دوستای خوبم سلام، به نظرتون با خانواده همسرم که انتظار دارن پدر من دائما ما رو ساپورت مالی کنه چه جوری برخورد کنم تا متوجه اشتباهشون بشن؟ این انتظار اونا رو رفتار شوهرم هم تأثیر گذاشته و با اینکه دلش میخواد از همه بینیاز و مستقل باشیم گاهی اوقات حرفایی میزنه که من و نسبت به خودش نا امید میکنه.مثلا یه بار بهم گفت (البته به صورت شوخی):ایشالا آتیش بیفته تو مال بابات که به دخترش کمک نمیکنه تا یه ماشین بخره! یا اینکه میگه بابات این همه مال و میخواد چیکار چرا به بچه هاش کمک نمیکنه؟ منم بهش میگم مگه ما محتاج بابای من هستیم؟ میگه یه قرونم از بابات نمیگیرم ولی برای خودش متاسفم که دخترش تو سختی زندگی کنه و اون عین خیالش نباشه.خلاصه هر چند وقت یکبار از این بحث ها بینمون پیش میاد.به نظرتون چی کار کنم؟
ما در حال حاضر توی خونه ای زندگی میکنیم که مال اوناست و از ما اجاره نمیگیرن(البته چون ما به خاطر کار شوهرم موقتا تو شهرستان زندگی میکنیم اجاره خونشون ماهی 200 تومن بیشتر نیست) ولی اگه درآمد شوهرم بره بالا قطعا میگیرن. و الان هم گاهی اوقات منت این اجاره خونه رو سرمون میذارن ولی از خانواده من انتظار کمک بلاعوض دارن! تازه شوهرم هم بعضی وقتا دلش میسوزه به مامانش میگه میخوام اجاره بهت بدم! در صورتی اگه بابای من کمکی بکنه عین خیالش نیست میگه بعدا بهش میدم کلا اعتقادشون اینه که خانواده دختر هم باید کمک کنن و حتی بیشتر. چند وقت پیش بابام 4 میلیون برای خونه ای که ثبت نام کردیم بهمون داد هر بار هم میان از شیر مرغ تا جون آدمیزاد برامون خرید میکنن. ولی اینا به چشم خودش و خانوادش نمیاد دلشون میخواد بابام یه پول قلمبه بده یا برام خونه بخره! بابام هم به فکرمون هست ولی الان ثروتش به صورت ملکه و پول نقد به اون صورت نداره،اونا میگن املاکش و بفروشه به شما بده ولی خودشون حتی اجاره ای که نمیگیرن رو به ما روا نمیبینن! مشکل اینه که وقتی شوهرم از این حرفا میزنه احساس میکنم مردی که من میخواستم بزرگترین ویژگیش مرد بودن و توانمندیه که با این حرفا شخصیتش تو ذهنم متزلزل میشه. اونا فکر میکنن بابای من خسیسه و حتی تو بعضی مشاجرات شوهرم بهم گفت که بابات دوست نداره و تو براش مهم نیستی، راستی مادرش اخلاقی داره که همش پیش شوهرم از بی پولی میناله و اگه شوهرم درخواستی ازش بکنه میگه خدا پدر و مادری که دارن و به بچشون نمیدن رو لعنت کنه!(که یه جورایی تیکه پرونی به منم هست)،در صورتی که آدمی که پول نداره نمیره برا دختر 10 سالش صندل 130 تومنی بگیره،در کل اونا فکر میکنن برای من دایه ی مهربانتر از مادر هستن و این افکارشون رو به شوهرم انتقال دادن،در ضمن یه فامیل دارن که یه خونه و ماشین به دخترش داده و همش اونو مثال میزنن، به نظرتون من با شوهرم چه برخوردی داشته باشم؟ وقتی این حرفا رو میزنه محبتم خیلی بهش کم میشه
راستی بابای من خیلی آدم زرنگیه چون اینا رو شناخته میدونه که میخوان از زیر بار مسئولیت شونه خالی کنن به خاطر همین هر وقت بحث مالی پیش اومده گفته اونا نصفش رو بدن نصفش رو هم من میدم ولی اونا میگن تو برای دختر خودت خرج میکنی چه کار به ما داری، خلاصه بابای من با مامان اون بچرخ تا بچرخیم!
علاقه مندی ها (Bookmarks)