به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 26
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 آذر 90 [ 18:35]
    تاریخ عضویت
    1389-7-26
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    1,844
    سطح
    25
    Points: 1,844, Level: 25
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    طلاقش بدم یا نه؟!

    سلام
    من 28 سالمه و کارمند دولت هستم. اصالتا مشهدی هستم ولی بخاطر کارم مجبور شدم در شهری دیگه سکونت کنم. دقیقا یک سال پیش همچین روزی بود که عقد کردم. تنها معیاری که برای انتخاب همسر داشتم نجابتش بود و تنها شرطی که میگذاشتم این بود که بیاد دور از خانواده اش با من زندگی کنه! اصلا کار نداشتم بابش چه کاره هست یا پولداره یا.... مادرم با هزار امید و آرزو و کلی اصرار منو میبرد خواستگاری تا اینکه بلاخره یکی رو پسندیدم. تنها حسنی که داشت و هنوز داره اینه که نجابت داره اما الان پشیمونم از انتخابم.
    مشکلات از همون روز اول تقریبا شروع شد. شبی که خطبه محرمیت رو تو حرم امام رضا جاری شد و من انگشتر نامزدی رو که از پیش تهیه کردیم دستش کردم. هنوز از حرم بیرون نیومده بودیم که دیدم انگشتر رو درآورده و داره با خواهر اولش اون رو برانداز میکنه! من و مادرم که این صحنه رو دیدیم کاملا متوجه شدیم که از انگشتر خوشش نیومده بنابراین دو روز بعدش و بعد از ثبت محضری ازدواج در دفترخانه خانم رو بردیم جواهرفروشی و یک انگشتر باب میل ایشون با قیمتی بالاتر براشون تهیه کردیم! مادرم میگفت عیبی نداره من همه کار برای اینکه عروسم راضی باشه براش میکنم و نمیخوام چیزی براش کم بذارم.
    با اینکه ما هنوز تو عقد بودیم و هنوز مراسم ازدواج برگزار نکرده بودیم پدرش اجازه داد که دخترش همراه من بیاد شهر محل کار و سکونتم. این موضوع برای اینکه صمیمی تر بشیم و همدیگه رو بهتر بشناسیم خیلی میتونست بهمون کمک کنه ولی تو این مدتی که خانم میومد پیش من دست به سیاه و سفید نمیزد. من ظرف میشستم غذا درست میکردم جارو میکشیدم لباسهام رو خودم میشستم و .... یکبار لباسهام رو تو تشت حمام گذاشتم که بعدا خیسش کنم!!! این خانوم رفت حمام و لباس خودش رو بدون تشت شست برای اینکه حتی لباسهای من رو خیس نکنه دست به تشت هم نزد وقتی بهش گفتم گفت تو خونه ما رسم اینه هرکسی لباس خودش رو میشوره!! یکبار بعد از اینکه خونه رو جارو کشیدم جاروبرقی رو جمع نکردم نصف روز جارو برقی وسط خونه بود تازه وقتی بهش گفتم گفت من متوجه نشدم!!!! حتی یکبار که پدر و مادرش هم اومده بودن من شب براشون شام درست کردم و اونها تو هال نشسته بودن و داشتن میخندیدن که چه داماد خری گیرشون اومده!!
    اما مشکلات ما از یک جای دیگه شروع شد. مادرم خیلی به این دختر احترام میگذاشت و سعی میکرد همیشه راضی نگهش داره. مثلا وقتی از سفر حج برگشت تمام چمدونهاش رو جلوی اون گذاشت و گفت هرچی میخوای بردار.اون هم با پررویی از تمام سوغاتی ها یکی برداشت حتی با این وضع باز هم مادرم براش یک چیزهایی خودش گذاشت. چون عقد ما نزدیک به ماه محرم بود و از طرفی پدر و مادر هم سفر حج رفته بودن قرار شد بجای مراسم نامزدی و شب چله رو یکی کنیم! تو اون مراسم بنا بدرخواست خود خانوم ما یک ماشین لباسشویی به ارزش 800 هزار تومن به خانوم هدیه دادیم و اینها علاوه بر میوه و شیرینی و سایر مخلفات بود. چند روز بعدش خانوم به من گفت برای دختر همسایه امون که مراسم شب چله گرفتن یک گردنبند آوردن با یک پالتو و چکمه!! ما خیلی به شما لطف کردیم ما اگه نامزدی میگرفتیم شما باید به من یک تو گردنی میدادین تازه شب چله هم جدا بود!!!!!! این سرآغاز اولین دعوای ما بود. چند وقت بعد مادرم یک روز که ایشون اومده بودن خونه ما یک لحافت که خودش از کسی قبلا هدیه گرفته بود رو داد به ایشون!! فرداش زنگ زد به مادرم و گفت این لحافتی که دادین روش نوشته چهار تکه, کو رومتکایی و روتختیش؟
    این داستانها ادامه داشت تا شب عید که وقتی ایشون پیش من بود براش عیدی یک گردنبند حدود 500 هزار تومن خریدم. وقتی رفت مشهد ازش پرسیدم نظر خانواده ات در مورد گردنبند چی بود؟ گفت میگن کو گوشواره هاش؟! تازه بعد از خرید این گردنبند گفت من دلم میخواست عیدی برام چرخ خیاطی بخری!! پدر من روز عید به ایشون عیدی یک چک پول 50 هزار تومانی داد!!! فکر میکنید پدرش بمن چی داد؟ یک سرویس ظرف 200 تیکه تازه منت هم سرم میذاشت میگفت بابام همیشه برای دامادهاش بهترین چیزها رو میخره!! روز بعدش تو جمع که نشسته بودیم باباش گفت این کار آدمهای گدای که چک پول عیدی میدن!!
    این اتفاقات ادامه داشت تا وقتی که یک شب با هم بیرون رفتیم تا آینه و شمعدون و سرویس طلای عروسی رو انتخاب کنیم! وقتی من بهش گفتم پدرم برای این خریدهای عقد و عروسی حدود 3 میلیون تومن کنار گذاشته در جواب به من گفت مگه با این پول میشه چیزی خرید؟ من آینه و کنسول یک میلیونی میخوام و سرویس طلا هم باید حدود ده میلیون برام دربیاد!!!!!!!!!
    همون شب بعداز یک دعوا تو خیابون اومدم خونه و به مادرم گفتم من این دختر رو نمیخوام و همین الان طلاقش میدم!!! مادرم که این وضع رو دید همون شب دیروقت بهش زنگ زد و سعی کرد یک مقدار راهنماییش کنه که دست از این زیاده خواهیش برداره!! تقریبا تمام مشکلات از همون روز شروع شد. بعد از اون هرجا میرفت میگفت مادر شوهرم داره تو زندگی من دخالت میکنه!!! سر همین قضیه خرید خانوم به لباس زیر 500 هزار تومن رضایت نمیداد و سر همین موضع با مادرم دعوای حسابی راه انداخت. بلاخره بعد از کلی کش و قوس راضی شد یک لباس ارزونتر براش بدوزن. خلاصه با هزار بدبختی و دعوا خریدها تموم شد؛ برای خانوم یک سرویس طلا خریدیم به قیمت سه ملیون یک حلقه هفتصد هزار تومنی و سیصد هزار تومن فقط لوازم آرایشش شد ششصد هزار تومان هم آینه و کنسول و شمعدونش!!! نمیگم زیاد خرید کردیم ولی با توجه به وضع مالی پدرم خیلی زیاد تر از انتظار بود!! قرار شد ریش تراش و اپی لیدی رو از یکجا بخریم و خانوم گفت پدرم برای خرید شما خودش میاد!!! میدونین پدرش چی کار کرد؟ گفت هروقت شما اپی لیدی خریدین بعد ما هم میریم به همون نسبت یک ریش تراش برات میخریم!!!!
    من رو برد یکجا تا برام کت و شلوار بدوزن!! چون من مشهد نبودم خودش کت و شلوار رو گرفت بدون اینکه من پرو کنم! بعد وقتی ازش خواستم بهم بده تا ببینم اندازه ام هست گفت نمیشه این باید اینجا بمونه وقتی اقوام برای دیدن جهیزیه اومدن اونوقت بهت میدم!!!! حلقه ای که برای من خریدن 300 تومان شد. و خرید ما رو هم پدرش خودش به تنهایی انجام داد یک صابون لوکس یک مسواک و یک خمیر دندون داخل یک کیف سامسونیت آژیر دار!!!!!
    هدفم از گفتن قیمتها این نیست که بگم برای من کم خریدن چون من اصلا احتیاجی به این چیزها ندارم. اینقدر درآمد دارم که خودم بهترین چیزها رو برای خودم میخرم مثلا عید من برای خودم بهترین کت و شلوار ور از بهترین فروشگاه خریدم. من حتی گفتم برای من لازم نیست خرید کنید حتی حلقه رو هم میخواستم خودم بخرم ولی گفتن ما آبرو داریم نمیشه!!!! چیزی که خیلی منو ناراحت میکرد بی احترامیش بود که حتی نظر منو نخواست!
    توی یک سالی که من داماد اینها بودم هیچی به من ندادن؛ من برای پول و کادو و سکه ازدواج نکردم ولی وقتی یکی توقع این جور چیزها رو داره باید خودش هم رعایت کنه با این حال اصلا به روش نمیاوردم و حرفی دی این مورد نمیزدم!! حتی بمناسبت روز پدر برای باباش 80 هزار تومان دادم یک پیرهن خریدم!! فکر میکنین باباش چیکار کرد؟ بلافاصله رفت یک پیرهن آورد و مارک پیرهنش رو نشون من داد گفت من تمام لباسهام رو مارک دار میخرم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    اما اصل داستان که همه چیز رو بهم ریخت از اینجا شروع شد. روز اولی که برای خواستگاری رفتیم برای خریدها مرسوم عروسی هیچی از ما نخواستن ! پدر هم چون دید اینجوریه گفت پس ما هم مهمانهای شما رو شب عروسی شام میدیم تعدادشون هم هرچقدر باشه مهم نیست!!! یک دفعه یک ماه قبل از مراسم یادشون اومد که سرویس چوب رو ما باید بخریم! خوب طبیعتا پدرم چون پیش بینی این هزینه رو نکرده نمیتونست این موضوع رو قبول کنه من هم گفتم حاضرم این رو خودم بخرم ولی چون الان پول ندارم چند ماه بعد از عروسی اینرو تهیه میکنم!!! پدرش در جواب گفت نه آقا این که نمیشه!! شما باید این رو قبل از عروسی بخری بذاری تو جهیزیه ما آبرو داریم جلوی مردم این در صورتی که من و پدرم همون روز اول گفتیم که ما جهیزیه نمیخواهیم. من گفتم خودم حاضرم همه وسایل رو تنهایی بخرم ولی کم کم! که باز هم پدرش حرف آبررو زد. بدتر از همه این خانوم و پدرش دو روز قبل از مراسم بدون هماهنگی با من رفت خونه مادر بزرگم که اونها رو برای نمایش مسخره جهاز دخترش دعوت کرد بدون اینکه مارو دعوت کنن بعد هم هرچی دلش میخواست توهین و سرکوفت نثار ما کرد!!! اینها میخوان با گداگیری مراسم رو برگذار کنن و این پسره بچه ننه است و شب تو رختخواب غلت میزنه فردا مادرش خبر داره!!! بعدازظهر وقتی از خانوم پرسیدم چرا رفتی خونه مادر بزرگم چرا بمن نگفتی؟ گفت شوهر بی اختیار به درد من نمیخوره!!
    من هم که حسابی عصبانی شده بود مراسم رو کنسل کردم و رفتم برای طلاق دادنش!!! متاسفانه دوباره اقوام ما پا درمیونی کردم و مادر بیچاره من با دسته گل رفت در خونشون و بلیط هواپیما برای خانوم گرفت و فرستادش پیش من!!! این خانوم این بار اومد که دایم پیش من زندگی کنه و حاضر شد بدون مراسم و جهیزیه با من زندگی کنه!! اما بیست روز نگذشت که دیدم دلش هوای خونه بابش رو کرد!! براش بلیط هواپیما گرفتم که بره!! اون روز که بلیط داشت من شب کار بودم و نتونستم برسونمش فرودگاه صبح که اومدم خونه دیدم تمام وسایلش رو جمع و رفته حتی به کارتن وسایلی که براش خریده بودم هم رحم نکرده بود!! شناسنامه من و عقدنامه رو با خودش برده بود که مثلا نتونم طلاقش بدم!!! الان سه ماهه که رفته و دو ماهه که با هم هیچ ارتباطی نداریم!!! میگه تا برام مراسم نگیری نمیام پیشت!!!!! بعدش هم میگه مادر تو داره تو زندگی ما دخالت میکنه!!!
    به نظر شما چکار کنم؟! تنها دلیلی که نمیخوام طلاقش بدم ترس از خدایه!! بنظر شما چطوری میتونم این داستان رو به سرانجام برسونم؟!
    فکر میکنین میشه با این دختر زندگی کرد؟! تو رو خدا کمکم کنید نمیدونم چکار کنم!! نمیدونم چه گناهی به درگاه خدا مرتکب شدم که گرفتار این خانواده شدم!!!

  2. کاربر روبرو از پست مفید aria_koroosh تشکرکرده است .

    aria_koroosh (دوشنبه 26 مهر 89)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 09:18]
    تاریخ عضویت
    1388-10-19
    نوشته ها
    1,262
    امتیاز
    11,056
    سطح
    69
    Points: 11,056, Level: 69
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,891

    تشکرشده 4,928 در 1,071 پست

    Rep Power
    142
    Array

    RE: طلاقش بدم یا نه؟!

    سلام و به کلبه همدردی خوش آمدی

    دوست عزیز به نظر من شما کمی بی سیاستی کردید. مسلما هر دختری آرزوی مراسم عروسی و خاطرات آنرا دارد و دلش می خواهد لباس عروس به تن کند. حالا شما این مورد که به عهده تان هست را می خواهید انجام ندهید، بعد در خرید جهیزیه کمک می کنید؟!
    خوب شما با قاطعیت و احترام از خرید جهیزیه امتناع می کردید اما مراسم عروسی را می گرفتید.
    (البته من نمی دانم سطح مالی شما و نامزدتان در چه حد است. اگر خانواده همسرتان قدرت خرید جهیزیه ندارند کمک کردن به آنها بد نیست. اما باز هم طوری که غرور و احترامشان جریحه دار نشود باید بفهمند که وظیفه داماد نیست.)

    در مورد اسراف و زیاده خواهی که اصلا درست نیست و افتادن در دندده لج و لجبازی هم خوب نیست و بهتر بود و هست که با صحبت و محبت نامزدتان رو از اسراف برحذر کنید.

    خلاصه که بنظر من شما ابتدا پیش خودتان معیارهایتان را در مورد همسرتان بررسی کنید و ببنید چه خواسته ها و توقعاتی از او دارید. و بعد با ملایمت با او در میان بگذارید.
    ظاهرا خودتان هم در انتخاب همسر کوتاهی کردید و معیارها و خواسته هایتان برای خودتان هم شفاف نبوده است. چون گفتید که تنها خواسته تان از همسرتان نجابت و زندگی دور از خانواده بوده است. یعنی سعی در شناخت روحیات همسرتان نکردید و به همین دو مورد قناعت کردید.

    بهتر است در این مدت که جدا از هم هستید به خودشناسی و درک خواسته هایتان از همسرتان بپردازید. ببینید خودتان چه شخصیتی دارید و با چه شخصیتی می توانید زیر یک سقف زندگی کنید. در این زمینه از مشاور هم کمک بگیرید بد نیست.
    پس از شفاف شدن خواسته هایتان برای خودتان به گفتگوی منطقی و جدی با نامزدتان بنشید و به او هم فرصت خودشناسی بدهید.

    یک مطلب دیگر هم که به ذهنم می رسد اینست که شما صحبتهایتان را از زبان خودتان به نامزدتان بگویید و هرچند که نیت مادرتان خیر است از او نخواهید که پا در میانی کند.

    (البته من کارشناس نیستم و صرفا نظر خودم را گفنم.)

  4. 7 کاربر از پست مفید هستی تشکرکرده اند .

    هستی (دوشنبه 26 مهر 89)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 خرداد 94 [ 14:42]
    تاریخ عضویت
    1387-6-22
    نوشته ها
    335
    امتیاز
    7,315
    سطح
    56
    Points: 7,315, Level: 56
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    467

    تشکرشده 462 در 208 پست

    Rep Power
    49
    Array

    RE: طلاقش بدم یا نه؟!



    اصل مشکل از همان مشخص نکردن معیارها شروع شده. یکی از مسائلی که سوال نکردید
    میزان توقعات بوده، آیا سطح اقتصادی دو خانواده به هم می خوره؟ شاید توقعات بالای ایشون به دلیل
    این هست که در خانواده مرفه تری بودن؟


  6. 3 کاربر از پست مفید *nadia* تشکرکرده اند .

    *nadia* (سه شنبه 27 مهر 89)

  7. #4
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: طلاقش بدم یا نه؟!

    جناب aria_koroosh

    به کلبه همدردی خوش آمدید

    برادر عزیز همانطور که دوستان گفتند شما معیار مشخصی برای ازدواج و انتخاب نداشتید و بدون شناخت کافی پای سفره عقد نشستید . بعد از اون هم سعی نکردید حد و حدود و معیارهاتون را برای همسرتون مشخص کنید و انتظاراتتون را مطرح کرده و انتظارات ایشون را هم دقیق جویا شده و محکم و قاطع منطبق بر اون پیش بروید .

    حالا هم چاره کار اینه ، که انتظارات و توقعات خود را روشن بیان کنید از ایشون هم جویا شوید و توانایی خود را برای برآورده کردنش بسنجید و اونچه نمی پذیرید را هم قاطع بیان کنید .

    در صورت توافق بر انتظارات و معیارها ، مراسم عروسی را کنسل نکنید اما اجازه ندید زیاده روی هم شود ، چون قراره شما هزینه کنید یک حد معقول را مشخص کنید و با احترام خانواده ایشان را هم متقادعد سازید .

    این درست نیست که همسران با این نوع رفتارها باج خواهی از هم داشته باشند ، نه شما چنین باشید و نه اجازه دهید با شما چنین شود . همه چیز را با توافق منطقی و معقول پیش ببرید .

    راستی همسر شما چند سال دارند ؟ سطح اقتصادی خانواده ایشان نسبت به شما چگونه است ؟



    .

  8. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (سه شنبه 27 مهر 89)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 آذر 90 [ 18:35]
    تاریخ عضویت
    1389-7-26
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    1,844
    سطح
    25
    Points: 1,844, Level: 25
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: طلاقش بدم یا نه؟!

    از راهنمایی تمام دوستان متشکرم!!!
    من بیست و هشت سال دارم و او هم بیست و هفت ساله است!!
    سطح زندگی هردو خانواده تقریبا شبیه هم میباشد. پدر هردو ما به نوعی بازنشسته بازاری محسوب میشوند. خود من هم یک کارمند ساده شرکت نفت هستم با ماهی هشتصد هزار تومان حقوق!!
    ناراحتی و مشکلات دقیقا از همینجا شروع میشود. در برخورد اول به ایشان گفتم که من یک کارمند ساده هستم و توانایی برپایی یک زندگی مجلل را ندارم. در جواب گفت مهم اینه که آدم بتونه با کم بسازه!!!!!
    ماشین پدر من هنوز پیکان است, اگر پدرم تمکن مالی داشت ابتدا ماشین خود را عوض میکرد. مشکل اینجاست که ایشان روز اول تمام این مسایل را دید و به بنده جواب مثبت داد!!! بهش بارها این موضوعات رو گفتم ولی متاسفانه تاثیری ندارد!! اگر خانواده ایشان روز اول مشخص میکرد خرید چه وسایلی بعهده ماست هیچکدام از این مشکلات پیش نمیامد. ناراحتی ما از این است که با زرنگ بازی سعی در پیشبرد مقاصد خود را دارند.

    مشکل و ناراحتی من از توهین ها و بی احترامی های هست که به من و خانواده من شده است!!! متاسفانه شما از مشکلات من فقط قسمت مالی آن را دیده اید!! کدام دامادی را دیده اید که تا شب عروسی نتواند کت و شلوارش را برای پرو بر تن کند؟ کدام دامادی را دیده اید که برای خانواده همسرش غذا بپزد و آنها بجای تشکر به او بخندند؟؟!!! مسایل دیگری هم بوده که نمیتوانم آنها را بنویسم!!!
    از همه بدتر رفتار دختر است!! او بعد از کنسل شدن عروسی تغییری اساسی کرد و رفتارش با گذشته فرق کرد. به نوعی میتوان گفت سرش به سنگ خورد. پدر من هم به او قول برگذاری دوباره مراسم تا سال بعد را داده بود. اما ناگهان رفتارش عوض شد و از پیش من رفت!!! فکر میکنید چرا؟؟؟؟؟ من خودم هم نمیدانم ولی چیزی که بیشتر به ذهن من میرسد این است که او مرا دوست ندارد!!! اگر من پول داشتم و تمام خواسته های او را برآورده میکردم شاید هیچگاه این اتفاقات نمیافتاد!!!! او اگر مرا دوست داشت حداقل طی دو ماه گذشته یک تماس تلفنی با من میگرفت!!!! پس براحتی میتوان نتیجه گرفت او پدرش و پول را بیشتر از من دوست دارد!!! او که وضع مالی پدرم را دیده بود پس چرا این تقاضاهای سنگین را میکرد؟! متاسفانه پدر او هم از آنچنان تمکن مالی بالایی برخوردار نیست ولی بظاهر خود را آدم متمولی نشان میدهد!!! من که به او گفتم چیزی نمیخواهم ولی گفت من باید برای دخترم بهترین جهاز را تهیه کنم!!! از این جهازی که ایشان میخواست تهیه کند ما باید لباسشویی و سرویس چوب و چرخ خیاطی و ... تهیه میکردیم!!! خوب او که نمیتوانست چرا الکی ادعا میکند؟!
    با این حال اگر برای من اثبات میشد این دختر مرا دوست دارد حاضر بودم با تمام مشکلات کنار بیایم ولی متاسفانه او با رفتارش به من ثابت کرد که معیار او برای شوهر کردن فقط پول است!!!
    تنها مشکلی که الان دارم باهاش دست و پنجه نرم میکنم عذاب وجدان ناشی از طلاقه!! عذاب وجدان و ناراحتی که کار و زندگی منو تحت تاثیر قرار داده!! چون من بچه اول خانواده بودم مادرم هم نمیتواند خودش را ببخشد بطوریکه او هم دارد از بین میرود!! از طرفی یادآوری خاطرات زشتی که این خانواده برایم رقم زده ادامه زندگی با آنها را غیرممکن میسازد!!

    باز هم از توجه شما ممنون هستم

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 05 فروردین 91 [ 21:55]
    تاریخ عضویت
    1388-10-28
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    2,704
    سطح
    31
    Points: 2,704, Level: 31
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 22 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: طلاقش بدم یا نه؟!

    برادر خوبم شما می فرمایید این دختر خانم شما را دوست ندارند اگه به این جمله یقین دارید پس چرا عذاب وجدان دارید
    اگه پای صحبت خانم تون هم بنشینید ایشون هم می گن این اقا مرا دوست ندارد
    این دسته مسائلی را که شما مطرح می کنید متاسفانه اغلب دخترز و پسر های جوان اینگونه مسائل را تجربه می کنند
    شما به عنوان یه مرد باید بتونید روابط و سو برداشت ها را مدیریت بکنید نه اینکه به جای حل مشکل صورت مساله را پاک کنید

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 آذر 90 [ 18:35]
    تاریخ عضویت
    1389-7-26
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    1,844
    سطح
    25
    Points: 1,844, Level: 25
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: طلاقش بدم یا نه؟!

    من فکر میکنم حق با شما باشه!! کاملا هم درست میگید ولی میشه بگید من باید در حال حاضر چکار کنم؟!
    لطفا اگه میشه یک راه حل به من نشون بدید تا از این شرایط خلاص بشم!!!

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 اردیبهشت 90 [ 19:26]
    تاریخ عضویت
    1389-7-22
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    1,830
    سطح
    25
    Points: 1,830, Level: 25
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    117

    تشکرشده 116 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: طلاقش بدم یا نه؟!

    [size=medium][align=right][quote [color=#696969] اقای aria__koroshشما خیلی صادقانه مشکلتون رو مطرح کردید.معمولا برای قضاوت کردن باید حرفهای طرف مقابل رو هم شنید.ولی من به عنوان یه زن فکر میکنم ، پایه های زندگی شما دو نفر از همین ابتدا سالم ومناسب ریخته نشده ، کاملا مشخص که از همین ابتدا هر دو خانواده هیچ تناسبی با هم ندارن،ادامه دادن این زندگی،به نظر من ،فایده ای نداره ،زندگی که ،از همون اول ««ببخشید با این لحن میگمـ»» با ادا واصول،هزار منت گذاشتن شروع بشه ،معلومه که اخرش به کجا میرسه .شما باید قبل از وارد شدن به زندگی بصورت رسمی ،حتما این مشکلات رو بر طرف کنید،و الا با مشکلات زیادی مواجه میشید . به نظر من یا ،با همسرتون به یه مشاور زبده مراجعه کنید، یا بیشتر از این دیگه ادامش ندید،

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 آذر 90 [ 18:35]
    تاریخ عضویت
    1389-7-26
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    1,844
    سطح
    25
    Points: 1,844, Level: 25
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: طلاقش بدم یا نه؟!

    مشکل اینه که خانم حاضر نیست بیاد مشاوره!!!!!!

  14. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 فروردین 91 [ 14:54]
    تاریخ عضویت
    1388-10-02
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    2,360
    سطح
    29
    Points: 2,360, Level: 29
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    47

    تشکرشده 48 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: طلاقش بدم یا نه؟!

    سلام
    همیشه راهی هست که بر مشکلات پیروز شد
    من می خواهم خیلی مثبت قضیه را ببینم

    aria_koroosh گرامی مطالبتون رو خوندم
    چیزی که بیشتر دیده میشه " مشخص نبودن مسئولیت های و انتظارات شما و همسراتان ، خانواده شما و خانواده ی همسرتان" هست
    شما اظهار کردید که اولین فرزند خانواده هستید
    +نگران نباشید ...این نوع مشکلات معمولا پیش میاد ، چون شما و خانواده تون تجربه ای ندارید

    گفتید که عقدنامه و شناسنامه شما رو با خودش برد
    وقتی زنی اینکار را انجام می دهد هم می توان مثبت دید و هم منفی
    + نگران نباشید .... شناسنامه ات را برده چون دوستتون داشته و نمی خواسته شما را به هر نحوی از دست بده (وگرنه خودش هم می دادند که گرفتن شناسنامه المثنی برای شما کاری ندارد)
    عقدنامه هم در عرف نزد خانواده ی زن می ماند (سندی داشته باشند که شما همسر قانونی دخترشان هستید)

    چنانچه بر همین منوال پیش بروید و با پادرمیانی اطرافیان شما و همسرتان زندگی مشترکتان را شروع کنید ، به شما قول می دهم زندگی پر از ناراحتی و کدورت و اعصاب خرد شدن در پیش رو دارید که در مقایسه الان دارید شاهانه زندگی می کنید:P

    جای قدردانی داره از اینکه به دنبال گرفتن راهنمایی از دیگران هستید
    پیش درآمدی بر راه حل
    در جایی آرام بنشینید
    خودتان- آینده ی تان- خانواده ی تان(پدر و مادر و سایر اعضا) ... همه و همه را بررسی کنید
    خودتان-همسرتان-خانواده ی همسرتان را بررسی کنید
    خودتان-همسرتان-آینده ی مشترکتان را بررسی کنید
    ببینید چه چیزهایی برای خودتان می خواهید. چه انتظارتی از خودتان دارید .چه انتظاراتی از خانواده یتان دارید .
    چه انتظاری از همسرتان دارید. چه انتظاری از خانواده ی همسرتان دارید
    همه را روی یک کاغذ بنویسید
    حالا سعی کنید انتظارات از دیگران را به حداقل برسانید و بیشتر روی خودتان تمرکز کنید
    واقع بین باشید
    ببینید که آیا صرفنظر از همه ی کدورت هایی که پیش آمده آیا شما با این خانوم زندگی آرام و مناسبی را خواهید داشت یا خیر؟
    آیا محسنات این خانوم میتونه معایبشون را پوشش بده؟
    در مورد همه چیز فکر کنید
    دلتنگی همسرتان به خاطر پدرو مادرش
    دلتنگی خانواده هایتان از دوری شما دو نفر
    مراسمی مانند تولد- سفره-عروسی-ختم که از طرف پدر و مادرهایتان دعوت می شوید و احیانا شما نمی توانید شرکت کنید ولی خانومتان تمایل به شرکت داره و احیانا اگر تنها بروند و سراغ شما را بگیرند و خانومتان دلگیر شود و ناراحتی اش را از نبود شما در کنارش با واکنش منفی نشان دهد
    چنانچه بچه دارشوید ...و خانومتان نیاز به کمک داشت چه می کنید
    آمدن مهمان(از جانب شما و یا همسرتان) به خانه یتان و اقامت چند روزه در منزل شما و مشکلاتش
    و خیلی چیزهای بیشتر که مجالی برای گفتن نیست

    در مورد همه چیز فکر کنید
    به خودتان و به همسرتان این فرصت را بدهید
    ببینید این شما و همسرتان هستید که با هم می تونید این زندگی را بسازید و یا به کا نابود کنید
    ولی مطمئنا بدون مهارت های لازم برای زندگی راه به جایی نمی یابید

    با خودتان صادق باشید و به دور از هر گونه ترس و واهمه ای ، به دور از هر گونه عذاب وجدانی ،در مورد اینمه آیا می خواهید یکبار دیگه به خودتون و همسرتون این فرصت را بدهید یا خیر تصمیم بگیرید
    .
    .
    .
    چنانچه موافق بودید در پست بعدی بیشتر با هم همفکری می کنیم



  15. 4 کاربر از پست مفید گل سنگ تشکرکرده اند .

    گل سنگ (سه شنبه 27 مهر 89)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.