به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 28
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 فروردین 90 [ 20:01]
    تاریخ عضویت
    1389-3-10
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    2,896
    سطح
    32
    Points: 2,896, Level: 32
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    119

    تشکرشده 119 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array

    آیا هر کاری از دستم بر اومده کردم؟

    سلام دوباره، من مشکلمو تو این تاپیک مطرح کرده بودم. اگه لازمه باز یه خلاصه ای ازش می نویسم.
    خوب توصیه همه این بود که اولا صبور باش، رها کن و در ضمن زیاد هم انتظاری نداشته باش، هر کاری که از دستت بر میومده رو کردی و دیگه لازم نیست باهاش تماسی در این رابطه بگیری. من هم سعی کردم به همین توصیه عمل کنم و تا حدی هم موفق بودم، ولی الان چیزی که هست و خودم و یکی از دوستان که باهاش مشورت می کردم هم بهش رسیدیم، اینه که آیا بهتر نیست من برای یه خواستگاری رسمی ازش اقدام کنم؟ این کار شاید بهش کمک کنه که هم بدونه من واقعا جدی هستم و هم این که اگه واقعا منو ترجیح می ده یه راهی جلو پاش باز بشه که بتونه با اون طرف ماجرا راحت تر مسائلش رو حل کنه. آیا بهتر نیست یک بار دیگه باهاش صحبت کنم؟ یا نه باز هم صبر کنم؟ می دونید حسم اینه که شاید همه کاری رو که از دستم بر میومده نکرده باشم هنوز...
    دیگه این که من به واسطه کارم هر هفته یا دو هفته یک بار ایشونو می بینم، از جمله دیروز. خوب البته این دیدار ها احساسی مث تازه شدن داغ دل رو برام ایجاد نکرد و جلوش سعی کردم قوی و راحت باشم و موفق هم بودم، هر چند تابلو بود که ته راحت راحت نیستم. ولی کلا نگرانم اگر کار درست رها کردن ایشونه، شاید این که نبینمش بهتر باشه، از طرفی این که اون منو ببینه حس می کنم می تونه اثر مثبتی روی اون داشته باشه، اقلا منو یادش نمی ره! ببخشید این مسائل رو شاید باید تو همون تاپیک مطرح می کردم ولی دیدم قفله.
    دیگه از حال خودم بگم که خیلی بهترم و عقلانی تر به مسئله نگاه می کنم، با این حال از دید عقلانی هم ایشون رو گزینه خوبی می دونم (با توجه به شناخت طولانی مدتی که ازش دارم)، ولی خوب اگه واقعا نشد هم خیلی دیگه برام سخت نیست. بهتر نیست از یه مشاور خانواده کمک بگیرم و باش مشورت کنم؟
    آیا حس می کنید من الان حرفی زده باشم که نا معقول باشه یا منطقی به نظر نرسه؟ یا حس این که دیگه زیادی دارم به این مسئله می پردازم؟ از لطف شما ممنونم.

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 آذر 89 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1389-2-18
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    137

    تشکرشده 139 در 78 پست

    Rep Power
    25
    Array

    RE: آیا هر کاری از دستم بر اومده کردم؟

    سلام
    خوب مسلما خاستگاري رسمي از ايشون البته توسط مادرتون باعث ميشه دختر خانم با اطمينان بيشتري به تصميم شما نگاه كنه و حتما بيشتر شرايط رو بسنجه
    اگر واقعا ايشون رو كيس مناسبي مي دونيد و مصمم هستيد حتما حتما از ايشون توسط مادرتونخاستگاري رسمي انجام بديد

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 فروردین 90 [ 20:01]
    تاریخ عضویت
    1389-3-10
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    2,896
    سطح
    32
    Points: 2,896, Level: 32
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    119

    تشکرشده 119 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا هر کاری از دستم بر اومده کردم؟

    یه مسئله برای من اینه که چرا توی تاپیک قبلی هیچ کس این رو مطرح نکرد... از این ها گذشته من یه نگرانی دارم که نکنه اگر بدون در جریان گذاشتن اون، این کار رو بکنیم ممکنه عکس العمل پیش بینی نشده نشون بده، شاید بد نباشه اول با خودش دوباره حرف بزنم. نمی دونم شاید هم یه کم دیگه صبر کنم تا شرایط ببینیم مساعد تر می شه یا نه.
    ببینید، من دیروز ایشون رو دیدم و با هم کار کردیم، چیزی که هست من از رفتارش احساس نمی کنم که کاملا منو گذاشته باشه کنار، من شخصا اگه جای اون بودم و یکی رو کامل کنار گذاشته بودم، سعی می کردم رفتارم حتی از حالت عادی هم رسمی تر و سردتر باشه تا این که کاملا اون طرف متوجه باشه که من کامل گذاشتمش کنار. رفتار ایشون هنوز هم خوبه و حتی در مواقعی مشخصه که نظرش به طرف منه و تو فکره.
    دیروز با 3 نفر دیگه از همکاران ناهار خوردیم و بعد از کار من همه رو از جمله ایشون رو رسوندم منزلشون، به خصوص که منزل ایشون و ما توی یک مسیره. با هم تنها بودیم و من هیچ حرف و یا اشاره ای به مسائل خودمون نکردم، بیشتر حرف آینده کار و برنامه من برای کار و مسائل این شکلی بود. من الان فقط یک دغدغه دارم، اونم این که نکنه ایشون به سمت من متمایل باشه ولی در عین حال ندونه مسئله اش رو با اون شخص چه طور حل کنه، به نظرتون چه طور می شه از این مطمئن شد و اطمینان لازم رو براش ایجاد کرد؟ بحث خواستگاری هم شاید این مشکل رو داشته باشه که ایشون فعلا خودش رو به اون طرف متعهد بدونه و درست ندونه و قتی با کس دیگه در حال شناخت و مذاکره است برای خواستگاری من جواب مثبت بده.
    من دوست دارم بدونم که خواستگاری رسمی آیا کار رو برای من و ایشون سخت تر می کنه یا ساده تر، و این که بهتر نیست قبلش خودش در جریان باشه یا این که حتی دوباره براش مسائل رو تشریح کنم؟

  4. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    94
    Array

    RE: آیا هر کاری از دستم بر اومده کردم؟

    اِ!!!سلام...باز که شما دوباره برگشتین...بابا هنوز سه چهار روز نمی شه ما انقدر خودمونو ترکوندیم که چیکار کنین:D
    معولومه حسابی به حرفامون گوش کردینا! اصلا هم تو این مدت بهش فکر نکردید
    خوب آقای امیدوار! جدای از شوخی جدی جدی عاشق شدیدها...این حرفهایی که می زنین بدجور بوی عاشقی می ده. فکر بدی نیست اگه اینکارو انجام بدید. با حرف خانم "نعمت یعنی ما" موافقم. فقط از طریق مادرتون اقدام کنید خیلی جدی و البته این انتظارو هم داشته باشید که جواب نه بشنوید...ولی مهمترین فایده اش اینه که تکلیفتون یه سره می شه.دیگه نه راه پس نه راه پیش...
    البته بازم ببینین بقیه اعضای محترم چه نظری دارن.
    با سپاس

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 تیر 91 [ 13:06]
    تاریخ عضویت
    1388-12-05
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    2,973
    سطح
    33
    Points: 2,973, Level: 33
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    176

    تشکرشده 167 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Cool | خیلی تنها

    دوست عزیزم آقای "omidvar" سلام

    اول از همه تیتر تاپیک جدیدتون رو پاسخ میدم: به نظر من بله تقریباً هرکاری که از دستتون برمی اومده انجام دادین ؛ شما بگین چه کار دیگه ای میتونین انجام بدین؟

    توصیه همه این بود که اولا صبور باش، رها کن و در ضمن زیاد هم انتظاری نداشته باش، هر کاری که از دستت بر میومده رو کردی و دیگه لازم نیست باهاش تماسی در این رابطه بگیری. من هم سعی کردم به همین توصیه عمل کنم و تا حدی هم موفق بودم
    البته من هم مثل "سرافراز" عزیز که به شوخی گفت ، یه جورایی فکر میکنم : نه صبور بودین ، نه رها کردین ، نه . . .
    آخه تقریباً روزی یک یا دو پست مفصل رو درباره ی ایشون و معماهایی که از ایشون تو ذهنتون بود مینوشتین!!
    به نظر من طبیعیه و من کاملاً شرایط شما رو درک میکنم : خیلی سخته میدونم

    این تاپیک رو که خوندم مشتاق شدم نظرم رو هرچند غیرکارشناسانه باشه درباره ی مشکلتون بنویسم واسه همین تاپیک 53 پستی قبلی تون رو کامل خوندم(کاش نمیخوندم!!!!(شوخی کردم!) چون داغ دل خودم تازه شد!!!! به دو دلیل! 1. چند وقتیه که تاپیک قفل شده میبینم حالم بد میشه(تاپیک من هم در لحظاتی که بیشترین نیاز رو داشتم بی دلیل قفل شد و منو تنها گذاشتند) 2.مشکل من اگرچه در جزئیات با شما شباهت نداره اما در کلیات خیلی شبیه اند!)

    با خوندن کامل تاپیک قبلی شما به نظری تقریباًً متفاوت از دیگر دوستان رسیدم ، که متأثر از یه مورد مشابهه که برای یکی از دوستام اتفاق افتاده ، به نظر من خانم مورد نظر شما میخواد شما رو امتحان کنه و محک بزنه که چقدر روی حرفتون ثابت قدم هستین؟
    پیش از این ، ایشون برای نگهداری و بهبود رابطه تلاش میکردند و شما سستی و بی برنامگی(به قول شما دل دل کردن) نشون میدادین. خب قبول دارین که این رفتار آدمو تا حدی غیر قابل اعتماد جلوه میده؟
    ایشون در اون شرایط با یه پیشنهاد آشنایی ازدواج صریح تر از شما مواجه میشه و قبول میکنه! از نظر ما مردها عجیبه! اما خب احتمالاً از نظرها خانوم ها ، ایشون خواستند شانس های دیگه رو از دست نداده باشند ، هرچند وسط یه رابطه ی خوب و بدون مشکل باشند!
    (راستی آقای "omidvar" شما مطمئنین اون رقیبتون وجود خارجی داره؟! تا حلا ندیدینش؟ چی کاره س؟ سطح مالی ش از شما بهتره؟ و...)
    و حالا که متوجه رقیب شدین ، خیلی صریح میگین که قصد ِ جدی واسه ازدواج دارین ، چیزی رو که یک ساله واسه ایشون به شکل معما در آوردین!

    والا تنها ایراد من در تمام این مدت این بوده که صراحتا بهش نگفتم می خوام باهات ازدواج کنم. ایراد دیگه ای نه از من گرفته نه به اون دوستمون گفته، فقط همین که تو دو دلی گذاشته بودمش!
    نمیگم حق بدین و حتم بدونین ، بلکه احتمال بدین که ایشون به صداقت شما اندکی شک ببرند و بخوان که شما رو امتحان کنند
    شما دارین امتحان میشین و احتمالاً با کسی هم مقایسه میشین ؛ راه حل همونطور که خودتون خیلی خوب میدونین نشون دادن ضعف نیست و از طرفی هم بی خیال نشون دادن خودتون نیست ؛ یه حالت حد واسط خیلی ظریفه
    در مورد خواستگاری و احتمال واکنش بد احتمالی ایشون نمیدونم چی بگم ، خواستگاری و اقدام خانواده ، سپردن کار به کاردانه و همیشه کار درستیه ، راستی شما تصمیم نهایی تون رو گرفتین؟ به همه ی شناختی که لازم دارین رسیدین؟ ایشون انتخاب شما هستند؟ در این صورت خواستگاری کار درستیه
    اما واکنش بد احتمالی ایشون رو هیچ کس به اندازه خودتون نمیتونه پیش بینی بکنه
    (راستی شما چطور قراره از نتیجه ی آشنایی ایشون با اون آقای دوست اجتماعی شون با خبر بشین؟)

    بهترین کار اینه که ایشون یه جوری از احساس قوی شما و قصد جدی شما با خبر بشن و هیچ تردیدی برای ایشون در این باره باقی نذاره ، فقط همین! چون ادامه و اصرار بر این مفهوم ، اسمش میشه "التماس" و شما رو ضعیف جلوه میده و این برای شما که اینطور نیستید و اینطور جلوه داده میشین ، اصلاً خصلتی خوبی نیست ؛ افراد ضعیف و وابسته برای ازدواج چندان مناسب نیستند و خانم ها برای فردی که فردای زندگی باید تکیه گاه شون باشه انتخابشون نمیکنن

    نمیدونم ، شاید خواستگاری و اقدام از طریق خانواده یه راه حل خوب با چنین کارکردی باشه که احساس و جدیت تصمیم شما و عدم ضعف شما رو منعکس کنه
    دوستان نظر بدن


    امیدوارم هر تصمیمی که میگیرین ، هر اقدامی که میکنین با توکل به خدا و همیشه با موفقیت باشه
    منتظر خبرهای خوشیم
    __________________________________________________ _
    توی تاپیک قبلی تون چیزهای خیلی جالبی برای من وجود داشت:

    omidvar :
    در حد دو دقیقه صحبت مسائل غیر کاری شد که من ازشون بابت رفتارهای احساسیم بعد از ماجرا عذر خواستم. اون هم گفت به نظر می رسه همه چیز روشنه (شاید یعنی تصمیمم رو گرفتم، شاید یعنی فعلا این راهیه که باید تا تهش رفت، نظر شما چیه؟)، بهش گفتم درست ولی من خیلی پشیمونم از بابت دل دل کردنم، و اضافه کردم که اصلا احساس نا امیدی نمی کنم، ایشون گفت معمولا احساس آدم درست از آب در میاد، گفتم کاش این طور باشه. در طول روز هم پیدا بود که مقداری ناراحت و تو فکره. نمی دونم چرا اینا رو نوشتم، شاید برای این که دارم به هر نوع نشونه ای که بهم امید بده چنگ می اندازم! نظر شما در مورد تفسیر این حرفا چیه؟

    نعمت یعنی ما:
    در واقع با اين مثال مي خواستم بهتون بگم بعضي موقع ها آدم فكر مي كنه يكي رو داره در صورتي كه شايد طرفشو ماه هاست كه از دست داده ولي خودش نمي دونه
    سرافراز:
    ما واقعا ابزاری نداریم که بدونیم توی سر شما آقایون چی می گذره!
    omidvar :
    فکر نکنم تا خود طرف نیاد و دقیقا بگه چی تو سرش و دلش بوده، بشه به حقیقت ماجرا پی برد...
    فکر کنم باید یه دایرة المعارف از منظور و مفهوم خانوم ها درست بکنن که با مراجعه بهش بفهمیم دقیقاً این حرف چه معنایی میده!!!! تا به قول "نعمت یعنی ما" کسی رو از دست ندیم ؛ تازه بعد چند ماه بفهمیم که . . .

  6. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 فروردین 90 [ 20:01]
    تاریخ عضویت
    1389-3-10
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    2,896
    سطح
    32
    Points: 2,896, Level: 32
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    119

    تشکرشده 119 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا هر کاری از دستم بر اومده کردم؟

    اول تشکر از سرافراز عزیز که پیگیر ماجرای من هست. خوب نه خداییش وقتای زیادی بوده که بهش فکر نکردم، یعنی اگه بخوام می تونم، منتها دوباره حس این که یه کاری باید بکنم افتاد تو سرم و منو برد تو فکر. عاشق... والا چه عرض کنم، من هنوز هم عیبای ایشونو خیلی راحت جلو چشمم می بینم، نه عاشق به اون مفهوم نه ولی دوستش که دارم. جدا من کلی این شخص رو تحلیل کردم و از این حرفا، علاقه ای هم اگه هست از روی شناخته نه این که اول عاشق بشم بعد بخوام فکرامو بکنم...
    در مورد خواستگاری هم من به شکلی برام یقین حاصل شد که ایشون کاملا مطمئنه که اگه بخواد برگرده منو داره، پس از این بابت نگرانی ندارم. ولی با شرایطی که به وجود اومده من سوالایی از این شخص دارم که تا جوابشو نگیرم خواستگاری در کار نیست :) اینه که تا اون پیشاپیش سیگنال مثبت نده، ریسک خواستگاری رو بالا می دونم و احتمال این که اثر منفی بذاره زیاد. فعلا که مطمئن شدم از این که می دونه من کاملا جدی هستم، بر می گردیم به همون فاز رها کردن :)
    باز هم تشکر
    و اما آقای خیلی تنها، سلام، آره خوب سخته، بد جور هم سخته، اما جدا من چون حساس شدم که نکنه کار دیگه هم باید بکنم دوباره قضیه برام حالت تازه پیدا کرد، وگرنه تلاشم برای رها کردنش نتایج بدی هم نداشته (حالا شما باور کن دیگه :)). در مورد دل دل کردن خوب من باید چه کار می کردم؟ ازدواج که یه چیز پیش پا افتاده نیست، ایشون از همون اول منو پسندید و بهم اعتماد کرد، خوب من نمی تونستم به اون سرعت باهاش همراهی کنم، تا اومدم به جمع بندی های مورد نظر برسم دیدم که ای داد...، ولی در هر حال حماقت کردم که حتی بهش نگفتم در حال بررسی این مسئله هستم، اینو قبول دارم. آره دیگه ایشون الان دیده یه مشتری نقد وارد میدون شده، نسیه رو کلا گذاشته کنار! حالا این مشتری جدید چی از آب در بیادو دیگه فعلا کاری نداره، مهم اینه که نقده. این شخص جدید هم مطمئنا واقعی هست و خورزوخان نیست :) در مورد این مسائلی هم که پرسیدین این خانم نهایت تلاشش رو کرده که من هیچ گونه اطلاعاتی از اون شخص نداشته باشم، از اون دوست مشترکمون هم که می پرسم می گه قول دادم هیچی نگم فقط با بی خیالی می گه اون یه آدم کاملا معمولیه، خوب من هم دیدم بهتره اهمیتی ندم چون متاسفانه می دونین که تو این جور موارد خیلی هم حس خوبی دارن از این که یه به اصطلاح راز رو از شما مخفی کنن، اتفاقا ندونم راحت ترم، خیلی راحت تر. ولی واقعی هستش و قضیه سنجیدن من نیست...
    نتیجه آشنایی هم خوش بختانه گزارش هاش قراره بهم برسه که البته منبع اطلاعاتی فعلا می گه چون تابلوئه من طرف توام خودم هم اطلاعات زیادی دست گیرم نمی شه! در مورد اطمینانش از قاطعیت خودم هم که امروز فهمیدم دیگه شکی ندارم که مطمئنه. خبر جدید هم چشم اگه این تاپیک قفل نشه تا اون موقع!
    برنامه من هم برگشت به همون فاز تمرکز زدایی و بی خیال شدن و رها کردنه، برگشتنی بود شرایط رو بررسی می کنم و تصمیم می گیرم. به هر حال من هم باید این رو در نظر بگیرم که این شخص ضربه سنگینی به من وارد کرده و خوب همچین با دل یه دل به امیدش نشستن یه کم ساده لوحانه به نظر می رسه (اگه مثل خود خانوما بی رحمانه این مسائل رو تحلیل کنیم :)). راستی بابت خوندن اون تاپیک هم ممنون

  7. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    94
    Array

    RE: آیا هر کاری از دستم بر اومده کردم؟

    ظاهرا تا شما داماد نشید از این تالار بیرون برو نیستید
    پشتکارتون قابل تحسینه
    راستی نگفتید اون خانم چندسالشه؟رفتار دخترها تو رده سنی مختلف منظورهای مختلفی داره... اگه مایل بودید من دوست دارم سنشون رو بدونم...
    با سپاس

  8. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 فروردین 90 [ 20:01]
    تاریخ عضویت
    1389-3-10
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    2,896
    سطح
    32
    Points: 2,896, Level: 32
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    119

    تشکرشده 119 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا هر کاری از دستم بر اومده کردم؟

    خوب من که بدم نمیاد، جدا داشتیم آروم آروم زندگیمونو می کردیم یکی پیداش شد زد تو کاسه کوزمون اساسی :)، در مورد پشتکار هم راستش شخصیتم این جوریه که چیزی رو بخوام دیگه ول کن نیستم، به خصوص که پای رقیب هم در میون باشه اصلا میدون رو نمی تونم خالی کنم، ته دلم حس می کنم که اون خانم هم از این که می بینه من هنوز هستم خوش حاله، با وجودی که بهم گفته بود می خواد رابطه رو کامل قطع کنه ولی ظاهرا خوش حاله که من به حرفش گوش نکردم، البته طبیعی هم هست، برای اون داشتن دو تا انتخاب بهتز از یکیه، در هر حال رابطه رو قطع کردم ولی مطمئنه که هنوز هم انتخاب اول و اصلیم اونه... حالا تو این قضیه جدا باید یه کم بی خیال بشم تا ببینم چی پیش میاد، امید به خدا... اون سوالتون رو هم با پیام خصوصی جواب می دم.

    شرمنده نمی شه پیام خصوصی داد!

    البته من قبلا گفتم که هر دو در نیمه دوم دهه بیست هستیم، مشخصه دیگه...

  9. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    94
    Array

    RE: آیا هر کاری از دستم بر اومده کردم؟

    این چیزی که الان می خوام بگم شاید زیاد ربطی به حل مشکل شما نداشته باشه اما از اینکه می بینم اینجور پیگیر قضیه اون خانم هستید واقعا بهتون تبریک می گم.
    خود من متاسفانه در حالتی هستم که از اینکه ایشون انقدر بی خیال هستن ناراحت هستم. کاشکی یه کم مثل شما فکر می کرد.گاهی اوقات بعضی مسایل گفتنی نیست اما حسش واقعا ادمو آزار می ده. دودلی...تردید...بلاتکلیفی...گ هی اوقات فکر می کنم واقعا هنوز بچه ایم. هنوز یاد نگرفتیم درمقابل رویدادهای زندگی چطور برخورد کنیم. با دیگران چه رفتاری داشته باشیم... ببخشید که انقدر پراکنده حرف می زنم.
    امیدوارم به دختر مورد علاقه تون برسید...

  10. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 فروردین 90 [ 20:01]
    تاریخ عضویت
    1389-3-10
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    2,896
    سطح
    32
    Points: 2,896, Level: 32
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    119

    تشکرشده 119 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا هر کاری از دستم بر اومده کردم؟

    امیدوار عزیز، راستش من اومدم به خودم گفتم که فرض کنیم فردا این خانم اومد گفت من آماده ام، و توپ دوباره افتاد تو زمین من، آیا واقعا اونو می خوام؟
    برای خودم نوشتم که ازدواج این مزایا رو داره، این مسئولیت ها و سختی ها رو هم داره. حالا حاضری الان ازدواج کنی؟ دیدم جوابم مثبته. بعد گفتم همسر خوب از نظرم چه جوری باید باشه، ویژگی های مورد نظرم رو نوشتم، بعد گفتم حالا این شخص خاص چه عیب ها و حسن هایی داره، نوشتم. دیدم عیب های عمده اش یکیش بیشتر یه دغدغه اس برای من که با حرف زدن و سوال پرسیدن و اطمینان حاصل کردن برطرف می شه، یکیش چیزیه که من کمی به سختی ولی در نهایت می تونم ازش بگذرم و دیگریش هم چیزیه که دست ما نیست و کاریش نمی شه کرد و اون رو هم می پذیرم. حسن هایی هم که داره واقعا اون حسن های مورد نظر من از همسر خوب رو پوشش می ده، ودیدم که بله، آماده ام که برم جلو. فقط یه افسوس بزرگ برام مونده، این که به احتمال زیاد دیگه فرصتی برای این کار به دست نمیارم، مگر این که اون بالاسری یه نظری به ما بکنه...
    حالت رو می فهمم دوست عزیز، احتمالا همون حسی رو داری که این دختر ماه ها نسبت به من داشت، البته من باهاش هیچ وقت رفتار بدی نداشتم و اونم به من گفت که من ازت بدی ندیدم، هر چند گویا زدن بعضی حرفا یا نزدن اون ها خودش می تونه خیلی چیزا رو عوض کنه. یه بار همون روزای اولی که این ماجرا اتفاق افتاد این قدر ناراحت بودم که بهش sms زدم که اون روزا درسته من تو دودلی نگهت داشتم، ولی لااقل کنارت که بودم، هر موقع می خواستی در خدمتت بودم، اگه دلتنگم می شدی که می دونستی منو داری، حالا من باید چه کار کنم با این دلتنگی و دونستن این که دیگه تو رو ندارم؟... بگذریم.
    من پیگیر هستم (هر چند دیگه کاری از دستم بر نمیاد جز همون چیزایی که ده بار تو همین تالار بهش رسیدیم:))، چون که دوست ندارم یه گزینه خوب رو که این قدر ازش شناخت داشتم از دست بدم. در مورد شما نمی دونم وضعیت چه جوریه، چیز زیادی به ما نگفتید، ولی از من می شنوین، اگر واقعا طرفتون حاظر نیست از بی خیالی دست برداره، پیشنهاد من اینه که باهاش قطع رابطه کنین، هر چه زودتر بهتر، به نظرم این جوری برای هر دو نفرتون بهتره. باور کنین بعد از اون ماجرا من بارها و بارها آرزو کردم که ای کاش این دختر یک بار به بهونه ای با من قهر کرده بود، قبل از این که کس دیگه ای پیدا بشه من رو می ذاشت کنار، یه هفته دو هفته، شاید این فکرهای جدی رو اون موقع هم می کردم و کار به این جا نمی کشید. شاید هم اصلا این رابطه به راحتی قطع می شد و هر کس می رفت پی زندگی خودش. از خودم بارها پرسیدم که اگر واقعا رفتار من این آدم رو این قدر رنجوند، چرا یه بار به طور جدی به روم نیاورد، چرا اینا رو اون موقع که کس دیگه نبود ازش گذشت و وقتی کسی پیدا شد یادش افتاد که براش قابل تحمل نبوده...
    خلاصه که بهتون بگم این آمادگی برای ازدواج به نظرم بین دختر و پسر اختلاف فاز داره، دختر خیلی سریع تر تو یه رابطه دلش یه دل می شه، به خصوص اگه گزینه دیگه ای هم حداقل در آینده نزدیک به نظرش نرسه، اما در نظر بگیرین که پسر خیلی باید بیشتر با خودش کلنجار بره، کار، خونه و سرپناه، راضی کردن خانواده، باری که برای ساختن یه زندگی رو دوش پسر قرار می گیره خیلی سنگین تر از باریه که رو دوش دختره، به نظر من که این طوریه... اگه این اختلاف فاز رو نمی تونین تحمل کنین بذارینش کنار، اینجوری جوانمردانه تره تا این که صبر کنین یکی دیگه بیاد جلو و شما این کار رو اون موقع بکنین، امیدوارم متوجه منظورم بشین. البته این نظر منه...


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.