به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 26 اسفند 90 [ 18:20]
    تاریخ عضویت
    1387-11-21
    نوشته ها
    182
    امتیاز
    3,780
    سطح
    38
    Points: 3,780, Level: 38
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    96

    تشکرشده 91 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array

    از این رفتارها خسته خسته ام

    سلام دوباره به تک تک دوستان همدردی
    همینطور که در نام تاپیکم عنوان کرده ام من دیگه از رفتار خانواده شوهرم خسته خسته ام. من و شوهرم حدود 9 سال است که با هم ازدواج کرده ایم و یک فرزند هم داریم. خداراشکر هردوی ما توانسته ایم زندگی نسبتا آرام و بدون بحث و جدلی با هم داشته باشیم البته از خانواده هایمان دور هستیم و در شهری با حدود 900کیلومتر دور از همه آنها زندگی می کنیم اما چیزی که ما دو نفر رو آزار می ده طرز برخورد خانواده شوهرم است (تاپیک « پدر شوهرم بد دهن است » و « اعتماد بنفس کاذب » شرح حال ما را بهتر نشان می دهد) از حدود 2 سال پیش با پدرشوهر و مادر شوهرم قطع رابطه کرده ایم. دلیلش را در تاپیکهای قبلی آورده ام. منتها در خانواده شوهرم فردی هست که واقعا برای همه مشکل ایجاد می کند و با سخنوری هایش ذهن اطرافیان را نسبت به ما بد کرده (اعتماد بنفس کاذب!!) حتی در مورد فرزند من جلوی خودم و همه فامیل وقتی شیطنت می کند می گوید مامان باباش بچه را تربیت نکرده اند و وقتی اطرافیان به حرفش اعتراض می کنند و دلیل به حرف نرفتن فرزندم را به لوس کردنهای بیجای او ربط می دهند با لحن بدی می گوید اگر از همان اول تربیتش را به من سپرده بودند من بلد بودم چکارش کنم. (البته فرزند خودش بعد از 6 سال نتوانست لیسانس که نه کاردانی هم نتونست بگیره و انصراف داد و همه اش اهل کارهای ناجور است اما خودش وانمود می کند که این قضایا را نمی داند)
    البته ما به توصیه های بسیار عالی خانم آنی عزیز و فرشته مهربان و سایر دوستان همدردی تا حد ممکن جواب این خانم را نمی دهیم و تا حدی با اون هم قطع ارتباط کردهایم اما بدجور داره مارو نزد اطرافیانمون خراب می کنه . واقعا خسته شدیم. چند روز پیش جشن عروسی خواهر شوهرم بود مادر پدرش به شوهرم زنگ که نزدند هیچ بلکه حتی یک کارت هم برای شوهرم که برادر عروس بود ندادند شوهرم میگه این خانم هم بی تاثیر در این کارها نیست.و این خانم هم همه جا رو پر کرده که اینها باید بدون دعوت می آمدند.(البته 2تا از خاله های عروس، دایی اش، یکی از عموها و یکی از عمه ها هم دعوت نشدند!!!)

    شوهر من آدم معتقدی است و می گوید شما صبر ندارید خدایی هست اما من واقعا نمیدونم خسته خسته ام. نمی دونم چرا وقتی با این آدمها قطع ارتباط هم می کنی بازهم زهرشونو می ریزند. بنظر شما راهی هست که از دست اینجور آدما فرار کرد؟

  2. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: از این رفتارها خسته خسته ام

    سلام
    از این جور اتفاق ها برای همه می افتد مهم نحوه نگرش ما به این اتفاق ها است
    کمی خسته و آشفته ای که خوب کاملا هم حق داری
    یه خرده سعی کن به خودت آرامش بدی
    مقاله های زیر رو بخون به نظر مفید باشن

    بعدش بیا مشکل شکافی کنیم

    طرز برخورد با افرادی که شما را تحقیر می کنند

    اعتبار را خودتان می سازید

    و خصوصا لینک زیر که تمرین عملی هم دارد

    یافته های من

    نگران نباش

  3. کاربر روبرو از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده است .

    بالهای صداقت (سه شنبه 20 مهر 89)

  4. #3
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,998 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: از این رفتارها خسته خسته ام

    سلام ویونای عزیز

    وضعیت شما قابل درکه ، می فهمم چقدر آزرده ای .

    عزیزم اگر بر این که همسرت همراهته و درکت می کنه متمرکز بشی آرومتر میشی چون اگر ایشون درکت نمی کرد و از فامیلش دفاع می کرد می دونی چه فشاری بهت وارد می شد !!

    همچنین به این توجه کن که 900 کیلومتر دورید ، اگر در یک شهر بودید چطور بود !!!

    پس به این موقعیتهای خوب بیشتر توجه کن .

    برای خلاصی از رنج حرفهایی که از اونها به گوشتون میرسه کافیه توجه نکنید ، تغییر نگرش دهید به سوی این که حرف و قضاوت منفی و نابجای دیگران براتون مهم نباشه ( اعتبار شما نزد خودتون مهمه ) . برای این کار از تکنیک توقف فکر بعنوان پشتیبان و بستر ساز این تغییر نگرش بهره بگیرید ( هروقت ذهن رفت سراغ حرفهای اونها مانع شوید و به خود بگویید اصلاً مهم نیست ، مهم اینه که ما با هم خوب و خوش زندگی کنیم )

    موفق باشی

  5. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (سه شنبه 20 مهر 89)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 26 اسفند 90 [ 18:20]
    تاریخ عضویت
    1387-11-21
    نوشته ها
    182
    امتیاز
    3,780
    سطح
    38
    Points: 3,780, Level: 38
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    96

    تشکرشده 91 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از این رفتارها خسته خسته ام

    بالهای صداقت عزیز و گرامی از اینکه برای من وقت گذاشتید در حالیکه میدانم خودتان چقدر درگیر هستید بینهایت ممنون من این چند ماه درجریان مشکلات شما هم بودم و برای ادامه زندگی تان در کنار موطلایی عزیز و شوهرتان دعا کردم. مقاله هایتان را می خوانم ممنونم.
    فرشته مهربان که واقعا مهربان و دوست داشتنی هستید همسرم خداراشکر تمام این موارد را قبول دارد اما فقط می گوید باید صبر کرد. وقتی خواهرش نامزد کرد (ما از خانواده داماد شنیدیم) علی رغم قطع ارتباط 1/5 ساله مان باز هم همسرم با همراه خواهرش تماس گرفت و تبریک گفت اما اون هم حتی در جواب شوهرم دعوتی برای مراسمش نکرد!!!!درسته ما از مادر و پدرش دوریم اما متاسفانه یکی از بستگان شوهرم که در مورد اعتمادبنفس کاذبش قبلا توضیح دادم در شهر ما زندگی می کند. از دست مادر پدرش خسته ایم اینهم اضافه است. شما می گویید از تکنیک توقف فکر استفاده کنم وقتی از من شنید که بالاخره دانشگاه حق التدریس مشغول به تدریس شدم می دونید چی بهم گفت؟ امروزه هر.........هم استاد می شه!!!این تبریکش بود مثلا!!
    در صورتی که من با راهنمایی شما و خانم آنی اصلا باهاش مقابله به مثل نمی کنم اما اعصابم بهم میریزد که جلوی بقیه این خودنمایی ها را می کند.بچه من 4/5 ساله است وقتی از سوسک می ترسد جلوی جمع می گوید این مادرش که ادعای تححصیلات میکنه ترسو بارش آورده باید ببرندش روانپزشک!!در صورتی که خداییش به دلیل حسادتهای اون من هیچ وقت از تحصیلاتم براش صحبتی نکردم .
    طبق نظر خانم آنی آدم می تونه 2 نفر رو از زندگیش کنار بذاره حالا ما هم با مادر و پدر شوهرم کات کرده ایم هم با این خانم آخه چرا ما که با هم مشکلی نداریم هم باید به آتش اینجور آدما بسوزیم؟
    کسی که 21 ام ماه رمضان را فقط روزه بگیرد و آنروز فقط نماز بخاند که فلان کس را در زندگی نفرین کند بنظر شما آدم نرمالی است؟(این خانم)
    گناه ما چیست؟خسته شدم

    البته بقول خانم آنی این خانواده قهرهای والدی دارند اما ما به چه گناهی دچار حرف و نقلهای اینها شده ایم؟ گاهی احساس می کنم دارند آروم آروم مغزم رو فاسد می کنند.

    فرشته مهربان عزیز :
    حرفهای اینها برای ما دو نفر ارزشی ندارد چون می شناسیمشان اما جلوی یک غریبه که بگویند اینها بچه شان را تربیت نکرده اند و من می توانم اونو تربیت کنم ذهن بقیه خواه ناخواه به سمت انحراف می رود اینطور نیست؟

  7. کاربر روبرو از پست مفید ویونا تشکرکرده است .

    ویونا (سه شنبه 20 مهر 89)

  8. #5
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,998 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: از این رفتارها خسته خسته ام

    شما او را از زندگی دور کرده اید و این نشون میده توانایی متمرکز نشدن روی نگرانی از اعتبارتون نزد دیگران با حرفهای اون رو هم دارید .

    همسرتون درست میگه که صبور باشید ، چون راه عملیاتی که عدم مراوده با ایشونه را اختیار کرده اید . اکنون اونچه شما ازش رنج می برید تحقیر کردنهای اوست نزد دیگران ، وقتی می دانید همون دیگران هم نیشهای وی را نوش جان کرده اند پس شناخته شده هست و مطمئن باشید با حرف او شما بی اعتبار نمی شوید . اگر اعتبار نداشتید که نیازی به تلاش وی برای بی اعتبار کردن نبود . اعتبار شما نزد دیگران به رفتار خود شما باز می گرده نه به حرفای وی .

    باز هم میگم از متمرکز شدن رو حرفها و رفتارهای ایشون دوری کنید و وقت مواجهه خود را به تغافل بزنید یعنی این که متوجه رفتاراش نشدید ، و در مقابل شما محترمانه رفتار کنید . البته بد نیست که یک بار محکم و جدی اشتباهات رفتاریش را محترمانه به وی گوشزد کنید اما نه در موضع ضعف و گله مندی ، بلکه هشدار این که این رفتارها وی را بی اعتبار می کند .


    وقتی تونسته اید رفت و آمد نداشته باشید می توانید به حرفهاش هم فکر نکنید و یادآوری نکنید .


    .

  9. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (چهارشنبه 21 مهر 89)

  10. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: از این رفتارها خسته خسته ام

    ویونای عزیز
    از اینکه بهتون گفتم مقاله ها را بخونید این بود که یه کمی تمرکزتون رو از احساس که دارید منحرف کنید و به سمت دیگه ای سوقش دهید
    ناراحتی شما به نظرم بیشتر بخاطر اینه که چرا خانواده ی همسرتون خصوصا خواهرشوهرتون شما را به جشن دعوت نکرده اند؟
    برای پاسخ به این پرسش که مدام داره مثل خوره روحت و ذهنت رو آزار میده گذشته را زیر رو می کنی
    و در همه ی گذشته به رفتارها و سخنان ناخوشایند این شخص میرسی و به طور ناخودآگاه سایر احساسات منفی ای که از ایشون در شما شکل گرفته پررنگ میشه
    ببین عزیز بزرگوار
    این مهم نیست که ایشون در مورد خصوصیات شما چی می گوید و چه حرفی میزند


    مشکلاتی مثل مثالهایی که در بالا ذکر کردی
    نکاتی هستند صد البته مهم ولی توجه روی اونها کمکی به شما نمی کند
    امروز میایی از


    در مورد فرزند من جلوی خودم و همه فامیل وقتی شیطنت می کند می گوید مامان باباش بچه را تربیت نکرده اند و وقتی اطرافیان به حرفش اعتراض می کنند و دلیل به حرف نرفتن فرزندم را به لوس کردنهای بیجای او ربط می دهند با لحن بدی می گوید اگر از همان اول تربیتش را به من سپرده بودند من بلد بودم چکارش کنم.

    و یا

    و این خانم هم همه جا رو پر کرده که اینها باید بدون دعوت می آمدند

    ویا

    بچه من 4/5 ساله است وقتی از سوسک می ترسد جلوی جمع می گوید این مادرش که ادعای تححصیلات میکنه ترسو بارش آورده باید ببرندش روانپزشک!!در صورتی که خداییش به دلیل حسادتهای اون من هیچ وقت از تحصیلاتم براش صحبتی نکردم

    کسی که 21 ام ماه رمضان را فقط روزه بگیرد و آنروز فقط نماز بخاند که فلان کس را در زندگی نفرین کند بنظر شما آدم نرمالی است؟(این خانم)
    گناه ما چیست؟خسته شدم

    می گویی و خواهان این هستی که دوستان شما را آرام کنند
    حال اگر نظرم درست باشه
    سعی کن با تلاش ذهنت رو از ایشون منحرف کنی و به چیزهای دیگری بیندیشی
    من خودم این کار رو انجام دادم توی تاپیک یافته های من
    تمام احساس ناخوشایندم را نوشتم و بعد خطای شناختی ام رو پیدا کردم و در نهایت به آرامش رسیدم


    ویونای عزیز اونقدر قوی باش که هیچ حرف و سخنی از دیگری شما را ناراحت و عصبی و خسته نکند
    و اما در مورد عروسی که گفتی
    شاید بهتر بود خودتون بدون دعوت شرکت می کردید و یا
    شاید بهترین کار را کردید
    خود من در حال حاضر با خانواده ی همسرم قطع رابطه هستم در حالیکه من و خانواده ی همسرم هر دو در یک شهر هستیم
    به مراتب مشکلاتی که برایم پیش میاد بیشتر هست
    گاهی چنان از رفتارها و حرف هایی که می شنوم خونم به جوش می اید که نگو
    اونقدر حس بدی منو پر می کنه که دلم می خواد فقط بنشینم و گریه کنم و یکی بیاد ناز و نوازشم کنه
    ولی دیدم این راهش نیست
    حالا هر موقع خبری بهم میرسه
    رفتاری پیش میاد
    خودم تنها کسی هستم که به واکاوی ذهنم می پردازم و اون افکار ناراحت کننده را از بین می برم
    و چه جالب
    گاهی این فکر میاد توی ذهنم
    اگر عروسی برادر شوهرم بشه آیا من شرکت می کنم یا نه؟
    و چقدر خوب شد که شما این تاپیک رو زدی
    خوشحال میشم ببینم شرکت نکردن شما چه مزایا و معایبی برای زندگی تون داشت

  11. کاربر روبرو از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده است .

    بالهای صداقت (چهارشنبه 21 مهر 89)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 26 اسفند 90 [ 18:20]
    تاریخ عضویت
    1387-11-21
    نوشته ها
    182
    امتیاز
    3,780
    سطح
    38
    Points: 3,780, Level: 38
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    96

    تشکرشده 91 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از این رفتارها خسته خسته ام

    بالهای صداقت و فرشته مهربان عزیز:
    از پاسخهای خوبتون ممنونم دیشب با همسرم پاسخهای شما را خواندیم. همسرم معتقد است آدمها تغییر پذیر نیستند و پاسخ کارهای اینها را هم فقط باید به خدا واگذار کرد.
    اما در مورد جشن خواهرش:
    گزینه اول:
    همسرم با رفتن بدون دعوت مخالفت کرد چون با توجه به شناختی که از پدرش داریم احتمال دادیم با عصبانیت مجلس اونو هم به هم بزنه. به همین دلیل بدون دعوت نرفتیم البته یکی از نزدیکان داماد که فامیل ماست برای پدرش پیغام فرستاد که می خواهد برای آشتی کنان پیش قدم شود اما پدر مجوز چنین کاری را نداد!!!!!!!!!!!(جالبه اگه من به خانوادش فحش داده بودم با این حساب خونم ریخته می شد، حالا که خودش فحش داده هم راضی به آشتی کنان نیست)البته خدائیش من هم اصلا رقبتی به ارتباط مجدد ندارم منتها بخاطر همسرم شاید راضی می شدم اما مجوزی برای ورود ما صادر نشده بود!!!
    گزینه دوم:
    ما مراسم را نرفتیم اما با توجه به اینکه ما نسبت به آنها از موقعیت اجتماعی بالاتری در شهرمان برخورداریم اکثر مهمانان در مورد نبود ما سوال می کردند و وقتی می شنیدند که دعوت نشدیم متعجب می شدند که مگر می شود پدر و مادری اینقدر بی توجه به تنها پسرشان باشند؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!
    اونها حتی برای چیدن سفره عقد ما با آقای گلفروش و خانمی که سفره را چید دعوای سختی کردند و هزینه را که نپرداختند هیچ بلکه فحشهایی که من خوردم را نثار آنها هم کردند اما از آنجاییکه ما زندگی نسبتا آرامی داشتیم و نمی خواستیم زندگی مان با مال حرام شروع بشه بعد از اینکه قضیه را فهمیدیم از کادوهایی که مال خانواده من بود سکه هایی را به آنها بعنوان دستمزد پرداخت کردیم. خانواده همسرم حتی کادوی خواهرانش را که آنزمان 10هزار تومان بود از شوهرم گرفتند و به ما ندادند!!!!!!!!!!!!!
    من امروز بعد از 10 سال نیازی به اون پولها و سکه ها ندارم اما با توجه به اینکه اجاره نشین بودیم و برای پول پیش درمانده آن زمان می توانستیم به کار ببریم. اما جالب اینجاست برای دخترشان تمام موارد را به نفع عروس خانم تمام کردهاند. زمانه عوض شده است.

    خانم آنی می گویند یکی دو نفر را می توان از زندگی برای مدتی کنار گذاشت خب این از پدر و مادر همسرم. خواهرانش هم بعد از قطع ارتباط ما 4-5 روز برای مسافرت به منزل ما آمدند و ما طبق عادت از آنها مهمان نوازی کردیم. همسرم می گوید تو زیاده از حد از مهمانهایت پذیرایی می کنی برای همین برایشان اشتباه می شود. خلاصه از وقتی رفتند دیگر با ما تماس نگرفتند ما 3 مرتبه بعد بهشون زنگ زدیم برای احوالپرسی و خیلی عادی صحبت کردیم اما بعد از مدتی گفتند ما هم دخترهای همان پدر هستیم و با من که هیچ با برادرشان هم قهر کرده اند.(حالا می گید خسته نباش؟ این جواب مهمان نوازی های من بود؟)
    اون خانم هم که در شهر ماست خاله همسرم است اون هم که مشخصاتشو وقتی توی سایت می نویسم همه را به خنده می اندازه. کاملا بی منطق، دارای اعتماد بنفس کاذب و تا حد زیادی حسادت دارد نه تنها برای من برای همه اطرافیان. از شوهر و فرزندش از دستش کلافه اند تا همکار و همسایه و همه و همه. کلا فقط با 2 خانواده رفت و آمد دارد که آنها هم از دستش خسته شده اند (دوستاش به من می گویند خدا به دادت برسه)وقتی می بینه ما با هم مشکلی نداریم سعی میکنه یه جدلی راه بیاندازه .
    بازم میگید خسته نباش؟ خسته از چی نباشم؟ من توقع زیادی ندارم فقط دلم می خواهد از دست اینجور آدما خلاص بشم. آیا راهی هست؟لطفا کمکم کنید

    من از قهرهای والدی بدم میاد حوصله حرف و نقل ندارم چکار کنم؟ خسته شدم

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 اسفند 90 [ 15:47]
    تاریخ عضویت
    1389-5-12
    نوشته ها
    67
    امتیاز
    2,123
    سطح
    27
    Points: 2,123, Level: 27
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    112

    تشکرشده 115 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از این رفتارها خسته خسته ام

    سلام
    چرا حرفهاي يك آدم كه زياد هم با هم در ارتباط نيستيد براتون مهمه؟ به نظر من كه شما خانواده موفقي هستيد. چرا با اين حرفها آرامش رو از خونه خودتون دور مي كنيد؟

  14. #9
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,998 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: از این رفتارها خسته خسته ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط ویونا

    بنظر شما قطع رابطه با اینها ارجح است؟


    ویونای عزیز


    اول از هرچیز توصیه بنده به شما اینه که در همه حال توقف ذهن را در رابطه با حرفها و نیش ها و .... که به گوشتون میرسه به کار گیرید .

    همانطور که قبلاً گفتم شما با هماهنگی با همسرتون ، اولویتهای زندگیتون رو در نظر بگیرید و بنا بر آن برنامه زندگیتون رو بریزید و بر آن پایدار باشید ، در این اولویت بندی به احتمال قوی در تنظیم روابط شما نظر به آسیب پذیریتون و میزان آن در ارتباط با افرادی که توصیفشان کردید خواهید داشت ، و مطابق آن تصمیم خواهید گرفت .

    ما حق نداریم نسخه ای برای شما بپیچیم و تصمیمی را به شما القاء کنیم ، چون کار درستی نیست و لطمه به استقلال و قدرت تصمیم گیری شماست و ما هم دوست نداریم به شما لطمه بزنیم . این شمایید که با نظر به راهنمائیها باید تصمیم آگاهانه بگیرید .


    اگر بخواهید ، مطمئنم می توانید بهترین تصمیم را به همراه همسرتون بگیرید .


    .


  15. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (دوشنبه 26 مهر 89)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 26 اسفند 90 [ 18:20]
    تاریخ عضویت
    1387-11-21
    نوشته ها
    182
    امتیاز
    3,780
    سطح
    38
    Points: 3,780, Level: 38
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    96

    تشکرشده 91 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از این رفتارها خسته خسته ام

    فرشته مهربان عزیز ممنون از پاسخهای بسیار عالی و کارسازتون.
    فعلا ما دونفری تصمیم گرفتیم تا اطلاع ثانوی با هاشون قطع ارتباط کنیم اینطوری در آرامش بیشتری می تونیم به زندگی ادامه بدیم برای مشکل فکر کردن به صحبتهای پوچشون هم چند روزیه بهترم .احساس می کردم داره مغزمو می خوره اما الان بهتر دارم به زندگی ام می رسم. قبلا سر کلاس وقتی درس میدادم یه دفعه موضوع رو فراموش می کردم اما این چند روزه احساس می کنم ذهنم فضای خالیه بیشتری پیدا کرده.
    از شما و سایر دوستانم هم ممنونم.

  17. کاربر روبرو از پست مفید ویونا تشکرکرده است .

    ویونا (دوشنبه 26 مهر 89)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 آبان 94, 19:18
  2. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 تیر 93, 10:16
  3. پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: یکشنبه 27 بهمن 92, 14:10

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.