به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 بهمن 90 [ 13:33]
    تاریخ عضویت
    1386-12-05
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    4,704
    سطح
    43
    Points: 4,704, Level: 43
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 41 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array

    +نمی خوام بیش از این به من نزدیک بشه

    سلام دوستان
    دوباره به یه مشکل دیگه برخوردم من همونی هستم که قبلا یه بحث با عنوان «به خاطر ناراحتی قلبی اش ترکم کرده» باز کرده بودم و واقعا از همتون ممنونم مخصوصا جناب آقای سنگ تراشان
    واقعا خوشحالم که با این سایت آشنا شدم و نمی دونم چه جوری باید از همتون تشکر کنم چون خیلی به من کمک کردین
    اما الان دوباره یه موضوع دیگه برام پیش اومده که البته بیشتر برام یه درگیری ذهنی ایجاد شده که چرا این کار رو می کنه خوب اگه اجازه بدین از اول ماجرا رو براتون تعریف کنم :
    «من دانشجوی ترم چهارم هستم و خوب مسلما توی این چهار سال با بچه های کلاس هم خیلی در رابطه بودم چه دخترای کلاس چه پسرای کلاس اما بنا به دلایلی که یکی از اونها می تونه فعالیتهای دانشجویی باشه که با بچه ها تشکیل دادیم من با پسرای کلاس بیشتر از دخترا رابطه دارم و یه جورایی به اونها نزدیکترم تا به دخترا اما این وسط یکی از پسرای کلاس زیاد به من نزدیک شده و البته شماره موبایل من رو هم داره چون خیلی کارمون به هم دیگه ربط داره به خاطر همین من شماره موبایلم رو بهش دادم البته خواهرش هم با ما هم رشته اس با این تفاوت که یک سال از من پایین تره یعنی الان ترم دوم دانشگاهه من با خواهرش خیلی دوستم و این دوستی من و خواهرش باعث شده که اون بیشتر از قبل خودش رو به من نزدیک کنه قبلا فقط در حد یه شوخی کوچیک من رو اذیت می کرد و از اون جایی هم که من آدم زود جوشی هستم سریع عصبانی می شدم و بعد از اینکه می دید من عصبانی شدم تا اونجایی که می تونست سعی می کرد از دل من دربیاره و می گفت که من به شما به عنوان خواهر خودم نگاه می کنم و واقعا هم به اندازه خواهرم شما رو دوست دارم اما من زیاد بهش محل نمی ذاشتم بعضی وقتا هم اگه کاری داشت sms می داد اما توی سال جدید به طور کلی رفتارش عوض شده و بیش از اندازه خودش رو به من نزدیک کرده به طوری که الان دیگه حتی واسه درس خوندن هم به من تلفن می زنه تا من هم بیام دانشگاه تا با هم دیگه درس بخونیم توی وبلاگ من به صورت خصوصی نظر می ده من گاهی وقتا به خواهرش تک زنگ می زنم و بهش sms هم می دم اما هیچ وقت یادم نمیاد که به اون تک زنگ زده باشم و یا حتی برای کار غیر ضروری بهش sms داده باشم اما اون جدیدا به من تک زنگ می زنه و هر وقت هم به من sms می ده متنش طوریه که من باید برم دانشگاه یعنی از من می خواد که برم دانشگاه. به بهانه های مختلف میاد پیش من تا با من حرف بزنه حتی نصف بیشتر واحدهای درسی اش رو طوری گرفته که من هم گرفتم تا با هم توی یک کلاس باشیم . من ترم قبل یکی از واحدهای درسی ام رو افتادم و این ترم هم دوباره اون رو گرفتم وقتی فهمید که من دوباره این درس رو گرفتم گفت خیلی خوشحالم چون این درس رو با هم داریم از یه طرف هم ناراحتم که این درس رو ترم قبل افتادین اما بیشتر از اینکه ناراحت باشم خوشحالم که این درس رو با هم داریم. لحن صحبتش هم خیلی عوض شده چند روز پیش هم توی سایت دانشگاه نشسته بودم که برق داخل سایت قطع شد اما چون سیستم های دانتشگاه به برق کمکی وصل بود سیستم ها خاموش نشد و تنها نوری که توی سایت بود از سیستم های دانشگاه بود .من هم پشت سیستمی که نزدیک اون بود نشسته بودم پا شدم از توی سایت برم بیرون که صدام کرد و گفت به نظر شما سایت دانشگاه الان خیلی عاشقانه نشده تکالیف و پروژه هایی که استاد به من داده رو اون انجام می دهد و به من می ده آهنگهای جدید و به روز رو اون به من میدهد .خواهرش هم می گه که رفتارش در رابطه هاش با من عوض شده . برای امتحان چند روز پیش اسم یه پسر رو یکی از دوستام آورد که گفت که من اون رو می شناسم یا نه من هم هینجوری گفتم آره می شناسمش وقتی یه لحطه نگاه به اون کردم دیدم که چنان به من خیره شده که من نمی دونستم اون موقع باید چه عکس العملی نشون بدم .
    یه جورایی می ترسم چون نمی خوام بیشتر از این به من نزدیک بشه و با این رفتاری که اون داره حس می کنم نسبت به من یه حس علاقه پیدا کرده و من نمی خوام اینجوری باشه نمی خوام نسبت به هم علاقه پیدا کنیم چون از هر لحاظ با هم خیلی تفاوت داریم مسلما اگه اون به من حسی پیدا کنه من هم متقابلا احساسی نسبت به اون پیدا می کنم ولی اصلا دوست ندارم اونجوری باشه چون من هنوزم که هنوزه اون پسری که توی بحث های قبلی گفتم که عنوان کردم به خاطر ناراحتی قلبی اش من رو ترک کرده دوست دارم ، الان هم همه چیز رو گذاشتم به پای تقدیر تا ببینم اون بر می گرده یا نه به خاطر همون پسر نمی خوام یه ماجرای عشقی دیگه رو شروع کنم »
    به نظر شما امکان داره که اون از این رابطه ها منظوری داشته باشه یا اینکه نسبت به من احساسی پیدا کرده باشه .
    من باید این وسط چی کار کنم آیا به طرفش برم یا خودم رو از اون دور کنم ؟
    آدمک آخر دنیاست بخند
    آدمک مرگ همین جاست بخند
    دست خطی که تو را عاشق کرد
    شوخی کاغذی ماست بخند
    آدمک غم نخوری گریه کنی
    کل دنیا سراب است بخند
    آن خدایی که تو بزرگش خواندی
    بخدا مثل تو تنهاست بخند

    لباتون همیشه خندون باشه قربان شما جهانگرد

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 31 فروردین 87 [ 22:42]
    تاریخ عضویت
    1387-1-15
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    3,762
    سطح
    38
    Points: 3,762, Level: 38
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 14 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمی خوام بیش از این به من نزدیک بشه

    سلام پسرها مثله ما دخترها فكر نمي كنند(با يكي رابطه داشته باشند مثله خواهر و برادر)شايد اولش اين طور شروع كنند ولي خيلي زود وابسته ميشن و هر روز عطششون بيشتر مي شه...من مطمئنم اون آقا عاشق شما شده...(آخه براي من هم مشابه اين موضوع پيش اومده.)

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 20 مهر 87 [ 10:04]
    تاریخ عضویت
    1386-11-01
    نوشته ها
    642
    امتیاز
    5,809
    سطح
    49
    Points: 5,809, Level: 49
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 141
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    470

    تشکرشده 496 در 278 پست

    Rep Power
    81
    Array

    RE: نمی خوام بیش از این به من نزدیک بشه

    به نظر مي ياد كه علاقه ايجاد شده حالا اين علاقه به چه شكل مي خواد عنوان بشه نمي دونم يعني به شكل دوستي يا ازدواج
    ولي به نظر من اگه به شكل ازدواج مطرح شد بد نيست كمي فكر كني و سبك و سنگين كني
    بعضي اوقات لازمه كه ما ادمها يك كم عاقلانه تر تصميم بگيريم اينكه به پاي اون نشستي و مي خواي ببيني كه قسمت چيه اصلا كار منطقي و عاقلانه اي نيست و ممكنه ضررش هم ببيني و وقتي به خودت بياي كه ديگه خيلي موقعيتهاي خوبتو از دست داده باشي

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 بهمن 90 [ 13:33]
    تاریخ عضویت
    1386-12-05
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    4,704
    سطح
    43
    Points: 4,704, Level: 43
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 41 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمی خوام بیش از این به من نزدیک بشه

    خوب دوستان حالا اینها را گفتین ولی نگفتین که من باید چی کار کنم ولی واقعا هم نمی خوام به من بیش از این نزدیک بشه
    شاید هم حق با شما باشه که من بخوام همه چیز رو بزارم به پای تقدیر و سر نوشت و شاید هم این که بشینم و منتظز بمونم که اون آقا برگرذه کار بیهوده ای باشه چون زیاد به این که برگرده دوباره طرفم امیدوار نیستم
    یکی از بزرگترین ترسهای من هم اینه که نمیدونم دقیقا به چه منظوری داره با من رابطه بر قرار می کنه از یک طرف هم می دونم که از اون خانواده های متدین و معتقد هستش اما من خیلی می ترسم از آخر این بازی می ترسم ، بر فرض هم که من رفتم سراغش و اون هم یه کاری کرد با من شبیه کاری که اون آقا با من کرده بوده اون موقع من باید چی کار کنم باز هم از لحاظ روحی ضربه می خورم .
    جدیدا هم اس ام اس های عاشقانه را شروع کرده واقعا نمی دونم باید چی کار کنم
    آدمک آخر دنیاست بخند
    آدمک مرگ همین جاست بخند
    دست خطی که تو را عاشق کرد
    شوخی کاغذی ماست بخند
    آدمک غم نخوری گریه کنی
    کل دنیا سراب است بخند
    آن خدایی که تو بزرگش خواندی
    بخدا مثل تو تنهاست بخند

    لباتون همیشه خندون باشه قربان شما جهانگرد

  5. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 خرداد 88 [ 14:34]
    تاریخ عضویت
    1386-11-05
    نوشته ها
    375
    امتیاز
    8,632
    سطح
    62
    Points: 8,632, Level: 62
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    683

    تشکرشده 715 در 251 پست

    Rep Power
    54
    Array

    RE: نمی خوام بیش از این به من نزدیک بشه

    به نظر من شما نباید کاری بکنی. این اونه که اگه جدیه باید کاری بکنه. در ضمن شما باید حریمو حفظ کنی .نمیشه که شما هرطور می خوای با ایشون حرف بزنی و اس ام اس بدی و صحبت کنی. باهاش قرار بذاری اما انتظار داشته باشی که ایشون فکری نکنه یا احساسی توش ایجاد نشه. بالأخره هر رابطه ای یه عوارضی داره که یکیش وابستگیه و اگه شما ایشون رو واجد شرایط ازدواج ندونی کار اشتباهیه که به این رابطه شکل دوستانه تری بدی. باید سعی کنی که نوع برخوردتو عوض کنی.

  6. 2 کاربر از پست مفید آتنا تشکرکرده اند .

    آتنا (یکشنبه 22 اردیبهشت 87)

  7. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 مهر 88 [ 12:49]
    تاریخ عضویت
    1386-8-21
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    4,068
    سطح
    40
    Points: 4,068, Level: 40
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمی خوام بیش از این به من نزدیک بشه

    نقل قول نوشته اصلی توسط jahangard
    سلام دوستان
    دوباره به یه مشکل دیگه برخوردم من همونی هستم که قبلا یه بحث با عنوان «به خاطر ناراحتی قلبی اش ترکم کرده» باز کرده بودم و واقعا از همتون ممنونم مخصوصا جناب آقای سنگ تراشان
    واقعا خوشحالم که با این سایت آشنا شدم و نمی دونم چه جوری باید از همتون تشکر کنم چون خیلی به من کمک کردین
    اما الان دوباره یه موضوع دیگه برام پیش اومده که البته بیشتر برام یه درگیری ذهنی ایجاد شده که چرا این کار رو می کنه خوب اگه اجازه بدین از اول ماجرا رو براتون تعریف کنم :
    «من دانشجوی ترم چهارم هستم و خوب مسلما توی این چهار سال با بچه های کلاس هم خیلی در رابطه بودم چه دخترای کلاس چه پسرای کلاس اما بنا به دلایلی که یکی از اونها می تونه فعالیتهای دانشجویی باشه که با بچه ها تشکیل دادیم من با پسرای کلاس بیشتر از دخترا رابطه دارم و یه جورایی به اونها نزدیکترم تا به دخترا اما این وسط یکی از پسرای کلاس زیاد به من نزدیک شده و البته شماره موبایل من رو هم داره چون خیلی کارمون به هم دیگه ربط داره به خاطر همین من شماره موبایلم رو بهش دادم البته خواهرش هم با ما هم رشته اس با این تفاوت که یک سال از من پایین تره یعنی الان ترم دوم دانشگاهه من با خواهرش خیلی دوستم و این دوستی من و خواهرش باعث شده که اون بیشتر از قبل خودش رو به من نزدیک کنه قبلا فقط در حد یه شوخی کوچیک من رو اذیت می کرد و از اون جایی هم که من آدم زود جوشی هستم سریع عصبانی می شدم و بعد از اینکه می دید من عصبانی شدم تا اونجایی که می تونست سعی می کرد از دل من دربیاره و می گفت که من به شما به عنوان خواهر خودم نگاه می کنم و واقعا هم به اندازه خواهرم شما رو دوست دارم اما من زیاد بهش محل نمی ذاشتم بعضی وقتا هم اگه کاری داشت sms می داد اما توی سال جدید به طور کلی رفتارش عوض شده و بیش از اندازه خودش رو به من نزدیک کرده به طوری که الان دیگه حتی واسه درس خوندن هم به من تلفن می زنه تا من هم بیام دانشگاه تا با هم دیگه درس بخونیم توی وبلاگ من به صورت خصوصی نظر می ده من گاهی وقتا به خواهرش تک زنگ می زنم و بهش sms هم می دم اما هیچ وقت یادم نمیاد که به اون تک زنگ زده باشم و یا حتی برای کار غیر ضروری بهش sms داده باشم اما اون جدیدا به من تک زنگ می زنه و هر وقت هم به من sms می ده متنش طوریه که من باید برم دانشگاه یعنی از من می خواد که برم دانشگاه. به بهانه های مختلف میاد پیش من تا با من حرف بزنه حتی نصف بیشتر واحدهای درسی اش رو طوری گرفته که من هم گرفتم تا با هم توی یک کلاس باشیم . من ترم قبل یکی از واحدهای درسی ام رو افتادم و این ترم هم دوباره اون رو گرفتم وقتی فهمید که من دوباره این درس رو گرفتم گفت خیلی خوشحالم چون این درس رو با هم داریم از یه طرف هم ناراحتم که این درس رو ترم قبل افتادین اما بیشتر از اینکه ناراحت باشم خوشحالم که این درس رو با هم داریم. لحن صحبتش هم خیلی عوض شده چند روز پیش هم توی سایت دانشگاه نشسته بودم که برق داخل سایت قطع شد اما چون سیستم های دانتشگاه به برق کمکی وصل بود سیستم ها خاموش نشد و تنها نوری که توی سایت بود از سیستم های دانشگاه بود .من هم پشت سیستمی که نزدیک اون بود نشسته بودم پا شدم از توی سایت برم بیرون که صدام کرد و گفت به نظر شما سایت دانشگاه الان خیلی عاشقانه نشده تکالیف و پروژه هایی که استاد به من داده رو اون انجام می دهد و به من می ده آهنگهای جدید و به روز رو اون به من میدهد .خواهرش هم می گه که رفتارش در رابطه هاش با من عوض شده . برای امتحان چند روز پیش اسم یه پسر رو یکی از دوستام آورد که گفت که من اون رو می شناسم یا نه من هم هینجوری گفتم آره می شناسمش وقتی یه لحطه نگاه به اون کردم دیدم که چنان به من خیره شده که من نمی دونستم اون موقع باید چه عکس العملی نشون بدم .
    یه جورایی می ترسم چون نمی خوام بیشتر از این به من نزدیک بشه و با این رفتاری که اون داره حس می کنم نسبت به من یه حس علاقه پیدا کرده و من نمی خوام اینجوری باشه نمی خوام نسبت به هم علاقه پیدا کنیم چون از هر لحاظ با هم خیلی تفاوت داریم مسلما اگه اون به من حسی پیدا کنه من هم متقابلا احساسی نسبت به اون پیدا می کنم ولی اصلا دوست ندارم اونجوری باشه چون من هنوزم که هنوزه اون پسری که توی بحث های قبلی گفتم که عنوان کردم به خاطر ناراحتی قلبی اش من رو ترک کرده دوست دارم ، الان هم همه چیز رو گذاشتم به پای تقدیر تا ببینم اون بر می گرده یا نه به خاطر همون پسر نمی خوام یه ماجرای عشقی دیگه رو شروع کنم »
    به نظر شما امکان داره که اون از این رابطه ها منظوری داشته باشه یا اینکه نسبت به من احساسی پیدا کرده باشه .
    من باید این وسط چی کار کنم آیا به طرفش برم یا خودم رو از اون دور کنم ؟
    با سلام خسته نباشید به نظر من اون آقا به شما علاقه پیدا کرده و شما هم بدتون نیومده که یه عشق تازه رو شروع کنید البته بدتون نیاد من برای این حرفم دلیل دارم .چون هر وقت که با شما قرار در دانشگاه میذاره سریعاٌ به دانشگاه میروید و هر وقت به شما پیامک میده شما به اون جواب میدهید به نظر شما این یعنی چی ؟ خوب حالا اینها همه راه داره اگه واقعاٌ شما میخواهید که از اون آقا فاصله بگیرید کافیه که به پیامک هایش اصلاٌ و تحت هیچ شرایطی جواب ندهید و هر دفعه که به هر بهانه شما را به دانشگاه دعوت میکنه هر دفعه برای او بهانه بیاورید و از رفتن به دانشگاه و روبه رو شدن با او خودداری کنید و سعی کنید که رابطه اتان را سردتر از قبل کنید که او متوجه بشه که چیزی در دل شما نیست . وقتی شما به شوخی های اون آقا جواب میدهید یعنی چی ؟ یعنی به او توجه دارید که این خودش راهی است به سوی علاقه مند شدن بیشتر اون آقا به شما . من باز هم میگویم فاصله بگیر و نکاتی را که در صحبتم گفتم خوب انجام بده انشاءالله موفق میشوی . عزیزم

  8. کاربر روبرو از پست مفید فریبا تشکرکرده است .

    فریبا (یکشنبه 22 اردیبهشت 87)

  9. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 20 مهر 87 [ 10:04]
    تاریخ عضویت
    1386-11-01
    نوشته ها
    642
    امتیاز
    5,809
    سطح
    49
    Points: 5,809, Level: 49
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 141
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    470

    تشکرشده 496 در 278 پست

    Rep Power
    81
    Array

    RE: نمی خوام بیش از این به من نزدیک بشه

    مگه به قول خودت يك اشتباه و ادم چند بار مي كنه
    به نظر من با خودت يك جنگ دروني داشته باشي بد نيست . بشين فكر كن ببين واقعا براي چي مي خواي منتظر اون بشيني ؟ ببين اگه بشيني بر مي گرده ؟ ببين هدفت چيه و واقعا چي كار مي خواي بكني . اگه تصميم گرفتي كه كسي رو به عنوان خواستگار روش فكر كني اونوقت به اون پسر هم بگو اگه قصد ازدواج داره بياد خونتون و با خانوادت صحبت كنه در غير اينصورت بكشه كنار

  10. #8
    Banned
    آخرین بازدید
    یکشنبه 31 مرداد 89 [ 09:41]
    تاریخ عضویت
    1386-12-02
    نوشته ها
    376
    امتیاز
    7,153
    سطح
    56
    Points: 7,153, Level: 56
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 197
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    263

    تشکرشده 275 در 140 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمی خوام بیش از این به من نزدیک بشه

    سلام سريع و بلادرنگ بريم سر اصل مطلب

    يه نكته اي راجع اون آقايي كه ناراحتي قلبي داشت
    به فرض اگه خوش بينانه به اون موضوع نگاه كنيم، اون آقا به خاطر ناراحتي قلبيش به شما به دروغ گفته كه شما رو دوست نداشته، و نخواسته شما رو درگير و وابسته خودش و مشكلاتش بكنه كه اين خودش عمل فوق العاده فداكارنه و قابل تحسينيه. ولي فكر كنم اگر اين توقع و انتظار رو از ايشون داشته باشين كه به رابطه با شما برگرده، جسارتا خودخواهيه. حالا از عدم اطلاع خونوده ها و همينطور مخالفتهاي احتماليشون كه بگذريم. شما دو نفر در امر ادامه و عدم ادامه رابطه تفاهم نداريد و شما (جهانگرد) داريد تعهد رو بر تفاهم مقدم ميداريد. خب اون آقا هم دلايل خودشو (چه منطقي چه غيرمنطقي) داره و نبايد شما ايشون رو مجبور به ادامه رابطه كنيد.

    و اما مشكل فعلي
    در اينكه اون پسر به شما علاقه مند شده (حالا براي دوستي يا ازدواج) شكي نيست ولي اگر به نظر شما فرد مناسبيه ميتونيد از راهش (يعني خواستگاري) اقدام كنيد. بنده اصلا دوستي رو توصيه نميكنم چون تكرار يك اشتباه، خود اشتباه ديگري است و نبايد انسان يك اشتباه رو در انتظار نتيجه اي متفاوت تكرار كنه. و اگر به هر دليلي صلاح نميدونيد باهاش ازدواج كنيد، هر چه سريعتر آب پاكي رو رويدستش بريزيد.

    اضافه كنم كه اگر مجال دادن اين پيشنهاد رو به اون پسر ندين، اينجوري براي هر دوتون بهتره. مثلا بگيد نامزد دارين. ميتونيد بطور غير مستقيم اين كارو بكنيد. مثلا وقتي در حال صحبت با ايشون هستيد (در مورد هر موضوعي) بگيد به قول فلاني كه هميشه ميگه: .... (منظور از فلاني همون نامزد مجازيتونه) و اگه پرسيد فلاني كيه؟ ميگيد نامزدمه يا شوهرمه؟

    موفق باشي

  11. 2 کاربر از پست مفید fnh63 تشکرکرده اند .

    fnh63 (سه شنبه 24 اردیبهشت 87)

  12. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 فروردین 91 [ 18:19]
    تاریخ عضویت
    1387-1-09
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    4,552
    سطح
    43
    Points: 4,552, Level: 43
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    174

    تشکرشده 197 در 81 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: نمی خوام بیش از این به من نزدیک بشه

    به نظر من اگه به اين اقا نميخواي علاقه نشون بدي بهتره كه خيلي مودبانه درخواستهايي كه به صورت اس ام اس يا تلفني يا حضوري بهت ميده رو رد كني .مثلا بگي كار ديگه اي دارم اون ساعت . با بگي يه مشكل شخصي دارم نمي تونم بيام .
    يا اگه ازت سوالي پرسيد كه با دونستن جوابش ميخواد صميميت بين تو و خودشو بالا ببره ؛ تو مي توني خيلي مودبانه و با لبخند بهش بگي " واسه چي ميخواي بدوني" و از اين طور رفتارا.
    سعي كن هر وقت توي محيط داشنگاه بهت نزديك ميشه (و اين نزديك شدن باعث صميميت بيشتر ميشه ) خيلي مودبانه و با حالت عجله ازش عذر خواهي كني و ملاقات رو كنسل كني . اما يادت باشه جلوي كسي باهاش برخورد بدي نكني. چون جوونا اصولا غرور دارن و دوست ندارن غرورشون جريحه دار بشه.
    گناه داره طفلي
    به هر حال سعي كن توي رفتارت محتاط تر عمل كني كه اونو وابسته خودت نكني.
    اما اگه قصد ازدواج داشت و پيشنهاد كرد و شما هنوز دلت پي اون اقاست .قبل از اينكه به اين اقا (برادر دوستتون) جواب رد يا مثبت بدين ؛ به خاطر اينكه خاطر دلتون و خودتون جمع بشه ؛ از تصميم نهايي فرد قبلي كه از هم جدا شدين مطمئن بشين و بعد يك تصميم عاقلانه بگيرين
    [b]
    هميشه مثه قورباغه باش با ديد 360 درجه نگاه كن كه فرصتهاي زندگي رو از دست ندي و از اطرافت صدمه نبيني
    [/b]

    سربلند و پيروز باشيد

  13. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 بهمن 90 [ 13:33]
    تاریخ عضویت
    1386-12-05
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    4,704
    سطح
    43
    Points: 4,704, Level: 43
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 41 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمی خوام بیش از این به من نزدیک بشه

    سلام دوباره
    من اون رو این چند روز به حال خودش گذاشتم تا اینکه بالاخره حرف خودش رو زد اون هم نه حضوری بلکه از طریق اس ام اس اونم ساعت 3 نصف شب من می خواستم بدونم که چی می خواد و آخرش چی می شه به خاطر همین با اینکه خوابم میومد ولی پا به پاش تا صبح اومدم که ببیتم چی می گه و چی می خواد
    اون به من گفت که به من علاقمند شده و حاضره همه زندگیش رو به پای من بریزه و از من پرسید که من نسبت به اون چه حسی دارم البته به صورت غیر مستقیم ( گفت که کلید قلب منو داری یا نه ) این جمله از متن یکی از اس ام اس هاش دستگیرم شد که چی می خواد ( در قلبت رو واسه کسی باز نکن اونی که دوستت داره خودش کلید داره) چند بار بهش طفره و زدم و حوابش رو ندادم تا اینکه عصبانی شد و با عضبانیت گفت که طفره نرم و رک و روراست بهش بگم که دوستش دارم یا نه من هم گفتم ممکنه کلید داشته باشم ممکنه که نداشته باشم اونش دیگه به خودم مربوطه که از این طرز صحیت من هم خیلی ناراحت شد و روز بعد توی دانشگاه اصلا به من محل نمی ذاشت .
    من دوست ندارم که کسی از من ناراحت باشه حتی اگه دشمنم باشه خدا رو شکر که تا حالا کسی ار من ناراحت نیست و دشمنی هم ندارم چون تا اونجایی که تونستم خودم از دلشون در آوردم حتی اگه مقصر هم من نبودم و طرف مقابلم بود به خاطر همین هم رفتم و به خاطر نوع برخوردم ازش معذرت خواهی کردم و رفتم صدایم کرد و بهم خندید و گفت کی دلش میاد از تو برنجه تو هم زندگی منی من هیچ وقت از تو ناراحت نمی شم
    تا شب که داشتم با یکی از دوستام اس ام اس بازی می کردم و شماره دوستم هم یک شماره پایین تر از شماره اون آقا تو دفتر تلفن من بود متنش هم این بود ( این قلب منه اگه فکر می کنی که به یاد تو نیست با ماشین لهش کن) اشتباهی اس ام اس رو واسه اون فرستادم قبل از اینکه بتونم کنسل کنم اس ام اس فرستاده شده بود . چند ساعت بعد برام اس ام اس زد که «از جلوی ماشین برو کنار که اگه قلبت له بشه من هم می میرم امیدوام که هیچ وقت از من تاراحت نباشی » من از آقای سنگتراشان خواهش می کنم که به من کمک کنم همون طور که بهتون گفتم ممکنه که من هم نسبت به اون حسی پیدا کنم که فکر می کنم کم کم دارم همین حس رو هم پیدا می کنم اون آقا رو هم کم کم دارم فراموش می کنم نمی دونم حکمت خدا چی بوده که این رو جلوی من سبز کرده

    به هر حال از مدیر همدردی خواهشمندم که به بنده کمک کنه برم طرفش یا نرم دوستش داشته باشم یا نداشته باشم اونی که من رو رها کرده رو چی کارش کنم ( همون که به خاطر ناراحتی قلبی ترکم کرده بود)

    اصلا نمی دونم باید چی کارکنم


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.