به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 9 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 86
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 شهریور 96 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1389-9-06
    نوشته ها
    1,077
    امتیاز
    14,205
    سطح
    77
    Points: 14,205, Level: 77
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,300

    تشکرشده 3,560 در 934 پست

    Rep Power
    121
    Array

    مشکل من با همسرم ( افسردگی، بی توجهی، جنسی ) بعد از رفتن به مشاور

    سلام دوستان
    کمتر از یک ماهه که به تالار همدردی قدم گذاشتم و در این مدت با مطرح کردن مشکلم و راهنمایی دوستان و مدیر گرامی تونستم مشکلمو در ذهنم باز کنم و از ابعاد مختلف بهش نگاه کنم و همین باعث بشه از آشفتگی های ذهنیم رها بشم و به آرامش نسبی دست پیدا کنم. قبلا می ترسیدم به مشاور برم می ترسیدم نه بشنوم ولی با همدلی دوستان دل و جرئت پیدا کردم که برم و بعد از این روند زندگیمو بعد از مشاور اینجا خواهم نوشت تا دوستانی که میان می خونن بتونن استفاده بهینه بکنند. برای کسانی که برای اولین بار تاپیک منو می خونند خلاصه ای از مشکلمو می گم اگه بخوان دقیقا بدونن چی شده می تونن تاپیک قبلی منو با نشانی http://www.hamdardi.net/thread-14320.htmlمشاهده کنند.
    من 27 سالمه و یه سال و نیمه نامزد هستم . ازدواج من و اون سنتی بود و دو ماه قبل ازدواج با هم رابطه داشتیم که همدیکه رو بشناسیم . یکی از مشکلات زندگیم اینه که شوهرم کمتر ابراز محبتی به من داره و نه تنها در حرفهاش بکله در کارهاش هم شاید کم توجهی و بی مهری هستم.
    قصدم تعریف از خود نیست ولی من از لحاظ تحصیلی خیلی موفق هستم و از لحاظ قیافه هم زود جلب توجه میکنم.
    با فاصله دو ماه بعد عقد مشکلات ما شروع شد، مثلا نامزدم اوایل از لحاظ جنسی خوب بود ولی بعد دو ماه افت کرد و الان هفته ای یک بار یا بعضا ماهی یک بار ما رابطه داریم که بیشتر وقت ها با ارضا شدن ایشون خاتمه می پذیره و هیچ اصراری برای ارضا شدن من نمیکنه! اوایل اعتراض کردم و کار به جایی رسید که شوهرم به مادرش هم گفت و اونها هم چون خیلی سنتی هستند می گفتن دوره نامزدی رابطه جنسی نمی خواد! در صورتی که ما شب ها رو با هم می خوابیدیم و شوهرم به بهونه های واهی اتاقشو از من جدا می کرد و بعد ها گفت آره من اوایل عادت نداشتم دو نفری بخوابیم ولی الان عادت کردم!!!در صورتی که می دونید که اوایل بیشتر شور و شوق دارن که با هم بخوابن و این یه بهونه س یعنی چی عادت نداشتم؟
    همونطور که گفتم رفتارهای مادرشوهرم برعکس شوهرمه و در مجالسی که اغلب از من تعریف می کنن برعکس مادرشوهرهای دیگه خیلی خوشحال می شه .من موندم که چطور ممکنه همه به من بگن زیبا غیر از نامزدم که حتی روز عقد که خیلی خوب شده بودم یه نگاه عاشقانه بهم نکرد چه برسه به تعریف و تمجید!!!! کار به جایی رسیده هر کی به من می گه خوشگلی شوهرت وقتی تو رو نیگا می کنه لابد ذوق می کنه من خیلی ناراحت می شم و تو دلم می گم شوهرم به من نگاه هم نمی کنه.
    مشکل من و شوهرم به اینجا ختم نمیشه . شوهرم خیلی تنبل و بی مسئولیته، شش سال خارج درس خونده فوق لیسانس داره و دانشجوی دکتری بود که از بس پی گیر انتقالیش نشد اخراج شد. از مرداد 88 تا مهر 89 هم بیکار بود و با اینکه 35 سالشه هیج عجله ای در کارش نبود و اصلا فکر نمی کرد که مثلا زن گرفته و مسئولیت داره. الان هم یه چند واحد حق التدریس درس می گه که ماهی می شه نود هزار تومن و اونهم به زور من. جالب اینجاس که حتی این دو تا درس رو نمی تونه راس و ریس کنه و اوایل میاورد سراغ من که کمکم کن و درواقع از جزوه گرفته تا مثال هایی که باید سرکلاس می زد من براش پیدا می کردم و اگه یه بار کمک نمی کردم دادش در میومد که تو کمکم نمی کنی. البته این ترم این درسها رو هم بهش ندادن و بنابراین مسئله بغرنج تر شد.
    البته مادرشوهرم هم این میون بی تقصیر نیست و با محبت و خرید های افراطی برای من می خواد جای خالی شوهرم رو پر کنه، همه خرید های عید، قربان و حتی روز زنم رو اون خریده و شوهرم آورده و حتی خبر نداشته تو پاکت چی هست که داره میاره!!!
    از طرفی رفتار نامزدم طوریه که خیلی با ادب و شخصیت هست و خانواده ش هم همینطور و همه فامیل ما فکر می کنن من خوشبختم در صورتی که هر روز خدا دارم زجر می کشم...


    خلاصه مشکلاتمو گفتم، بعد از مدتها با همدلی دوستان خوب سایت همدردی رفتم مشاور و البته مشاور هم زیاد امیدوارم نکرد، گفت به نظر میاد همسرت فرد خودمحوریه و یا افسردگی حادش باعث میشه اینطوری رفتار کنه و یا عشق زنده به گور شده داره ...، دقیقا عصر همون روزی که من رفتم مشاور ( دیروز ) همسرم با عجله وقت گرفت و اونم به همون مشاور مراجعه کرد، الان من برای 5 شنبه وقت گرفتم و باید برم ببینم برداشتش بعد از دیدن همسرم چیه .
    The Happiness of Your Life Depends on The Quality of Your Thoughts

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. 3 کاربر از پست مفید نیلا تشکرکرده اند .

    نیلا (دوشنبه 06 دی 89)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 دی 89 [ 00:44]
    تاریخ عضویت
    1389-10-06
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    1,741
    سطح
    24
    Points: 1,741, Level: 24
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 15 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل من با همسرم ( افسردگی، بی توجهی، جنسی ) بعد از رفتن به مشاور

    ان شاء اله که مشکلت زود حل بشه و شاد زندگی کنی

  4. کاربر روبرو از پست مفید khorshid taban تشکرکرده است .

    khorshid taban (دوشنبه 06 دی 89)

  5. #3
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 شهریور 96 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1389-9-06
    نوشته ها
    1,077
    امتیاز
    14,205
    سطح
    77
    Points: 14,205, Level: 77
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,300

    تشکرشده 3,560 در 934 پست

    Rep Power
    121
    Array

    RE: مشکل من با همسرم ( افسردگی، بی توجهی، جنسی ) بعد از رفتن به مشاور

    بچه ها تو این دو روزه محمد یه جوری شده زنگ می زنه دو ساعت منو به حرف می گیره حتی امروز یه جوری بود می گفت دلم برات تنگ شده ( به حق حرفهای نشنیده ) کلا یه ریزه عوض شده یه کم بیتابی می کنه اون محمد خونسرد همیشگی نیست، برام عجیبه نمی دونم چرا، واسه حرفهای مشاور ( که نمیدونم چی کفته ) یا بخاطر رفتارهای منه
    The Happiness of Your Life Depends on The Quality of Your Thoughts

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. 4 کاربر از پست مفید نیلا تشکرکرده اند .

    نیلا (سه شنبه 07 دی 89)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 دی 89 [ 01:42]
    تاریخ عضویت
    1389-9-08
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    1,769
    سطح
    24
    Points: 1,769, Level: 24
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 18 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل من با همسرم ( افسردگی، بی توجهی، جنسی ) بعد از رفتن به مشاور


    این که خیلی خوبه سابینا جون.
    حتمآ هردوش تاثیر داشته...
    ابنکه دیده تو بهش کمتر از قبل توجه میکنی و در کنارش تلاش میکنی برای بهبود رابطه حتمآ روش تاثیر داشته.
    ببین پنج شنبه چی میشنوی.
    من مطمئنم که چیزا خوبی خواهی شنید عزیزم.باهاش خیلی سنگین برخورد نکن که سرخورده نشه دوباره.اما خیلیم گرم نشو تا ببینی چی شده...
    خیلی خوشحال میشم میشنوم داره رابطه تون پیشرفت میکنه...

  8. 3 کاربر از پست مفید Narnis تشکرکرده اند .

    Narnis (سه شنبه 07 دی 89)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 آذر 91 [ 18:02]
    تاریخ عضویت
    1389-8-28
    نوشته ها
    725
    امتیاز
    3,175
    سطح
    34
    Points: 3,175, Level: 34
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,056

    تشکرشده 2,054 در 617 پست

    Rep Power
    86
    Array

    RE: مشکل من با همسرم ( افسردگی، بی توجهی، جنسی ) بعد از رفتن به مشاور

    سابینا مشاوره ی جدا می رین؟ پیش دو تا مشاور؟
    بهتر نیست هر دو یه جا برین؟؟

  10. 2 کاربر از پست مفید بهشت تشکرکرده اند .

    بهشت (سه شنبه 07 دی 89)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 دی 89 [ 01:42]
    تاریخ عضویت
    1389-9-08
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    1,769
    سطح
    24
    Points: 1,769, Level: 24
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 18 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل من با همسرم ( افسردگی، بی توجهی، جنسی ) بعد از رفتن به مشاور


    بهشت جون گفت برم ببینم مشاوره چی گفته.فکر کنم یه جا رفتن...

  12. 2 کاربر از پست مفید Narnis تشکرکرده اند .

    Narnis (سه شنبه 07 دی 89)

  13. #7
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 شهریور 96 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1389-9-06
    نوشته ها
    1,077
    امتیاز
    14,205
    سطح
    77
    Points: 14,205, Level: 77
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,300

    تشکرشده 3,560 در 934 پست

    Rep Power
    121
    Array

    RE: مشکل من با همسرم ( افسردگی، بی توجهی، جنسی ) بعد از رفتن به مشاور

    سلام دوستان
    نه یک جا میریم، من رفتم و همون روزش محمد با اصرار از همون مشاور وقت گرفت و رفت، یعنی پیش یه نفر می ریم
    The Happiness of Your Life Depends on The Quality of Your Thoughts

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  14. کاربر روبرو از پست مفید نیلا تشکرکرده است .

    نیلا (سه شنبه 07 دی 89)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 شهریور 90 [ 17:58]
    تاریخ عضویت
    1389-8-28
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,813
    سطح
    25
    Points: 1,813, Level: 25
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    95

    تشکرشده 94 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل من با همسرم ( افسردگی، بی توجهی، جنسی ) بعد از رفتن به مشاور

    سابینا جون
    1-عکس العمل شما در مقابل این تغییر رفتار محمد چی هست؟
    2-چرا ازش نمی پرسی نظرش درباره مشاوره چی هست مفید بوده یا نه؟

    هرچند عزیزم شما بهترین راه را انتخاب کردین هیچ کس مثل یه مشاور نمی تونه از نزدیک صحبتهای هر دو طرف را گوش کنه وراهنماییشون کنه.امیدوارم هرچه زودتر نتیجه زحماتت را به بهترین وجه دریافت کنی.ما را بی خبر نذار و از جلسات مشاورت بگو.

  16. کاربر روبرو از پست مفید goolnaz تشکرکرده است .

    goolnaz (سه شنبه 07 دی 89)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 20 مرداد 90 [ 21:19]
    تاریخ عضویت
    1389-9-24
    نوشته ها
    134
    امتیاز
    1,986
    سطح
    26
    Points: 1,986, Level: 26
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    315

    تشکرشده 315 در 112 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل من با همسرم ( افسردگی، بی توجهی، جنسی ) بعد از رفتن به مشاور

    خب خیلی خوشحالم سابیا خانوم بالاخره کار شما هم رو قلطک افتاده و از اون حالت بلاتکلیفی داره خارج میشه ...
    چیزی که اینجا مشخصه و خودتون بیان کردید اینه که گفتید محمد با اصرار از همون مشاور شما وقت گرفته ومهمتر اینکه همون روز رفته پیشش ..
    اینطوری میشه برداشت کرد که محمد خودشم میخواد این زندگی ادامه پیدا کنه و هر چقدر هم که بی خیال بوده دیگه به خودش اومده و میبینه که تو واقعا براش مایه گذاشتی و سریع تصمیم گرفته بره که تو رو از دست نده ...این یه دلیل
    دلیل دوم اینکه بالاخره با این حقیقت روبرو شده که اینطوری نمیتونه تو دنیای بیخیالی سر کنه ...باید هدفمند جلو بره ...شاید محمد شما از اون افرادی هست که هرجی نزدیکان بهش حرف میزنند قبول نمیکنه ولی تا یه غریبه همون حرفو میزنه سریعا می پذیره ...و به این دلیل از مشاور استقبال کرده ...جون افراد زیادی هستند که اینطوریند ...
    خیلی خوبه ...شاید این بیتابی که میکنه بیشتر برمیگرده به اینکه باهم و در یک ساعت نمیرید مشاوره ..و جداگانس ..و یه نوع ترسی درونش وجود داره ...
    در مورد رفتاراتونم که صد در صد روش تاثیرگذار بودید ...مگه میشه نباشید وو...
    سابینای عزیز سعی کن روحیتو حفط کنی وشادابیتو هر روز به هرنحوی بالا بکشی ...حتی سعی کن وقتی به خورشید نگاه میکنی ازش انرژی بگیری...
    سعی کن در برخورد با نصیم صبحگاهی که بهت میخوره خودتو رها کنی در دریای هستی ...تا ارومت کنه ...
    این وسط روحیه تو حرف اولو میزنه ..چون بازتاب داره ...
    به امید بهترین ها ...
    لاقربطا

  18. 2 کاربر از پست مفید iMoon تشکرکرده اند .

    iMoon (سه شنبه 07 دی 89)

  19. #10
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 شهریور 96 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1389-9-06
    نوشته ها
    1,077
    امتیاز
    14,205
    سطح
    77
    Points: 14,205, Level: 77
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,300

    تشکرشده 3,560 در 934 پست

    Rep Power
    121
    Array

    RE: مشکل من با همسرم ( افسردگی، بی توجهی، جنسی ) بعد از رفتن به مشاور

    نقل قول نوشته اصلی توسط goolnaz
    سابینا جون
    1-عکس العمل شما در مقابل این تغییر رفتار محمد چی هست؟
    2-چرا ازش نمی پرسی نظرش درباره مشاوره چی هست مفید بوده یا نه؟

    گلناز عزیزم
    اول از اینکه محمد امروز به من زنگ زد و منو دعوت کرد به ناهار، منم قبول کردم، یه جای خیلی خوب برد منو و منم سعی کردم نشون ندم در این یکی دو هفته برمن چی گذشته و قیافه مو خیلی موذیانه با آرایش گریم کردم به طوری که زیاد تو چشم نمی زد، همین که منو دید گفت نه ماشلله مارو نمی بینی خوشی، گفتم نه بابا ... بعد ناهار اومدیم برای چایی خونه ما هی می خواست حرف باز کنه از چله منم یه گلگی با لحن آروم کردم و گفتم با اجازه خودت به داییم گفتم یه روز میایم خونه شما برای صحبت، چون خودت گفته بودی، یه جورایی دست و پاشو جمع کرد و با اینکه پیشنهاد خودش بود ولی شرمنده شد. بعد زود بحثو عوض کردم و کشیدم به مسائل خنده دار و ...، آخرشم به خاطر ناهار تشکر کردم و منو رسوند کلاس زبان.
    جواب سوالای شما: 1- من سعی می کنم نه زیاد ذوق زده باشم و نه زیاد عبوس؛ معمولی برخورد کنم و فکر نکنه زیاد ذوق کردم اما عکس العمل خوب نشون بدم و بشاش باشم
    2- راستش محمد از بس تو دار هست مطمئنم چیزی نمی گه منتظر روز پنجشنبه هستم که خود مشاور بهم بگه، ولی در کل نمی دونم چرا حس می کنم چون احساس می کنه حق با منه زیاد هم ممکنه خوشش نیاد، در کل نمی دونم

    نقل قول نوشته اصلی توسط iMoon
    چیزی که اینجا مشخصه و خودتون بیان کردید اینه که گفتید محمد با اصرار از همون مشاور شما وقت گرفته ومهمتر اینکه همون روز رفته پیشش ..
    اینطوری میشه برداشت کرد که محمد خودشم میخواد این زندگی ادامه پیدا کنه و هر چقدر هم که بی خیال بوده دیگه به خودش اومده و میبینه که تو واقعا براش مایه گذاشتی و سریع تصمیم گرفته بره که تو رو از دست نده ...این یه دلیل
    دلیل دوم اینکه بالاخره با این حقیقت روبرو شده که اینطوری نمیتونه تو دنیای بیخیالی سر کنه ...باید هدفمند جلو بره ...شاید محمد شما از اون افرادی هست که هرجی نزدیکان بهش حرف میزنند قبول نمیکنه ولی تا یه غریبه همون حرفو میزنه سریعا می پذیره ...و به این دلیل از مشاور استقبال کرده ...جون افراد زیادی هستند که اینطوریند ...
    خیلی خوبه ...شاید این بیتابی که میکنه بیشتر برمیگرده به اینکه باهم و در یک ساعت نمیرید مشاوره ..و جداگانس ..و یه نوع ترسی درونش وجود داره ...
    در مورد رفتاراتونم که صد در صد روش تاثیرگذار بودید ...مگه میشه نباشید وو...
    سابینای عزیز سعی کن روحیتو حفط کنی وشادابیتو هر روز به هرنحوی بالا بکشی ...حتی سعی کن وقتی به خورشید نگاه میکنی ازش انرژی بگیری...
    سعی کن در برخورد با نصیم صبحگاهی که بهت میخوره خودتو رها کنی در دریای هستی ...تا ارومت کنه ...
    این وسط روحیه تو حرف اولو میزنه ..چون بازتاب داره ...
    به امید بهترین ها ...
    لاقربطا
    باهاتون موافقم احساس می کنم یه جورایی می ترسه حالا دقیقا نمی دونم از چی، شاید از اینکه منو از دست بده
    رفتارهای خنثی رو به مثبت منم کاملا روش تاثیر داره این درست
    بعله درسته حرف اولو روحیه من میزنه اگه من وسط جا بزنم و بشم سابینای قبلی اونموقع اعتمادشو از دست می ده و میگه نه این داره تظاهر می کنه وگرنه هیچ تغییری نکرده
    بنابراین من باید این رفتارهامو تثبیت کنم بطوریکه باورش بشه و یقین داشته باشه که من عوض شدم
    راستی امروز یک صفحه داشت برای تایپ، همون محمدی که وظیفه من می دونست براش ساعت ها تایپ کنم با کلی احترام ازم خواش کرده براش یک صفحه تایپ کنم و بعدش کلی تشکر و از این حرف ها، می گن شعار این تالار اینه که با عوض شدن کلید قفل هم عوض میشه، شاید!
    به هر حال سعی می کنم روحیه مو خوب نگه دارم و خود دار و صبور باشم و زیاد هم امیدواری الکی به خودم ندم
    پنج شنبه نتیجه مشاور رو براتون می نویسم

    The Happiness of Your Life Depends on The Quality of Your Thoughts

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  20. 5 کاربر از پست مفید نیلا تشکرکرده اند .

    نیلا (سه شنبه 07 دی 89)


 
صفحه 1 از 9 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: سه شنبه 08 دی 94, 23:56
  2. افسردگی، عدم اعتماد به نفس،مشکل در هدف گذاری، ترس و افکار منفی
    توسط tanhaeii در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: یکشنبه 22 آذر 94, 20:47
  3. افراد سمعی ،بصری، لمسی و حسابگر
    توسط گفتار نیک در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 17 مرداد 92, 17:14
  4. پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: جمعه 13 مرداد 91, 19:56
  5. نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
    توسط نیلا در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 171
    آخرين نوشته: دوشنبه 06 دی 89, 11:11

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.