با سلام من 23 سال دارم حدود دو سال پیش با همسرم نامزد کردیم و یک سال هم زیر یک سقف با هم زندگی کردیم من در این یک سال سعی کردم چیزی برای ایشان کم نگذارم ولی ایشان خیلی عصبی بودند در خانه ی ما من زیاد حق اظهار نظر کردن نداشتم وخلاصه پس از کلی کش و قوس ما حدود یک ماه پیش از هم جدا شدیم اکنون دچار افسردگی شده ام هرجا میروم یاد خاطرات با او می افتم حتی یک بار هم خودکشی کردم که پدرم نجاتم داد الان حوصله هیچ کاری ندارم حتی با اینکه می دانم سرکار رفتن روحیه ام را عوض می کند اما از اجتماع گزیزان شدم نمی دانم چرا با اینکه این همه مرا آزار داد باز از جدایی با او ناراحتم اما می دانم که ادامه زندگی با او بی فایده بودو احساس می کنم جوانی ام رو به هدر رفتن است لطفا مرا راهنمایی کنید تا از این وضع نجات پیدا کنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)