به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 اسفند 89 [ 20:17]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    1,631
    سطح
    23
    Points: 1,631, Level: 23
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    حتی با مادر شوهر از راه دور هم می‌‌شود مشکل داشت

    با سلام

    من ۲۹ سال دارم و تقریبأ ۴ سال است که ازدواج کردم. ما قبل از ازدواج با هم ۳ سال دوست بودیم. و ۱ سال قبل از ازدواجمان همسرم برای ادامهٔ تحصیل به آلمان رفت. من هم شروع که یادگیری زبان آلمانی‌ کردم با پذیرش از دانشگاه گرفتم. همسرم برای مراسم عقد ایران آمد و ما عقد کردیم و با هم به آلمان رفتیم. مادر شوهر من عاشقانه بچه‌هایش را دوست دارد، و به جز سه بچه آاش به هیچ کس اهمیّت نمیدهد. در واقع یک خانوادهٔ به شدت مادر سالار را تصور کنید. پدر و مادر شوهرم با ازدواج ما مخالف بودند. و این مخالفتها را مدام به من منتقل میکردن. من هم چون ۱ سال قبل از ازدواج تنها بودم و اوضاع روحیه خوبی‌ نداشتم از دست آنها خیلی‌ رنج می‌کشیدم.

    خانوادهٔ همسرم، آدمهای بدی نیستند، اما مادرش فکر میکند که من پسرش را از او گرفته‌ام. با اینکه در دو کشور جدا هستیم روزی یک ساعت با همسرم تلفنی حرف میزند و و در مورد همه چیز می‌پرسد و جواب می‌خواهد و اگر به او جواب ندهیم قهر می‌کند.

    آنها خانوادهٔ تقریبا پول داری هستند و خیلی‌ اهل پوز دادن هستند، که من از پوز دادن متنفرم. برای شما مثال می زنم. روز عقد من مادرش به من گردنبند هدیه داد. اون رو بلند کرد و به همه نشون داد و گفت این طلا رو من هدیه میدم به عروسم. از آلمان خریدم. اما اون گرنبند فقط یه بدل بود. من از کسی‌ انتظار هدیه ندارم، اما دوست ندارم که بهم بدل هدیه بدن و بگن طلا بود. سر بله برونم، مامانش یک انگشتر طلای خیلی‌ بزرگ و سنگین به من هدیه داد. این انگشتر به قدری بزرگ و سنگین بود که همهٔ فامیل ما تعجب کرده بودن. فردای اون روز وقتی‌ دعوتم کرد خونشون، بهم گفت اون انگشترو پس بیار، بهت نمیاد، می‌خوام یکی‌ دیگه برات بگیرم. اونو از من پس گرفت، و دیگه بهم چیزی هدیه نداد. هر چی‌ که برام میگیرن ازم پس میگیرن. نمیدونم چرا هدیه میدن بهم. به همسرم میگم چرا پس به من گردنبند بدل میدن، میگن طلاست، همسرم میگه دندون اسب پیش کشی‌ رو نمیشمرن. دوست نداشتن طلا بدن. من هم چیزی نگفتم. از این جریانات هیچ کس خبر نداره. من نه به خانوادهٔ خودم گفتم، و نه به اونها چیزی گفتم. فقط دلم شکسته.

    حالا بعد از این همه مدت ما ۴۰ روز مسافرت رفتیم پیش اونها. من ۴۰ روز خونهٔ اونها بودم. این اولین باری بود که انقدر طولانی‌ همدیگرو دیدیم. اصلا فکر نمیکردم که انقدر به من بی احترامی کنه. او را نمیفهمم. برای ما یک اتاق در نظر گرفته بودند. اتاق مهمان. تخت من رو یک طرف اتاق گذشته بودند و تخت همسرم را طرف دیگه.

    مادرش توی جمع، وقتی‌ همه نشستن، میگفت: فلانی یه دختر داره، خوشگل، خوشگل، انقدر از پسر من خوشش میامد. همسرم گفت مامان چی‌ داری میگی‌، مگه چیزی به تو گفتن؟ گفت: آره، اما حالا دیگه چی‌ بگم. و هزار و یک زخم زبون دیگه. در این ۴۰ روز همسرم اصلا با من نبود. اصلا هیچ کس تو اون خونه با من حرف نزد، جز پدر شوهرم که الان من را دوست دارد.شوهرم و مادرش همش با هم حرفهای خصوصی میزدند، و صبح مادرش او را بیدار میکرد که با هم صبحانه بخورند و من هم با پدر شوهرم غذا میخوردم. خیلی‌ به من بد گذشت. من عکس‌العملی به آنها نشان ندادم. فقط از دست شوهرم ناراحت شدم و اعتراض کردم و گفتم برای من مهم نیست که دیگران با من چه رفتاری میکند، اما برایم مهم است که تو چطور رفتار میکنی‌.چرا به من اهمیّت نمیدهی؟ او مگوید خودت باید خودت را نشان دهی‌، من اونها را مدت زیادیست ندیدم و می‌خواهم با آنها باشم. حالا ۲ ما ه است که این مسافرت ما تمام شده، اما اثرت آن هنوز کاملا مشخصه.علاقهٔ ما به هم کم شده. همسرم خیلی‌ تحت تاثیر مادرش است. اما من از موضوع ناراحتی‌ ندارم، چون همسر من آدم عاقلی است، و می‌دانم اگر برای او دلیل منطقی‌ بیاورم حرف مرا قبول می‌کند. اما نمی دانم چه دلیلی‌ بیاورم که رفتارهای خانوادهٔ او، در زندگی‌ خصوصی ما تاثیر نگذرد. تابستان قرار است آنها به دیدن ما بیاید و ۱ ماه با ما باشند. از حالا نگران تابستانم.دوست دارم، مادرش با من هم مهربان باشد، و دوست ندارم همش فکر کند من پسرش را دزدیدیم.

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 شهریور 90 [ 13:55]
    تاریخ عضویت
    1389-7-17
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    1,964
    سطح
    26
    Points: 1,964, Level: 26
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    78

    تشکرشده 78 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: حتی با مادر شوهر از راه دور هم می‌‌شود مشکل داشت

    سلام امروز عزيز .اين رفتاري كه خانواده شوهرت وشوهرت باهات داشتن خوب نبوده وحق داري ناراحت باشي . ولي اينكه ناراحت باشي وغصه بخوري چيزي را عوض نميكنه .شماكه از اونا دوريد حالا سالي يك بار اونا مي بينيد به نظر من خدارا شكر كن واصلن راجع بهشون فكر نكن .مسلما ناراحتي تو روي روابطت با همسرت تاثير گذاشته وباعث سرديتون شده يك مدت زمان بگذره همه چيز به حالت عادي برميگرده به شرطي كه تو همه رفتاراشونو فراموش كني وبه رخ شوهرت نكشي ومسلما اون خودش متوجه رفتارهاي زشت مادرش شده ولي چون ازش دور زندگي ميكنه وپيشش نيست دلش نمياد چيزي بهش بگه .به نظر من توهم به روش نيار .دوباره زندگي عاديتونو مثله قبل ادامه بدين واين لازمهش اينه كه به اتفاقهايي كه افتاده فكر نكني وهمه را به فراموشي بسپاري از الان هم اصلن به فكر تابستان نباش حالا 6ماه مونده واز الان بخاي براي 6ماه بعدت غصه بخوري خيلي اشتباهه.به نظر من خيلي راحت ببخششون واز زندگيت لذت ببر

  3. 3 کاربر از پست مفید nahid89 تشکرکرده اند .

    nahid89 (پنجشنبه 07 بهمن 89)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 اسفند 89 [ 20:17]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    1,631
    سطح
    23
    Points: 1,631, Level: 23
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: حتی با مادر شوهر از راه دور هم می‌‌شود مشکل داشت

    از نظرت ممنونم. امیدوارم بتونم فراموش کنم.

    گاهی اینجا احساس تنهایی می کنم . کاش به جای اینکه رو اعصابمون اسکی برن، یه کم تنهاییمون رو پر می کردن.

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    RE: حتی با مادر شوهر از راه دور هم می‌‌شود مشکل داشت

    بهشون ثابت کن خیلی بهتر از اون دخترایی هستی که مادرشوهرت توخیالش داره. با همراه بودن با همسرت با محبت به اون و خانوادش. طوری که هروقت مامانش شروع کنه شوهرت بیشتر از خودت ناراحت شه و بگه من بهترین زن دنیا رو دارم. طلا و انگشترم اصلا مهم نیستن من مطمئنم خیلی بهتر از اونا رو شوهرت واست گرفته و میگیره.مهم اینه اونجا ایشون با تو خوب باشه بقیه رو ولش خودت با اونا خوب باش.
    رابطت با همسرت خوبه؟خانواده خودت ایران نیستن؟ راستی اونجا دارین درس میخونین؟ خوش به حالتون منم خیلی دوست داشتم
    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]

  6. کاربر روبرو از پست مفید آفتاب همدرد تشکرکرده است .

    آفتاب همدرد (پنجشنبه 07 بهمن 89)

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 بهمن 90 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1389-10-18
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    1,969
    سطح
    26
    Points: 1,969, Level: 26
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    95

    تشکرشده 96 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: حتی با مادر شوهر از راه دور هم می‌‌شود مشکل داشت

    سلام دوست عزیز
    این پاسخ شاید خیلی دیر باشه شاید شما اصلا نخونیش اما من هم با چند اختلاف وضعیتی شبیه به شما دارم من در ایران وبا خانواده همسرم زندگی میکنم (در طبقه دوم منزل آنها) و مادر همسرم رفتارهایی دقیقا مانند مادرهمسر شمادارد شاید خیلی هم بدتر از ایشان و تا حالامشکلات زیادی هم داشتم اما دوست عزیز شاید فکر کنی که همسرت مقصره و این باعث دور شدن شما بشه اما اینطور نیست من تجربه شخصی خودم روبهت میگم طوری رفتار کنید که مادر همسرتون اگر هم سعی در بهم زدن روابط شما داره با درایت شما تیرش به سنگ بخوره و از این کار نا امید بشه مثلا در برابر حرفاش صبر کنید و بی تفاوت باشید و اصلا حرفهاش براتون اهمیتی نداشته باشه با همسرتون مهربانتر از همیشه برخورد کنید ودرک کنید که اون هم در قلبش حق رو به شما میده اما نمیتونه مادرش رو هم ناراحت کنه اینکه شما از هم دورید یک نطقه مثبته هیچ وقت از مادر همسرتون پیش همسرتون بدگویی نکنید.و بهش بی احترامی نکنیدهمسرتون به گفته خودتون فرد عاقلیه و خودش درک میکنه که حق با کیه تنها به عشق زندگیتون یعنی همسرتون فکر کنید و به هیچ چیز و هیچ کس اجازه ندید آرامشتون رو سلب کنه با کمی خودداری بیشتر.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. وقتی ناراحتم به سختی می تونم حرف بزنم(دوستان قدیمی لطفا باهام صحبت کنید)
    توسط ستاره آشنا در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: یکشنبه 01 مهر 97, 23:46
  2. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 09 بهمن 96, 14:47
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  4. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 آبان 93, 00:32
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 30 فروردین 92, 11:55

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.