به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 مهر 91 [ 14:12]
    تاریخ عضویت
    1387-5-16
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    3,728
    سطح
    38
    Points: 3,728, Level: 38
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 26 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Question آیا باز هم فداکاری کنم؟

    سلام دوستان عزيز. من قبلاً مشکلات خودم رو در مورد مسائلي که با همسرم داشتم اينجا براي شما دوستان نوشتم و از راهنمايي هاي شما و مديرهمدردي عزيز استفاده کردم. بعد از گذشت حدود دو سال و خورده اي از اون مشکلات و خيانتي که همسرم در حق من و بچه ام کرد و صبر و تحمل خودم بالاخره به يه آرامشي در زندگي رسيده بودم البته تا همين دو هفته پيش. در اين مدت ايشون هم سعي کرد تا حدودي اشتباهات خودش رو تصحيح کنه به غير از يکسري از خصوصيات اخلاقيش! که روي زندگي ما خيلي تأثير گذاره. از جمله ميلش به جلب توجه ديگران. به اينکه همه فکر کنن که ايشون خيلي ادم مهمي هستش. به طوري که در شرايط نامساعد مالي حاضره يه ماشين گرون زير پاش باشه. يه عالمه براي بدنسازي و داروهاي مريوطه اش هزينه کنه و کلاً آدم خوش خرجيه البته از نظر من اينها همه براي جلب توجه ديگران بخصوص خانمهاست! از طرفي نمي خوام من رو همسر ناسپاسي بدونين. ايشون براي من و بچه هم از چيزي کم نمي ذاشتن. ولي من هميشه نسبت به ولخرجي هاي ايشون موضع مي گرفتم. به حدي که بعضي اوقات به جروبحث هم کشيده مي شه. حتي خونواده ايشون هم از من مي خواستن که جلوي ايشون رو بگيرم. خب من هم خيلي سعي مي کردم ولي کم کم احساس کردم ديگه خرجهاش رو از من پنهون مي کنه و به من نمي گه. راستش بعد از مسائلي هم که پيش اومده بود دست و دلم ازش خيلي شکسته بود و همچنين حوصله بحث هم واسه من نمونده بود. حالا بعد از اين مقدمه مي خواستم مشکلي که حدود دو هفته هست بهش دچار شدم رو با شما دوستان درميان بگذارم. موضوع از اين قراره که همسرم دچار يک بحران شديد مالي شده که نياز داره يک وام با مبلغ زيادي از بانک بگيره و نياز به سند ملکي براي تضمين داره. از اونجايي که خونه به نام منه (چون بعد از فوت پدر و مادرم با ارثي که به من رسيد تونستم خونه رو بخرم و هيچ کمکي شوهرم در خريد اون نکرد)و اين خونه هم وام داره من نمي تونم ضامن ايشون بشم. به همين دليل از پدرش خواسته که بتونه از سندش استفاده کنه. پدرش هم گفته که زنت بايد در ازاش خونه اش رو به من وکالت بده تا تو قرضت رو صاف کني! بعد از شنيدن اين موضوع آتيش گرفتم. چون توي اختلاف دوسال پيش ما همين باباش کلي من رو عذاب داد.تا اون موقع ايشون فکر مي کردش خونه نصف نصف به نام هردومونه. (نمي دونم چرا فکر مي کرد چيزي که پدرو مادرم سالها براش زحمت کشيدن رو بايد به نام پسرشون مي کردم؟) که بعدش بخاطر يه دختر بعد از کتک زدن حتماً من رو از خونه بيرون هم مي انداخت. به هر حال دو سال پيش وقتي فهميده بود قيامت کرده بود. مسئله اصلي رو ول کرده بود چسبيده بود به حق و حقوق پسرش توي زندگي! به پسرش گفته بود تو دو راه بيشتر نداري يا زنت رو طلاق بدي يا بري توي زندگي حقت رو بگيري. چرا چون بعد از فهميدن خيانتش بهش گفتم برو از خونه بيرون. اونهم رفت به همه گفت زنم من رو از خونه بيرون انداخته! حالا بعد از اين همه مسائل پدرش مي گه بايد خونه ام رو که توي اون روزهاي بي کسي که آقا رفته بود دنبال خوشي هاش تنها سرپناه من و بچه بود رو بهش وکالت بدم. نمي گم توي اين دوسال خونوادش هم سعي کرده بودن اون مسائل رو از دلم در بيارن. همين باباش هم توي رفتارش مي خواست يه جوري گذشته رو جبران کنه ولي دوباره با اين مشکل جديد، همه خاطراتم از نو زنده شد. دوباره حرفهاشون به ذهنم مي ياد. بخاطر همين به شوهرم گفتم من اين کار رو نمي کنم. از وقتي که بهش گفتم ، با من قهر کرده شبها دير مياد خونه. تحت فشار شدید مالی هستش. همه چیزش رو از دست داده. دلم میخواد بهش بفهمونم که نمی خوام روی خونه که تنها چیزیه که برای آینده بچه ام می تونم در نظر بگیرم ، ریسک کنم. از اون طرف پدرش هم کوتاه نمی یاد. اون هم می گه به شوهرم اعتماد نداره و خوته ما رو تضمین می خواد. کلاً اینکه دوباره وارد بحران جدیدی توی زندگیم شدم. یک هفته است که یک کلام حرف نمی زنه. من رو تحت فشار می خواد بذاره تا کوتاه بیام. می گه اگه این وام جور نشه طلبکارها من رو میندازن زندان. ولی من هم اصلاً نمی خوام این کار رو بکنم. چون در گذشته خیلی اینکار رو کردم از خونه و مغازه پدریم که چندین سال اونجا کار و زندگی کرد بدون اینکه حتی یک ریال هزینه کنه ولی وقتی دچار مشکل شدیم هیچی یادش نمی اومد. از طرفی حالا نمی دونم با این کارم دوباره بهش مجوز دادم تا هر کاری که بخواد دوباره شروع کنه؟ نمی دونم این موضوع رو کینه می کنه؟ از اینکه من رو توی این موقعیت گذاشته خیلی ناراحتم. چندبار ازش خواستم مسائل زندگی و زناشویی رو با این مسائل قاطی نکنه ولی اصلاً گوشش بدهکار نیست. نمی دونم با این مسئله چجوری کنار بیام؟

  2. کاربر روبرو از پست مفید romina87 تشکرکرده است .

    romina87 (جمعه 21 آبان 89)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 بهمن 92 [ 20:26]
    تاریخ عضویت
    1387-12-17
    نوشته ها
    111
    امتیاز
    6,260
    سطح
    51
    Points: 6,260, Level: 51
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    259

    تشکرشده 267 در 64 پست

    Rep Power
    27
    Array

    RE: آیا باز هم فداکاری کنم؟

    romina عزیز فکر کنم با یه مشاور حقوقی مشورت کنی بد نباشه...به هر حال تو یه دو راهی گیر کردی که هم دلت نمیخواد شوهرت رو تو شرایط سخت ببینی و هم دلت نمیخواد خدایی نکرده از نظر خونه متضرر بشی...
    و با لجبازی و قهر و صحبت نکردن چیزی حل نمیشه... به دنبال راه حل باشی بهتره عزیزم....
    فکر کنم بشه به طریقی خونه رو وکالت داد که فقط حکم ضمانت رو داشته باشه... البته من در این زمینه اگاهی ندارم بهتره با یه مشاور حقوقی مشورت کنی.

    موفق باشی دوست عزیز...

  4. کاربر روبرو از پست مفید dorsa65 تشکرکرده است .

    dorsa65 (جمعه 21 آبان 89)

  5. #3
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,051
    امتیاز
    146,648
    سطح
    100
    Points: 146,648, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,651

    تشکرشده 35,973 در 7,399 پست

    Rep Power
    1091
    Array

    RE: آیا باز هم فداکاری کنم؟

    شما قاطعانه چنین چیزی رو نپذیرید ، اما در عین محبت و احترام ، یعنی محکم ، مودبانه و محترمانه بگید "نه " .

    پدر ایشون یا حتی ایشون اجازه تحت فشار قرار دادن شما را ندارند ، و بهتره اجازه بدید ایشون نتیجه عملکرد خودش در مسائل مالی را ببینه ، به عبارتی ما با ساپورتهای نا بجا نباید جلوی پیامدهای نسنجیده عمل کردن دیگران را بگیریم چون خود یک بدآموزی است .

    رابطه خوب و مهربانانه را با همسرتون حفظ کنید و قاطع این خواسته را نپذیرید . و نشون بدید همسرتون را دوست دارید ، زندگیتون رو دوست دارید اما نه به این معنی که هر کاری را که آسیب می زند به زندگی و خودتون را بپذیرید .

    موفق باشید

  6. 4 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (شنبه 22 آبان 89)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مرداد 91 [ 03:14]
    تاریخ عضویت
    1389-7-26
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    3,417
    سطح
    36
    Points: 3,417, Level: 36
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    259

    تشکرشده 267 در 88 پست

    Rep Power
    26
    Array

    RE: آیا باز هم فداکاری کنم؟

    پدری که به پسرش اعتماد نداره؟؟؟؟؟ این کار همسرتون و پدرشون تقریبا مثل این میمونه که دست به یکی‌ کردن خونه رو یا از دستتون درش بیارن یا اینکه به قول پدر همسرتون، میخوان که پسرش به حقش برسه از این راه!!

  8. #5
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: آیا باز هم فداکاری کنم؟

    سلام رومینا
    خوبی؟ نگران نباش
    عزیزم درکت می کنم ... تک تک کلماتت رو درک می کنم ... اینکه می خواهی فداکاری کنی ولی اعتماد و اطمینانی برایت نمونده که آیا این گذشت و فداکاری ات نتیجه ای داره یا نه
    گلم
    خودم توی این شرایط بودم .... خیلی سخته ... تحت فشار بودم.. بعد از کلی کشمکش ازم می خواست پس اندازم رو بهش بدم ... و من هم بین همین دوراهی تو مونده بودم
    به راهنمایی فرشته مهربان گوش کن
    ایکاش قبل از اینکه به همسرت بگویی نه ، میومدی اینجا صلاح و مشورت می گرفتی
    ولی الان هم دیر نیست
    درکت می کنم که داری عذاب می کشی و قهر کردن شوهرت داره داغونت می کنه ... عزیزم یکبار برای همیشه تصمیم بگیر به روش درست عمل کنی و به خاطر تصمیمی که می گیری تمام هزینه اش را تقبل کن
    دقت کن
    به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی نباید خونه ات را هر طوری چه وکالتی و یا چه هر طور دیگه ای به نام کس دیگه ای غیر از خودت کنی

    این قضیه را با دعوا و ناراحتی و اخم و غر نمیشه انجام داد باید با مهربونی تمام و حوصله انجام بدهی
    با پنبه سر ببری فهمیدی؟!
    به شوهرت تا می تونی محبت کن و اصلا دیگه در این مورد حرفی نزن
    بهش بینهایت احترام بذار و شخصیتش رو ببر بالا
    بهش امیدواری بده که خودش به تنهایی می تونه از پس مشکلات بربیاد و تو همه جوره توی سخت ترین شرایط در کنارشی
    ببین ممکنه شوهرت بخواد با مهربونی و قربون صدقه رفتن خونه رو به نام پدرش کنی
    ممکنه بخواد با قهر و داد و هوار و تهدید و زور این کار رو بکنی
    تو نباید جاخالی کنی و خسته بشی
    بلکه باید محکم و حالت عاطفی و پر از عشق هدفت رو دنبال کنی
    این خیلی مهم هست
    من تونستم پس مطمئن باش تو هم می تونی
    اگه بهت گفت چه جوری توی همه ی سختی ها در کنارم می مونی و لی حتی حاضر نیستی خونه را به نام کنی
    بهش بگو
    تو تنها تکیگاه منی و حتی شده توی یه اتاق باتو با نداری ات می سازم و دلم به همت تو قرص و محکم هست و می دونم تو می تونی مشکل مالی ات رو حل کنی ...با لحن عاطفی و محزون بدون اینکه اشک بریزی بهش بگو ... قربونت بشم ...فدات بشم ...من تمام تلاشم اینه که در کنار تو زندگی خوبی داشته باشم ....نمی خوام تنش های گذشته توی زندگیمون دوباره بیاد ... به همین خاطر ازت می خوام این مورد ( همون به نام کردن خونه )را کنار بذاری
    اصلا سرکوفتش نزن که چرا بابات بهت اعتماد نداره
    بهش نگو این خونه دسترنج مادر و پدر خودمه
    اصلا این چیزها رو مطرح نکن
    عزیزم اگه بخواهی موفق بشی باید یه مدت کوتاه بیاییی و با خونسردی تحمل کنی و صبر پیشه کنی تا این بحران حل بشه
    اون وقت که برای همیشه بحث این خونه تموم میشه
    باز هم تاکید می کنم با عشق و محبت سعی کن شوهرت رو به خودت جذب کنی و اصلا با خانواده ی شوهرت هم در این مورد بحث نکن .... هرچی گفتند ... سکوت کن و بگو با شوهرم داریم حلش می کنیم
    به شوهرت هم فشار نیار که زودتر این قضیه مالی رو حل کن
    ببین خانومی من نمی دونم وضعیت این بدهی ات چه طوری هست
    اما حتی اگه طلبکار اومد خونه
    جلو روی طلبکار طرف شوهرت رو بگیر و اصلا به روی شوهرت نیار
    بهش بگو بمیرم برات که اینقدر تحت فشاری..... ولی بعدش با امیدواری بگو مطمئنم شوهرم خودش می تونه یه راهی رو برای حل بدهی پیدا کنه .... و همش تاکید کن که این کار مردونه استو خودش می تونه
    ...
    امیدوارم بتونی از پس مشکلت بر بیایی
    اون طوری که گذرا پست اول این تاپیک رو خوندم ... فقط یه چیزی که به ذهنم رسید رو می گم ... شاید بعدا اگه خودت خواستی بیشتر حرف زدیم
    رومینای عزیز ...توی زندگی الانت ... یه جاهایی اشتباهاتی داری ... که باید بیشتر روی خودت کار کنی
    به هرحال موفق باشی و از خدا کمک بخواه

  9. 3 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (شنبه 22 آبان 89)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 مهر 91 [ 14:12]
    تاریخ عضویت
    1387-5-16
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    3,728
    سطح
    38
    Points: 3,728, Level: 38
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 26 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا باز هم فداکاری کنم؟

    خيلي ممنون از شما دوستان عزيز که همدردي هاي شما به من آرامش مي ده؛ فرشته مهربان و بالهاي صداقت عزيز من به هيچ عنوان زير بار اين شرط پدرشون نرفتم. ولي واقعاً نمي دونين که چقدر سخته! ديروز بعد از يک هفته که مسئله اي پيش اومد تا باهاش صحبت کنم به من گفت که به شدت از من متنفره و فقط بخاطر بچه اش داره من رو تحمل مي کنه. انگار تمام دنيا رو سرم با اين حرفش خراب شد. خدا خودش شاهده که من توي زندگيم باهاش از همه چيز و همه کسم گذشتم. تا اونجايي که تونستم سعي کردم کمک حالش باشم. شايد خيلي از موقعيتهايي رو که خانومهاي ديگه توي زندگي ندارن رو براش به عنوان يک زن فراهم کردم. نمي خوام فکر کنين که خداي نکرده دارم بخاطر اين مسائل منت مي ذارم. ولي حداقل انتظارم اين هستش که تاحدي يادش باشه که چه قدر با تمام نداري ها و مسائل گذشته اش ساختم. و توي اينجور وقتها به يادش بياد. هيچوقت يادم نمي ره که براي سرويس طلاي عروسيمون، طلاهاي مادرم رو دادم و براي خودم سرويس برداشتم. نمي دونم شايد تمام اينها رو وظيفه من مي دونه. من خودم يک زن شاغل هستم و درآمد خوبي دارم ولي خدا شاهده هيچ پس اندازي توي زندگي ام ندارم. همه رو پابه پاش توي زندگي خرج کردم. اين حرفها رو اينجا دارم مي نويسم. هيچوقت تا امروز به روش نياورده بودم. البته از گوشه و کنار از دهن اطرافيان يه چيزايي بهش مي گفتند ولي انگار تعريفاي ديگران از من، بيشتر براش کينه شده . ديروز خيلي دلم ازش شکست. البته گفت پدرش از شرطش گذشته و قبول کرده و اين يه کم آرومم کرد. ولي از اين به بعد ديگه همه چيز ديگه دست اونه و شوهرم از اين به بعد براش کار مي کنه تا اون وام تسویه بشه. البته مشکلاتش خیلی بیشتر از این حرفهاست. حتی من حاضر بودم روی تمام حقوق من بعنوان یک کمکی توی پرداخت قسطهاش حساب وا کنه. ولی می بینم شوهر من خیلی آدم فراموشکاریه. چون نخواستم روی خونمون ریسک کنم از من متنفر شده و می گه اصلاً نمی تونه من رو تحمل کنه. گریه ام می گیره وقتی می بینم بخاطر پافشاری روی حفظ سرپناه زندگی ام اینجوری تحقیرم می کنه. خواهش میکنم فکر نکنین که من آدمی هستم که سرکوفت می زنم نه اصلاً. فقط وقتی ناسپاسی هاش رو می بینم این حرفها رو می زنم. من سالهای زیادیه دارم با این آقا زندگی می کنم ولی این حرفها رو از دو سال پیش که بهم خیانت کرد دارم پیش خودم مرور می کنم. یا اینجا در موردش بحث می کنم. چون می دونم آدمیه که لج می کنه زیاد جلوش این حرفها رو نمی زنم. فقط با نوشتن این حرفها می خوام یک شمایی از زندگی گذشته ام رو براتون گفته باشم.
    بالهای صداقت عزیز میگید من یکسری اشتباهاتی دارم. راست می گین هیچ کس بی نقص نیست. ولی این رو با تجربیاتی که دو سال پیش ازش داشتم تطابق بدین. من هنوز با خودم درگیرم. با این حال سعی کردم فراموش کنم. ولی این آقا مثل اینکه تا زمانی که براش فایده داشته باشم من رو می خواد! با توصیه دوستان سعی کردم بهشون محبت کنم و نزدیک بشم ولی من رو از خودش می رونه و می گه تو حاضر بودی من برم زندان. با باباش توی این مدت برخوردی نداشتم ولی فکر کنم اونها هم از دست من ناراحت باشن. خودم دیگه اونجا نمی رم چون فکر کنم به من بی اعتنایی کنن. خودش هم که اصلاً خیلی عصبانیه. غذاش رو بیرون می خوره و شب واسه خواب فقط میاد خونه. تازه دیروز می گفت اگه بخوای باهام حرف بزنی همین رو هم نمی یام. دیروز به من گفت می تونی به فکر جدایی هم باشی. بهش گفتم چرا واسه اینکه سند خونه رو ندادم. حرفی نزد. به هر حال نمی دونم ولی به این نتیجه رسیدم هرچی فداکاری برای یک مرد بکنی باز هم اگه موضوعی پیش بیاد همه چیز رو فراموش می کنه حداقل در مورد شوهر من که اینجوریه.

  11. کاربر روبرو از پست مفید romina87 تشکرکرده است .

    romina87 (شنبه 22 آبان 89)

  12. #7
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: آیا باز هم فداکاری کنم؟

    سلام رومینا جان
    خیلی خیلی خدا را شکر که این مشکل بدهکاری بدون اینکه شما بخواهی سند خونه ات را به وکالت دیگری در بیاری به خیر شد


    عزیزم بهت گفتم درکت می کنم چون خودم این شرایط رو دقیقا پشت سر گذاشتم
    خانومی اینجور که معلومی تو قصد داری که زندگی ات را بسازی و اون عشق و علاقه اوایل ازدواجتون را دوباره به زندگی ات بیاری
    باور کن میشه
    رومینا جان من دلم روشنه روشن روشن
    مطمئنم زندگی ات مثل اون وقتها میشه شک نکن
    خانوم گل یه اشتباه کردی !
    اول مطمئن باش که من کاملا همه ی حرفهایت را قبول دارم و می دونم که تمام زحماتی که می کشی برای رشد و بهبود زندگی ات هست پس اصلا نگران نباش که نکنه یکی بیاد اینجا و تاپیکت رو بخونه و بگه چه زنی ...چرا فداکاری نکرد ...مگه خونه ارزشش رو داشت و خلاصه خیلی چیزهای دیگه
    حرف ها و تصورات دیگران کوچکترین نقشی در زندگی تو نداره عزیزم ... مهم اینه که تصمیم درست بگیری و از راه صحیح به اون تصمیمت برسی
    آفرین بر تو
    حالا اشتباهت در همین پست قبلی
    خودت می دونی که شوهرت از قضیه سند خونه ناراحت هست ... بهت گفتم تو دیگه نباید اصلا اسمی از سند و اون قضیه به نام زدن ببری ولو اینکه تو بخواهی شفاف سازی بکنی...ولو اینکه بخواهی بهش بگی من همه ی حقوقم رو بهت می دهم ولی سرپناهم رو نه ...اصلا توی این شرایط اینها مهم نیستند
    الان مهم اینه که تو در عین اینکه اصلا در مورد سند خونه و کمک خرج بودن حرفی به میان نمیاری شوهرت را غرق محبت می کنی
    رومینا ی عزیز
    سخته و لی من مطمئنم که میشه ... زندگی چکامه رو که خوندی ...صبرش رو دیدی
    یک طرفه چقدر به شوهرش محبت کرد..دیدی .... اون هم مثل من تو زن بود ...اگه اون تونست شوهرش رو از موضع طلاق پایین بیاره پس تو هم میتونی
    ولی با دعوا و گریه و مظلوم نمایی و هق هق زدن نه
    با محبت
    ببین گل من مقداری از زندگی ات به بیراهه رفته ولی نمیشه یک شبه این بیراهه رو اصلاح کرد باید صبر کنی و به مرور زمان پیش بروی
    ازت خواهش می کنم تحت هیچ عنوانی تا یکسال دیگه هر اتفاقی افتاد اصلا حرفی از سند و خونه نزنی
    باشه؟ قول میدی؟

    در ضمن توی دعا حلوا خیرات نمی کنن
    این که بهت گفته ازت متنفره ...این که گفته به فکر طلاق باشی این که گفته به خاطر بچه میاد

    هیچکدومشون رو جدی نگیر .... توی ناراحتی و عصبانیت خیلی حرفها زده میشه ولی همش از روی لجبازی و غرور هست
    بهشون اصلا فکر نکن و اصلا بها نده
    هر موقع یاد این حرف ها افتادی ...به خودت بگو من مطمئنم که شوهرم دوستم داره و دوباره زندگی ام خوب و رویایی میشه ...و واقعا مثبت فکر کن تا ارامش پیدا کنی
    ببین تجربیاتم را با گوشت و پوستم لمس کردم
    مردها وقتی از یک موضوعی ناراحتن بهش فکر نمی کنن تا کم کم از ذهنشون پاک بشه
    می خوام چی بگم
    این که
    شوهرت از اینکه سند خونه را به باباش ندادی ناراحت هست اگه تو هی یادش بیاری نمیذاری فراموش کنه انگار روی زخمو تا میاد خوب بشه هی میکنی ... ولش کن ...هرچی گفت انگار نه انگار تو میدونی منظورش خونه هست ...سکوت کن فقط همین

    مردها وقتی بخوان کاری رو انجام بدن هیچکس و هیچ چیز جلودارشون نیست
    یعنی می خوام بگم اگه بخواد طلاقت بده پیه همه چی رو به تنش می ماله و میره برای طلاقت اقدام می کنه
    پس حالا که همش داره خط و نشون میکشه اصلا اهمیت نده .... سعی کن باهاش مدارا کنی ... فقط محبت کن ...اون هم از روش درست نه اینکه دیگه افراط کنی ها
    رومینا زندگی چکامه رو بخون

  13. 2 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (چهارشنبه 26 آبان 89)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.