[align=justify]سلام به دوستهای خوبم،
1/5 ساله که زیر یه سقف رفتیم. همدیگرو دوست داریم. ولی احساس می کنم دوست داشتنمون تا حدی تبدیل به وابستگی شده.
بدون هم غذا نمی خوریم، یعنی هر جا که باشیم منتظر هم می مونیم تا با هم غذا بخوریم.
تا حالا نشده شبی رو بدون هم صبح کرده باشیم. اصلا" بعد از ازدواج جدا از هم جایی نرفتیم. اگه هم رفتیم، شب خونه خودمون بودیم.
اگه یکیمون بیرون بره، واسه اون یکی حتما" کادویی چیزی می گیره که بگه به یادش بوده و...
و خیلی چیزهای دیگه... ولی احساس می کنم بعضی وقتها این قانونها اذیتم می کنه. مثلا" قبل از ازدواجم روابطم با دوستهام و اقوام خیلی بیشتر بود. برای تفریح، خرید و... خیلی وقت می گذاشتم ولی بعد از ازدواج انگار که از دوست و فامیل بریدم. اوایل همه شاکی بودن ولی حالا دیگه عادت کردن که دیر به دیر منو ببینن. بعد از ازدواج فهمیدم که خانواده شوهرم اهل رفت و آمد با اقوام و آشنایان نیستن. اصلا" ارتباطاتشون خیلی ضعیفه. سال تا سال از خونه بیرون نمیرن. دوران نامزدی خیلی از این مسئله اذیت شدم. 1 سال نامزد بودیم و ماهی یه بار با هم بیرون می رفتیم. الانم وضعیتمون همینطوره. شایدم بدتره. حالا هردومون تو شرکتمون مشغول کار هستیم و وقت آزاد نداریم. گاهی دلم می خواد که خودم برم خونه یکی از اقوامم ولی چون می دونم اگه برم به خاطر دوری راه و ... مجبور خمیشم شب بمونم، نمیرم. احساس می کنم اگه شب شوهرمو تنها بذارم، نامردی کردم!!! اصلا" کلا" اینجوریم. دوست دارم همه چیز بی عیب و کامل باشه. اگه از اولش گفتم تا آخر عمرمون باید شبو پیش هم باشیم، باید تا آخرش همینطور باشه.
مسئله دیگه اینه که رفتار شوهرم روی من تاثیر خیلی زیادی داره. اگه بهم اخم کنه یا حرف تندی بهم بزنه، کل اون روزم خراب میشه و تا از دلم درنیاره آروم نمیشم. اگه یکم بی محبتی ببینم، فورا" اشکهام سرازیر میشه و دیگه هیچی برام مهم نیس. انگار که از زندگی سیر میشم. اگه با هم بحثمون بشه، اعصابم خورد میشه و اگه تو این شرایط مهمونی برم یا مهمون داشته باشم، همه می فهمن که از یه چیزی ناراحتم. :( چکار کنم. دست خودم نیس. شوهرم اگه یه چیزی بگه یا بشنوه، دو دقیقه بعدش فراموش می کنه و انگار نه انگار ولی من تو خودم می ریزم و اذیت میشم. وقتی با هم بحثمون میشه و میریم تو حالت قهر، شبها نمی تونم بخوابم ولی شوهرم همین که چشماشو می بنده، می خوابه.
شبها تا نیاد کنارم خوابم نمیبره و صبحها وقتی بیدار میشه، منم ناخوداگاه بیدار میشم...
اگه از یه زن دیگه تعریف کنه، داغون میشم.
خلاصه خودمم موندم چی کار کنم... ممنون میشم منو راهنمایی کنید.[/align]
علاقه مندی ها (Bookmarks)