به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3
  1. #1
    مدیران انجمن آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1387-10-24
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    13,263
    سطح
    75
    Points: 13,263, Level: 75
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 387
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    285

    تشکرشده 346 در 110 پست

    Rep Power
    31
    Array

    خاموش شدن احساس-آمدن منطق اما با تاخیر-پشیمانی

    [align=center]
    [/align]

    خاموش شدن احساس-آمدن منطق اما با تاخیر-پشیمانی



    سلام دوستان
    وقتی احساس به میان می آیدممکن است قسمت عمده ای از منطق را فلج کند .بارها و بارها سرنوشت افراد را می خوانیم که در اثر همین احساسات کنترل نشده و تحریف شده چه تاوان ها و هزینه ها پرداخته اند اما باز وقتی در گرداب احساس اسیر می شویم توجیحاتی برای خود می آوریم و....




    حتی صدای نحیف و کم جان منطق شنیده می شود اما امواج احساس ضربه ای دیگر برجانش می زند و به گوشه ای می راند .

    مطالبی را ازدوستانمان در تالار انتخاب کردم که تجربه ی تلخشون را از همین دیر آمدن منطق و اسیر گرداب احساس شدن و پشیمانی برایمان فریاد زدند و هشدار دادند به بقیه که راهی را که ما انتخاب کردیم و رفتیم (آخرش همینه ! پشیمونی) !



    .

  2. 8 کاربر از پست مفید ساقی تشکرکرده اند .

    ساقی (چهارشنبه 26 آبان 89)

  3. #2
    مدیران انجمن آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1387-10-24
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    13,263
    سطح
    75
    Points: 13,263, Level: 75
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 387
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    285

    تشکرشده 346 در 110 پست

    Rep Power
    31
    Array

    RE: خاموش شدن احساس-آمدن منطق اما با تاخیر-پشیمانی

    داره عشقمون به هوس الوده میشه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Alone Girl

    من با پارسا تموم کردم دارم دیوونه میشم تورو خدا بگید چی کار کنم؟
    چرا طرف من باید یه ادم ترسوی بی عرضه باشه که از مامانش بترسه و این همه به خانوادش وابسته باشه.[/
    نقل قول نوشته اصلی توسط Alone Girl
    سلام به همه ی دوستان دلسورم.
    من با پارسا تموم کردم اصلاا حالم خوب نیست فردا منو بستری میکنن تو کلینیک روانپزشکی واسم دعا کنید.
    نقل قول نوشته اصلی توسط Alone Girl
    اخ که چقدر پر از فریادم و میخوام با تمام وجود فریاد بزنم که بی وجدان بی احساس با ابروی دختر مردم بازی میکنی ان شا... یکی با ابروی دخترات بازی کنه.
    دست خدا صدا نداره

    نقل قول نوشته اصلی توسط Alone Girl
    ]
    منو مرده بدونید هیچ وقت نمیبخشمشون
    نقل قول نوشته اصلی توسط Alone Girl
    ممنون از همه ی دوستان حالم خیلی بهتره.رفتم دکتر بام حرف زد خیلی بهتر شدم .کتاب (ایا تو ان گم شده ام هستی ؟)رو بم معرفی کرد دارم مطالعه اش می کنم.ولی پارسا خیلی نامرده میدونه من حالم بهم ریخت ولی زنگ نزد که ببینه زنده ام یا مرده؟ البته بهتر چون دارم به فراموشی می سپارمش.
    نقل قول نوشته اصلی توسط Alone Girl
    سلام به دوست عزیزم
    سر به تالار میزنم.کم پیدام چون ترکش کردم.ولی با این حال منتظرو ازش تلفنی پیغامی نامه ای چیزی بیاد که تا حالا نیومده.غمگینم از این که چطور بازیچه ی هوساش شدم.و همیشه فکر میکردم با بقیه پسرا فرق داره.ولی اشتباه می کردم.به هر کدوم از دوستام که میگفتم تمام کردیم باور نمیکرد.درس عبرتی شدم واسه ی دیگران.کور بودم معایبشو نمیدیدم.اما حالا می فهمم چهقدر در اشتباه بودم.تنها هدف اون خوش گذرونی بود حالا به هرنحوی.فقط خوش باشه دیگه نه دین نه دستور خدا هیچی مهم نبود.



  4. 6 کاربر از پست مفید ساقی تشکرکرده اند .

    sahelneshin (جمعه 03 آبان 92), ساقی (پنجشنبه 27 آبان 89)

  5. #3
    مدیران انجمن آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1387-10-24
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    13,263
    سطح
    75
    Points: 13,263, Level: 75
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 387
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    285

    تشکرشده 346 در 110 پست

    Rep Power
    31
    Array

    RE: خاموش شدن احساس-آمدن منطق اما با تاخیر-پشیمانی

    اهمیت پرده بکارت
    نقل قول نوشته اصلی توسط pantea_8
    سلام به دوستان
    من هم دختری هستم که 8 سال با پسری دوست بودم پرده من و برداشت و بعد از چند سال لذت رفت با دختری ازدواج کرد حالا من باید این لکه ننگ و تا اخر عمرم تحمل کنم نه می توانم ازدواج کنم چون هیچ پسری حاضر نیست که بهترین لذت دنیا را ازش بگیرند من چاره های جز این ندارم پرده بکارتم را از دست دادم انگار تمام زندگیم و از دست دادم و پسری که به من خیانت کرد . ترمیم پرده هست ولی عذاب وجدان نمی گذاره من این کار را بکنم . نمی توانم با ترمیم پردم سر یک پسر را کلاه بگذارم پس مجبورم تا اخر عمرم این ننگ و با خودم بکشم

    نقل قول نوشته اصلی توسط pantea_8
    سلام به تمام دوستام عزیزم
    متشکرم از راهنمائیهایتان
    باید توکل به خدا کنم که تمام کارها با همراهی آن به نتیجه خواهد رسید .
    ولی من خودم را تا اخر عمرم به خاطر اشتباعی که کردم نمی بخشم و سعی می کنم با هیچ پسری رابطه نداشته باشم چون احساس می کنم پسرها دخترها را فقط برای سکس می خواهند و بس

    نقل قول نوشته اصلی توسط pantea_8
    سلام سارا جون
    خیلی ممنون ازامت
    شما هم مثل من بودی ؟ دوستت این کارار با شما کرد . ؟ من به پای دوستم نشستم بهترین روزهای زندگیم و جوانیم . من 21 سالم بود با این پسر دوست شدم بعد از 2 سال پرده بکارتم و پاره کرد اوایل خیلی ناراحت بودم . برای همین کار به خواستگاریم آمد . خانواده ها قبول نکردند رفتم ترمیم کردم ولی بعد اغز مدتی دوباره پاره شد . حالا بعد از 8 سال دوستی من و تنها گذاشت و رفت ازدواج کرد من ماندم و این ننگ بزرگ به ظاهر دخترم ولی در باطن زنم خانواده من و به عنوان دختر می خواهند عروس کنند ولی من ار عاقبتش می ترسم و تصمیم گرفتم ازدواج نکنم . چون خیلی می ترسم ابروریزی بشه . اون پسر رفته پی خوش گذرانی ولی من باید این لکه ننگ و تا آخر عمرم همراهی کنم چند بار تصمیم گرفتم خودکشی کنم تا از این زندگی نکبت بار نجات پیدا کنم . چرا من باید تاوان این همه بدبختی را بدهم بخاط یک خوشی باید من تا اخر عمرم قید شوهر و فرزند را بزنم چرا........................

    نقل قول نوشته اصلی توسط pantea_8
    سلام به دوستان عزیز
    خیلی متشکرم که من را راهنمایی کردید
    در ربطه با سخن یکی از دوستان تا دختر نخواهد این اتفاق نمی افته عرض کنم راستش ما برای یک سکس ساده اماده شدیم که یک دفعه و بدون خواسته من این اتفاق بد افتاد و این را بگم من دختری بودم که با هیچ کس رابطه ای نداشتم خودش می دونست بعد از 8 ماه صحبت کردن بدون هیح رابطه سکسی ما سکس و شروع کردیم 8 سال ما با هم بودیم 8 سال مدت کمی نبود حالا که اون پسر داره خوش گذرونیش و می کنه بدبختی فقط برای منه ننگ و تمام برچسب های بی ارزش دیگری که هر کدوم از دوستان می گویند لایق منه درسته اگه من هیچوقت با اون پسر رابطه ای برقرار نمی کردم این اتفاق نمی افتاد چون هیچ پسری حاضر نیست با دختری که پرده نداره ازدواج کنه من باید این ننگ و تا اخر عمرم همراهی کنم .

    نقل قول نوشته اصلی توسط pantea_8
    سلام به دوستان عزیز
    حرف شما متین و درست
    ولی من در سن 21 سالگی با این پسر آشنا شدم بعد از 6-8 ماه فقط در یک رابطه دوستی ساده فقط صحبت کردن ما رابطه سکس و شروع کردیم خودش می دونست من با هیچ پسری هیچ رابطه ای نداشتم بعد از 2 سال رابطه بدون هیچ برنامه ای اتفاقی به قول خودش پرده من پاره شد بعد از این موضوع برای خواستگاری امد خانواده ها رضایت ندادند خودش من و می خواست تقریبا ولی خانواده نمی خواستند یک زمانی که به من گفت خودت و آماده کن می خوام بیام پا روی تمام خواسته ها بگذارم بیام بگیرمت ولی من هر چی فکر کردم کسی که بخواهد من و به اجبار برای اینکه پردم و پاره کرده می خواهد بیاید بگیرد دلم راضی نشد اون همیشه می گفت من و تو عشق و تفریحمون و کردیم تو هم برو ازدواج کن اگه مشکلی بود من میام می گم هستم ولی من هر چی فکر کردم نمی شد سر یک نفر را کالاه گذاشت و به اون گفتم تو اگه می خواهی ازدواج کنی برو ازدواج کن من ازدواج نمی کنم و این حرف و به هیچ کسی نمی زنم که سبب ناراحتی و یا ایمکه زندگیت به هم بریزه تصمیم خودم و گرفتم و می خواهم تا اخر عمرم این لکه ننگ که باعقث نابودی زندگیم شده را با خودم حمل کنم و اون رفته ازدواج کرده آری پسری که با دختر سکس کنه هیچوقت نمی خواهد با اون ازدواج کنه چون پسرها تنوع پذیرند

    و راهنمایی مدیر همدردی

    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
    سلام
    وقتی دستمون را در آتش كردیم ،‌بدیهی ترین آن سوزش دست است.
    پس با توجه به فرهنگ ،‌بافت مذهبی ،‌بافت اجتماعی، و باورهای شخصی كه داریم گاهی خطایی از ما سر می زند و باید آن سوزش و رنجش را تحمل كنیم،‌برای این كار هیچ راه نجاتی نیست.

    اما وقتی كه سوختگی ایجاد شد،‌ رهایش نمی كنیم. در كنار رنجی كه می كشیم راهها كاهش آلام را از طریق پزشك دنبال می كنیم.

    نظرات ani در خصوص مراجعه به روانشناس بالینی جهت توجیه و كاهش آلام روانی مورد تاكید هست.

  6. 3 کاربر از پست مفید ساقی تشکرکرده اند .

    ساقی (جمعه 28 آبان 89)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:08 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.