به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 شهریور 90 [ 19:53]
    تاریخ عضویت
    1389-7-18
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    2,348
    سطح
    29
    Points: 2,348, Level: 29
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    158

    تشکرشده 163 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بیش از حد حساسم

    [align=justify]سلام به دوستهای خوبم،
    1/5 ساله که زیر یه سقف رفتیم. همدیگرو دوست داریم. ولی احساس می کنم دوست داشتنمون تا حدی تبدیل به وابستگی شده.
    بدون هم غذا نمی خوریم، یعنی هر جا که باشیم منتظر هم می مونیم تا با هم غذا بخوریم.
    تا حالا نشده شبی رو بدون هم صبح کرده باشیم. اصلا" بعد از ازدواج جدا از هم جایی نرفتیم. اگه هم رفتیم، شب خونه خودمون بودیم.
    اگه یکیمون بیرون بره، واسه اون یکی حتما" کادویی چیزی می گیره که بگه به یادش بوده و...
    و خیلی چیزهای دیگه... ولی احساس می کنم بعضی وقتها این قانونها اذیتم می کنه. مثلا" قبل از ازدواجم روابطم با دوستهام و اقوام خیلی بیشتر بود. برای تفریح، خرید و... خیلی وقت می گذاشتم ولی بعد از ازدواج انگار که از دوست و فامیل بریدم. اوایل همه شاکی بودن ولی حالا دیگه عادت کردن که دیر به دیر منو ببینن. بعد از ازدواج فهمیدم که خانواده شوهرم اهل رفت و آمد با اقوام و آشنایان نیستن. اصلا" ارتباطاتشون خیلی ضعیفه. سال تا سال از خونه بیرون نمیرن. دوران نامزدی خیلی از این مسئله اذیت شدم. 1 سال نامزد بودیم و ماهی یه بار با هم بیرون می رفتیم. الانم وضعیتمون همینطوره. شایدم بدتره. حالا هردومون تو شرکتمون مشغول کار هستیم و وقت آزاد نداریم. گاهی دلم می خواد که خودم برم خونه یکی از اقوامم ولی چون می دونم اگه برم به خاطر دوری راه و ... مجبور خمیشم شب بمونم، نمیرم. احساس می کنم اگه شب شوهرمو تنها بذارم، نامردی کردم!!! اصلا" کلا" اینجوریم. دوست دارم همه چیز بی عیب و کامل باشه. اگه از اولش گفتم تا آخر عمرمون باید شبو پیش هم باشیم، باید تا آخرش همینطور باشه.
    مسئله دیگه اینه که رفتار شوهرم روی من تاثیر خیلی زیادی داره. اگه بهم اخم کنه یا حرف تندی بهم بزنه، کل اون روزم خراب میشه و تا از دلم درنیاره آروم نمیشم. اگه یکم بی محبتی ببینم، فورا" اشکهام سرازیر میشه و دیگه هیچی برام مهم نیس. انگار که از زندگی سیر میشم. اگه با هم بحثمون بشه، اعصابم خورد میشه و اگه تو این شرایط مهمونی برم یا مهمون داشته باشم، همه می فهمن که از یه چیزی ناراحتم. :( چکار کنم. دست خودم نیس. شوهرم اگه یه چیزی بگه یا بشنوه، دو دقیقه بعدش فراموش می کنه و انگار نه انگار ولی من تو خودم می ریزم و اذیت میشم. وقتی با هم بحثمون میشه و میریم تو حالت قهر، شبها نمی تونم بخوابم ولی شوهرم همین که چشماشو می بنده، می خوابه.
    شبها تا نیاد کنارم خوابم نمیبره و صبحها وقتی بیدار میشه، منم ناخوداگاه بیدار میشم...
    اگه از یه زن دیگه تعریف کنه، داغون میشم.
    خلاصه خودمم موندم چی کار کنم... ممنون میشم منو راهنمایی کنید.[/align]

  2. 2 کاربر از پست مفید آیسان تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (سه شنبه 05 مرداد 95), آیسان (پنجشنبه 11 آذر 89)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 91 [ 15:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-20
    نوشته ها
    614
    امتیاز
    10,182
    سطح
    67
    Points: 10,182, Level: 67
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 268
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,396

    تشکرشده 2,459 در 516 پست

    Rep Power
    76
    Array

    RE: بیش از حد حساسم

    به نظر من حرفاتون سه بخش بود.
    1) گفتين كه خيلي روابط خانوادگي و دوستانه تاان كم شده، خب اين عيب است و نبايد اينجوري باشه. توي زندگي بايد حريم خصوصي اي هم براي هم قايل باشيد تا از هم خسته نشين.
    2) گفتين كه از كوچكترين ر فتار شوهرتان ناراحت ميشين، در اين مورد خوبه كه تاپيك احساسات زجر آور را بخوانيد. جواب خيي از سوالات خودتون را ميگيرين.
    3) اين كه همسرتون از زن ديگه اي تعريف ميكنه و شما ناراحت ميشين، خب حق با شماست و حق دارين ناراحت شين. در اين مورد هم بايد با او در اين رابطه صحبت كنين و بگين كه اين كار باعث ناراحتي شديد شما ميشه.
    روي اين 3 مورد، جداگانه كار كنين.

  4. کاربر روبرو از پست مفید tesoke تشکرکرده است .

    tesoke (سه شنبه 09 آذر 89)

  5. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: بیش از حد حساسم

    آیسان عزیز
    آفرین شما خیلی خوب تونستی مواردی رو که عشق و محبت باعث تنگنا و محبوس بودنتون میکنه اشاره کنی و خودتون دقیقا فهمیدید که چه کارهائی نباید بکنید.

    عموم زوجین با هم همینگونه اند. نگران نباشید اما باید این قبیل مسائل رو تعدیل کرد.
    اینا مسائلی هستن که بعضی از زوجها تا چندین سال باهاشون دست و پنجه نرم می کنن و متاسفانه برخی اززندگیها با همین مسائل که خواستگاهشون عشقه ، از بین میره.
    حالا که شما خیلی خوب به اونها پی بردین آروم آروم اینها رو از خودتون دور کنید.
    مثلا از مهمونیهای نزدیک شروع کنید. شما حتما حتما می خواید برید خونه مامان و باباتون. شوهر محترم کار داره و نمی تونه با هاتون بیاد ، بگید پس من زودتر میرم و شما بعدا بیا (قید همیشه با هم رفتن به مهمونی رو بردارید)
    گاهی اوقات که او دیر میاد شما غذاتون رو بخورید (این واقعی تره، راحت تره ) عشق نباید همراه با رودربایسی باشه.
    گاهی با خواهر و مادر، دوست و فامیل برید خرید
    گاهی به همسرتون اجازه بدید با دوستاش ، یا فامیل و... مسافرت بره. تو این شرایط مطمئنا آتش عشق خاموش شدنی نخواهد بود.

    و از این قبیل مسائل

    وقتی دونفر عاشق هم باشن، یعنی اینکه اینقدر بهم نزدیکن که فاصله دیگه معنا نداشته باشه.
    عشق نباید باعث اسارتتون بشه ، وگرنه این عشق نیست.

  6. 5 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (پنجشنبه 11 آذر 89)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 اسفند 89 [ 16:18]
    تاریخ عضویت
    1389-9-01
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    2,516
    سطح
    30
    Points: 2,516, Level: 30
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    83

    تشکرشده 84 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بیش از حد حساسم


    ---------------------------------------------------------------------------------------------------------مسئله دیگه اینه که رفتار شوهرم روی من تاثیر خیلی زیادی داره. اگه بهم اخم کنه یا حرف تندی بهم بزنه، کل اون روزم خراب میشه و تا از دلم درنیاره آروم نمیشم. اگه یکم بی محبتی ببینم، فورا" اشکهام سرازیر میشه و دیگه هیچی برام مهم نیس. انگار که از زندگی سیر میشم. اگه با هم بحثمون بشه، اعصابم خورد میشه و اگه تو این شرایط مهمونی برم یا مهمون داشته باشم، همه می فهمن که از یه چیزی ناراحتم. :( چکار کنم. دست خودم نیس. شوهرم اگه یه چیزی بگه یا بشنوه، دو دقیقه بعدش فراموش می کنه و انگار نه انگار ولی من تو خودم می ریزم و اذیت میشم. وقتی با هم بحثمون میشه و میریم تو حالت قهر، شبها نمی تونم بخوابم ولی شوهرم همین که چشماشو می بنده، می خوابه.
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

    منم همینطورم عزیزم اضافه اینکه طاقت قهر کردن ندارم حتی اگه حق با خودم باشه.
    خیلی اخلاق بدیهادم احساس حقارت میکنه. تازه اگه طرفت بی جنبه باشه شاید سوءاستفاده کنه، حالا ازاین جهت خوش شانسم خداروشکر


  8. 3 کاربر از پست مفید PUPAK تشکرکرده اند .

    PUPAK (پنجشنبه 11 آذر 89)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 89 [ 21:45]
    تاریخ عضویت
    1389-8-25
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    1,758
    سطح
    24
    Points: 1,758, Level: 24
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    83

    تشکرشده 84 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بیش از حد حساسم

    سلام ايسان

    خوش به حال شوهرت برو حالشو ببر كي گفته اصلا اين بده . منتها:


    همه عشقهاي انساني از دلبستگي و سرانجام به وابستگي ختم ميشوند

    شما نياز داريد ارتباط خودتونو با خدا قويتر كنيد ارتباطي كه به وارستگي ختم ميشود

    موفق و مويد باشيد

  10. 2 کاربر از پست مفید جلال تشکرکرده اند .

    جلال (پنجشنبه 11 آذر 89)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 95 [ 18:29]
    تاریخ عضویت
    1389-6-19
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    4,196
    سطح
    41
    Points: 4,196, Level: 41
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 154
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    22

    تشکرشده 8 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بیش از حد حساسم

    من فکر میکنم تازه 1 سال و نیم هست ازدواج کردید اوایل زندگی ات هست به نظر من چون دوستش داری حساسی ولی کم کم برات میشه دردسر وابستگی خوبه ولی تا یه حد متعادل هر دوتون گاهی نیاز دارید تنهایی پیش دوستان یا خانواده بروید اگر برنامه ریزی درست داشته باشین هر دوتون از زندگی لدت میبرین و گریه کردن گاهی خوبه نه همیشه می دونم سخته من مثل خودت هستم ولی البته مدت ازدواجم خیلی بیشتر از شماست ضربه بدی خوردم خواهرانه بهت میگم با گریه کردن نقطه ضعف دستش میدی

  12. 3 کاربر از پست مفید monir11 تشکرکرده اند .

    monir11 (پنجشنبه 11 آذر 89)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.