به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 اردیبهشت 87 [ 08:24]
    تاریخ عضویت
    1386-11-16
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    4,269
    سطح
    41
    Points: 4,269, Level: 41
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    77

    تشکرشده 83 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array

    *تهدید دمدم به طلاق (به اندازه دنيا دلم گرفته )

    ----------------------
    سلام من امروز با سايت شما اشنا شدم دلم خيلي گرفته و احتياج دارم كه باهاتون درددل كنم 33 سالمه 6 ساله ازدواج كردم و يك دختر 4 ساله دارم مشكلم اينه كه هيچ وقت توي اين 6 سال احساس امنيت نكردم با هر مشكلي كه بين ما پيش مياد شوهرم منو تهديد به طلاق ميكنه تازه خونه خريديم از يك طرف تا دو روز پيش از بحثمون وسايل جديد براي خونه ميخريديم همه بعد از يك بحث كوچيك از محل كارش به من زنگ زد وگفت كه ديگه نميتونه با من زندگي كنه اين بار اولش نيست از اول زندگيمون همين طور بوده اين طور بگم كه هيچ وقت مطمئن نبودم كه تا يك هفته بعد زنش هستم يا نه بچه دار شدنمون هم يك اتفاق بود خيلي خسته شدم ديگه از اين احساس لعنتي معلق بودن بين طلاق و ادامه زندگي مي خوام ارامش داشته باشم از طرفي چون خودم بچه طلاقم از طلاق متنفرم و به خاطر مجبور نشدن به انجامش تا به حال به كتك خوردن و فحش شنيدن وانواع تحقير تن دادم ميترسم تمام سرزنشهايي كه به خاطر جدايي پدر مادرم از شوهرم شنيدم دخترم در اينده بشنوه و از طرفي ديگه تحمل ندارم اگر گفتن اين موضوع كه همه راه ها رو براي درست شدن زندگيم رفتم اغراق نباشه بايد بگم كه رفتم و نتيجهاي نگرفتم كمكم كنيد

  2. کاربر روبرو از پست مفید neda-ghazal تشکرکرده است .

    neda-ghazal (سه شنبه 15 فروردین 91)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 20 مهر 87 [ 10:04]
    تاریخ عضویت
    1386-11-01
    نوشته ها
    642
    امتیاز
    5,809
    سطح
    49
    Points: 5,809, Level: 49
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 141
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    470

    تشکرشده 496 در 278 پست

    Rep Power
    81
    Array

    RE: به اندازه دنيا دلم گرفته

    سلام و خوش امدي
    عزيزم بايد ببيني مشكل شوهرت چيه اخه نمي شه كه ادم همين جوري به خاطر يك مسئله يا جرو بحث اين حرفو بزنه شايدم در گذشته موقعي كه حواست نبوده حساسيت خودتو نسبت به اين قضيه نشون دادي يعني ممكنه همون دوران نامزدي يا ابتداي زندگي قبل از اينكه مشكل پيدا كني به شوهرت گفته باشي كه خيلي از اين حرف بدت مي ياد يا از موضوع طلاق مي ترسي به خاطر همين هم ايشون از شما نقطه ضعف گرفته و در دعواها اين جمله را تكرار مي كنه تا شما رو حساس و عصبي كنه اگه چنين است بايد خودتان را نسبت به اين قضيه بي خيال نشان دهيد و طوري وانمود كنيد كه از اين مورد واهمه ايي نداريد و حساس نشويد
    با ارزوي موفقيت
    امروز همان فردايي است كه ديروز نگرانش بوديم

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 اردیبهشت 88 [ 18:22]
    تاریخ عضویت
    1386-8-14
    نوشته ها
    194
    امتیاز
    6,224
    سطح
    51
    Points: 6,224, Level: 51
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 126
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    176

    تشکرشده 192 در 78 پست

    Rep Power
    36
    Array

    RE: به اندازه دنيا دلم گرفته

    با تشکر از دوست گرامی جناب هنرمند
    کاملا صحیح می فرمایند ؛؛ به نظر من هم شما در مقابل طلاق ضعف نشان داده اید . و این راهی برای تهدید شما شده است . با در نظر گرفتن اینکه شما هم فرزند طلاق هستید . این بهانه ی خوبی برای همسر شما شده . اما این دلیل نمی شود که همسر شما باعث رنجش شما شود . زمانی که دو زوج نسبت به هم محبت و عشق داشته باشند هیچ گاه فکر طلاق هم نخواهند کرد چه برسد به تکرار . پس شما باید ریشه یابی کنید . با عرض معذرت ببینید شخص سومی وارد زندگی شما نشده است .؟؟؟؟؟؟
    البته انشا الله مشکل شما در این تالار حل شود . اما بد نیست با یک مشاور در تماس باشید.

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,583 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: به اندازه دنيا دلم گرفته

    سلام بهاره جان !خانم خانما کم پیدایی!از دیدنت خوشحالم.
    سلام نادیا جونم:
    حرفهات برام اشناست چون دل منهم مثل دل توست.بیا یه کاری کنیم دلهامون رو به دریا وصل کنیم .موافقی؟
    نادیا !گفته بودم می خوام داستان زندگیمو برات بگم تا شاید باهات همدلی نه همدردی کرده باشم.بهت بگم توهم قفل دل گرفته تو باز کن و پرش بده !اندازه ی همه ی دنیا نه !اندازه ی همه ی اسمونها ،تا بی نهایت !.
    بروزیر درخت ارامش!برو زیر چتر حمایت خدا !
    خدا روی این کره ی خاکی فرشته های خوبی داره!به اونها اعتماد کن !.همراه شو!واجازه بده اون فرشته ها(انسانهای خوب خدا(تواین تالار کم نیستن))مجال بازیگری پیدا کنند و بالها شون رو باز کنندو راه رو نشونت بدن (خدا یه تبارک الله دیگه به خودش بگه )فقط باید اول بخواهی، خوب دقت کنی، تلاش کنی و از اونها یاد بگیری!
    من داستانم را برات می گم شاید سری بعد که تو همین تالار پست میزاری داستان زندگی تو یه جوردیگه برامون تعریف کنی.دیگه احساس ترس و ناامنی نکنی وداستان تسلطت رو به زندگیت برامون تعریف کنی.
    امیدوارم نگی :اخه مشکلم با بقیه فرق می کنه.نه عزیز!بستگی داره از چه زاویه وبا چه مهارتی به اون نگاه کنی.باورکن!
    حالا اگه حوصله داشتی خوب گوش کن!
    جونم برات بگه :اگه بخوام دلمو برات باز کنم و تو اون رو ببینی.می دونی چی می بینی؟؟؟
    یه سوپر مارکت می بینی که انواع و اقسام (خوشی ها و نا خوشی ها-موفقیت و شکست و ناکامی –امید و ناامیدی-سرافرازی و سر خوردگی-تشویق و سرزنش –خستگی وتلاش-شادی و غم-نور و تاریکی –سرزندگی و کلافگی)وجودداره.
    می بینی که همه جنساش جور ،جوره!!!!!
    از هرکدوم جفتش رو هم داره!:D
    یعنی :هم خوبی، هم بدی ،هم سر بالایی ،هم سر پایینی.
    یه روزهایی این سوپر مارکت دلم ،خیلی شلوغ و به هم ریخته و نا مرتب بود. گیج و سردر گم بودم به هردری می زدم.دست به سوی ابزارهای گوناگونی می بردم.........
    یه قفسه می چیدم ،نمی شد دوباه همه چیز به هم می ریخت همه ی سعیم و تلاشم را می کردم ولی یه دفعه ،خسته و ناامید و گیج و منگ به گوشه ای می خزیدم و دوسه روزی خودم رو حبس می کردم و تو تنهایی فرو می رفتم .وقتی به یاد خدا می افتادم دوباره بلند می شدم وشروع می کردم ولی دوباره.............واین همین طور ادامه داشت. تا یه روز خیلی ساده،چند تا کلوم با خدا گفتگو کردم.گفتگوم نه ادبی بود، نه فانتزی ،نه کلمات قلمبه !خیلی راحت وساده گفتم خداجون!می دونم ،سفره ی تو پر نعمت و رنگارنگه ولی من چیز زیادی از تو نمی خوام ،من یه تکه ارامش می خوام !اون رو به من می دی؟؟؟
    اون موقع ارزو کردم ::ای کاش!گوشهام کر نبود و منهم صدای خدا رو می شنیدم،که چی جوابم رو می ده.
    اخه!من باچشمانی پراز اشک والتماس از خدا می خواستم و می دونستم که خدا طاقت دیدن اشکهای منو نداره.
    درست همین موقع ها بود که یه فرشته به نام (دوست)اومد سراغم ویه نامه از طرف خدا انداخت تو دامنم .نامه رو که باز کردم ،ادرس یه محل بود.
    اون محل اسمش (همدردی)بود.
    اونجا کسی اینگار منتظر بود و می خواست کمکم کنه.اما من می ترسیدم!
    می ترسیدم کسی رو تو درونم راه بدم .می ترسیدم کسی از شلوغی و نا مرتبی سوپر مارکتم با خبر بشه!
    اما بالاخره این کار رو کردم یعنی اعتماد کردم و هراسم را کنار گذاشتم و دست کمک به سویش دراز کردم اما گفت باید خودت بچینی !تو بهتر از هر کس دیگه با محیط دلت اشنایی فرمول میدم ،خودت بچین!:
    خلاصه من شروع کردم به چیدن ،حالا چند تا فرشته اومده بودن توی سوپر مارکت دلم تا یه اشتباهی می کردم ،یه جوری متوجه ام می کردن.
    اره الان تا حدودی اون ارامش رو که می خواستم رو پیدا کردم .چون تقریبا قسمتی از قفسه هامو قشنگ و مرتب چیدم .حالاامیدوارم و مطمئن!و می خوام به همه ی سوپردلم سرو سامان بدم.دیگه احساس خستگی نمی کنم.چون همراه دارم ،چندتا فرشته که هم ،من اونا رو دوست دارم ،هم اونا، من رو دوست دارن واین برام کلی قشنگیه!
    حالا یه چیزی بهت بگم !هیچ وقت فراموش نکن!تو خیلی توانا و قدرتمندی !چون تونستی براظطراب و دلهره ات غلبه کنی ونترسی وگوشه ای از سوپر مارکت دلت رو اینجا باز کردی تو می تونی با کمک فرشته های این تالار و تلاش خودت(حتما همه نوشته ها رو به دقت مطالعه کن)دوباره قفسه های دلتو بچینی !خیلی مرتب و تمیز فقط قبلش باید با چند تا چیز خوب ،خودت رو تغذیه کنی!(ارامش –توکل-امید-روحیه –نشاط-صبر-محبت وعشق ودوستی).
    تو می تونی! ،چون خواستن ،توانستن است.
    فقط یه چیزی رو یادم رفت بگم .اون هم اینه :
    این رو بدون اگه بیشتردلها روباز کنی متوجه می شی ،که همه توی دلهاشون یه سوپر مارکت دارند،بستگی داره صاحب اون سوپر مارکت تا چه حد در مدیریت اون توانا باشه.
    برای هر روز از زندگیت لحظاتی شاد و توام با ارامش و موفقیت ارزو می کنم.
    خواهر تو ستاره

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 اردیبهشت 87 [ 08:24]
    تاریخ عضویت
    1386-11-16
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    4,269
    سطح
    41
    Points: 4,269, Level: 41
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    77

    تشکرشده 83 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: به اندازه دنيا دلم گرفته

    دوستان جديد عزيز و مهربونم سلام نمي تونم حسي رو كه از خوندن صحبتهاي شما بهم دست دهد رو توصيف كنم فقط اينو بگم كه بعد از مدتها احساس كردم كه تنها نيستم و كسايي هستن كه به درد دلم گوش كنن باور كنيد كه همين برام كافيه و يك دنيا برام ارزش داره اين جوري حس بهتري دارم و بهتر ميتونم در مورد زندگيم فكر كنم و تصميم بگيرم هر چند كه از حرفهاي صميمانتون استفاده هم كردم بخصوص ستاره جون از تو كه متن زيبات مثل يه ستاره پر نور اسمون تاريك دلم رو روشن كرد باز هم از همتون ممنونم راستي بهاره جون در جوابت بايد بگم كه متاسفانه توي زندگي ما هيچ عشق و محبتي وجود نداره كه حلال مشكلات باشه و ضمنا مطمئنم كه شخص سومي وجود نداره درجواب دوست هنرمندم هم بايد بگم بي تفاوت شدن در مورد اين موضوع واقعا برام مشكله

  7. #6
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,411
    امتیاز
    286,450
    سطح
    100
    Points: 286,450, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,556

    تشکرشده 37,047 در 6,993 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: به اندازه دنيا دلم گرفته

    سلام neda-ghazal
    به کلبه همدردی خوش آمدی
    وقتی یادداشتت رو خوندم می شد اشکهات و بغض هات رو هم از پشت این کلمات دید. چه قشنگ توصیف کرده بودی. عدم امنیت . و واقعا ناامنی در زندگی چیزی نیست که بشه به راحتی با اون کنار اومد.
    اما یادداشت قشنگ دوستان رو که دیدم، ضرورت ندیدم که اینجا روی حرف این بزرگواران حرف بزنم. اما به قول ستاره گفتم که من هم یک صدفی را توی دریا بندازم.

    همین طور که ستاره قشنگ و با قلم شیوا خود گفتند، همه کم و بیش با مسائل مختلفی سروکار دارند. اصلا زندگی یعنی حل مسئله، مسئله های آسون و سخت. مسئله هایی که خودمون حل می کنیم یا نیاز به کمک داریم. و حتما گاهی اوقات هم اضطراب پیدا می کنیم.
    اما چه کار کنیم؟
    ما آدمیم ، عشق می خواهیم ، امنیت می خواهیم و صد البته آرامش و رشد.
    وقتی که احساسمون التیام پیدا کرد.
    وقتی که هیجانهای منفی ما کاهش یافت.
    وقتی که نا آرامی خود را کنترل کردیم.
    وقتی امیدوار تر از گذشته شدیم.
    هر وقت انگیزه جدیدی در ما شکل گرفت.
    تازه اول کاره.... نه آخر کار
    اول چه کاری؟
    اول اینکه حالا از کجا شروع کنیم؟ چه کارهایی در جهت تغییر این اوضاع انجام بدهیم؟ نقاط ضعف و قوت ما کدام هست؟ چه کنیم تا کمتر احساساتمون آسیب ببیند.

    وقت اینه که دلمون که به اندازه یک دنیاست در قفسه سینه محدودش نکنیم که تنگه و دلمون تنگ بشه، دل باید به وسعت یک دنیا باشه، نه تنگ باشه...
    خب حالا چکار کنیم.
    اولین فاز دانش ، اطلاعات و آگاهی نسبت به مسئله و مشکلمونه...، honarmand و بهاره هم قشنگ اشاره کردند. باید بیشتر در مورد خودمون و همسرمون ، نقاط قوت و ضعفمون بدونیم.
    و به این باور برسیم که اگر راهکار گذشته خود را که مبتنی بر مقصر کردن همسر و ناراحتی خودمون بوده است را کنار نگذاریم و باز از همان راه برویم ، نتیجه جدیدی نخواهیم یافت.
    لذا کاغذ بردار
    یاد دداشت کن
    چه چیز را؟
    نقاط ضعفت را؟
    نقاط قوتت را؟
    کارهایی که می گویی کرده ای ( با ذکر زمان استمرار، چون زمان ادامه یک روش از خود آن روش مهمتر است. شاید بعضی روشها تا وقتی به جواب برسند، نیاز به چندین ماه یا چندین سال داشته باشند، پس نمی شه ظرف 1 ماه و دو ماه ، شوهری را تغییر داد که بیش از سی ساله عادت به اشتباهات خود داشته است)
    دیگه بنویس؟
    چه توانایی هایی در خود داری؟
    چه چیزهای قشنگی هنوز در اطراف خود می بینی؟
    چه دلخوشی هایی داری( تالار همدردی هم را در اینجا بنویس)
    چه علاقمندیهایی داری؟
    چه کسانی را دوست داری؟
    چه کسانی هنوز دوستت دارند؟
    با چه کسانی ارتباط داری؟
    شوهرت چه نقاط قوتی داره؟
    شوهرت چه نقاط ضعفی داره؟
    شوهرت چه انتظاراتی از بقیه داره؟ از تو و خانواده و ... چه انتظاراتی داره؟
    تو چه انتظاراتی از او داری
    چند تا مثال از آن چیزهایی که با هم تفاهم ندارید و بر سر آنها دعوا می کنید، بنویس.
    این اطلاعات دو خاصیت داره:
    1 - کمک به ما برای ادامه همدلی و همیاری
    2 - کمک به شما جهت نظم دادن به مسائلت ، و بدونی چه چیزهایی هنوز توی انباری دلت داری که می تونی از آنها استفاده کنی، یا باید آنها را دور بریزی.( آخه نیاز به اتاق روبی هست)
    بند دوم خیلی مهم هست....

  8. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 اردیبهشت 87 [ 08:24]
    تاریخ عضویت
    1386-11-16
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    4,269
    سطح
    41
    Points: 4,269, Level: 41
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    77

    تشکرشده 83 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: به اندازه دنيا دلم گرفته

    اقاي سنگ تراشان عزيز ديدن پيغامهاي پر از لطف دوستان يك طرف و ديدن پاسخ شما از طرف ديگه فقط خدا ميدونه كه چه حس خوبي بهم داد اين كه دوستاني پيدا كردم كه ميتونم سرم رو روي شونه هاي مهربونشون بذارم واين بغض 6 ساله رو خالي كنم خط اول پيامتون ارامش عجيبي بهم داد و اطمينانم رو به كلبه پر از مهرتون بيشتر كرد از كجا از پشت همين چند جمله اشكهاي منو ديديد؟ دلم گرم شد اينو واقعا ميگم اين كه كساني پيدا شدند كه دلتنگي واشكهاي منو ميبينندو حس مي كنند كه چقدر تنهام خيلي دلم ميخواد كه به سوالاتون سر فرصت جواب بدم ولي متاسفانه اين فرصت تا شنبه بعد از ظهر پيش نمياد ميشه تا پس فردا به من فرصت بديد واين تنها رو فراموش نكنيدبه لطف و همدلي همتون احتياج دارم

    دلم ميخواد اول از چيزهايي بگم كه تا به حال براي كسي نگفتم نميدونم چرا حس بچه بي پناهي رو دارم كه بعد از سالها پناهگاهي پيدا كرده و ميخواد از گريه ها و غصه هاش بگه قبل از اين كه مثل يه ادم بالغ وبزرگ در مورد مشكلاتم بگم دلم ميخواد مثل يه بچه گريه كنم و پاهام و زمين بكوبم خوههش ميكنم تحملم كنيدقبل از ازدواجم اونقدر عشق و احساس و توانايي در خودم ميديدم كه فكر ميكردم ميتونم هر مردي رو و با هر اخلاقي خوشبختترين كنم اما (اون) انگار از يه دنياي ديگست. تموم اين 6 سال براي ادامه زندگيم و بخاطر غزل با خودم و با دلم جنگيدم به خودم گفتم : اصلا مهم نيست كه هيچ وقت بهم نگفته دوست دارم اصلا مهم نيست كه تا به حال دستهام رو توي دستش نگرفته اصلا مهم نيست كه تا به حال برام هديه نخريده اصلا مهم نيست كه تا بهحال از من تشكر نكرده اصلامهم نيست كه تا به حال از من عذر خواهي نكرده اصلا مهم نيست كه منو كتك ميزنه اصلا مهم نيست كه تحقيرم ميكنه اصلا مهم نيست كه به خوانوادم توهين ميكنه اصلا مهم نيست كه به من تهمت ميزنه و اصلا مهم نيست كه .................. اين مهمه كه غزل پدري داره كه دوستش داره و ازش حمايت ميكنه اين مهمه كه در اينده مثل من به خاطر جدايي پدر و مادرش تحقير نميشه و اين مهمه كه تنها غزل عاشقانه زندگيم خوب زندگي كنه . ولي نميدونم چرا هر وقت به اين چيزهايي كه اصلا مهم نيست فكر ميكنم بغض گلوم رو ميگيره و چشام پر اشك ميشه اصلا مهم نيست![/color]

  9. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,583 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: به اندازه دنيا دلم گرفته

    ندا عزیز!
    اول یه عذر خواهی به خاطر تلفظ اشتباه اسم قشنگت!
    خواهر من هم این جور مواقع درست مثل تو این جوری می شم یعنی دوست دارم بچه بشم و پاهامو محکم بکوبم زمین.من هم قبل از ازدواج درست همون احساس تورو داشتم چون می خواستم بهترین همسر دنیا بشم!که نمره اش از بیست هم بیشتر باشه.ولی یه حرفت رو خیلی نفهمیدم چرا گفتی به خاطر فقط غزل
    اول بخاطر خدا ووجود خودت، بعد بخاطر وجود همسرت و بعد بخاطر وجود دسته گلت غزل(از طرف ما ببوسش!) و رسیدن به یه هدف متعالی وارامش و رشد این جهاد و پیروزی رو کسب کن فکر می کنم اگه با این دیدگاه تواین میدون بری موفق تری عزیز خواهر
    این طوری دیگه به منفی هاش خیلی متمرکز نمی شی وقتی سیم ارتباط رو به اون بالا بالا ها وصل کنی دیگه کوچکها رو نمی بینی وفتی سیم ارتباط تو و شوهرت مثبت باشه نه منفی حتما منفی ها هم مثبت می شه .من به تو قول میدم.شک نکن .
    شاید من بهتر از هرکس دیگه تورو درک کنم می دونم چی می گی ،چون داری از دل من حرف می زنی از همون سوپر مارکت شلوغ !
    ولی باور کن باید یه جوری به خودت ارامش بدی .پس خوب بشین و فکر کن اگه راه حل می خواهی اقای مدیر زحمتشو برات کشیده اجراش کن !فقط اول ارامش بعد صبر و حوصله وبعدهم زمان .همه چیز درست می شه فقط نترس !
    تا تو نخوای هیچ اتفاقی نمی افته .
    این مایم که اجازه می دیدم دیگران باهامون چنین رفتاری رو بکنن با ترسهامون با تسلیم شدنهامون با اظهار ضعفمون .پس قوی باش!
    اون چیزهاو کارهایی که گفتی برات انجام نمی ده ومهم نیستند خیلی هم مهمه و وظیفه ی اون اقاست اما حال که غافله و تو هم حتما دوستش داری حالا دیگه مهم نیست .تو تونی یه چیزهایی مثل ورزش و تفریح و دوستان و خصوصا تالار همدردی را جایگزینش کنی اما هرگز از شوهرت غفلت نکنی!بعد همه چیز رو بسپاری به خدا و برای باز سازی رابطه ات تلاش کنی که حتما موفق هم می شی .
    درمورد تهدید طلاق ایشون هم من نظرم اینه که خنثی رفتار کنی :
    یه مثالی برات از یه خانم می زنم :
    خانمی شوهرش دائما تهدیدش می کرد که من تورو بالاخره تنها می گذارم و می رم می رم کشور خارج و فقط خرجی تورو می دم راستش خانم ناراحت می شدو حق هم داشت ولی خیلی زرنگ بود یه روز به شوهرش خیلی قاطع گفت ببین من فکر می کنم اگه تو همین طور به نق زدنهات ادامه بدی سه تا اتفاق مهم توی زندگی من بیفته اول اینکه می ری خارج کشور دوم اینکه منو طلاق می دی سوم اینکه با این حرص و جوشهایی که به خودتو من میدی سکته می کنی (البته اقا این جمله را خیلی تکرار می کرد که من به زودی می میرم از دست تو وبی خودی بهانه می گرفت)بعد مثل این که خانم اب پاکی رادست اقا ریخته باشه بهاین قضیه فیصله داد .یعنی خانم به جای ترس شجاعانه اعلام کرد که من اماده ام تو برای هر اتفاقی ولی تورا دوست درام و به نقل اون خانم دیگه همون شد و تمام .

    بنا نیست اتفاقی که برای پدر ومادرت افتاده برای تو هم بیفته .این تویی که زندگی تو مدیریت می کنی وبهاون سمت سوق میدی پس باذهنی مثبت وتصور زندگی شیرین و با امید وصبر ومحبت و دوستی به زندگیت ادامه بده توباید ترسهاتو کنار بگذاری و دنبال راه حلها بری تو می تونی
    می گم یه جورهای ما باهم شبیه هستیم
    اخه اقای سنگ تراشان زحمت کشیدن و تو قسمت موسیقی وارامش موسیقی «باور نکن نهایت را»گذاشتن اما من باورم نمی شد اما تو یه قدم از من جلوتری چون به راحتی قبول کردی که توتنها نیستی پس از من موفق تری .من یقین دارم تو به ارامش میرسی چون این حق مسلم توست .ماهم دعات می کنیم
    امیدوارم شجاع مطمئن صبور امیدوار و پر تلاش به راهت ادامه بدی و موفق وشاد باشی



    باور نکن تنهایی ات را
    باور نكن تنهايي ات را
    من در تو پنهانم،تو در من

    از من به من نزديكتر تو
    از تو به تو نزديكتر من

    باور نکن تنهایی ات را
    تا یک دل و یک درد داریم

    تا در عبور از کوچة عشق
    بر دوش هم سر می گذاریم

    دل تاب تنهایی ندارد
    باور نکن تنهایی ات را
    هر جای این دنیا که باشی
    من با توام تنهای تنها

    من با توام هر جا که هستی
    حتی اگر با هم نباشیم
    حتی اگر یک لحظه،یک روز
    با هم در این عالم نباشیم

    این خانه را بگذار و بگذر
    با من بیا تا کعبة دل
    با ور نکن تنهایی ات را
    من با توام منزل به منزله،یک روز
    با هم در این عالم نباشیم

    این خانه را بگذار و بگذر
    با من بیا تا کعبة دل
    با ور نکن تنهایی ات را
    من با توام منزل به منزل
    ------------------------

  10. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 فروردین 90 [ 16:16]
    تاریخ عضویت
    1386-11-16
    نوشته ها
    385
    امتیاز
    5,034
    سطح
    45
    Points: 5,034, Level: 45
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 116
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    442

    تشکرشده 467 در 211 پست

    Rep Power
    55
    Array

    RE: به اندازه دنيا دلم گرفته

    ندا جان
    زندگی سختی و بلندی بسیاری داره مهم اینه که تو چطور با مسائل اطرافت برخورد کنی برای زندگی بهتر همیشه باید تلاش کرد تا موفق بشی تو میتونی با سیاست خاص خودت زندگی رو اون طوری که می خوای بسازی و این رو بدون که در اوج تنهاییهات خدا با توئه و این خیلی مهمه سعی کن خودت خودت زندگیتو تغییر بدی تا به موفقیت برسی برات آرزوی خوشبختی می کنم عزیزم

  11. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 دی 87 [ 01:21]
    تاریخ عضویت
    1386-10-12
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    4,072
    سطح
    40
    Points: 4,072, Level: 40
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 41 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: به اندازه دنيا دلم گرفته

    سلام دوست عزیز
    به نظر من تنها چیزی که به شما کمک میکنه اینه که اعتماد به نفستون رو تقویت کنید و اول از همه خودتون رو قانع کنید که صلاحیت زندگی مشترک رو دارید در این صورت می تونید این احساس رو به ایشون هم منتقل کنید اون چیزی که رفتار ایشون رو تقویت می کنه فقط احساس ضعف شماست چون این احساس اگر بیان هم نشه توی رفتار آدما به هم منتقل میشه
    راستی این عبارات رو هم از وبلاگ یکی از دوستان برات هدیه آوردم:
    زیباییهای مخصوص برای همسرت داشته باش
    - اگر میخواهی اولویت همسرت باشی امور خانوادگی را در اولویت قرار بده
    - بهترین لباس و عطر و آرایشت را مخصوص شوهرت قرار بده
    - همیشه و در هر جا اولین نفر خودت به پیشوازش برو و بدرقه اش کن (حتی زودتر از بچه ها)
    - آنچنان باش که از دوری تو دلتنگ شود

  12. کاربر روبرو از پست مفید shadi تشکرکرده است .

    morteza2487 (سه شنبه 15 اردیبهشت 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.