به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 73
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 مرداد 93 [ 18:17]
    تاریخ عضویت
    1389-10-29
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    3,401
    سطح
    36
    Points: 3,401, Level: 36
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    465

    تشکرشده 473 در 146 پست

    Rep Power
    36
    Array

    طلاق عاطفی، جدایی یا ادامه زندگی؟؟

    سلام
    من هم مثل خیلی های دیگه با شوهرم مشکل دارم ولی قضیه من یکم فرق داره، واقعا احتیاج دارم که یک نفر راهنمایی ام کنه. شرایط زندگی برام سخت شده و حدود 10 ماهه که به جدایی فکر می کنم اولش تنهایی ولی تقریبا یک ماهی هست که شوهرم هم بهش فکر می کنه. دیشب بهم گفت که با این قضیه موافقه و هر تصمیمی که من بگیرم راضیه!
    انتخاب ما از اول اشتباه بود.
    اون نه کتک می زنه نه فحاشی می کنه نه مواد نه مشروب و نه حتی سیگار. اگه فکر می کنید که دلیل طلاق باید یکی از این موارد باشه پس من باید به زندگی ام ادامه بدم!
    چند وقت پیش یه مطلبی رو توی اینترنت خوندم تحت عنوان "طلاق عاطفی" یعنی بدون اینکه جایی ثبت بشه زوجها دور از هم زندگی می کنند! من و شوهرم هم دچار همین نوع طلاق شدیم ولی می خوایم رسمیش کنم، خواهش می کنم من رو راهنمایی کنید و بگید کدوم راه درسته؟

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 09:18]
    تاریخ عضویت
    1388-10-19
    نوشته ها
    1,262
    امتیاز
    11,056
    سطح
    69
    Points: 11,056, Level: 69
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,891

    تشکرشده 4,928 در 1,071 پست

    Rep Power
    142
    Array

    RE: طلاق عاطفی، جدایی یا ادامه زندگی؟؟

    سلام عزیزم

    بنظرم بهتره یکم بیشتر در مورد خودت و شوهرت و نوع روابط و نحوه زندگی تون توضیح بدی؛
    -چند سالتونه؟
    -چند وقته ازدواج کردین؟
    -بچه هم دارین؟
    -ازدواجتون و نحوه آشنایی تون به چه صورت بود؟
    -روابط جنسی تون به چه نحو است؟
    -منظورتون از طلاق عاطفی چیه؟
    -آیا در زندگی شما یا همسرتون فرد سومی وجود داره؟

    عزیزم گفتی دچار طلاق عاطفی شدین و قصد جدایی دارین و در عین حال شوهرت هیچ خصوصیت منفی نداره!
    اما طلاق عاطفی بدون هیچ دلیل اتفاق نمی افته. حتما یه دلیلی، رنجشی، نارضایتی، چیزی پیش میاد که ما رو از همسرمون دور می کنه و ما ترجیح می دیم که به جای اینکه وقتمون و برنامه ریزی هامون را با همسرمون بگذرونیم، به تنهایی و مثل زمان مجردی زندگی کنیم.
    اما اون دلیل چیه؟ بنظرم بهتره در وهله اول اون دلیل رو با هم پیدا کنیم و ببینیم آیا راه درمانی براش هست یا نه. مثل سری که درد می کنه و هزار تا دلیل مثل سرماخوردگی، ضعف چشم، میگرن، افت فشار خون، تومور و .... می تونه داشته باشه و بطبع هر علتی راه حل مجزا و متفاوتی داره.

    حقیقتش اینکه شوهرت عیب و ایرادات اساسی رو تو زندگی نداره، من به بهبود روابطتون خیلی خوش بینم. و کافیه شما یکسری مهارتهای زندگی رو یاد بگیرین تا بهم نزدیک تر بشین و زندگیتون از این رکود بیرون بیاد.
    پس اگه خواستی بیشتر راجع به خودتون برامون بگو و به سوالات من هم جواب بده.

  3. 8 کاربر از پست مفید هستی تشکرکرده اند .

    هستی (جمعه 13 خرداد 90)

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 مرداد 93 [ 18:17]
    تاریخ عضویت
    1389-10-29
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    3,401
    سطح
    36
    Points: 3,401, Level: 36
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    465

    تشکرشده 473 در 146 پست

    Rep Power
    36
    Array

    RE: طلاق عاطفی، جدایی یا ادامه زندگی؟؟

    ممنونم blue sky از توجهت

    اول به سوالاتت جواب می دم و بعد هم یکم در مورد خودمون می نویسم می دونی من اینقدر مغرورم که تا حالا با هیچکس درددل نکرده بودم و سعی می کردم همه مشکلات رو خودم حل کنم و نمای زندگیمون از بیرون زیبا به نظر برسه ولی حالا به جایی رسیدم که دلیل برای ادامه زندگی کم آوردم...
    من 28 سالمه و شوهرم 33 سالشه، 5 سال پیش آشنا شدیم به شکل سنتی خواستگاری قبل از اون شب اصلا ندیده بودمش، تقریبا 6 ماه بعدش عقد کردیم بدون اینکه به شناخت کافی از هم برسیم بعد از یک سال هم ازدواج کردیم. توی تمام مدت آشنایی و عقد نشانه های اختلاف رو می دیدم و خودم رو گول می زدم، به خودم می گفتم بعد از ازدواج درست می شه ولی نشد، می ترسیدم که به همه بگم اشتباه کردم، ادامه دادم تا کسی ضعفم رو نبینه!!
    الان تقریبا 3 سال و نیمه که زیر یک سقف زندگی می کنیم. بچه نداریم با وجود اینکه خیلی بچه دوست داریم (هم من و هم اون) نه شرایط اجازه داده و نه من دوست دارم یک موجود معصوم رو درگیر یک محیط بی عاطفه کنم. راستش گاهی فکر می کنم اصلا دوست ندارم یه بچه شبیه همسرم داشته باشم با همین خصوصیات.
    از رابطه جنسی مون هم که دیگه چیزی نمونده، علاقه ای ندارم، نمی تونست من رو راضی کنه، من هم دیدم دارم خودم رو گول می زنم، احساس می کردم یه وظیفه ست و فقط به خاطر اینکه زن و شوهریم باید ادامه بدیم ولی این وضعیت عصبی ام می کرد، به همین خاطر دیگه ادامه ندادم، فاصله ها زیاد و زیادتر شد و حالا یک ماهی هست که رابطه نداشتیم. اون رابطه رو دوست داره اصلا یکی از دلایل ازدواجش همین بود، یکی از دلایل ازدواج خیلی ها همینه، آرامش جنسی....
    نفر سومی هم توی زندگی من که نیست توی زندگی اون هم فکر نمی کنم کسی باشه، یعنی مطمئنم که کسی نیست.
    می دونی blue sky جون، گاهی فکر می کنم من فقط براش یه اسباب بازی توی تختم، همین!! بارها به خودش هم گفتم ولی انکار می کنه و تغییری ایجاد نمی شه.
    توی این چند سال فهمیدیم که هیچ حرف مشترکی نداریم که با هم بزنیم!! از همون روز اول من و اون حرف مشترک نداشتیم... تمام حرفهای مشترک ما مربوط به مسائل ساده زندگی بود، غذا، خونه و امور مربوط به اون و کار... همین شاید هم گاهی سریال ویکتوریا یا سالوادور...
    اینها تمام حرفهای مشترک ما بودند...
    سعی می کردم که به علاقمندیهای اون علاقمند بشم ولی با اینکار خودم رو فراموش کردم چون اون هرگز نمی دونه من به چی علاقه دارم و چی شادم می کنه!
    من و اون دیگه با هم زندگی نمی کنیم فقط همزیستی مسالمت آمیز داریم درست مثل تمساح و پرنده ای که بین دندونهاش رو تمیز می کنه و خودش هم غذا می خوره. ولی من همزیستی نمی خوام، من یه زندگی عاشقانه رو می خواستم. خیال واهی داشتم که مردها رو می شه بعد از ازدواج تغییر داد...

    زندگی من از همون اولش با رنجش شروع شد، خوشیهایی هم داشته ولی من رنجش ها رو بیشتر یادم مونده، ماه عسلی داشتم بیا و ببین... به خودم نفرین می کردم و می خواستم فرار کنم، جواب تمام دعواهای شب عروسی رو من توی ماه عسل پس دادم میدونی شوهرم خیلی گوشی ا، (البته الان بهتر شده شاید دلیلش اینه که دور از خانواده اش زندگی می کنیم.)
    شب عروسی هر کی هر چی گفته بود و هر کاری کرده بود من باید جواب می دادم!!! اونم توی ماه عسل!!!
    گاهی فکر می کنم همه عروسها مثل من هستند؟؟ نمی دونم
    یادمه که دعوای بدی با هم کردیم و سرم داد کشید، من توی دعوا خیلی ضعیفم و زود کم میارم و گریه ام می گیره، رفتم یه گوشه هتل تا نصفه شب گریه می کردم. خیلی وقتها بعد از دعوا سعی نکرد از دل من در بیاره و من برای آشتی پا پیش می ذاشتم.
    از این دعواها زیاد داشتیم، هنوز هم داریم...

  5. 3 کاربر از پست مفید lonely sky تشکرکرده اند .

    lonely sky (پنجشنبه 30 دی 89)

  6. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array

    RE: طلاق عاطفی، جدایی یا ادامه زندگی؟؟

    داری ناشکری می کنی.خیلیا آرزو دارن زندگیشون مسالمت آمیز باشه.زندگی مشترک م ینی همین دو نفر تو یه خونه

    زندگی مسالمت آمیز داشته باشن.وجود عشق می تونه کیفیت این زندگی رو بالا ببره و اصل کار همون مسالمت آمیز بودنه.

    شما اصل رو داری حالا باید سعی کنی کیفیتشو بالا ببری.فکر نکن اگر جدا بشی می تونی یه زندگی عاشقونه داشته باشی

    مردانی که زنان مطلقه رو به همسری می گیرن معمولن هدفشون اُوردن کسیه که به امور منزل رسیدگی کنه.گفتم زن مطلقه،

    خودت که این قشر چه مشکلاتی تو جامعه دارن.


  7. 5 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (پنجشنبه 30 دی 89)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 مهر 90 [ 10:04]
    تاریخ عضویت
    1388-10-03
    نوشته ها
    269
    امتیاز
    3,717
    سطح
    38
    Points: 3,717, Level: 38
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    890

    تشکرشده 902 در 220 پست

    Rep Power
    41
    Array

    RE: طلاق عاطفی، جدایی یا ادامه زندگی؟؟

    سلام

    شما خیلی در مورد مشکلاتتون ننوشته بودین، یعنی من متوجه نشدم که الان چه انتظاراتی از شوهرتون و زندگیتون دارید که برآورده نشده.

    فکر می کنم تنها مشکلتون عاشقانه نبودن زندگیتونه، درسته؟
    از ابتدای زندگی هم همین طور بوده یا به مرور زمان اینطور شده؟ خودتون فکر می کنید علت این مشکلتون چیه؟

    در ضمن اگه توضیح بدین که از نظر شما یه زندگی عاشقانه چه خصوصیاتی داره بهتر می شه راهنمایی کرد.

  9. 6 کاربر از پست مفید green تشکرکرده اند .

    green (دوشنبه 04 بهمن 89)

  10. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 شهریور 96 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1389-9-06
    نوشته ها
    1,077
    امتیاز
    14,205
    سطح
    77
    Points: 14,205, Level: 77
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,300

    تشکرشده 3,560 در 934 پست

    Rep Power
    121
    Array

    RE: طلاق عاطفی، جدایی یا ادامه زندگی؟؟

    سلام دوست عزیزم
    با خوندن تاپیک شما و دقت بهش احساس می کنم حرفهایی هست که نمی خواین بگین
    درسته شما کتک نخوردید و ... ولی حتما یه مشکل مهم دارید که اذیت می شید و مانع می شه که شما دل به زندگی بدید
    ایندفعه که اومدید اگه دوست داشتید جزئیات بیشتری بگین از رابطه تون
    The Happiness of Your Life Depends on The Quality of Your Thoughts

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  11. 3 کاربر از پست مفید نیلا تشکرکرده اند .

    نیلا (جمعه 01 بهمن 89)

  12. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 مرداد 93 [ 18:17]
    تاریخ عضویت
    1389-10-29
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    3,401
    سطح
    36
    Points: 3,401, Level: 36
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    465

    تشکرشده 473 در 146 پست

    Rep Power
    36
    Array

    RE: طلاق عاطفی، جدایی یا ادامه زندگی؟؟

    چرا مردها فکر می کنند که زنها جوجه گنجشکی هستند که باید با دانه و آب ازش مواظبت کنند؟ فرهنگ ناامیدم کردی....
    باشه توضیح می دم تا قضیه روشن بشه.
    شوهرم کارمند رسمی دولت بود و موقعیت شغلی مناسبی داشت، از یک خانواده محترم و خودش هم خیلی مهربانه ولی...
    نمی دونم باید داستان تعریف کنم یا به صورت تیتر واری بنویسم! ذهنم خیلی آشفته ست، تنها مشکل من عاشقانه نبودن نیست من بعضی از خصوصیات شوهرم رو که بعد از ازدواج برام خیلی مهم شد و توی ذوقم زد می نویسم:
    - اعتماد به نفس کافی ندارد.
    - از همه چیز و همه کس همیشه گله و شکایت دارد.
    - همیشه تقصیر را به نوعی به گردن سایرین می اندازد.
    - هرگز جرات اقرار به اشتباهات خود را ندارد.
    - مدام می گوید که تغییر نخواهد کرد مثلا وقتی از رفتاری گله می کنم می گه: من همینم و همین قدر از دستم بر می یاد.
    - ارتباطات اجتماعی خوبی ندارد.
    - وقتی عصبانی می شه صداش رو بالا می بره و سر من داد می کشه و نمی تونه عصبانیتش رو کنترل کنه، من از صدای بلند متنفرم و عصبی ام می کنه.
    - تقریبا همیشه به جای حل مساله سعی در پاک کردن صورت مساله دارد و از روبرو شدن با مساله گریزان است. وقتی از موضوعی دلخور می شم، ترجیح می دهد که ارتباطاتمان کمتر شود و وقت با هم بودن را به نوعی و بهانه ای در خارج از خانه می گذراند.
    - خیلی حساب و کتاب می کنه طوری که من احساس می کنم به من به چشم یه نقطه پرخرج نگاه می کنه و نه یک همسر، من رو توی مسائل مالی دخالت نمی ده.
    - من رو توی تصمیماتش شریک نمی کنه و تصمیم رو خودش به تنهایی می گیره و به من ابلاغ می کنه این رو توی مدل حرف زدنش هم میشه دید، همیشه از فعلهای مفرد به جای جمع استفاده می کنه.
    - توی اجتماع و مهمونیها به من کم محلی می کنه و رابطه اش با من خیلی رسمی می شه، طوری که من به رابطه سایر زوجها غبطه می خورم.
    - احساسی در من بوجود آورده که فکر می کنم در زندگیش درمرحله آخر هستم و چیزهای مهم تر از من در زندگیش وجود داره.
    - به علایق من علاقه ای نشون نمیده.
    - روی مشترکاتمون تمرکز نمی کنه.
    - خیلی وقتها از موضوعی که در موردش اطلاعات کافی نداره اظهار نظر می کنه که باعث خجالت من می شه.
    - نمی تونه ارتباط سازنده برقرار کنه.
    - اهل مطالعه نیست و از تمام کتاب باربارا که براش خریدم فصل مربوط به مسائل جنسی رو خونده و فکر می کنه که دانستن همون بخش مسائل رو حل می کنه.
    و مهمتر از همه
    ما وقتمون رو با هم نمی گذرونیم، زمان در حضور ما فقط سپری می شه!!!!

    دیگه چی بگم عزیزم؟
    یادمه قبل از ازدواج ازش پرسیدم دوست داری زندگیت مثل پدر و مادرت بشه؟
    اونهم گفت هرگز.
    راستش رو بخوای پدر و مادرش مدتهاست که فقط همزیستی دارند نه شراکت!
    من این رو بعد از ازدواج فهمیدم اونها حتی جای خوابشون رو مدتهاست که از هم جدا کردند!!
    ولی حالا دارم به این نتیجه می رسم که شوهرم هم پسر همون پدره ولی من هرگز نمی خوام آینده مادرشوهرم رو داشته باشم.
    خیلی از رفتارهاش از آموزشهای غلط پدر و مادرش ریشه گرفته. مثلا یکبار بهم گفت که باباش بهش گفته نذار زنت از میزان حقوقت یا حساب بانکیت باخبر بشه!!!!!

    می دونید من آدم حساسی ام و کوچکترین بدرفتاریها روم تاثیر بدی می ذاره...
    چند بار تنش عصبی پیدا کردم و به حالت بدی افتادم. مدتهاست فکر می کنم خودکشی کنم ولی جراتش رو ندارم...

    سابینا جان خیلی حرفها هست که توی این سینه مونده و هیچ جا مطرح نشده عزیزم. اگه بخوام همه رو بگم می شه مثتوی هفتاد من!!

  13. 4 کاربر از پست مفید lonely sky تشکرکرده اند .

    lonely sky (جمعه 13 خرداد 90)

  14. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: طلاق عاطفی، جدایی یا ادامه زندگی؟؟

    سلام عزیز
    همه رو خوندم. تحت تاثیر قرار گرفتم ولی جمله آخر یهو تکونم داد. چرا خود کشی !!!! فوق فوقش راه دیگه ای پیدا نمیشه (خدای نکرده) و طلاق میگیری. (هر چند من امیدوارم راه های بهتری هم پیدا میکنی.) ولی دیگه خودکشی نه دیگه!!!

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 اردیبهشت 92 [ 16:23]
    تاریخ عضویت
    1389-4-01
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    4,956
    سطح
    45
    Points: 4,956, Level: 45
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,162

    تشکرشده 2,174 در 573 پست

    Rep Power
    83
    Array

    RE: طلاق عاطفی، جدایی یا ادامه زندگی؟؟

    سلام دوست عزیز دیشب می خواستم برات بنویسم اما اطلاعات کافی نداده بودی.می خوایم سعی کنیم کمکت کنیم به شرطی که اول از همه ارامش داشته باشی دوم موقتا از فکر طلاق بیای بیرون. سوم حرفای دوستان و تحلیل و بررسی کنی و بهتریناش و عمل کنی نه فقط بخونی و بری.
    حالا:
    مشکلاتی که گفتی 1- توی زندگی خیلی از ماها هست 2- مطمئن باش خودت در پرورشش بی تقصیر نبودی.3- راه حل درست رو هم پیدا نکردی.
    بله خیلی از مشکلات همسرت در همین جملس که پسر همون پدره این اموزه ها در روح و ذهنش رفته و حالا برای ایجاد اموزه درست باید چه کرد؟
    عزیزم به جای غر زدن و گیر دادن به همسرت باید ازش می خواستی که با هم برین پیش مشاور.
    می دونی وقتی به مردا زیاد گیر بدی و هی بگی این کارت بده اون کارت باعث خجالت من شد فلان کار و نباید می کردی تو به من گفتی زندگیمون مثل خانوادت نمی شه حالا که شده و امثال اینا.... باعث می شه مردت ... بیشتر... مقاومت.... نشون .... بده.
    شما خودت همسرت و مقاوم کردی. او فکر می کنه شما می خوای اونو تغییر بدی و داره مقاومت می کنه و می خواد ثابت کنه که همینی که هست. و تازه خیلی هم خوب هست.
    شما باید در درجه اول تغییرات بزرگی و در خودت به وجود بیاری.
    مثلا دیگه گیر ندی
    اون برده شما نیست که شما مدام بهش بگی این کارت خوبه یا بده.
    مردا دوست دارن استقلال مالی داشته باشن لزومی نداره جز به ضرورت شما در مسایل مالی ایشون دخالتی کنی.
    باید بتونی براش جذاب باشی. این جذابیت صرفا ارایش و مدل مو و خوش اندام بودن نیست. مثلا حالا که او به علایق شما علاقه نداره شما به علایق اون علاقه داشته باش. ببین چه تاثیر اعجاب انگیزی داره. مثلا من از فوتبال منتفر بودم الان کنار همسرم فوتبال نگاه می کنم کلیم هیجان نشون می دم که گل نمی دونی چقدر تاثیر خوبی داره. دو تا قدم که شما بری اونم یه قدم میاد.
    منتها شما باید تغییراتی که در خودت بوجود میاری در جهت حفظ زندیگت باشه نه اینکه منتظر باشی خب من این کار و کردم چرا اون یه قدم به من نزدیک نشد.
    شما خوب باش ( خوب از نظر همسرت) اروم اروم تغییرات و در او هم خواهی دید.
    اول از همه ارامش داشته باش.
    از فکر طلاق بیا بیرون. زن مطلقه بودن چیز جالبی نیست که واسش عجله داشته باشی.
    رو ایرادات خودت زوم کن. و سعی کن دونه دونه بر طرفش کنی.
    شما از صبح تا عصری که همسرت بیاد وقت داری مال خودت باشی و برای خودت زندگی کنی و به علایق خودت برسی. وقتی همسرت وارد خونه شد به جای جدا کردن جای و خواب و ..... شاد باش و شادیت و نشون بده.
    فضای خونه رو شاد کن.
    مثلا اهنگی بذار و تو اشپزخونه کار کن خودت خواهی دید که به سمتت میاد.
    سعی کن یه ذره افکار خودت و هم تغییر بدی.
    این طبیعیه که مردا به بعد جنسی ازدواج خیلی فکر می کنن و یکی از دلایلشون برای ازدواج همینه.
    این طبیعت مرداس؟ ایا شما میخوای طبیعت مردان و عوض کنی؟
    فکر کنم کتاب مردان مریخی زنان ونوسی هم بد نباشه.
    تغییرات زن و مرد و بخون و بپذیرو همسر شما, شما نمی شه همان طور که شما او نمی شین. اکثر مردان اوج محبتشون و تو لحظه جنسیشون ابراز می کنن. شاید برای ما خانما سخت باشه اما بپذیر که فطرتشون اینه.
    حالا این وسط یکی هم پیدا می شه که به دور از این مسایل ابراز احساسات کنه خب اون جزء استثناعاته.
    بشین یه لست از ایرادات خودت از دید خودت و از دید همسرت بنویس. دونه دونه تغییر کن.
    این اصلا بد نیست که شما به خاطر زندگیت و شوهرت تغییر کنی. به جای اینکه از این تغییرات فراری باشی و بگی همش من به خاطر او فلان کار و کردم و ...
    می دونی شما اول از همه باید شوهرت و عاشقانه دوست داشته باشیو شوهرت و با همه خصوصیات مثبت و منفیش. وقتی عاشقش شدی حالا ببین تغییر برای این عشق چقدر راحت و لذت بخشه.
    تو خونه مدیر زنه. قرار نیست تو بری یه گوشه بشینی اون بیاد طرفتو تازه مردا توقع دارن وقتی از سر کار میان خونه همسرشون به روش خاص خودشون خستگی و از تن اونا در بیارن.
    تو باید تو فضای خونه عشق بپرورانی تا خودتم از اون سهمی داشته باشی.
    ببخشید طولانی شد. بازم حرف دارم میام و می گم
    موفق باشی

  16. 12 کاربر از پست مفید sisili تشکرکرده اند .

    sisili (جمعه 13 خرداد 90)

  17. #10
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: طلاق عاطفی، جدایی یا ادامه زندگی؟؟

    سلام آسمان تنها
    به تالار همدردی خوش اومدی
    با خوندن نوشته هایت من شما را زنی قدرتمند و بسیار دارای پشتکار دیدم و حضورت در این تالار و زدن پست نشاندهنده روحیه سازنده ای هست که در وجودت همیشه بوده
    دوست گرامی
    پست سیسیلی کامل بود
    شاید من هم اگه بخواهم بهت راهکار نشان بدهم همونها را تکرار کنم ... به نظرم اگه با نگاهی مهربان پستش را بخونی خیلی از مطالب دستگیرت میشه
    من از این تالار زیاد آموختم و هرازگاهی آموخته هایم رو هم مرور می کنم
    یادمه یکی از هم تالاری ها به من گفت
    عشقتون رو چند وقته که آبیاری نکردید؟
    سئوالش برایم گنگ بود ... چون دچار روزمرگی شده بودم و زندگیمون شده بود همون زیر یک سقف بودن

    حالا من ازت می پرسم آخرین بار کی به نهال عشقتون رسیدگی کردی؟

    عشق و علاقه بین زن و شوهر نیاز به رسیدگی و توجه داره
    نیاز به نوازش داره
    درست مثل یک گیاه

    آسمان تنها
    می دونم که شروع سخته اما خواستن توانستنه
    تو یه تکیگاه محکم می خواهی برای اینکه بهش اعتماد کنی و ازش حمایت بگیری
    و یه آغوش مهربان برای از بین بردن دلتنگی هات

    مطمئن باش اینها رو می تونی داشته باشی ولی راه بدست آوردنشون سخته ... کار می بره و زمان می گیره
    یک زن هرچقدر به شوهرش بدون چشم داشت محبت کنه ، نتیجه اش را دیر یا زود می گیره
    فقط کافیه که بخواهی

  18. 12 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (پنجشنبه 30 دی 89)


 
صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بیا یاد بگیریم زیبایی ظاهری، مهمان امروز و فردای زندگی ماست.
    توسط به دنبال خوشبختی در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 03 شهریور 94, 14:06
  2. ضروری، با جاری حسود و مغرور چه کنم؟ لطفا راهنمایی کنید.
    توسط سمیرا2014 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 06 اسفند 92, 20:21
  3. پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: دوشنبه 06 آذر 91, 02:16
  4. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: دوشنبه 01 خرداد 91, 02:19
  5. مشکل من با همسرم ( افسردگی، بی توجهی، جنسی ) بعد از رفتن به مشاور
    توسط نیلا در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 85
    آخرين نوشته: دوشنبه 05 اردیبهشت 90, 13:15

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:38 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.