آيا راه حلی دارم؟

[az_bagheri]

با سلام.

قبل از هر چيز از اونهايی که اين مطلب رو ميخونن تشکر ميکنم. من 6 سال هست که ازدواج کردم ولی هنوز بچه ای نداريم. من ديگه به خانواده همسرم هيچ علاقه ای ندارم و از اونها متنفرم. همين حس رو همسرم 6 سال هست داره ولی من هم ديگه توان ندارم. به نظر شما ادامه زندگی عاقلانه هستش؟ من مطمئنم همسرم از پس خودش بر مياد و تحصيلکرده هست. آيا راحت شدن ما بهتر هست يا اينکه تا آخر تن به اين رابطه بدم؟ ممنون ميشم. باور کنيد من آدمی هستم که مذهبی و به ادبيات و عرفان علاقمند ولی اونقدر حسادت ديدم که ديگه تنفر وجود رو گرفته. ديگه الآن از خودم هم بدم ميادکه چرا اينطوری شدم. ممنون

[فرشته مهربان]

az_bagheri عزیز

ورودت به تالار همدردی را خیر مقدم می گوییم

عزیز جان کمی بیشتر از مشکل خود به ما بگویید ، به عبارتی اطلاعات بیشتری نیازه تا بهتر بتونیم راهنمایی کنیم .


.

[flag]

خب اینطور که من فهمیدم حس تنفر شما از خانواده همسرتونه،میشه بگی این چه ربطی به ادامه زندگی شما با همسرتون داره،با توجه به اینکه گفتی همسرتم از خونوادش متنفره؟ (درست متوجه شدم؟)

[az_bagheri]

سلام و تشکر از دوستانی که جواب دادند. شايد من درست بيان نکرده بودم. همسرم از خانواده من تنفر دارند اين موضوع رو شش سال هست که می بينم ولی من هر چفدر که به ايشون و خانواده ايشون خوبی کردم جز حسادت و کينه چيزی نديدم. الآن هم من همين حس تنفر نسبت به خانواده ايشون رو دارم. موضوع ديگه ای که بايد بگم اين هست که در سمت ما، رفت و آمد، بازديدهای خانوادگی و احترام به بزرگتر جا افتاده ولی در سمت ايشون اصلا چيزی به نام فاميل تعريف نشده هست. من در طول مدت زندگيم با ايشون عمه ها و خاله ايشون رو که اتفاقا اونها هم در تهران زندگی می کنند رو نديدم. حالا سوال من اينه که به نظرتون عاقلانه هست که با اين حس ترس و تنفر تا آخر زندگی باشم فقط به خاطر يک حس ترحم بی مورد! چونکه همونطور که گفتم ايشون تحصيلکرده هستند و به راحتی می تونن خودشون رو اداره کنن.

[flag]

اگه با خود همسرتون مشکل ندارین چرا حتی تو فکر این رفتین که ادامه این زندگی عاقلانه نیست!!!!
شاید بشه این تنفر رو کم کرد وبعد ریشه کن کرد.
دوست من شما درصورتی که کمک میخوای باید ریزتر توضیح بدی،اینطوری(واسه درخواست راه حل) کاری از پیش نمیبری

[بهشت]

دوست عزیز،
درست نیست که آدم با تنفر و سختی زندگی کنه. ولی شاید مشکل شما جز طلاق راه دیگری هم داشته باشه.
شما خانم هستید یا آقا؟ ( احتمالا آقا هستید )
چند سالتونه؟ همسرتون چند سالشونه؟
بچه دارید یا خیر؟
تحصیلات و شغل ایشون چیه که بهش اشاره کردید؟ آیا حساسیت خاصی نسبت به این موضوع وجود داره؟
در ضمن مگه هدف از ازدواج تامین مالیه که شما می گید جدا بشه هم از پس زندگیش برمی آد؟؟
رفتار همسرتون با خود شما چطوریه؟
از اول این جوری بودند؟ مشکل خاصی باعث دوری ایشون از خانواده شما نشده؟

یه مقدار بیشتر توضیح بدید. خیلی مبهمه.

[ثمین1360]

سلام دوست عزیز

آره عزیزم چرا راه حل نداشته باشه ...... اگه بخوای خودت هم یه تکونی به زندگیت بدی .............

اول رابطه خودتون با همسرتون چه جوریه ؟؟؟ از خودتون وهمسرتون بیشتر بگین .... من فکر میکنم یه خورده جو زندگیتون دچار یه خورده سردی و یکنواختی شده .........راستی خودتون نخواستین تو این مدت بچه دار بشین؟

بهتره راحت باشی ویه خورده از خودتون بگی..

[mahsa_mhmh]

سلام دوست عزيز
راستش من يك مقدار متوجه نشدم كه ايا شما و همسرتان با هم اختلاف داريد يا اينكه شما دو نفر با خانواده هاي هم اختلاف داريد چون بيشتر تاكيد شما بر روي خانواده هايتان است و به نظر من اين نمي تونه دليل مناسبي براي جدا شدن باشد.
به نظر من با همسرتان صحبت كنيد و يك سري قوانين براي رفت و آمد با فاميلتان بگذاريد قرار نيست كه فاميل دو طرف و رسم و رسومات عين هم باشد و شما بايد سعي كنيد كه دو نفري با هم يك روش ميانه را پيدا كنيد. مثلا با هم در كمال آرامش در مورد اين مسئله صحبت كنيد كه چه رسم هاي براي شما و خانواده ي شما مهم است و چه رسم هايي براي خانواده ي همسرتان و همسرتان مهم است و از بين تمام اين رسم ها يك سري را (نه همه را)با هم انتخاب كنيد و قانون بگذاريد كه در هر شرايطي اين را رعايت مي كنيد.
اين قوانين را هم براي خانواده هايتان جا بيندازيد.سعي كنيد كه در زمان هاي اختلاف نظر شما با دليل و منطق در برابر خانواده ي خودتان و همسرتان در برابر خانواده ي خودش قرار گيرد و مسائل را حل كنيد چون مطمئنا شما روش ها،برخورد ها و خواسته هاي خانواده هاي خودتان را بهتر مي دانيد.
كلا به نظر من بايد با هم بيشتر صحبت كنيد تا به تفاهم بريد به نظرم كمتر بر روي خواسته هاي خانواده هايتان تمركز كنيد و بيشتر بر روي خواسته هاي شما دو نفر تمركز كنيد .
موفق باشيد

[nahid89]

دوست عزيز ميشه برامون بگيد همسرتون دقيقا چه مشكلاتي دارن كه ميخاهيداز شون جداشيد؟

[az_bagheri]

ممنون از همه دسوتنی که تا الآن وقت گذاشتن. من بعد از شش سال به اين نتيجه رسيدم که ادامه زندگی با همسرم به معنی ترک رابطه با خويشاوندان ميشه. اين رو ديگه نميشه درست کرد چون اطمينان دارم. هم من و هم همسرم تحصيلکرده هستيم و به اون چيزی که ميدونيم اعتماد داريم. مشکل همسرم و خانواده شون اين هست که به غير از خودشون هيچ کسی رو حساب نميارن. به همين دليل هم با هيچ کس رابطه ای ندارند. فقط نميدونم اگه بچه دار شيم ممکن است اين رفع بشه يا نه؟ ميترسم از چاله بيفتيم تو چاه.