به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 بهمن 90 [ 18:17]
    تاریخ عضویت
    1389-3-20
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    2,419
    سطح
    29
    Points: 2,419, Level: 29
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مشکل جدی پدر و مادرم

    سلام دوستان.
    به خاطر مشکل پدرومادرم مزاحم شدم.نمیدونم از کجا شروع کنم.سالهاست که پدر مادرم با هم مشکل دارن.قضیشون هم مفصله که البته سعی میکنم مهم هاشو بنویسم.فقط اینو بگم که من خودم تو زندگیم مشکل خاصی ندارم ولی مشکل اونا باعث شده اعصابم به هم بریزه و چون از نظر روحی آدم صعیفی هستم ، یه روز معدم درد میگیره یه روز سرم درد میگیره و ... و همش از اعصابه.چون دلم به حال مامانم خیلی میسوزه.

    پدرم 60 سالست و مادرم 54 ساله.البته اگه پدرمو ببینید فکر میکنید 45 سالشه.خیلی به خودش میرسه.موهاشو رنگ میذاره-لباسهای جوونانه میپوشه و ...در واقع پیری خودشو قبول نداره و با پیری سخت مبارزه میکنه.پدرم قبلا وکیل بوده و واسه همین خوب میتونه از خودش دفاع کنه و خودشو تبرئه کنه.و اینم بگم اصلا با عاطفه نیست

    مادرم خانه دارو ساده و مهربونه . اما بابام قدرشو نداره

    مامان بابام از قدیم سر حساسیت های مامانم با هم اختلاف داشتن.مامانم نسبت به بابام خیلی غیرتی بود و بهش خساس بود و حسادت های زنانش زیاد بود.و خواهر های بابام هم که این موصوع رو میدونستن لج مامانمو در میاوردن.و سعی میکردن بین مامان بابام اختلاف بندازن.
    و البته بابام هم عصبی و لجباز و خودخواه بود و هر موضوع کوچیکی رو به دعوا ودادو هوار
    تبدیل میکرد.
    اما موضوع اصلی از 8 سال پیش شروع شد.درست موقعی که من برای کنکور میخوندم.

    طبق معمول عمه هام باعث دعوا شدن.وقتی اومدیم خونه دعوای حسابی شد.اما مثل همه دعواها نبود.بابام وسایلشو جمع کرد و یکی از اتاقای بزرگ خونه که به بیرون و داخل خونه در داشت رو گرفت و در داخلی رو هم قفل کرد که کسی اتاقش نیاد.اول فکر کردیم میخواد ما رو بترسونه.ولی موضوع جدی بود.حدود 2 ماه این قهر ادامه پیدا کرد و هر کاری میکردیم بابام راضی به آشتی نمیشد.همش به خودش میرسید و لباسای جدید میحرید.
    عصرها که خونه بود شوی هندی میذاشت و صداشو تا آخر بلتد میکرد.
    من بیچاره مجبور میشدم برم کتابخونه تا درس بخونم.

    تا اینکه یه روز که مست هم کرده بود(قبلش زیاد اهل این چیزا نبود و از این قضیه به بعد اینطوری شد)شنیدیم که داره با تلفن حرف میزنه و بعد فهمیدیم داره با یه زن حرف میزنه و قول و قرار میذاره.مامانم پس افتاد.من حالم خراب شد .اما زورمون که بهش نمیرسید.
    بابام آدمیه که زندگی رو با خاک یکسان میکنه تا حرفشو ثابت کنه و اصلا براش آبرو و یا عاطفه و عیره مهم نیست.

    خلاصه مامانم چون هیچ کس رو نداره (نه خواهر نه برادر نه پدر و نه مادر)و سرمایه و شغلی هم نداشت مجبور شد بره منت کشی و التماس.اما بابام قبول نمیکرد.بابام با یه خانم 35 ساله دوست شده بود و عشق جلوی چشماشو گرفته بود.

    بابام میگفت اون زن کاملیه و یه فرشتست.
    زحمتای مامانم رو از یاد برده بود.

    خلاصه مامانم بد ترین تحقیر ها رو شنید و خیلی تلاش کرد.من دانشجو شده بودم و تو یه شهر دیگه بودم.خدا میدونه چه روزهایی رو تحمل کردم.همش دلم پیش مامانم و تنهایی هاش بود.

    این ماجرا سه سال طول کشید و تو این سه سال مامانم خیلی کوچیک شد هزار تا قول به بابام داد تا بابام اون زن رو ول کنه.

    خلاصه بعد از 4 سال ارتباط بابام و اون زن تقریبا قطع شد.خدا میدونه تو این مدت چی کشیدیم.مامانم 10 کیلو وزن کم کرداز غصه.

    الان سه ساله که به زندگی عادی برگشتیم.ولی چه زندگی...

    ما خونه جدید که ساختیم بابام یه طبقه از خونه رو اختصاصی برای خودش در نظر گرفت و یه سوئیت ساخت که همه چی هم داره.

    الان بیشتر وقتشو بالاست.اصلا به مامانم اهمیت نمیده.اونجا ماهواره هم داره.
    همش به مامانم گیر میده و مامانم جرئت حرف زدن نداره.مامانم حیلی زیر ذره بین هست.

    بابام هر یه ماه یه بار شیشه هم میکشه و مامانم اگه ناراحت بشه بابام بازم قهر میکنه و وسایلشو میبره بابا و چند ماه با هم قهرن.

    یه سری شواهد هم نشون میده که متاسفانه بابام خود ار .. ض...ا...یی هم میکنه.

    انگار از مامانم کینه داره و همش مسائل قدیمی رو پیش میکشه. تازه تو اکثر مسائلی که پیش میکشه مامانم هم خق داشته ولی چون دفاع از خودشو بلد نیوده همیشه محکومه.

    بابام با هر مسئله ای قهر میکنه و همش سر مامانم منت میذاره که اون زن رو ول کرده.

    3 ماه پیش آخرین دعواشون بود که بعد از دو ماه به زور داداشم آشتی کردن ولی یه ماهه که از آشتی شون میگذره ولی هنوز روابط عادی نشده.

    ما اصلا از کار بابام سر در نمیاریم.اگه هم بپرسیم عصبانی میشه. مامانم جرئت نداره بگه کجا میری.

    بچه هامن دلم واسه مامانم خیلی میسوزه.مامانم همش خونه تنهاست.بابام محلش نمیذاره.

    عمه عفریته من هفته پیش اومده بود آستارا و برای اینکه مامانم رو پیش بابام خراب کنه به بابام گفته بود من خونتون نمیام.زنت برای من تنش ایجاد میکنه !!!

    خلاصه مامانم یبعد از یه هفته فهمیده بود که عمه ام آستارا بود(بچه داداشم گفته بود بابابزرگ اون زنه کی بود سوار کرده بودی.بابام هم گفته بود عمه.بعد مامانم از داداشم پرسیده بود کی بود عمه بود؟بابام فهمید که مامانم از داداشم پرسیده که آیا عمه اینجا بود یا نه.
    بابام به مامام گفته بود به تو مربوط نیست حتی اگه اون زنه رو هم سوار کنم به تو ربطی ندره.من به تو تعهدی ندارم.اصلا میخوام یه زندگی جدید شروع کنم.

    البته فکر کنم الکی گفته بود که لج مامانمو در بیاره.

    دوستان ببحشید که سرتونو درد آوردم.ماجرا خیلی طولانیه . ولی دلم حیلی پره.دلم برای مامانم میسوزه ولی کاری هم از دستم بر نمیاد.




  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 بهمن 90 [ 18:17]
    تاریخ عضویت
    1389-3-20
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    2,419
    سطح
    29
    Points: 2,419, Level: 29
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل جدی پدر و مادرم

    یادم رفت بگم که ما هفته پیش آستارا بودیم مثلا اومده بودیم مسافرت .اونجا ویلا داریم وهمون موقع عمه ام هم اومده بود اونجا

  3. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 خرداد 00 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    محل سکونت
    سنندج
    نوشته ها
    2,798
    امتیاز
    71,961
    سطح
    100
    Points: 71,961, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran50000 Experience PointsSocialTagger First Class
    تشکرها
    9,001

    تشکرشده 10,163 در 2,191 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل جدی پدر و مادرم

    با سلام

    نکته ای را به شما دوست عزیز یادآور میشوم؛

    طبق قوانین تالار همدردی


    شما مسئول و پاسخگوی درج اطلاعات خصوصی خود در تالار هستید:
    با توجه به اینکه ساختار تالارهای گفتگو به صورت عمومی بوده و به صورت تعاملی هست، لذا همه اعضاء در تعامل با پست شما و بر اساس آن اقدام به پاسخگویی می کنند،و همه افراد حتی آشنایان شما ممكن است این مطالب را مشاهده كنند، همچنین گاهی موضوع مطرح شده از طرف شما منجر به ایجاد پستهای زیادی می شود، لذا مدیران تالار به لحاظ احترام به همه اعضاء نمی توانند، به صورت یکجانبه اقدام به حذف پست یا موضوع شما کنند، چرا که ممکن است کل موضوع یا پستهای دیگر ناقص گردند. لذا قبل از اینکه پستی ارسال کنید، مطمئن شوید که به هیچ وجه از ارسال آن پیشیمان نخواهید شد. چون به درخواست شما پست یا موضوعی پاك نخواهد شد.


  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 اسفند 90 [ 15:47]
    تاریخ عضویت
    1389-5-12
    نوشته ها
    67
    امتیاز
    2,123
    سطح
    27
    Points: 2,123, Level: 27
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    112

    تشکرشده 115 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل جدی پدر و مادرم

    شايد مادرت اينقدر واسه زندگي و همسرش كار و فداكاري كرده و به فكر خودش نبوده كه پير و شكسته شده و چه بسا بيشتر از سنش هم نشون بده. چرا سعي نمي كنيد به مادرتون هم كمك كنيد تا خوب لباس بپوشه و حداقل با شما (فرزندانش) شاد و خوش باشه. بعد هم يك سري مسائل رو به مادرتون دلداري بديد . مثلا : بهتر كه عمه نيومد اينجا شايد اگه ميومد با توجه به اخلاقش دردسرهاي بيشتري هم واسمون درست ميكرد.

  5. کاربر روبرو از پست مفید aftabgardon تشکرکرده است .

    aftabgardon (دوشنبه 03 آبان 89)

  6. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: مشکل جدی پدر و مادرم

    مهسان عزیز

    شما چند تا خواهر و برادرید؟
    سن و سالشون و موقعیتشون تو خانواده شما چیه؟ ازدواج کردن یا نه؟
    شما فرزند چندم هستید؟

    بسته به موقعیت شما (فرزندان) ، میشه با طرحهای دسته جمعی پدر ومادر رو با همدیگه مهربون کرد و تلاش کنید برای ایجاد جو سالمی در محیط خونه.

    بنظر من پدر تون بیشتر از مادرتون نیاز به کمک و تحویل گرفتن داره.

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 بهمن 90 [ 18:17]
    تاریخ عضویت
    1389-3-20
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    2,419
    سطح
    29
    Points: 2,419, Level: 29
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل جدی پدر و مادرم

    از مدیریت محترم تقاضا دارم این پست رو پاک کنن.
    من هم برای همیشه از این تالار رفتم.



 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.