سلام 10 سال است كه ازدواج كرده ام
1-ملاك ايمان واخلاق و وفاداري در زمان ازدواج بسيار برايم مهم بود حتي ريزترين مسايل مربوط به اين موارد را با وي مطرح كردم و او نيز موافقت كرد چون از خانواده بسيار خوبي بودند حاضر به ازدواج با وي شدم 2-بعد از 2سال عقد ازدواج كرديم بعد از عروسي كم كم شروع به ترك نماز كرد ، چادرم را مسخره ميكرد و با دوستان بي قيد و بندش رفت وآمد خانوادگي البته تنها و بدون حضور من ميكرد .متوجه شدم كه قبل از ازدواج هم مقيد به نماز نبوده و بعد از ازدواج با من موقتي نماز ميخوانده به خاطر او چادرم را وقتي با او بودم كنار مي گذاشتم و همه عباداتم را مثل روزه نماز وخمس و...تنها انجام مي دادم . در هر موضوع كوچكي دچار اختلاف مي شديم . در رفت وآمد، در انتخاب محل زندگي، در نوع تفريحات ، در نوع پوشش ، در نوع رفتارش با نامحرم . حتي غسلهاي واجبش را انجام نمي داد ، درمجالس اگر شراب بود ميخورد و ميگفت اسلام انسان را محدود مي كند مي خواهم آزاد باشم در اين مدت پيش مشاوره هم رفتيم ولي فايده اي نداشت قهر وآشتيهاي زيادي هم داشتيم . با وجود مشكلات ماليش با وي ساختم چون به او علاقه زيادي داشتم ولي تصميم گرفتيم بچه دار نشويم 3-بعداز 4 سال در موبايلش عكس زني را با وي در محيطهاي مختلف ديدم به محض مشاهده ديگر نتوانستم تحمل كنم و تصميم به جدايي گرفتم ولي خانواده اش پا درمياني كردند خودش هم گفت مساله اي نبوده ولي بعد متوجه شدم كه او از همكلاسيهاي دانشگاهيش بوده و قرارهايي هم گذاشته اند . خلاصه بعد از5 ماه با گرفتن تعهدي مبني بر قبول شرايط قبل ازدواج و وفاداري ، او را بخشيدم و به خانه برگشتم 4- بعد از چند ماه زندگي او به هيچ كدام از تعهداتش عمل نكرد و دوباره با زني آشنا شده بود وبا وي رفت وآمد داشت دوباره پيش مشاور رفتم واو گفت كه جدا شوم بهتراست . شوهرم مي گويد نمي تواند حرفهاي خصوصي اش را به من بزند براي همين دنبال كسي ميگردد كه او را بفهمد . مي گويد دلم مي خواهد با زنم در پارتي شركت كنم يا در خانه به راحتي مشروب بخورد با هر پوششي كه او دست دارد در جامعه ظاهر شوم خلاصه اينكه من هم مانند او محدوديتي نداشته باشم . موگويد كه مرا دوست ندارد و من انتخاب مادرش بوده ام 5- من نمي توانم بيشتر از اين به گناه آلوده شوم و ميدانم كه در تربيت فرزند با او دچار مشكل ميشوم . از طرفي هم به او علاقه زيادي دارم زندگي ام را دوست دارم و برايش زحمت كشيده ام . جواني ام را تباه شده مي بينم .آيا ادامه اين زندگي به صلاحم است ؟
آيا بهتر اين است كه به اين زندگي با توجه به پيامدهاي طلاق ادامه دهم و قيد بچه را بزنم ؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)