه های هم سن سال برادرتان بسیار بد شده الان اگر پدرتان برادرتان را زیر ذره بین نگیرد پس کی بگیرد الان سن تربیت است و می داند پس فردا برادرتان باید خودش گلیمش را از اب در بیارد
    من به هیچ عنوان نمیگویم که پدرتان کار خوبی می کند یا نه - من نمیتوانم بگویم چون اخلاق پدرتان را از نزدیک ندیدم اما به او هم حق دهید
    در ضمن چطور پسران و مردان نمی توانند مهر مادری را درک کنند به همان اندازه دختر ها و خانم ها نمی توانند مهری که پدر به فرزندان داره رو درک کنند چون پدر هیچ وقت نمی تواند مهرش را مانند مادر بروز دهد
    اگر حرف بی ربطی زدم منو ببخشید


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.