به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 23
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مرداد 90 [ 04:52]
    تاریخ عضویت
    1389-7-02
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    1,942
    سطح
    26
    Points: 1,942, Level: 26
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دیگه به نامزدم اعتماد ندارم می خواهم ازش جدا شم

    پس فردا یکشنبه برا دادخواست طلاق قراره بریم دادگاه خانواده و من دارم فکر می کنم که چه طور سرانجام انتخاب من به اینجا رسید. 34 سالمه 2 سال با نامزدم دوست بودم و 13 ماهه که عقد کردیم. ایشون 6 سال از من بزرگترند.
    در کار و تحصیل دختر موفقی بوده و هستم و در حوزه ارتباط با فامیل و دوستان و همکارها تا حدودی در روابط اجتماعی هم موفقم. 3 سال پیش که با نامزدم آشنا شدم از نظر فکری ایشون رو به خودم نزدیک دیدم و در زمانیکه تقریبا همیشه اکثر خواستگارهام یا متعصب بودند و یا بی دین تنها موردی بود که داعیه روشنفکر مذهبی بودن داشت و به همین دلیل جذبش شدم و بالاخره با هم قرار ازدواج رو گذاشتیم. دلیل طولانی شدن ارتباط ما یکی فوت پدرم بود و دلیل اصلی، وسواس زیاد نامزدم در انتخاب همسر بود اینو الان می فهمم و اون موقع فکر می کردم ایده آل گراست! متاسفانه بعد از عقد متوجه شدم که ایشون عملا شباهتی به حرفهایی که میزدند ندارند مثلا قبل از عقد می گفت مرتب نماز می خواند و گاهی که نماز صبحش قضا می شود پیش خودش شرمنده است ولی من حتی یکبار ندیدم که نماز بخواند! از همان اوایل عقدمان این موضوع همچون پتکی بر سرم فرو آمد و احساس کردم که فریب خوردم. هرگز باور نمی کردم که کسی به این آسونی در مورد چارچوبهای اعتقادیش دروغ بگه ! خودش میگه واقعا نماز خونه ولی الان از عادت خارج شده! البته مادرش حالا میگه که پسرش نمازخون نیست! به هر حال ما رو حرف هم حساب کرده بودیم و بر مبنای اون تصمیم گرفته بودیم ولی حالا حرف و عمل خیلی متفاوت بود. مساله دیگر که اعتمادمو کم رنگ کرده عدم احترام اون به توافق های پیش از عقده! ایشون توافق کرده بود که در پوششم منو آزاد بزاره و به اصطلاح گیر نده ولی امان از رفتارش! تا یه مدت گیر میداد چرا مثلا کفش قرمز نمی پوشی یا جلوی فلان فامیلمون اگه روسری سر کنی من خجالت می کشم و کسر شانم میشه و از این حرفها که البته من زیر بار حرف زور نمیرم و گفتم که تو هنوز در مرحله پذیرش من موندی و یک بار دیگه از این حرفهایی که با توافقاتمون نمی خونه بزنی نشان عدم تعهد تو هست و محال ممکنه که من به زندگی با کسی که در مرحله پذیرش من مونده ادامه بدم. دیگه دراین مورد حرفی نزد و در عروسی یکی از فامیلهاشون که اتفاقا همه خانمها و حتی عروس خانم هم محجب بودند برا گرفتن عکس یادگاری با عروس، چند بار روسری از سرم برداشت. من این رفتارهای ایشون رو دور از شان خودم میدونم و تکرار آن را که با توافقمون نمی خونه منو به این باور رسونده که دیگه نمی تونم رو حرفش حساب کنم. این رو هم بگم که من از هر نظر از اون برترم و این چیزی بود که همگان به اون اعتراف دارن. اون منو همسر ایده آل خودش می دونست و به غیر از موارد اختلافمون من همیشه بر عکس اون به خواسته های ریز و درشت اون گوش دادم ولی اون در عمل به هیچ خواسته من توجه نداره و متاسفانه خصایص آزاردهنده بسیار داره که 4 تا از مشکل سازترینش اینه:
    اولی وسواس : که باعث شده به همه چی گیر بده مثلا میگه قرینه نمی خندی! چرا این عدس پلو اینجوریه! چرا این خواهرت اینجوری فکر می کنه! چرا اون فامیلتون اون جوریه! اول باید پلکاتو عمل کنیم بعد بینی !...
    دومی عدم انعطاف و یکدندگی: در تمام موارد اختلاف سرسختانه بر سر موضع خود می ایستد و ذره ای انعطاف از خودش نشون نمی ده و جالب این جاست که هر موضوعی را به بحث و چالش و روی اعصاب می کشد و اوقات تلخی پیش می آره.
    سومی خود شیفتگی، خود برتر بینی و خود محوری: فقط خواسته های خودش و حرفهای خودش رو می بینه و برای من هیچ حقی قائل نیست و تا به حال کاری هم برای من نکرده. در زندگی مشترک 2 طرف باید به هم نزدیک شن و من در این مورد تلاشمو کردم ولی نامزدم همیشه میگه که فرهنگشون برتره و اون نمی تونه پس رفت کنه بلکه من باید با سرعت بهش نزدیک بشم که این پیشرفت محسوب میشه و من درشگفتم که چه طور کسی که می تونه دروغ بگه و زیر قولش بزنه دم از فرهنگ میزنه. هیچ وقت شرایط منو در نظر نمی گیره مثلا برای مسافرت 35 روزه به ترکیه و دیدن خواهرو برادرش منو در شرایط سختی قرار داد که باعث شد کارم رو از دست بدم ولی حاضر نشد زمان مسافرت رو به بعد از فشار کاری بندازه یا طول مدتشو کمتر کنه.
    چهارم بد قولی: یکی از توافق های قبل از عقدمون برگزاری عروسی است که ایشون در طول یکسال گذشته به بهانه های بسیار اونو به تعویق انداخته است و اونو به صورت یک کابوس برای منو خانواده ام در اوورده. باور کنید که بیش از 10 بار کابوس عروسیم رو دیدم. چه بسیار تالار دیدیم چه بسیار آهنگ برگزیده انتخاب کردم هی CD کردم چون میگفت واسه چی پول خواننده بدیم. صد بار لباس عروس پسندیدم و چون هر دفعه تاریخ عروسیمونو تغییر میداد لباس رزرو دیگری میشد. چه قدر سایتهای لباس عروس دیدم که خواهرش از آمریکا بفرسته. چه قدر به فامیلها گفت عروسی آذره، اردیبهشته، تیره، بعد از ماه رمضانه و حالا میگه عروسی نمی گیرم. تازه چقدر پارسال گیر داد که پول شام عروسی فامیلهاتو خودت بده، بچه ها نباشند و ... و من به مادرش اون موقع گفتم که پسرت زیر حرفش داره می زنه گفت نه شما توافق کردین که عروسی بگیرین و در مورد کیفیتش الان دارین صحبت می کنین نگفته که عروسی نمی گیرم! و حالا بعد از یکسال آقا احترام حرف مادرش رو هم نگه نداشت و به طور کامل زیر حرفش زد و گفت من عروسی نمی گیرم چرا 7 تومن پوله یک شبه به آتیش بکشم ولی تو اگه اصرار داری عروسی بگیر من به عنوان داماد می آ یم می ایستم. به این ترتیب ثابت کرد که هم خسیسه (وضع مالیش بد نیست ولی همیشه چرتکه می اندازه و حتی بارها کادوهاشو به من و کادو های من به اونو شمرده و از همه کادوهایی که بهش دادم فراوان ایراد گرفته) و هم خودش برا حرفش ارزشی قائل نیست.
    حالا دیگه بهش اعتماد ندارم دیگه نه حرفاشو باور میکنم و نه میتونم روش حساب کنم از طرفی 2 ماهه که ندیدمش و بهش فرصت دادم که برای جلب اعتماد من تلاش کنه و به همه حرفایی که زده عمل کنه ولی اون هیچ قدم مثبتی برنداشته حتی به خاطر بد قولیش عذر خواهی نکرد و میگه که اون آدم قابل اعتمادیه و این مشکل منه که دیگه بهش اعتماد ندارم. میگه منو دوست داره و بدون عروسی برم باهاش زندگی کنم ولی اگه نمی تونم بهش اعتماد کنم حاضره توافقی جدا شیم. من مهریه ندارم و طبق توافقمون ایشون به من وکالت طلاق خلعی داده و اون تنهاحقیه که برام قائل شده.
    و این در حالیست که من برای ادامه تحصیل 3 ماه دیگه می رم آمریکا و هر وقت به زندگی با نامزدم در آمریکا فکر می کنم اضطراب و نگرانی وجودم رو پر می کنه آخه چطور می تونم با کسی زندگی کنم وقتی نمی تونم روش حساب کنم. آیا به فکر کسی می رسه که چه طور میشه در طول 2-3 ماه، اعتماد از دست رفته 1-3 ساله رو برگروند که بهش به عنوان اتمام حجت قبل از طلاق پیشنهاد کنم؟
    فکر من به هیچ جا قد نمیده لطفا کمک کنید.

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array

    RE: دیگه به نامزدم اعتماد ندارم می خواهم ازش جدا شم

    از واژه ها به جا استفاده کنیم.

    نامزد = کسی که داریم در موردش مراحل شناخت رو طی می کنیم تا تصمیم به ازدواج بگیریم.

    همسر = کسی که باهاش عقد کردیم و الآن زن و شوهر هستیم.

  3. 3 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (جمعه 02 مهر 89)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 13 بهمن 90 [ 01:46]
    تاریخ عضویت
    1388-12-03
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    2,945
    سطح
    33
    Points: 2,945, Level: 33
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 105
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    357

    تشکرشده 353 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: دیگه به نامزدم اعتماد ندارم می خواهم ازش جدا شم

    سلام دوست عزیز
    می دونم که شرایط بسیار برایت سخت شده است و خسته شده ای و به همین خاطر همه چیز را منفی می بینی امازندگی مشترک یعنی ایجاد تعادل یعنی اینکه هم شما و هم طرف مقابلتان باید عقاید و معیارهایتان را متناسب با طرف مقابل تعدیل کنید.
    من مطمئنم که برای بسیاری از حرف های من دلایل خاص خودت را داری و خوشحال میشم که باز بیشتر توضیح بدهی اما روی صحبت من به خودت و رفتارها و عقاید خودت است چون 50% این زندگی شما هستی.
    ببین دوست عزیزم بین دو نفری که نامزد هستند و دو نفری که عقد کردند تفاوت زیادی وجود دارد.شما وقتی عقد هستید جدا بشوید یک زن مطلقه می شوی و باید آمادگی رویارویی با مشکلات یک زن مطلقه را داشته باشی.
    پس عجله نکن.
    چندتا ایراد از همسرت گفتی که من مطمئنم چون در وسط دعوا هستید متوجه نشدی که خودت هم داری عین اون برخورد می کنی(دوست عزیزم حرف های خودت را می آورم)
    دومی عدم انعطاف و یکدندگی: در تمام موارد اختلاف سرسختانه بر سر موضع خود می ایستد و ذره ای انعطاف از خودش نشون نمی ده و جالب این جاست که هر موضوعی را به بحث و چالش و روی اعصاب می کشد و اوقات تلخی پیش می آره:دروغ گفتن ایشان اشتباه بود ولی اشتباه دیگر این است که شما در برابر اعتقادات همسرتان اصلا انعطافی از خودتان نشان نمی دهید.شما دین خودتان را داشته باشید و نماز بخونید و بگذارید که همسرتان خودش انتخاب کند که بخواند یا نخواند با توجه به حرف هایتان بارها این بحث را مطرح کرده اید که همین کار باعث میشه که همش با هم دعوا داشته باشید
    زن و شوهر در برابر نحوه ی پوشش یکدیگر همیشه نظر می دهند و باید در برخی موارد منعطف باشید و با آرامش و بحث و صحبت به یک اعتدالی برسید.
    سومی خود شیفتگی، خود برتر بینی و خود محوری: دوست عزیزم جمله ی خودت را بخوان:این رو هم بگم که من از هر نظر از اون برترم و این چیزی بود که همگان به اون اعتراف دارن.

    مسئله ی عروسیتون به نظر من بیشتر به لج و لجبازی افتاده وگرنه اگر با ملایمت با همسرت صحبت کنی و درد و دل کنی و حتی اگر انعطاف نشان بدی و عروسی کم خرج تری بخواهی بعید می دونم همسرت قبول نکنه.
    این برداشت های من بود ممکنه اگر توضیحات تکمیلی بدهی بهتر بتوانم قضاوت کنم
    موفق باشی

  5. 4 کاربر از پست مفید mahsa_mhmh تشکرکرده اند .

    mahsa_mhmh (شنبه 01 آبان 89)

  6. #4
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: دیگه به نامزدم اعتماد ندارم می خواهم ازش جدا شم

    با توجه به اونچه بیان داشتید ، و با نظر به این که در دوران عقد بسر می برید . حتماً نیازه با یک مشاور بالینی مشورت داشته باشید و از وضعیت همسرت بیشتر آگاه شوید ، نیازه که مشاوره را هر دو بروید و در نهایت با آنچه از نظر روانشناس دستگیرتون شد ، تصمیم بگیرید به ادامه زندگی یا کات اون .

    تأکید می کنم با این تردیدها و عدم اعتماد اصلاً وارد زندگی نشوید و با مراجعه به مشاور یا به اطمینان می رسید یا تردید ها و عدم اعتمادتون تایید میشه در این صورت با خیال راحت تصمیم قطعی را خواهید گرفت .


    موفق باشید

  7. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (یکشنبه 04 مهر 89)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مرداد 90 [ 04:52]
    تاریخ عضویت
    1389-7-02
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    1,942
    سطح
    26
    Points: 1,942, Level: 26
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دیگه به نامزدم اعتماد ندارم می خواهم ازش جدا شم

    سلام مهسا جان
    از توضیحاتت ممنونم.
    در مورد عروسی به خودش واگذار کردم و گفتم فقط برپاییش برام مهمه و اینکه تو به قولت عمل کرده باشی. ولی مساله اینجاست که خودش به دلیل وسواسش به هر چیزی راضی نمیشه و اونقدر سختش میکنه که هوش از سر آدم می پره. یکسال در این مورد ملایمت نشان دادم و هر چه گفت پذیرفتم ولی نتیجه همان بود که قبلا نوشتم.
    در مورد عقاید مذهبی هم برام خیلی مهم بود مخصوصا برای تربیت بچه های آیندمون و بارها قبل از عقد اهمیت این موضوع را بهش گفته بودم.
    در مورد تعادل با شما موافقم و خودم بر این اعتقادم و برای نزدیک شدن به او تلاشهای زیادی کردم ولی هر وقت ازش خواستم یک قدم ور همیشه همنون جمله تکراریشو میگه که فرهنگشون برتره و اون نمی تونه پس رفت کنه بلکه من باید با سرعت بهش نزدیک بشم که این پیشرفت محسوب میشه!
    بازم ازت ممنونم و منتظر نظرات و راهکارهای شما دوست عزیز و سایر دوستان هستم.
    شاد باشید



  9. کاربر روبرو از پست مفید Yaase Sepid تشکرکرده است .

    Yaase Sepid (جمعه 09 مهر 89)

  10. #6
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: دیگه به نامزدم اعتماد ندارم می خواهم ازش جدا شم

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
    با توجه به اونچه بیان داشتید ، و با نظر به این که در دوران عقد بسر می برید . حتماً نیازه با یک مشاور بالینی مشورت داشته باشید و از وضعیت همسرت بیشتر آگاه شوید ، نیازه که مشاوره را هر دو بروید و در نهایت با آنچه از نظر روانشناس دستگیرتون شد ، تصمیم بگیرید به ادامه زندگی یا کات اون .

    تأکید می کنم با این تردیدها و عدم اعتماد اصلاً وارد زندگی نشوید و با مراجعه به مشاور یا به اطمینان می رسید یا تردید ها و عدم اعتمادتون تایید میشه در این صورت با خیال راحت تصمیم قطعی را خواهید گرفت .


    موفق باشید

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 13 بهمن 90 [ 01:46]
    تاریخ عضویت
    1388-12-03
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    2,945
    سطح
    33
    Points: 2,945, Level: 33
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 105
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    357

    تشکرشده 353 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: دیگه به نامزدم اعتماد ندارم می خواهم ازش جدا شم

    سلام یاس سپید عزیز
    ببین فرشته مهربان که نظرش کارشناسی است گفته حتما هردوتو برین مشاوره
    پس تمام فشار و تمرکزتو بذار که با هم برین مشاوره تا بتونی بهتر تصمیم بگیری،نظر همسرت در مورد مشاوره چیه؟

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مرداد 90 [ 04:52]
    تاریخ عضویت
    1389-7-02
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    1,942
    سطح
    26
    Points: 1,942, Level: 26
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دیگه به نامزدم اعتماد ندارم می خواهم ازش جدا شم

    سلام فرشته مهربون و مهسا جان

    از هر دوتون متشکرم

    همسرم میگه برای اینکه من تصمیم درستری بگیرم در مشاوره شرکت می کنه ولی خودش به مشاوره اعتقادی نداره و خودشو بهترین مشاور میدونه.

    نیاز به یه مشاور ورزیده دارم لطفا اگه میشناسید معرفی کنید.

    بیصبرانه منتظره کمک و همفکری دوستان هستم.

  13. کاربر روبرو از پست مفید Yaase Sepid تشکرکرده است .

    Yaase Sepid (دوشنبه 05 مهر 89)

  14. #9
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,130
    سطح
    100
    Points: 287,130, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,080 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: دیگه به نامزدم اعتماد ندارم می خواهم ازش جدا شم

    با سلام
    ورود شما را به تالار همدردی خوش آمد می گویم.
    گر تهران هستی میتونی به این مراکز مراجعه فرمایید.

    *مرکز مشاوره پویا
    تهران خيابان انقلاب، ابتداي خيابان وصال شيرازي، جنب بيمارستان البرز، پلاك 23
    تلفن 66963946 ، نمابر 66963947


    * مرکز مشاوره توحید
    تهران خیابان نصرت شرقی - روبروی دانشکده پرستاری شماره تلفن66938833
    *مرکز مشاوره راه بهتر
    چهارراه پاسداران خیابان دولت خیابان شهید کلاهدوز- خیابان شهید یارمحمــــــدی بن بست بهار تلفن 22541434

    این مراکز متخصصین برجسته ای در مورد مشاوره خانواده دارند به خصوص مرکز مشاوره پویا.
    در ضمن بنده خانم دکتر اسماعیلی که از اساتید برجسته دانشکده هستند و از نظر سابقه و تخصص بسیار حاذق هستند و در مراکز فوق فعالیت می کنند ، به شما معرفی می کنم.

  15. 5 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (جمعه 09 مهر 89)

  16. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 آبان 92 [ 20:45]
    تاریخ عضویت
    1389-5-11
    نوشته ها
    232
    امتیاز
    3,474
    سطح
    36
    Points: 3,474, Level: 36
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    346

    تشکرشده 346 در 157 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دیگه به نامزدم اعتماد ندارم می خواهم ازش جدا شم

    سلام یاس عزیز
    کاش قبل از اینکه موضوع طلاقو پیش می کشیدی پیش مشاور می رفتی ولی خوب در هرصورت امیدوارم تصمیم درستی بگیرید فقط من موندم چرامدت زیادی طول کشیده تا ایشون رو اون طوری که هست بشناسین.

  17. کاربر روبرو از پست مفید ثمین1360 تشکرکرده است .

    ثمین1360 (جمعه 09 مهر 89)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بی اعتمادی به شوهر
    توسط sayeh_m در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: سه شنبه 30 آبان 91, 11:47
  2. چه طور دوباره اعتماد کنم؟
    توسط a.a در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 آبان 91, 14:43
  3. چگونه به همسرتان اعتماد کنید
    توسط eghlima در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 31 تیر 91, 13:58
  4. بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
    توسط parse در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 مهر 89, 19:16

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.