salam,man parisa hastam.man 8 mah hast ke aghd kardam va hala ba shoharam be moshkel khordam,darim az ham joda mishim,chetori ba in jodayee kenar biyam????
تشکرشده 0 در 0 پست
salam,man parisa hastam.man 8 mah hast ke aghd kardam va hala ba shoharam be moshkel khordam,darim az ham joda mishim,chetori ba in jodayee kenar biyam????
تشکرشده 32 در 18 پست
سلام دوست عزيزم.من بدون اينکه تو رو بشناسم يا از تو چيزي بدونم اينو ميگم.من ميدونم جدايي خيلي سخته .هم از نظر روحي هم بعضي مسائل اجتماعي.زندگي همه پر از مشکلاته.همه آدما اخلاقاشون مثل هم نيست.همه هم يک جور فکر نميکنن.نميدونم مشکلت با همسرت چيه اما اگر واقعا" زندگي کردن باهاش واست غير ممکنه بيشتر به بدياي اون فکر کن .با مشکلاتي که باهاش داشتي و قابل حل نبودنش.بعدشم سره خودتو گرم کن به ورزش يا نقاشي يا هر چيزي که بهش علاقه داري يا يه چيزي که هميشه دوست داشتي ياد بگيري و نگرفتي.گذره زمان همه چيزارو حل ميکنه.
نگين (شنبه 31 فروردین 87)
تشکرشده 60 در 42 پست
سلام
ما از اين موضوع بسيار ناراحت شديم تمام راهحلها را امتحان ميكرديد اگر عشقي در دلتان است بايد آنها را امتحان كنيد مصلحتي هست كه اينگونه شما با هم ازدواج كرديد شما بايد با يك بزرگتري كه خارج از اين هياهو است مشكل شما را حل كند اگر راهي مانده امتحان كنيد و طلاق را تجربه كنيد.
برادرتان وم
wem (شنبه 31 فروردین 87)
تشکرشده 83 در 56 پست
blackeyesعزيزم سلام
به جمع دوستانت خوش اومدي . از خودت چيزي نگفتي از اينكه مشكلت چيه ؟و اينكه چرا تصميم به جدايي گرفتي ما خيلي دوست داريم كه بهت كمك كنيم اما لازمه كه بيشتر برامون از خودت و زندگيت تعريف كني . منتظرتيم.
تشکرشده 0 در 0 پست
سلام،خیلی خوشحالم که در جمع شما هستم .
اسم من پریسا است ، مرداد 86 با شوهرم که اسمش علیرضا است ، عقد کردم و هنوز عروسی نکردیم . تقریبا 3 ماهه که بطور جدی اختلاف داریم ، تا جایی که بتونم براتون توضیح میدم :
من و علیرضا تقریبا 3 ماه نامزد بودیم بعد عقد کردیم ولی از همون اوایل مشکلات ریز و درشت با هم داشتیم و به روی خودمون نمی آوردیم یعنی یه جاهایی اون کوتاه می اومد و یه جاهایی من گذشت می کردم تا اینکه بعد از عقد چند تا اختلاف بزرگ بینمون افتاد، اون هم بخاطر دخالتهای مادرش و تأثیر پذیری بیش از حد علیرضا، غیر از این چند تا اختلاف این هم بود که از همون اول ریز و درشت صحبتهای خصوصیمون رو به مادرش می گفت و من کمابیش باخبر میشدم و چیزی بهش نمی گفتم ، دیگه بهش عادت کرده بودم ، تقریبا اخلاق و رفتار خانواده اش دستم اومده بود ، تا اول اسفند که قرار بود اون روز باشگاه رزرو کنند برای عروسی (پدرش کارمند مخابراته،از سالن مخابرات می خواستند استفاده کنند برای عروسی) ، علیرضا از قبل گفته بود که می خوان اون سالن رو رزرو کنند ولی هیچوقت نگفت کجاست و چطوریه!! منم هیچوقت ازش نمی پرسیدم ، چون می دونستم که فقط و فقط می خوان که عروسی همونجا باشه (بخاطر هزینه سالن) ، تا اینکه برای رزرو سالن دو روز قبلش یعنی دوشنبه 29 بهمن پدر علیرضا با برادر من تماس گرفت و فقط تلفنی یعنی حاضر نشد که بیاد خونه ما و خیلی رسمی صحبت کنیم ، فقط قرار شده بود که قبل از شهریور عروسی نباشه ، چهارشنبه یکم اسفند علیر
تشکرشده 0 در 0 پست
نوشته اصلی توسط neda-ghazal
تشکرشده 0 در 0 پست
ببخشید من خیلی کامل ارسال کردم ولی مثل اینکه نصفه ارسال شد ، حالا خلاصه میگم که 16 اسفند با زنگ من علیرضا رو دیدم و 4 ساعت صحبت کردیم و همه چیز حل شد ، ولی فرداش علیرضا زد زیر همۀ حرفهاش و به برادرم گفته بود که به پریسا بگین به من زنگ نزنه ، خلاصه اینکه از اون موقع به بعد نه از اونا خبری شد و نه از ما تا هفته پیش که مادرم بهشون زنگ زد و گفت دوستانه و بدون مهریه از هم جدا شیم ولی اونا قبول نکردن و علیرضا گفت که باید پریسا با شرایط من کنار بیاد و هرچی که من میگم رو انجام بده ، برادرم بهش زنگ زده و قرار شده و که من و علیرضا و برادرم باهم صحبت کنیم تا به نتیجه برسیم ولی اینقدر که این چندوقته ازش بی محبتی و بی معرفتی و بی ادبی و . . . دیدم ، دیگه حاضر نیستم ببینمش و باهاش صحبت کنم ، حتی تصورش هم برام مشکله که بخوام دوباره رو در رو باهاش حرف بزنم و اون یکدفعه بزنه زیر تمام حرفهاش و من رو سبک کنه ، نمی دونم باید چیکارکنم ، کاش پاسخ قبلی ارسال شده بود ، توی اون خیلی مفصل توضیح داده بودم .
تشکرشده 32 در 18 پست
پريسا جون سلام.
پريسا ميشه بدون اينکه کارا و حرفاي شوهرت رو که از نظرت بدن به ذهنت بياري بهم بگي چقدر دوستش داري؟ اگر بخواي بعنوان ايده آله ذهنت بعنوانه يک شوهر بهش نمره بدي بهش چند ميدي؟
تشکرشده 0 در 0 پست
اگه راستش رو بخوای حتی نمی دونم که چطوری تونستم قبولش کنم ، چون هیچ کدوم از معیارهایی که من توی ذهنم دارم رو نداره ، تا چند وقت پیش می گفتم فقط می تونم یه امتیاز مثبت بهش بدم اون هم بخاطر اینکه از لحاظ دوست شدن با دختری یا کلا رابطه برقرار کردن با دختر دیگه ای غیر ازمن ، بهش اعتماد دارم ولی تازگیا فهمیدم که توی اینترنت (یاهو360) دوستای دختر زیادی داره!!
واقعا از روی منطق که به این موضوع نگاه می کنم و عصبانیتم رو می ذارم کنار ، می بینم که اصلا علیرضا اونی نیست که من می خوام .
تشکرشده 83 در 56 پست
پريساي عزيزم
اگر واقعا به اين نتيجه رسيدي كه همسرت مرد دلخواه تو نيست به نظرم بهترين راه اينه كه قبل از اينكه بهش وابسته بشي و مسائلي بينتون پيش بياد كه كنار گذاشتنش برات سخت بشه ازش جدا بشي.ميدوني عزيز دلم به نظر من در خلال زندگي مشترك ادم با مشكلاتي مواجه ميشه كه لازمه كنار اومدن با اونها اينه كه از انتخاب اوليه خودت مطمئن و به اون دلگرم باشي اگر فكر ميكني كه پايه هاي اوليه اين انتخاب سست و متزلزل شده بهتره كه همين جا تمومش كني.
neda-ghazal (یکشنبه 01 اردیبهشت 87)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)