مدیریت رفت و آمدها
یه مشکلی که فکر میکنم خیلی از زوجهای جوان به خصوص در اوایل زندگیشون باهاش مواجه هستن، نحوه و میزان رفت و آمدهاست.
خانوم دوست داره که احساساتش در نظر گرفته بشه و طبق میل ایشون وقت بیشتری با خونواده خودش سپری شه و آقا معتقده که چون مرده و ...این زنه که باید ازش تبعیت کنه و به حرف شوهرش گوش کنه.
البته اینو هم در نظر بگیریم که همه خونواده ها با هم قابل قیاس نیستن،بعضی ها خیلی خودمونی و صمیمی ترن و تو بعضی از جوها آدم حتی جرات حرف زدن هم نداره،میترسه کوچکترین چیزی بگه و ......(منصفانه و نه واقعا از روی بدجنسی)
چطوری میشه طرفمونو متقاعد کنیم که مثلا در یه جای خاص اصلا احساس خوبی نداریم و بهمون خوش نمیگذره.چی کار کنیم که درکمون کنند؟
یا اینکه یکی از طرفین بالکل از رفت و آمد با شخص خاصی ناراحته و خوشش نمیاد حالا به هر دلیلی که از نظر خودش منطقیه و اون یکی اصرار که نه باید بریم.
مامان من مامان تو ، خونواده من خونواده تو، نظر من نظر تو
انقد از این کلمات بدم میاد و از شنیدن و گفتنشون متنفرم که خدا میدونه.
اما متاسفانه قسمت بزرگی از زندگی خیلی از آدماس.
به نظرتون چطور میشه این من و توها رو کنار گذاشت ؟
[align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...[/align]
علاقه مندی ها (Bookmarks)