RE: چرا ازدواج ؟؟
سلام در مورد مساله تحصیل با جناب تسوکه موافقم یکی از مسائلی که واقعا موثره همین بحث تحصیله . توی شرایطی که بسیاری مسائل سطح خانوادگی و سطح فرهنگ و مذهب و امثالهم باعث می شه دو نفر که مناسب هم باشند کم پیدا بشوند بالارفتن تحصیلات خانم ها خودش فرصت ازدواج را کاهش می دهد. حداقل خود من با وجود مدرک تحصیلی مهندسی از دانشگاهی خوب و داشتن کاری خوب با رغبت به سمت کسانی که سطح تحصیلیشون از من بالاتر است نمی روم.
اما دوستان ظاهرا اصرار دارند بگویند دخترها بد شده اند یا پسرها بد شده اند! کسانی را می شناسم فوق العاده محجبه و نجیب و اهل ایمان اما سنشان برای ازدواج بالا رفته است و طبعا پسری که تا آن سن ازدواج نکرده باشد و اعتقادات درستی هم داشته باشد کم است چرا همه را با یک چوب می رانید؟
یکی از مسائلی که در جامعه ما به نهاد خانواده ضربه زده است و سن ازدواج را بالا برده است تب ادامه تحصیل است
آقا پسری که می گوید حالا بگذار کنکور فوق نتیجه اش مشخص شود پس از آن باید تکلیف دفاعش مشخص شود پس از آن باید تکلیف دکترایش مشخص شود و پس از آن سنش بالا رفته است و نمی شود از بابا پول گرفت و باید کار کرد و ...
دختر خانمی حالا فعلا کنکور فوق لیسانسش مهم تر است و همه خواستگارها با در بسته مواجه می شوند و همان داستان بالا ...
و البته کم هستند خانواده هایی که به جوانی دانشجو به امید کار آینده همسر بدهند هر چند دانشجوی دکترا باشد!
و البته آن چه می گویم را بسیار در دوستان خود سراغ دارم
مساله دیگری که وجود دارد عوض شدن مناسبات اجتماعی است. یعنی در گذشته به صورت سنتی خانواده ها در رفت و آمدها یکدیگر را می شناختند و احیانا دختر و یا پسر یکدیگر را می دیدند و رفتارش را زیر نظر می گرفتند و زمانی که فرصت انتخاب پیش می آمد بانک اطلاعاتی داشتند غنی! خانواده ای را می شناسم که با شرایط خاص (دختری محجبه و فوق لیسانس و زیبا ) هفتادجا خواستگاری رفتند! (واقعا عجب مادری دارد این رفیق ما! )
اما با عوض شدن مناسبات اجتماعی و کاهش ارتباطات اجتماعی خانواده ها شناخت ها کاهش پیدا می کند (این مساله هر چه شهر بزرگتر می شود حادتر می شود) دیگر مهمانی های صمیمی خانوادگی کم می شود و گاهی اصلا خانواده ها نمی دانند که فلانی هم دختری دارد یا پسری! در این شرایط پسر گزینه هایی که از طرف خانواده به او معرفی می شود کم می شود و دختر گزینه هایی که به خواستگاری اش می آیند محدود می شود. پسرهایی که پابندی کمتری به مسائل عقیدتی دارند (حالا بگذاریم فرض را بر هدف ازدواج) خود به دنبال همسر می گردند از میان همکلاسی ها و همکاران و آشناها
و دخترانی که حریم عفت کمتری برای خویش قائلند نیز سعی در دیده شدن و جلب محبت در محافل و مجامع می کنند
و این خود می شود پدید آورنده 80 درصد مشکلاتی که در این تالار مطرح می شود!
اما راه حل چیست؟
یک راه حل بازگشت به همان است که اسلام آن را صله رحم می نامد و باعث طولانی شدن عمر می خواند
راه حل های دیگر را من نمی شناسم شاید باید ساختارهای جایگزین اجتماعی سالمی فراهم آید تا سلامت اجتماع به خطر نیافتد و شاید باید چاره را در موسسات همسر یابی یافت (که خود من موافقت چندانی ندارم ) به هر حال این مساله ای است که جامعه شناسان را باید به چالش و ارائه راه حل بکشاند
با بالا رفتن سن ازدواج سخت گیری ها هم بیشتر می شود همکار من به من می گوید برای شرط اول تنها دو دو درصد دختران جامعه باقی می مانند و برای شرط دوم دو درصد از آن دو درصد! حالا حساب کنید حدود بیست شرط من را!
اما آن چه جدی است این است که همانطور که با آمارگیری کوچکی در سطح همین تالار هم متوجه خواهید شد پسری 19-21 ساله خیلی راحت به دختری با تناسب های سطحی دل می بندد مسائلی مانند من از فلان چیز خوشم می آید او هم ! یا فکر می کنم نیمه گمشده ام را یافته ام! در این جور انتخاب ها به شدت به چشم می خورد
با اندکی پخته تر شدن این احساس به سمت عقلانیت پیش می رود تعادل میان احساس و عقلانیت نقطه ای است که باید ازدواج در آن صورت بگیرد
اما با پر رنگ شدن نقش عقل و کم رنگ شدن احساس پسری که تا دیروز حاضر بود به خاطر احساسش از همه چیزش بگذرد دیگر دلیلی نمی بیند بسیاری از سختی ها را بر خود تحمیل کند و یا از معیارهایی بگذرد! نقش فداکاری و ایثار کم رنگ می شود و با کوچکترین تناقضی به راحتی موردی نقض می شود.
هیچ دو انسانی کاملا شبیه یکدیگر نمی شوند اما تحمل تفاوت ها که کم بشود انتخاب سخت تر و سخت تر می شود و تردید و دو دلی نیز! (مراجعه کنید به موضوعات ایجاد شده توسط اشخاصی که یک بار ازدواج ناموفق داشته اند)
یکی دیگر از معضلات ازدواج در جامعه مساله سربازی برای پسران می باشد کمتر پسری می تواند تحمل کند دو سال همسرش را ول کند و برود سربازی و کمتر خانواده ای حاضر می شود به پسری که سربازی نرفته است دختر بدهد
از آن طرف دختران چون نمی خواهند خرج خانواده بدهند با حقوق های نه چندان بالا هم راضی اند بنابراین به محض اتمام تحصیل جذب کار می شوند در حالی که آقا باید برود تصفیه کند دفترچه سربازی بگیرد چند ماه معطل شود تا اعزام شود و پس از دو سال تازه بیاید و دنبال کار بگردد!
و این کار هم البته خودش داستانی است! کارفرمایان دختران را به کار می گیرند چون حرف شنوی بیشتری دارند و حقوق بالا نمی خواهند (بحث های سواستفاده جنسی را نادیده می گیریم و فرض را بر کارفرمایان با اخلاق می گذاریم) (دختران خوشحال نشوند در کارهایی که جنبه استدلالی و عقلی اش بیشتر است برای کارفرما گرفتن کارمند خانم ضرر محض است! چون بر خلاف پشتکار بالای خانم ها در مسائل استدلالی چندان هم قوی نیستند)
خوب کدام دختری که کار دارد با شوهری بیکار ازدواج می کند و کدام پسر بیکاری می تواند برای دختری شاغل پا پیش بگذارد؟ و این هم خود شاهنامه ای است!
[align=right][size=large]ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
رهرو منزل عشقیم و ز سرحد عدم تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم[/size][/align]
علاقه مندی ها (Bookmarks)