اختلاف با همسر و عدم انعطاف پذیری

[tina_6226]

salam khaste nabashid
man 1 sal hast ke ezdevaj kardam toyeaghd be esrare shoharam hamele shodam az shoghlam khanevadam va hameye motealeghatam door shodam va tamame zendegiye man shod shoharam v zende giye yeknavakhti peyda kardam shoharam khyli tond mazaj hast va bekhatere shoghlesh hata mah asla ham naraftim v vaghean az in sharayet khaste shodam vaghtiam bahash sohbat mikonam ke ehtiaj betanavo v tafrih daram mige hamini ke hast v man vaghean az in vaz khaste shodam mige mehretam naghd amadas vaghtiam davamon mishe vasayelesho jam mikone mire khone madaresh v manam chon nemikham khanevadam hers bedam ham tanha ba 2khtaram to khone mimonaM KAram shode gerye v vaghesan afsorde shodam na kari na tafrihi hich rohiye baraye bozorg kardane 2khtaram nadara, m be nazare shoma chi kar konam khahesh mikonam komakam konid mikham khodamo bokosham ta rahat besham.

[ایوب]

[align=justify]سلام دوست عزیزم،
ورودت رو به جمع همدردی تبریک می گم،
فقط یه نکته، لطفاً فارسی تایپ کنین، من متن شما رو به فارسی بر گردوندم:

سلام خسته نباشید
من ۱ سال هست که ازدواج کردم تویه عقد به اصرار شوهرم حامله شدم از شغلم خانوادم و همهٔ متعلقام دور شدم و تمام زندگی‌ من شد شوهرم و زندگی یکنواختی پیدا کردم شوهرم خیلی تند مزاج هست و بخاطر شغلش حتی ماه عسل هم نرفتیم و واقعا از این شرایط خسته شدم وقتیم باهاش صحبت می‌کنم که احتیاج به تنوع و تفریح دارم میگه همینی که هست و من واقعا از این وضع خسته شدم میگه مهرتم نقد آماده وقتیم دعوامون می‌شه وسایلشو جم می‌کنه میره خونه مادرش و منم چون نمی‌خوام خانوادمو حرص بدم تنها با دخترم تو خونه میمونم کارم شده گریه و واقعاً افسرده شدم نه کاری نه تفریحی هیچ روحیه برای بزرگ کردن دخترم ندارم به نظر شما چی‌ کار کنم خواهش می‌کنم کمکم کنید می‌خوام خودمو بکشم تا راحت بشم[/align]

[*nadia*]

مشکل در همینه که تمام زندگی شما شده همسرتون!

ازدواج قرار نیست برای ما شادی و خوشحالی و تنوع بیاره ، این شما هستید که تنوع رو ایجاد می کنید ،
تفریح به وجود میارید و ...
درسته، برای هر زنی سخته که شیرین ترین لحظاتی که میتونه در ابتدای ازدواج داشته
باشه رو از دست بده ولی زندگی که تموم نشده ، شرایط فعلی شما در حال حاضر این هست ،
ببینید با این اوضاع فعلی چه کار مثبتی می تونید انجام بدید و زندگی خودتون رو شاد و متحول کنید؟!

اگر همسرتون تند مزاجن لازمه روش های برقراری ارتباط با این افراد رو یاد
بگیرید ، شاید لازم باشه مشاوره بگیرن. در ضمن ، به رفتارهای خودتون هم نگاهی بندازین،
شاید حرف یا رفتاری موجب از کوره در رفتن ایشون می شه ؟!

[reihaneh]

اول از همه باید روحیه خودتون رو شاد کنید و خودتون رو قوی کنید تا بتونید مشکل با همسرتون رو حل کنید.

هر کسی خودش مسیول شاد بودن خودشه. نباید منتظر بود تا کسی شادی رو براتون بیاره.

اهل گردش و تفریح با دخترت هستی؟؟
اهل کلاس رفتن و یا حتی پیدا کردن یه شغل برای خودت هستی؟؟
ورزش چی؟ می تونی یه کلاس ورزشی بری؟؟

در مورد این سوالات جواب با اطلاعات کافی بده تا قدم های بعدی رو بفهمیم.

درضمن. یاد بگیر از زندگی لذت ببرید. در هر لحظه و در هر مکانی و در هر شرایطی می شه آدم لذت ببره اگر درست به دنیا نگاه کنیم.

[فرشته مهربان]

سلام tina_6226 جان

چقدر خوشحالیم که شما هم عضوی از خانواده همدردی شدی

خوش آمدی

نگران نباش عزیزم

شما نشون دادی که زن مقاومی هستی و پر توان ، با این ویژگی حیف نیست اجازه بدی که یأس و ناامیدی بیاد سراغت .

تازه یه دختر گل و شیرین داری که می تونه با لبخندهاش دنیا رو برات شیرین کنه .

عزیزم ازت یه نقاضا دارم ، امیدوارم اجابت کنی تا بیشتر با هم صحبت کنیم اونم اینه که می خوام یه لیست از داشته هات در خودت و زندگیت که به خاطر اونها خوشحالی و راضی تهیه کنی و اینجا برام بنویسی .

متنظرم فعلاً این اولین کار رو انجام بدی تا بعد حرفهای بعدی را با هم بزنیم .

فعلاً به خودت آرامش بده و همانطور که تا حالا صبور بودی صبر پیشه کن .

باز هم باهات حرف خواهم داشت .


موفق باشی عزیزم


.

[baby]

تینای عزیز
به تالار همدردی خوش اومدی

خیلی تلگرافی و مختصر به مشکلت اشاره کردی.
شما چند سالتونه ؟ چند ساله که ازدواج کردید؟ دخترتون چند ساله س؟ یه کمی از خودت و شرائط اجتماعی و خانوادتون بگو

، مطمئن باش در اینجا دوستان و مشاورین همدردی با دلسوزی و همفکری پیشنهادات خوبی رو برا بهبود روابطت با همسر و شیوه های جدید زندگی که توام با احساس آرامش و لذت باشه خواهند داد.

همین که جستجو کردی و محلی رو برا طرح مشکلتون پیدا کردی نشون میده که خواهان تغییر در شیوه زندگی و بهبود اون دارید از این بابت بهتون تبریک میگم و امیدوارم با همراهی خودتون و کمک دوستان هر چه زودتر مشکلتون حل بشه.

اینم امضا پر محتوای دوست قدیمیمون :
به یاد داشته باش زمانی که فکر می کنی همه چیز را از دست داده ای هنوزخدا را داری (fafa 1360)

[مدیرهمدردی]

سلام tina_6226 گرامي
من هم در كنار ساير اعضاء از اينكه شما را در بين خودمون مي بينم خوشحالم.
به نظر مي رسه كه بايد خيلي تحت فشار باشي. معمولا ما براي زندگي مشترك از بچگي يك طرحواره هايي در ذهنمون داريم. و بارها اون رو در ذهنمون خراب كرديم و بازسازي كرديم.
حالا وقتي ازدواج مي كنيم، مي خواهيم اون را به واقعيت تبديل كنيم. و اگر اينطور نشه خيلي اذيت مي شويم.
شما هم از اين قاعده مستثني نبودي. و حالا كه انتظارات و توقعاتي از ازدواج و همسرت داري، در پاره اي از موارد با در بسته روبرو شدي و احساس خستگي كرده اي.
همه ما به نوعي تجربه پشت در بسته بودن و تحت فشار بودن را تجربه كرديم. ولي اقرار مي كنم بعضي وقتها خيلي سخت هست. تقريبا ميشه فهميد كه شما چقدر احساس بدي داريد.

ما هم اينجا در اين تالار براي همين هستيم كه تجربه ها و علم و تخصص خود را به اشتراك بگذاريم و بگوييم در شرايط مشابه چگونه مهارتهاي و آگاهي هايمان را بكار مي گيريم تا بتوانيم خودمون را مديريت كنيم.

لطفا اطلاعات خواسته شده از طرف دوستان را بده، تا بر اساس آن گام به گام پيش برويم.
به نظر مي رسه اكنون مشكل اصليت بعضي بي مهارتي هاي همسرت و نحوه ارتباطي هست كه بين شما هست. و به جز اينها در ساير موارد سلامتي بر قرار است و اوضاع و واقعيتهاي پيرامونت تحت كنترلت باشد.
دسترسي شما به اينترنتي و حضور شما در اينجا و درخواست مشاوره ، همه نشان از توانمندي هاي شما در مديريت مشكلتون دارد كه انشاء الله به كمك هم، بازسازي هاي لازم را انجام خواهيم داد.

[هستی]

سلام تینا جان
کجایی خانم که دوستای جدیدت تو همدردی بینهایت منتظرت هستند که بیشتر ازت بدونن تا بهتر بتونن راهنمایی کنن.

قبل از هرچیز ذکر این نکته ضروری است که حرفهایی که در هنگام عصبانیت و تحت فشار بودن از دهان شخصی خارج می شود، چندان ارزش اجرایی ندارد و نباید زندگی و کلا نتیجه گیریها را بر مبنای آن ساخت.
نمی دانم شوهر شما این بحث "حاضر بودن مهریه و طلاق" را وقتی بینتان مشاجره در می گیرد، به میان می آورد و یا وقتی در حالت آرامش و منطقی از او انتقاد می کنید این حرف را میزند. پاسخ به این سوال در نحوه بررسی مشکلتان خیلی مهم است.

نکته بعدی اینکه تینا جان شما یک مادر هستید. یک مادر برای فرزندش بخصوص دخترش یعنی همه چیز، یعنی تکیه گاه. پس خود را اصلا مستاصل نشان ندهید.
دختر شما از الان است که اعتماد به نفس درونش شکل می گیرد و این با محبت بی شائبه والدینش است. اگر همسرتان برایش کم می گذارد، وظیفه شما دوبرابر می شود.

در مورد یکنواخت شدن زندگی تان هم مدیریت را خودتان به عهده بگیرید. قبول کنید که در این موارد زن مدیر زندگی است. اگر مشغله کاری شوهرتان زیاد است، برنامه های تفریحی، مهمانی و هرچه که بهش علاقه مندید با دختر گلتان ترتیب دهید و از زندگی لذت ببرید. بهتان قول می دهم تغییر شما و شاد بودنتان روی شوهرتان هم تاثیر مثبت می گذارد.

[بالهای صداقت]

سلام به دوست جدیدم تینا خانوم
من هم ورودت رو به همدردی تبریک می گم
اینکه با این تالار آشنا شدی خودش برداشتن اولین گام برای حل مشکلی هست که پیش اومده
خانومی نگران نباش
یه مقدار تحت فشاری و درکت می کنم که سختی های کودک نازت هم این فشار رو بیشتر کرده
ناراحت نباش همه ی انسانها گاهی اوقات در یک مقطع از زندگیشون از همه چیز خسته میشن ولی با همت و اراده ای که شما برای حفظ زندگی ات داری می تونی از پس این وضعیت خسته کننده بیرون بیایی
توی دعوا هم به قول قدیمی ها حلوا خیر نمی کنن ... بنابراین حرف های شوهرت رو زیاد جدی نگیر... خیلی از زنها هم موقع دعوا می گن مهرم حلال جونم آزاد .. ولی این حرف ها به این معنی نیست که زن و شوهر از هم متنفرند
..
عزیزم مشکلی که پیش اومده و احساسی که داری فکر نکن فقط برای شما هست ...همه ی زنها بعد از زایمان و مقداری پس از اون دچار افسردگی می شوند
خصوصا اینکه خودت گفتی از کار و پدر و مادرت هم دور شده ای ...خودش باعث میشه این حالت کسلی بیشتر بشه

و یه نکته ای که خودم بهش رسیده ام و الان می خواهم برایت بگم
خانم گل
خانواده ات الان همسر و دختر نازت هست ...
اینکه گفتی از خانواده ات دور شدی در حقیقت از پدر و مادر و خواهر و برادرت هایت دور شدی مگه نه
خود من بعد از ده سال زندگی مشترک تازه به این نکته رسیدم ولی خواستم بهت تقلب برسونم
وقتی زندگیمون ... شوهرمون... فرزندمون .. و خیلی اتفاقهایی که باب میلمون نبوده ولی اتفاق افتاده را همون طوری که هست بپذیریم ..خیلی از مشکلات برامون کوچک میشه
من هم منتظرم تا پاسخ دیگر دوستان را بدهی تا با همفکری همدیگر بتونیم یه جمع بندی داشته باشیم

[سارا بانو]

سلام:

منم ورودتون رو خوشامد می گم.........
تینا عزیز من این جمله همیشه جلوی رومه..
هروقت در زندگی به یک در بزرگ رسیدی که روش یک قفل بزرگه هیچ وقت ناامید نشو چون اگر قرار بود باز نشه جاش یک دیوار بود..

اینو هرگز فراموش نکن دوست خوبم..شما یک مادری و مادر سرچشمه همه زیبایی و باید خداوند را برای داشتن این موهبت شاکر باشی و من از شما علاوه بر سوالات دوستان چند چیز را می خواهم...
نفسی بکش و تمام چیزهای خوبی که داری ..د خودت..در شوهرت در فرزندت را به یاد بیار ..
تمام نیروهای منفی رو از خودت و ذهنت دور کن چون با فکر منفی گرا و با موج منفی دادن به کائنات تنها خودت و زندگیتو از این که هست دپرس تر می کنی دوست من..اول شروع کن به پاکسازی ذهنت از همه اتفاقات بد و با خدوت و خدای خودت عهد ببند که مدتی تنها به زیبایی های زندگیت برسی بدون هیچ توقعی از اطرافیانت..
سخنی از من داشته باش مسئول شادی زندگی ما و تغییرات اون خودمون هستیم و تا مادامی که متظر باشیم کسی بیاید و زندگی ما را تغییر دهد هیچ اتفاقی نمی افتد و چون ما هم به خواسته خودمون نمی رسیم روز به روز غمگین تر می شیم..
باید خودت بلند شی و مبارزه کنی؟
اهل مبارزه هستی؟زندگیتو می خوای؟
حتما می خوای که اینجا هستی..من مطمئنم اگر این تاپیکتو با پذیرش بالا و همین طور صادقانه دنبال کنی در کنارش صبور باشی حتما حتما موفق می شی دوست من..می دونی که من معتقدم که خواستن توانستنه فقط باید بخواهیم ..توکل کنیم و دستمونو رو زانوی خودمون بزنیم و یا علی بگیم و همت کنیم....

پس منم مثل سایرین منتظرتم تا همه با هم به نتیجه برسیم..
بسم الله...........

منتظرم..
سارا