عاشق نشویم(چگونه وابسته نشويم)

[Cpt.Mazi]

سلام.
یه سؤال برام پیش اومده ، نمیدونم اصلا جواب داره یا نه ، ولی دوست دارم بچه ها نظرشونو بگن.
چطور میشه عاشق نشد؟
یا چطور میشه از فکر کردن به دیگران حتی اونهایی که دوستت دارن بیرون اومد؟
خلاصه بگم چطور میشه از وابستگی خلاص شد؟
ای کاش یه جواب عملی داشت...

[green]

سلام

چرا عاشق نشیم؟؟؟؟؟
عاشق شدنی مشکل داره که منطق آدم رو از کار بندازه و آدم را کور و کر کنه.

ولی سوال آخر سوال خوبیه، چه طور می شه وابستگی رو کم کرد؟ حتی وابستگی به همسر.

[موفق]

باسلام
بقول گرین عزیز چرا عاشق نشویم ؟
عشق و عاشق بودن بد نیست . اگه تو مسیر خودش هدایت بشه و به وابستگی یا سایر معانی تقلبی تغییر ماهیت نده .

[Cpt.Mazi]

بقول گرین عزیز چرا عاشق نشویم ؟
عشق و عاشق بودن بد نیست . اگه تو مسیر خودش هدایت بشه و به وابستگی یا سایر معانی تقلبی تغییر ماهیت نده .

مرسی از جوابتون ، ولی هر چیزی زمان خودش رو می طلبه!
به نظر شما عاشق شدن توی 18-19 سالگی کار درستیه؟
وابسته شدن به کسی که نمیتونی ماهی یه دفعه هم ببینیش کار درستیه؟
یا عاشق کسی شدن که دوستت نداره یا معنی عشقو نمیدونه و نمیخواد بدونه درسته؟

اصل موضوع این بود : چطور از وابستگی خلاص بشیم؟

[faezeh]

وابستگی به هر کسی در زندگی بد هست.ما میتونیم به دیگران محبت داشته باشیم اما در صورتی که به جا باشه مثلا محبت به خانواده یا به همسر.دوست هم در صورتی که دوست مناسبی باشه شایسته ی محبت ما هست.
اما وابستگی همیشه برای هر دو طرف مشکل سازه .
حالا چه کار کنیم که وابستگی هامون کم بشه:
1-دوستان زیادی داشته باشید و ارتباطاتتون رو گسترش بدهید.
2-سری ترین رازهاتون رو تنها به فردی که دوست دارید نگید یعنی یا به کسی نگید یا به چند نفر بگید.
3-هر از چند گاهی نقش مخالف رو در مورد کسی که افراطی دوستش دارید بازی کنید وخودتون رو مجبور کنید چند تا از ویژگی های منفی او و مشکلاتی رو که در رابطه ی شما وجود داره رو بنویسید.
4-ممکنه عاشق شده باشید و به این نتیجه رسیده اید که اشتباه کرده اید ,پس اراده تون رو باور داشته باشید و اون رابطه رو ترک کنید.درسته که سخته اما اگردرترک رابطه اراده داشته باشید حتما خدا کمکتون می کنه.
5-تمرکززدایی کنید. یعنی خودتون روبا چیزهای جایگزین و سالم مشغول کنید.مثلا ورزش کنید ,تفریح کنید ,به یه هنر بپردازیدو...
اگر مذهبی هستید این توصیه که می خوام بگم خیلی به دردتون می خوره:یه عشق متعالی داشته باشید و برای رسیدن و نزدیک شدن به اون برنامه ریزی کنید و هر روز برای خوشحال کردن اون عشق کاری انجام بدید .بهش متوسل بشید و باهاش درد دل کنید و ازش کمک بخواهید.این به کم کردن وابستگی های ما کمک می کنه.

[ani]

عزیزم عشق که سن و سال نمی شناسد و وابسته به بعد زمان و مکان و...نیست . عشق یک اتفاق است . قابل پیش بینی نیست و جلوی آن را هم نمی توانی بگیری .

اما آیا هر اتفاقی معنای عشق و عاشقی می دهد ؟!

دل خیلی وقتها می لرزد اما آیا به واقع هر لرزش دلی به معنای عاشقی است ؟!آیا می دانی خیلی وقتها دل از سر هوس هم می لرزد ؟!

نه عزیزم به نظرمن هر لرزش دلی عاشقی نیست و...

اگر به واقع عاشق بشوی در قید و بند وصل و و صال نمی شوی رها می شوی - رها می کنی و اگر به نعمت وصل رسیدی شکر نعمت می کنی و ....شاید ..... . ( این تجربه من است و کاملا نظر شخصی است به اندازه همه ی آدمهای روی کره ی زمین تعریف از عشق و عاشقی وجود دارد . چرا که تعریف و تجربه شخصی است .با در نظر گرفتن وجه اشتراکات و تفاوتهای موجود د رآنها )



قبل از اینکه به این فکر کنی که چطور از قید وابستگی رها شوی به این فکر کن که ریشه یابی کنی که چرا وابسته می شوی . همیشه باید از ریشه به مسائل پرداخت تا ریشه کن شوند .

به همین دلیل دو کتاب به تو معرفی می کنم تا هم نوع وابستگی ات مشخص شود و هم راهکارهای مقابله با آن را در کتابها دریافت کنی

کتاب وابستگی متقابل ( هم وابستگی )
نوشته ی : ملودی بیتی
ترجمه : نسرین سلامت
نشر : لیوسا



و کتاب وابستگی عاطفی ( ترک و بهبودی از عوارض آن )
نوشته ی ملودی بیتی
ترجمه : فرامرز مسیحی
نشر : شقایق


را مطالعه کن .

[Aseman1114]

به نظر من باید عاشق کسی شد که لیاقت داشته باشه و لایق عشق ورزیدن باشه هم عاشق شدن هم معشوق شدن لیاقت میخواد
رهایی از وابستگی هم ممکنه فقط تنها داروش گذر زمان است

[مدیرهمدردی]

با سلام
وابستگي به يك نوع عدم بلوغ و رشد اشاره داره كه نشان مي دهد ذائقه فرد هنوز گسترده نشده است.
مثلا نوزاد وابسته به شير مادر....
او بدون شير مادر مي ميرد بدون اينكه بتواند از ميان ميليونها خوراكي چيزي را جايگزين كنه.
براي تغيير ذائقه و رشد كم كم بايد مزه ساير خوراكي ها را نوزاد بچشه...

حالا ما هم وقتي به يك فرد خاص وابسته مي شويم. فكر مي كنيم در آسمون باز شده و فقط ايشون افتاده روي زمين و اون فقط نياز عاطفي و ... ما را جواب مي دهد.

اگر به قول faezeh تمركز زدايي كنيم. مي توانيم خيلي افراد، موقعيت ها، شرايط و لذتها و علاقمندي ها وكارها و ... را در كنار آن ببينيم و تعامل برقرار كنيم و به دلبستگي خود وسعت بدهيم و از يك وابستگي افرادطي پرهيز كنيم.
جنين فقط محكم به بند ناف مي چسبد چون تنها راه ارتزاق و زندگي اش هست. ولي وقت متولد شد،‌ بي نياز از بند ناف هست و هوا را خود استنشاق مي كند و زمينه استفاده از تغذيه هاي گوناگون به مرور فراهم مي شود.
سخت گيري و تعصب خامي هست
تا جنيني كار خون آشامي هست.
البته همواره قطع وابستگي كوچكتر ممكن است با ايجاد يك وابستگي جديد جايگزين شود. حداقل اين خاصيت را دارد كه متوجه بشوي وابسته شدن به درونت ربطي داره نه به مورد بيروني . چون اين موردهاي بيروني در طول زندگي مرتب تغيير مي يابد.