به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 دی 89 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1386-11-21
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    4,048
    سطح
    40
    Points: 4,048, Level: 40
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    او را خيلي دوست دارم. اما...

    سلام عرض مي كنم. من دانشجوي مهندسي كامپيوتر هستم. من در محلمون يه دوستي دارم كه اتفاقا هم دانشگاهي هستيم. من 20 سال و اون 23 سال سن داريم.
    اون يه خواهر داره كه احتمالا 1 سال از من كوچكتره. من يه جورايي شديدا عاشق خواهرش شدم. با توجه به سن اون مي ترسم كه از دستش بدم. حالا نمي دونم چه طوري به رفيقم بگم كه خواهرشو دوست دارم. آخه ما به هم خيلي نزديك هستيم. مي ترسم اين موضوع باعث بشه رفاقت من و اون كمرنگ بشه. ازتون راهنمايي ميخوام.[/color][/font]

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 اردیبهشت 88 [ 18:22]
    تاریخ عضویت
    1386-8-14
    نوشته ها
    194
    امتیاز
    6,224
    سطح
    51
    Points: 6,224, Level: 51
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 126
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    176

    تشکرشده 192 در 78 پست

    Rep Power
    36
    Array

    RE: او را خيلي دوست دارم. اما...

    سلام
    خیر مقدم ***
    شما گفته بودید که با دوستتون همسایه هستید . اگر سخت برای شما که این مسئله رو به دوستتون بگید . از مادرتون بخواهید که این کار رو بکنند؛؛ به خواستگاری برند . دوما شما می خواهید خواستگاری کنید قرار نیست گناه کبیره کنید که می ترسید .

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 دی 89 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1386-11-21
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    4,048
    سطح
    40
    Points: 4,048, Level: 40
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: او را خيلي دوست دارم. اما...

    با تشكر از شما بهاره.
    اما فكر مي كنم ياد آوري چند مسأله در متن كه آنها را نوشته ام ضروري باشد.
    ببينيد ما هم محلي هستيم نه همسايه. اين به اين معني است كه خونواده هاي ما همديگه رو نمي شناسن و رفت و آمدي ندارند.
    ثانيا بنده عرض كردم مي ترسم معشوق من از دستم بره. چون مي تونم بگم سن ازدواجش رسيده. در صورتيكه من هنوز يك دانشجو هستم و شرايط ازدواج ندارم. فقط قصدم ابراز علاقه به اوست نه ازدواج تا زماني كه وقتش برسه تا اون بدنه كه من دوستش دارم.
    با اين وجود چه كمكي ميتونيد به من كنيد؟

  4. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 30 آبان 88 [ 11:45]
    تاریخ عضویت
    1386-7-10
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    16,204
    سطح
    81
    Points: 16,204, Level: 81
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    898

    تشکرشده 926 در 486 پست

    Rep Power
    174
    Array

    RE: او را خيلي دوست دارم. اما...

    شکیبایی بیشتری داشته باشید،زیرا شما آشکارا احساسی برخورد می کنید.
    دوست داشتن یکی از شروط ازدواج است؛آیا شما که هنوز تحصیلتان را تمام نکرده،سربازی نرفته،پیشه ای نداشته و خانه ای و ذرآمدی هم ندارید،توانایی تشکیل زندگی مشترک را دارید؟؟؟؟؟
    زندگی کردن و زناشویی زمین تا آسمان با عشق و عاشقی دوران جوانی تفاوت دارد،حواستان را جمع کنید که چهل ساله ها از پسش بر نمی آیند.
    راستی یک نکته مهم:آیا آن دختر نیز شما را دوست دارد؟؟؟

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 مرداد 90 [ 12:35]
    تاریخ عضویت
    1386-10-26
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    4,307
    سطح
    41
    Points: 4,307, Level: 41
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    54

    تشکرشده 60 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: او را خيلي دوست دارم. اما...

    سلام
    بنظر بنده شما بايد با پدر و مادرتان مطرح كنيد و آنها رشته كار را به دست بگيرند اين سنتي و مقبول است. و آنها ظرفيت هر گونه كار را دارند
    برادرت مهدي

  6. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 اسفند 86 [ 22:14]
    تاریخ عضویت
    1386-11-20
    نوشته ها
    143
    امتیاز
    4,257
    سطح
    41
    Points: 4,257, Level: 41
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 93
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    74

    تشکرشده 79 در 55 پست

    Rep Power
    31
    Array

    RE: او را خيلي دوست دارم. اما...

    سلام
    خودت رو بذار جای دوستت فکر می کنی اگه بفهمه که به خواهرش علاقه داری که معلوم نیست به ازدواج ختم بشه یا نه چه حالی بهت دست میده؟این همون وضعیتیه که دوستت دچارش میشه
    درضمن برای هر رابطه ای دلیلی وجود داره بله دوست داشتن کم دلیلی نیست ولی ما در ایران زندگی می کنیم و مسلمونیم خیلی حریم ها رو باید رعایت کرد از گفته هاتون برمیاد که دوستتون خانواده ای مذهبی و سنتی هستن پیشنهاد میدم اول قضیه رو با خودت حل کن خودت هنوز نمی دونی این دخترو برای چی دوست داری؟ خواسته ات ازش چیه؟ برات کیه؟ قراره کی بمونه؟
    و اینکه اصلا دختر اهل دوستی و یا حتی همون ازدواجی که فکرش رو هم نمی کنی هست؟ رابطه دو طرف داره یکیش شمایید دیگری چی؟
    آدم عاشق بیشتر به فکر محبوبش تا خودش بپا دختر رو تو دردسر ندازی!!!

  7. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 دی 89 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1386-11-21
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    4,048
    سطح
    40
    Points: 4,048, Level: 40
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: او را خيلي دوست دارم. اما...

    مجددا از تمامي دوستاني كه كمك كردند تا اين مشكل به هر نحو ممكن حل شود متشكرم.
    اما در جواب جواب اين دوستان مطالبي را ذكر مي كنم . چون فكر مي كنم بعضي از دوستان هنوز موفق به درك حالت و وضعيت بنده نشده اند كه اين به دليل عدم توضيح كافي بنده بوده كه در اينجا جبران مي كنم.
    1) در جواب دوست خوبم «گرد آفريد»:
    بنده قبلا عرض كرده بودم كه الان توانايي تشكيل زندگي را نداشته و در شرايطي نيستم كه بتوانم ديگري را نيز همراه خودم كنم. لذا موضوع ازدواج تا رسيدن به شرايط مطلوب براي بنده منتفي است. شايد بپرسيد اگر ازدواج مطرح نيست پس چي؟ ادامه مطلب وپاسخ به دوستان ديگر را دنبال كنيد. اما در مورد اينكه آن دختر نيز من را دوست دارد يا خير. بايد بگويم كه فعلا اين عشق يك طرفه است. آن هم علت دارد. من و دوستم افراد مذهبي اي هستيم. و رفت و آمد خانوادگي هم نداريم. ضمنا همسايه هم نيستيم كه همديگر را زياد ببينيم. بنده چند بار اون دختر رو ديدم و با توجه به رفتارهايي كه از ايشون ديدم و نه فقط چهره(شايد چهره ايشون از نظر خيلي ها معمولي باشد) عاشقشون شدم. اصولا من نميرم كسي رو دوست داشته باشم كه برام عشوه بياد و يا بي حجاب ونماز نخون و... باشه. بلكه كسي به دل من مينشينه كه متين با وقار و سر سنگين باشه. اين يعني اينكه من از ايشون هيچ رفتار سبكوارانه و ناقض تقوا و ايمان نديدم. منظورم اينه كه ايشون به بنده هيچ ابراز خاصي نكرده و اين منو عاشق خودش كرده. اين همه رو گفتم بدونيد كه من از ايشون هيچ رفتار خاصي نديدم و نشانه ي زيادي از ابراز علاقه در ايشون نسبت به بنده ديده نميشه./
    2) در پاسخ به دوست عزيزم مهدي
    قبلا عرض كردم كه قصد بنده ازدواج در شرايط فعلي نيست و اگر مي خواهيد بدانيد قصد من چيست پاسخ به merca را در ادامه دنبال كنيد.
    3) و در نهايت در جواب merka عزيز
    گفته بوديد خودم رو جاي دوستم بذارم. ببينيد من هم همين فكر رو كردم و خودم رو جاي اون گذاشتم شايد اگر ادب و احترام فاصله بين ما نيانداخته بود مشكل حل بود. اما با توجه به اينكه ايشون محبت زيادي به خواهرشون دارند من از ابراز اين علاقه نگرانم.
    فرموده بوديد كه ما مسلمونيم و بايد حريم رو حفظ كرد. من فكر ميكنم شما اشتباه فكر كرديد. بنده به هيچ وجه قصد دوستي با خواهر دوستم رو ندارم. چرا كه اين گناهي بسيار بزرگ و نابخشودني و حتي خيانتي مشخص به دوستم است. من تا بحال با هيچ دختري دوست نبوده ام و از اين به بعد هم نخواهم بود. چون دين اين نوع رابطه رو نهي كرده و تجويز دين درمانه. لذا اگر فكر كرديد كه من به جاي يك عاشق يك آدم هوس بازم كه قصد ارتباط و دوستي رو با ايشون دارم سخت در اشتباهيد. بلكه من از اينكه ايشون تقريبا در سن ازدواج هستند واحتمالا خواستگاراني هم داشته يا (خداي نكرده) دارند نگرانم كه اين فرد رو كه براي زندگي آينده ام انتخاب كرده ام از دست بدهم. لذا فكر ميكنم بايد به يك نحوي به اطلاعش برسونم كه دوستش دارم. بعد از جواب ايشون خيلي چيز ها روشن ميشه.
    من در واقع بين دو راه گير كردم: 1- به دوستم ابراز كنم2-نكنم.
    اگر ابراز كنم واكنش او چه خواهد بود. آيا بعد از اينكه من از او خواستم تا عشق من به خواهرش را به اطلاع او و فقط او برساند آيا دوستم قبول خواهد كرد. اگر نكند به قول معروف رازي كه من به دوستم گفتم شهيد خواهد شد. آيا اگر او قبول كند كه به خواهرش بگويد جواب ايشون چه خواهد بود؟
    فكر ميكنم توضيحات كافي باشد و دوستان تا حدي قابليت ادراك بنده را كسب كرده باشند. اميدوارم كمكم كنيد.
    يا علي

  8. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 اسفند 86 [ 22:14]
    تاریخ عضویت
    1386-11-20
    نوشته ها
    143
    امتیاز
    4,257
    سطح
    41
    Points: 4,257, Level: 41
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 93
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    74

    تشکرشده 79 در 55 پست

    Rep Power
    31
    Array

    RE: او را خيلي دوست دارم. اما...

    فکر کنم بهترین راه این باشه که در جایی که برای این دختر خانم مسئله ای پیش نیاد باهاشون صحبت کنید همه آن چیزهایی که در اینجا گفتید رو بهش بگید و منتظر جوابش بمونید که اگه موافقت نکرد پس قضیه منتفیه و اگر موافقت کرد از ایشون می تونید کمک بگیرید که به چه نحوی مطلب رو به دوستتون بگید این رو فراموش نکنید که اگه دوستتون هم قبول کرد و این موضوع رو به خواهرش گفت و جواب ایشون منفی باشه دیگه نمی تونید دوستیه سابق رو با دوستتون داشته باشید و این موضوع رو هم موقع صحبت با دختر حتما بیان کنید تا سوء تعبیری هم پیش نیاد
    فعلا

  9. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 مرداد 90 [ 12:35]
    تاریخ عضویت
    1386-10-26
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    4,307
    سطح
    41
    Points: 4,307, Level: 41
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    54

    تشکرشده 60 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: او را خيلي دوست دارم. اما...

    سلام
    باز دوست من به نظر من پدر و مادرها پختگي دارند شايد مطالبي را بتو بگويند كه چشم تو بازتر شود هر كاري را بايد از راهش وارد شد به نظر من
    اگر تو مخفي با خواهر دوستت رفيق شويد باز هم اگر برملا شود جز آبروريزي هم براي شما و هم آن دختر ندارد
    اگر به دوست هم بگويي احتمالا مي‌گويد به خاطر خواهرش با او دوست شديد.
    اما پدر و مادرتان و پدر و مادر آنها اين مسئله را بهتر حل مي‌كنند
    برادرت مهدي

  10. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 اردیبهشت 88 [ 18:22]
    تاریخ عضویت
    1386-8-14
    نوشته ها
    194
    امتیاز
    6,224
    سطح
    51
    Points: 6,224, Level: 51
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 126
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    176

    تشکرشده 192 در 78 پست

    Rep Power
    36
    Array

    RE: او را خيلي دوست دارم. اما...

    سلام
    داستان جالبی بود. خواستم همه استفاده کنند .
    متأسفانه عشق پاك و حقیقى در زمانه ی ما بسیار كم است و بسیارى از عشق‏هاى ادعایى، عشق‏هاى شیشه‏اى هستند و به كمترین تلنگرى مى‏شكنند و فرو مى‏ریزند.
    عشق به مظاهر مادى و جسمانى محبوب، عشق شیشه‏اى است و مانند آتش برخاسته از هیزم‏هاى ترد و شكننده و خشك، شعله‏ور و كم‏دوام است در حالى كه براى زندگى به آتش عشق پایدار و ملایم نیازمندیم.
    عاشق جسم محبوب، هوس‏بازى است كه فقط در فكر كام گرفتن و آتش دل فرو نشاندن و دوام عشق او حداكثر به مدت دوام زیبایى جسمى محبوب است و با زوال زیبایى محبوب به زوال مى‏گراید.

    مولانا داستان عشقِ هوسى را بدین شرح وا مى‏گوید:
    روزى پادشاهى در صید، دخترى را دید و صید او شد. آن دختر را به هر قیمت بود به چنگ آورد. روزى چند از وصال نگذشته بود كه دختر بیمار شد و هر چه پزشكان حاذق در مداواى او كوشیدند، كمتر نتیجه گرفتند. سلطان كه از طبابت پزشكان ناامید شده بود، به مسجد رفت و از حق‏تعالى كمك طلبید. در حال مناجات و گریه به خواب رفت و در خواب دید پیرى به او مى‏گوید: فردا غریبى وارد شهر مى‏شود كه علاج دختر به دست اوست.
    شاه در روز بعد از دریچه قصر به راه چشم دوخته بود كه ناگاه دید مسافرى از دور پیدا شد. وقتى به نزدیك آمد مشخصات او را با آنچه در خواب بدو گفته بودند، مطابق یافت و او را به كاخ خواست و از وى براى معالجه همسرش كمك طلبید. طبیب بعد از معاینات دقیق فهمید كه علت مرض نه جسمى بلكه روحى است و عشق، او را به این روز انداخته است.
    لذا با ملایمت به گفتگو با زن پرداخت و در حال گفتگو نبض او را به دست داشت. از او پرسید: اهل كدام شهر هستى و دوستان و خویشاوندانت در آن شهر كیانند؟ زن نام شهر و دوستان و آشنایان خود را برد و طبیب مشاهده كرد كه نبض او را تغییرى حاصل نیامد. پزشك نام سایر شهرها را مى‏برد و نبض زن را در دست داشت تا اینكه نام سمرقند بر زبان او جارى شد و نبض زن را تندى حاصل آمد. طبیب دانست كه محبوب وى در سمرقند است.
    به ذكر محله‏ها، خیابان‏ها و كوچه‏ها پرداخت و وقتى نام محله و خیابان و كوچه محبوب بر زبان طبیب جارى مى‏شد، نبض زن، تندى مى‏گرفت و طبیب مى‏فهمید. با پى بردن طبیب به نام كوچه، اسامى ساكنان كوچه را به دست آورد و به ذكر یكایك پرداخت. همین كه نام یكى از آنان بر زبانش جارى شد، نبض زن تندى گرفت. طبیب از صاحب نام پى‏جویى كرد و فهمید جوانى است زرگر. طبیب سلطان را راضى كرد و جوان را تطمیع كردند و پیش دختر آوردند و چند ماهى در صحبت با هم به سر بردند. پس از آنكه دختر سلامت خود را باز یافت، پزشك با خوراندن داروهایى سخت به پسر، سبب لاغر و رنجور شدن او شد. هر روز این رنجورى فزونى گرفت تا از آن جمال و زیبایى چیزى نماند و دختر نیز عشق خود از او بگرفت و علاقه به او از دل خویش بیرون كرد.
    و
    چون ز رنجورى، جمال او نماند
    جان دختر در وبال او نماند
    چون كه زشت و ناخوش و رخ‏زرد شد
    اندك اندك در دل او سرد شد
    و بعد از این داستان چنین نتیجه مى‏گیرد:
    عشق‏هایى كز پى رنگى بود
    عشق نبوَد عاقبت ننگى بود(1)

    البته جسم و زیبایى‏هاى جسمى محبوب هم به جاى خود مهم است و نادیده گرفتن آن مشكل‏زا، اما سخن این است كه زیبایى‏هاى جسمى باید در كنار و حداكثر هم‏اندازه زیبایى‏هاى روحى، عامل عشق باشد و چنانچه عامل شیدایى فقط ویژگى‏ها و زیبایى‏هاى جسمى باشد، علامت آن است كه عشق نیست بلكه هوس برافروخته مى‏باشد و مانند آتش هیزم‏هاى ترد و شكننده، شعله‏ور و كم‏دوام است؛ به عكس عشق مبتنى بر واقعیت‏ها، آگاه از نقایص و نشأت گرفته از مزایاى جسمى، روحى، اخلاقى و ایمانى كه ملایم، بادوام، سازنده و مفید است.
    و اما عشق‏هاى خیالى و توهمى، سراب و خوابى است كه وصال، بیدارى از آن مى‏باشد. چنین عشق‏هایى تا به وصال نرسیده شیرین و دوست‏داشتنى و لذت‏بخش‏اند و همین كه وصال محقق شد، گویى عاشق از خواب خوش بیدار مى‏شود و ناگهان همه آنچه را تصور كرده، از دست‏رفته مى‏بیند.

    عاشقان جسم محبوب هم با دیدن جمال بالاتر، دل از اولى گرفته و به دومى مى‏بازند.
    گویند زنى زیبا و زیرك به راهى مى‏رفت و مردى شیدا و شیفته، او را تعقیب مى‏نمود. زن ملتفت وى شد و از او پرسید: چه مى‏خواهى؟
    جواب شنید: عاشق و گرفتار چشم، ابرو، قد و قامت توام!
    زن به زیركى و فراست دریافت كه او نه عاشقى واقع‏بین و ارزش‏مدار بلكه هوس‏بازى دلباخته جمال است. از این‏رو به او گفت: چقدر نافهم و كج‏سلیقه‏اى! تو كه به این چشم، ابرو، قد و قامت دل بسته‏اى و دل باخته‏اى، اگر خواهرم را كه از عقب مى‏آید ببینى، با آن جمالى كه چندین برابر جمال من است، چه مى‏گویى؟!
    مرد با شنیدن این جواب به عقب بازگشت و انتظار كشید و بعد از تجسس و انتظار زیاد معلومش گشت كه با وى خدعه شده است. خود را به زن رساند و گفت: چرا به من دروغ گفتى؟
    و جواب شنید: تو نیز در ادعاى خود راستگو نبودى! اگر عاشق و دلباخته من بودى، در پى زن دیگر نمى‏رفتى و مرا وا نمى‏گذاشتى.

    در عشق موهوم و هوس شعله‏ور، مدعى به اقتضاى كور و كركنندگى عشق هوسى، چشمش به زیبایى‏هاى خیالى و جسمى محبوب است و از دیدن معایب و زشتى‏هاى وى غافل و بعد از وصال، كم كم حجاب‏هاى غفلت از جلوى چشم كنار مى‏رود و واقعیات را مى‏بیند. عاشقى بعد از مدت كمى از وصال، به محبوب گفت: این اثر خراش بر گونه تو از كى افتاده است؟!
    محبوب وى در جواب گفت: از آن وقت كه دلبستگى و محبت تو را نقصان حاصل شده، آشكار گشته است! یعنى این اثر از قبل در صورت من بود و چشم تو بدان مى‏افتاد ولى چنان شیدا و دلبسته به تخیّلات و زیبایى‏هاى جسمى و موهوم من بودى كه از دیدن آن غافل گشتى و حالا كه شیدایى‏ات نقصان یافته، توجهت فزون گشته و این عیب را دیده‏اى و به مرور كه از آن شور سابق كاسته گردد، بر بینایى‏ات افزوده شود و نقایص و معایب بیشترى متوجه خواهى شد.
    سایت تبیان


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. منو زن داداشام دوستیم دوست دوست
    توسط ارشیدا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 11:00
  3. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  4. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:18 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.