یکی به من بگه با عشقی که به هوس داره الوده میشه و هردو طرف نمیخان اینطور بشه باید چه کرد؟
تشکرشده 10 در 8 پست
یکی به من بگه با عشقی که به هوس داره الوده میشه و هردو طرف نمیخان اینطور بشه باید چه کرد؟
Alone girl
تشکرشده 10 در 8 پست
ما هردومون پر از احساس نیاز به همیم نه میتونیم به کسی بگیم نه میدونیم چی کار کنیم.اگه مادر اون اینقدر بامون بد برخورد نمیکرد کار به اینجا نمیکشید.ماهرچی منع شدیم حال و روزمون بدتر شد.به قول اون هرفرصتی پیش میاد که همو ببینیم میخایم اخر استفاده رو از هم بکنیم.من یه دخترم خیلی مقاوم بودم.برای همین اونم مقاوم کرده بودم اما کارم به جایی رسیده که من میخام ازش ولی هم از خدا میترسم هم از غاقبتش.بیشتر از خدا.نمیدونم تا کی استخوان لا زخمو تحمل میکنیم.واقعا به راهنمایی فوری نیاز داریم.از این کشورو قانوناش متنفرم چون ما از ترس اینکه نگیرندمون به جاهای خلوت پناه اوردیم و عشق پاکمون به هوس الوده شد وگرنه نه اون این کاره بود نه من.
Alone girl
تشکرشده 37,079 در 7,002 پست
سلام tara parsa
خواهش می کنم یک جمعبندی از پاسخهایی که دریافت کردی، انجام بده، یک ویراستاری کن و به صورت یک پست کامل در اینجا به آنها اشاره کن.
اینطوری می توانی به کسان دیگری که با چنین سئوالاتی مواجه هستند جواب گفته باشی.
تشکرشده 197 در 81 پست
دوست من به قول fafa1360 خدا رو فراموش نكن . بايد اينقدر قوي باشي كه بتوني پاكي عشقتون رو حفظ كني. من خودم هم توي شرايط سختي قرار دارم اما اين كار رو با نهايت سعي و درايت انجام دادم . اما اينجا اعتراف ميكنم كه كاري خيلي سختيه؛ خيلي.
اما ادم وقتي مي تونه به خودش افتخار كنه و احساس غرور كنه كه از پس كاراي سخت بر بياد .
سربلند وپيروز باشي
تشکرشده 35 در 22 پست
سلام دوست خوبم ...
خوب با توجه به مخالفتی که گفتین میشه نتیجه گیری کنید که آخرش چی میشه ؟ یا ازدواج یا اینکه جدایی ؟ خوب بهتر نیست همین الان فکر کنین که کدوم یکی رو انتخاب میکنین و روی رسیدن به انتخابتون متمرکز بشین ؟
قبول دارم سخت هست ولی شاید اگه فکرتون رو روی رسیدن به هدف اصلی بگذارین راحتتر میتونین فعلا به این مسائل فکر نکنین !!! به دنبال راه حل باشین برای راضی کردن مخالفها !!! این میشه یک موضوع جدی که فکرتون رو مشغول بکنه و اینکه حتما وقتی به یک موضوع خاص فکر میکنین راه حلهایی به ذهنتون خطور میکنه که میشه منطقی ترینش رو واسه حل مسئله تون و رفع مخالفتها پیدا کنین ...
موفق باشی دوست خوبم...
تشکرشده 10 در 8 پست
سلام به همه
من خواستم تموم كنم اما نتونستم.اما چند روز بعد اون خواست تموم كنه ميگفت ميدونم كه اگه ماهم بخوايم بهم برسيم.خوشبختت نميتونم بكنم چون ميدونم مادر و خواهراي من تا اخر عمر سرزنش ميكنن و ميگن اگه فلاني رو گرفتي الان اينطور بود و...و ميدونم باتو هم برخورد خوبي ندارن.ومن نميتونم ناراحتيت رو ببينم.اين جريان كلي ماجرا داشت كه من كلي خردشدم.ولي ازش خواستم تموم نكنه و بياد تلاشمونو بكنيم.سرسخت مخالف بود حتي ميگفتم بيا بريم ژيش مشاور هرچي اون گفت منم قبول دارم.ولي بازم ميگفت نه مامان من مشاورم قبول نداره.البته راست ميگفت.مادرش به هيچ صراطي مستقيم نيست.حتي حاضر نيست ببينتم.اما اينقدر بش قور زدم گفتم من ميدونم حتما كسي ديگه اومده وسط ميخواي منو دست به سر كني.اينقدر گفتم كه بالاخره برگشت.اما... يه جوري شده.مدام از دختراي اشناهاشون و كلاس زبانشون ميگه نميدونم ميخواد كاري كنه ازش متنفر بشم.در حال حاضر دارم دنبا دكتر بانكي ميگردم برم مشاوره.فعلا نيستش لطفا كمكم كنيد خيلي نگران و ناراحتم.
تشکرشده 70 در 43 پست
سلام به tara parsa ی عزیزم...
خوش اومدی..
و بعد از این خوش آمد گوئی.... یک چیز رو میخوام بلند داد بزنم و بگم که عزیز دل اگر پسری دختری رودوست داشته باشه و البته.....قصد ازدواج داشته باشه..... حتی اگر کل افلاک ...زمین و آسمون هم مخالف این ازداج باشن ... اگر فقط و فقط خودش مصر و مصمم باشه هیچ چیز نمیتوه جلو دارش باشه..... پس... از من بپذیر اگر عشق تو واقعا قصد ازدواج با تو رو داشته باشه خیلی راحت تر از اونی که تصور کنی میتونین با هم ازدواج کنین... و مخالفت مادر اون هم با گذشت زمان ...عمل و برخوردهای خود تو و این آقا بعد از ازدواج قابل حل هست....
پس عزیز من. تارای گلم شک نکن که یک جای این قضیه از جانب عشقت میلنگه....
این چه عشقی هست که همه چیز در جهت خوشی مجنون پیش میره و آخر سر یک لیلی سرگشته و گناهکار میمونه و مجنونی که 100 % به کام بعد از گذشت حداقل زمانی زندگی رو با کسی طبق میل خودش و مادرش دوباره شروع خواهد کرد//
کمی آرام تر و با ایمان بیشتر و عاقلانه تر پیش برو...
شاد باشی عزیزم
تشکرشده 32 در 18 پست
دختر تا يه کاري دسته خودت ندادي بيخيال اين ماجرا شو.ميدونم که آخرش خودتو بدبخت ميکني.فردا مياي اينجا مينويسي مشکل واسم پيش اومده چکار کنم.اون پسره هم ميره دنباله زندگيش
تشکرشده 10 در 8 پست
از همه چیز و همه کس بدم میاد از خودم متنفرم.عشقمون به هوس الوده شد نمیدونم ایا این عشق جاشو به هوس خواهد داد یا نه.فعلا گیج و مات و مبهوتم.به هر دری میزنم تا اطلاع ثانوی بسته است.
همه چیز بهم ریخته داغونم.نمیدونم کیو سرزنش کنم کیو مقصر بدونم.به هیچ کس نمیتونم چیزی بگم.مشاورم 10روزه دنبالشم یا نیست یا وقت نداره.دیگه ناامیدم.گفتم میرم مشهد اونجا شاید ادم بشم رفتم ادم که نشدم هیچی بدتر شد.من موندمو یه دنیا عذاب وجدان و اون وتنها امیدم این سایته.میخوام سر به بیابون بذارم.
تشکرشده 496 در 278 پست
بهترين كمي با خودمون رو راست تر باشيم و كمي به دور نگاه كنيم
من كه الان توي ماجراي شما نيستم و به دوردستها نگاه مي كنم چيز خيلي جالبي نمي بينم چرا خودت نمي شيني يك روز كار منو بكني و به اينده خودت فكر كني بيا بشين براي يك بار هم كه شده يك شوك به خودت وارد كن و واقع بينانه عمل كن
واقعا فكر مي كني كه اينده خوبي در انتظارته
بيا بشين تمام راههايي كه هست و در نظر بگير اصلا دفعه بعد كه اومدي توي سايت و مطلب خودتو ديدي برامون بنويس كه چند مسير و براي اينده خودت مي بيني همه رو برامون بنويس اينكه ازدواج كنم اينجوري مي شه اونجوري مي شه ازدواج نكنم يك جور ديگه مي شه
همه رو برامون بنويس و بند بند توضيح بده تا باهم به يك نتيجه خوب برسيم خدا رو چه ديدي شايد همه چيز خيلي خوب حل شد
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)