نقل قول از مدیر همدردی:
با سلام
وابستگي به يك نوع عدم بلوغ و رشد اشاره داره كه نشان مي دهد ذائقه فرد هنوز گسترده نشده است.
مثلا نوزاد وابسته به شير مادر....
او بدون شير مادر مي ميرد بدون اينكه بتواند از ميان ميليونها خوراكي چيزي را جايگزين كنه.
براي تغيير ذائقه و رشد كم كم بايد مزه ساير خوراكي ها را نوزاد بچشه...
حالا ما هم وقتي به يك فرد خاص وابسته مي شويم. فكر مي كنيم در آسمون باز شده و فقط ايشون افتاده روي زمين و اون فقط نياز عاطفي و ... ما را جواب مي دهد.
اگر به قول faezeh تمركز زدايي كنيم. مي توانيم خيلي افراد، موقعيت ها، شرايط و لذتها و علاقمندي ها وكارها و ... را در كنار آن ببينيم و تعامل برقرار كنيم و به دلبستگي خود وسعت بدهيم و از يك وابستگي افرادطي پرهيز كنيم.
جنين فقط محكم به بند ناف مي چسبد چون تنها راه ارتزاق و زندگي اش هست. ولي وقت متولد شد، بي نياز از بند ناف هست و هوا را خود استنشاق مي كند و زمينه استفاده از تغذيه هاي گوناگون به مرور فراهم مي شود.
سخت گيري و تعصب خامي هست
تا جنيني كار خون آشامي هست.
البته همواره قطع وابستگي كوچكتر ممكن است با ايجاد يك وابستگي جديد جايگزين شود. حداقل اين خاصيت را دارد كه متوجه بشوي وابسته شدن به درونت ربطي داره نه به مورد بيروني . چون اين موردهاي بيروني در طول زندگي مرتب تغيير مي يابد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)