با سلام
ضمن تشکر از زحمات شما و این که من رو در انجمن خودتون پذیرفتین .
حدود 9 سال پیش در دانشگاه با یکی ازهمکلاسی هایم آشنا شدم و این رابطه سالم مدت 9 سال بدون هیچ مشکلی با رعایت قوانین اخلاقی طول کشید در این مدت ما خیلی خوب همدیگر را شناختیم و حتی من در بیشتر موارد قادر به خواندن فکر ایشان هم بودم در این مدت هیچ گاه با هم حتی 1 بار هم بگو و مگو نداشتین وزبانزد همه بودیم وهمه به روابط ما غبطه می خوردند در 2 سال اول آشنایی که در مقطع کاردانی درسمان تمام شد ایشان سر کار رفتند تا هر چه زودتر بتوانند به خواستگاری من بیایند اما من چون می دانستم درس خواندن را خیلی دوست دارد با ایشان صحبت کردم تا ادامه تحصیل بدهد ومن هم منتظر می مانم تا ایشان مهندسی خود را که آرزوی او بود را بگیردمن هم در این میان به تمام خواستگار هایم جواب رد دادم و خود را با کار کردن سر گرم کردم (البته مادرم در جریان علاقه من به ایشان بودند)تا اینکه درس ایشان تمام شد و به همراه خانواده به خواستگاری من آمدند ایشان از لحاظ اخلافی بسیار آقای خوب و سالمی هستند اما پدرم در ابتدا مخالفت کرد ندبه دلیل اینکه معتقد بودند که این آقا وابستگی شدیدی به مادرش دارد اما بعد از تحقیق و 4 ماه اصرار های منطقی من بالاخره موافقت خود را اعلام کردند و مراسم نامزدی ما به پا شد پدرم جشن آبرومندانه ای را ترتیب دادند و نامزدی ما با قشنگترین لحظات 1 سال طول کشید ما از لحاظ با هم تفاهم داشتیم و عاشقانه یکدیگر را همان طور که بودیم می دیدیم البته از طرف خانواده ایشان گوشه کنایه هایی و یا بی احترامی هایی را مشاهده می کردم اما بین خودمان حل می کردیم و توجه زیادی به این مسائل نداشتیمو معتقد بودیم که با گذشت زمان من می توانم در دل همه آنها جا بگیرم اما از طرف خانواده من همیشه به نامزدم وخانواده اش احترام می شد تا اینکه بعد از 5/1 سال که از نامزدی ما می گذشت صاحب کار من که 1 سال از آنجا بیرون آمده بودم از من شکایت به جرم جعل اسناد و خیانت در امانت کرد و مرتب اشخاص بی ادب و شری را به در خانه نامزدم می فرستادند تا آبروی من را بریزند خلاصه مراحل قانونی طی شد و خیانت در امانت من ثابت نشد اما از آنجا که تمام فیش ها دست خط من بود دادگاه به اثبات جعل اسناد من حکم صادر کرد و صاحب کار بی وجدان من که برای من پاپوش ساخته بودبه شرط اینکه من 4 میلیون بدهم رضایت داد در این میان نامزد و برادرم سفته ضمانت چک را امضاء کردند اما بعد از پاس کردن چک سفته نامزدم را اجرا گذاشت تا روابط ما خدشه دار شود خانواده من پس از پاس کردن چک دیگر پولی نداشتند در آن شرایط که بابت سفته نامزدم پرداخت کنند و نامزدم مجبور شد که ماشینش را بفروشد و 4 میلیون را پرداخت کند و مسئله تمام شد اما بعد از این ماجرا با وجود اینکه 100 درصد به من اعتماد داشت و بارها و بارها گفته بود که این ها را توطئه ای مسلم می داند به اصرار خانواده اش بدون اینکه حتی به من بگوید نامزدی ما را به هم زد فقط به این خاطر که می گفت خانواده من او را در این ماجرا رها کرده اند و با نقشه می خواسته اند که او پول بدهد در صورتی که خودش اصرار داشت که سفته بدهد و از این ها گذشته قرار نبود که این سفته ها اجرا گذاشته شود چون ضمانت چک بود من خیلی ایشان را دوست دارم و نمی دانم با وجود اینکه دختر خوب و مقید به احکام الهی بوده ام این چه امتحانی است که باید پس بدهم و چرا من باید این مشکلات برایم پیش بیاید احساس بدی دارم از اینکه صادقانه رفتار کردم و در روابطم هیچ وقت جای گله ای نگذاشته بودم ولی او حتی در رابطه با به هم زدن نامزدی با من صحبت هم نکرد و احساس و شخصیت من را نا دیده گرفت یعنی بعد از 9 سال این حق من نبود که بدانم دارم رها می شم از سوی کسی که همه زندگیم بود حالا از بس هر شب گریه کردم و دعا کردم چشمام سوی خودشو از دست داده و هیچ امیدی به زندگی ندارم همه می گن خیریت داشته و برای من بهترین ها هستن ولی من از درک این خیریت عاجزم تمام لحظه هام پر از اون و خاطره ی اون حالا بی آبرویی من جلو فامیل های شهرستانیم به کنار او چرا به خانواده اش اجازه داد که آبروی من را ببرندالبته پول ایشان را پس دادیم .اما واقعا ارزش من مالی بوده حالا چند روزی است که مرتب به من زنگ می زند و می گوید بیا به مادرم التماس کن تا همه چیز درست شود او معتقد است که خانواده من تقاص پس می دهند در حالی که خودش نامزدی را به هم زد و خانواده من در آن مقطع از زمان دچار مشکلات مالی بودند آیا او نباید به من کمک می کرد و من را تنها نمیگذاشت آیا من باید به حرفهای او فکر کنم تا عشقمان دوباره جون
بگیرد یا مسئله را تمام شده بدانم لطفا کمکم کنید دارم دیوانه می شم
به نظر شما مقصر کیست ما در این اوضاع فقط به دنبلا مقصر می گردیم او می گوید مقصر خانواده ام هستند که از کسی پول قرض نکردند بدهند تا من مجبور نبودم پول بدهم و من می گویم مقصر هم خانواده ام و هم تویی که بعد از 9 سال به خاطر مسائل مالی من را رها کردی و بدون اینکه حتی نظر من را بدانی در مورد رابطه مان یک طرفه تصمیم گرفتی من و خانواده ام او را جزئی از خودمان می دانستینمو فکر نمی کردیم که به خاطرمسائل مالی من را ترک کند آن هم بعد از این همه مدت به نظر شما مقصر کیست تقاضا می کنم من را راهنمایی کنید تا دیگر بیشتر از این عمر و جوانی ام هدر نرود . مرسی از محبت شما
علاقه مندی ها (Bookmarks)