به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 آذر 89 [ 18:48]
    تاریخ عضویت
    1389-6-25
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    1,850
    سطح
    25
    Points: 1,850, Level: 25
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    مشکل عدم صمیمیت درخانواده

    سلام من تازه عضوشدم .26 سالمه . خیلی تنهام و گوشه گیر .مهربونم . یعنی الان فقط بایکی از دوستام که تو شهر خودم نیست گاهی اوقات تلفنی صحبت میکنم . حوصله فامیل وهم ندارم .بیبنید ما تو خونواده یه مشکل بزرگ داریم .همدیگه رو خیلی دوست داریم .داداشام واسه درس خوندنم هر کاری ازدستشون بر اومده انجام دادن .ولی تو هر چی نظر میدن و بیشتر اینه که نظر خودشونو اعمال می کنند . راستش به خاطرهمین کاری رو نمیتونم بدون گرفتن تایید ازشون انجام بدم .چون میترسم ناراحت بشن و منو دوست نداشته باشن .راستش طوری شده که واقعا نمیدونم چه جوری رفتار کنم .چند وقت پیش داداشم گفت میخام باهات صحبت کنم .قلبم داشت میومد تو دهنم .ترسیدم .گفت با کسی هستی؟ گفتم نه .ما تویه شهر کوچیکیم .گفت مغازه دارای سر کوچه میگن توبا پسر همسایه ای . کلی قسم خوردم که اینجوری نیست و دلیل آوردم .ولی باز می گفت حتمن یه چیزی هست که همه میگن .می گفت حتمن یه رفتاری کردی . و حتمن هستی .اگه هستی بگو .وقتی نبودم و اصلن پسرو رو به حساب نمیاوردم باید چی می گفتم . !؟ می گفت نمیشه که زندانیتم کرد .حواست به رفتارات باشه . دارم دیوونه میشم .گوشیموداده بودم عوض کنه (قابل توجه اینه که اگه خودم برم مغازه موبایل فروشی گوشی بخرم شاکی میشن )الان یه ماهه که هردفعه یه بهونه میاره وگوشی و نمیخره .آموزشگاه تدریس میکردم . و واقعیتش اینه که قبولم داشتن و از کارم راضی بودن . ولی واسه قرار داد جدید گفت به درد نمیخوره . نمیخاد بری دیگه . بشین واسه فوق بخون . میدونید همیشه تواین مواقع مامانم حقوبه داداشم میده .منم از آموزشگاه انصراف دادم . الان بیکارم .فقط تو خونه ام . خیلی ناراحتم که چرا تنبیه شدم به خاطر کاری که انجام ندادم . باورتون نمیشه به حرفا که فک می کنم روانی میشم . گریه ام میگیره . خابمم نمیبره باقرص خاب میخابم . اگه نخابم روانی میشم .من 26 سالمه 4 سال تو شهر دیگه دانشجو بودم .فک کنم به حد کافی بزرگ شدم .بهم توهین شده .دارم نابود میشم . نمیدونم چیکار کنم . همه قبولم دارن .دوسم دارن ولی در مورد اونایی که باهاشون دوسم حتی دختر خالم نظر خوبی ندارن و ترجیح میدن رابطه ای نباشه . پس نیازای من چی میشه ؟ من داداشمو خیلی دوس داشتم ولی نمی دونم چرا حس خوبی ندارم الان بهش. نمی خام اینجوری بشه. کمکم کنید . چیکار کنم ؟ میخام واسه فوق بخونم ولی یه انرژی قوی نمیزاره . صبحها به زوربیدار میشم .واسه کاردانی به کارشناسی خیلی خوب خوندم ولی اصلن نمیتونم بخونم . نمی دونم چیکار کنم .بایدحتمن بیام نت بایکی حرف بزنم تایه کم آروم بشم. تو خونه ما هیچکی حوصله حرف زدن باهمو نداره ولی روابط اجتماعی مون خوبه. ممکنه نتونم با همسر آیندم هم نتونم راحت صحبت کنم ؟


  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 13 بهمن 90 [ 01:46]
    تاریخ عضویت
    1388-12-03
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    2,945
    سطح
    33
    Points: 2,945, Level: 33
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 105
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    357

    تشکرشده 353 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: مشکل عدم صمیمیت درخانواده

    سلام به فریناز عزیز
    دوست عزیزم با توجه به توضیحاتی که دادی برداشت من این است که وابستگی شما به خانوادت بسیار زیاد است و استقلال کافی از خانوادت نداری در حالی که در سنی هستی که باید استقلال نظر و عمل داشته باشی و کسی نباید بتواند تو را با تفکرات و رفتارهایش کنترل کند.این مواردی که گفتی همگی نشانه ی عدم استقلال شما از خانوادت است.
    خیلی ها با این وابستگی کنار می آیند و خیلی ها کنار نمی آیند حالا باید بیشتر توضیح بدی و بیشتر فکر کنی که آیا می تونی با این مسئله باسیاست کنار بیایی یا اینکه نمی توانی.
    اگر می تونی که هیچ اگر نمی تونی باید ابزارهای استقلالت از خانوادت را بدست بیاری که باید بگم کار زیاد آسونی نیست اما شدنی است.باید بیشتر فکر کنی و ببینی که میزان شدت این مشکلت چقدر است.
    اگر علاقه به مطالعه داری پیشنهاد می کنم کتاب "چطور به اینجا رسیدم" نوشته باربارا دی آنجلیس را مطالعه کنی این کتاب را دوستان همدردی به من معرفی کردند و بسیار به نظرم مفید بود.
    موفق باشی

  3. 2 کاربر از پست مفید mahsa_mhmh تشکرکرده اند .

    mahsa_mhmh (سه شنبه 30 شهریور 89)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 27 فروردین 90 [ 20:38]
    تاریخ عضویت
    1388-10-06
    نوشته ها
    233
    امتیاز
    3,606
    سطح
    37
    Points: 3,606, Level: 37
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    349

    تشکرشده 355 در 151 پست

    Rep Power
    38
    Array

    RE: مشکل عدم صمیمیت درخانواده

    سلام عزیزم
    روابطت با مادرت چطوره؟
    فقط برادر داری؟ خواهر نداری؟
    رابطت با برادرات چطوریه؟ جوری هست که درد و دل کنی؟

    سعی کن ذره ذره استقلالت رو کسب کنی.
    این نه تنها برای الانت که برای کل زندگیت لازمه.
    از چیزهای کوچیک شروع کن.

    اولش دعوا می شه، مخالفت می شه، ناراحتی پیش میاد.... بعد هم همه چیز آروم می شه و می پذیرند که تو
    حق انتخاب تو اون زمینه رو داری.

  5. کاربر روبرو از پست مفید reihaneh تشکرکرده است .

    reihaneh (سه شنبه 30 شهریور 89)

  6. #4
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: مشکل عدم صمیمیت درخانواده

    farinaz_nanaz خوشآمد گویی صمیمانه ما را به خاطر ورودتان به جمع خانواده همدردی پذیرا باش

    خوش آمدی عزیز


    در مورد مشکلی که طرح کردی علاوه بر پاسخ به سئوالات ریحانه جان ، نیازه که به سئوالات زیر هم پاسخ بدهی تا با ترسیم بهتر موقعیت بتوانیم بهتر شما رادرک کرده و راهنمایی دهیم .

    1 - وضعیت پدر شما چطور است ؟ ( سن ، شغل ، رابطه ایشان و مادر ، و نقشش در خانواده ).

    2 - ظاهراً یه برادر است که روندی که گفتید را با شما دارد ، آیا این رفتار را فقط با شما دارد یا با دیگر اعضاء خانواده هم همینطور است ؟، کلاً کمی بیشتر از رفتار وی با دیگران اطلاعات دهید .

    3 - برادر شما چند سالشه و آیا متأهل است ؟

    منتظر پاسخهای شما هستیم .

    فی الحال شما را دعوت می کنم به آرامش و صبر که البته صبر را نشان داده اید . آرامش و نشاط خود را نیز حفظ کنید .




    .

  7. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (سه شنبه 30 شهریور 89)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 آذر 89 [ 18:48]
    تاریخ عضویت
    1389-6-25
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    1,850
    سطح
    25
    Points: 1,850, Level: 25
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل عدم صمیمیت درخانواده

    [size=medium]سلام مرسی که دارین بهم کمک می کنید .واقعاازتون ممنونم که واستون مشکلاتی مثل من مهمه وجواب میدید:
    من مامانمو خیلی دوست دارم . طوری که فکریه لحظه نبودنش دیوونم می کنه .ولی مامانم طرز فکرش مال سالها پیشه .که دخترباید اینجوری باشه .اونجوری باشه .طوری که بعضی وقتابعضی حرفارو نمیزنم .چون بد آدم و ضایع می کنه . بعضی موقع هاکه دوست دارم حرف بزنم میگه آدم نباید این همه حرف بزنه . اگه با دوستام تلفنی حرفی بزنم میگه این حرفا چیه میگی ؟درصورتی که یه حرف عادیه .وقتی یه مهمون میاد بایدحواسم باشه تعارف زیادی نکنم .و خلاصه حواسم به حرف زدنم باشه .
    مرسی فرشته جان بابت خوش آمدگویی ..
    وضعیت پدر شما چطور است ؟ ( سن ، شغل ، رابطه ایشان و مادر ، و نقشش در خانواده ).
    سن 55 سال .بازنشسته . رابطه خوبی با مادرم نداره .همدیگه روتحقیر می کنن اکثرمواقع .ببینید تو خونه ماهرحرف زدنی ممکنه به یه دعوای بزرگ تبدیل بشه .واسه همینه همیشه سعی می کنم کوتاه بیام .چون می ترسم دعوا بشه . راستش حرف بابام تو خونه دیگه خریداری نداره

    ظاهراً یه برادر است که روندی که گفتید را با شما دارد ، آیا این رفتار را فقط با شما دارد یا با دیگر اعضاء خانواده هم همینطور است ؟، کلاً کمی بیشتر از رفتار وی با دیگران اطلاعات دهید

    فقط این برادرم نیست که .این داداش اولیمه 30 سالشه و مجرده .یه جورایی 8 سالیه به خاطر اینه بابام توان مالیش پایینه . مسئولیته خونه رو دوشش .و به خاطر مشکلات مالی که پیش اومد خیلی زجر کشید . 2 تا داداش دیگم دارم که یکی 29 و دیگری 23 سالشه . ولی داداش دومی هم بعضی وقتا دستوراتی میده .و نظراتشو تحمیل میکنه . یه خواهر دارم که از خودم کوچیکتره .19 سالشه . میدونیند همیشه فک میکنن نفع دیگران و بهتر از خودشون میدونن . من باهیچکس تو خونمون نمیتونم راحت دردل کنم . اصلن یاد نگرفتیم .اکثر مواقع با طعنه کنایه با هم حرف میزنن . ولی اگه واسه یکی یه مشکل مالی پیش بیاد از جون و دل واسه هم مایه میزارن .وقتی رابطه دوستام با داداششون رو میبینم غبطه می خورم . دلم میگیره . چون خیلی از این صمصمیت ها باعث میشه خیلی از مشکلات توزندگی واسه آدم پیش نیاد .



  9. #6
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: مشکل عدم صمیمیت درخانواده

    توصیه ام اینه که با محبت و عواطف به برادرت نزدیک بشی ، از زحماتش بابت خانواده قدر دانی کنی ، البته در شرایطی که این تصور براش ایجاد نشه که خواسته ای داری .

    برادرت مطمئناً با توجه به اشارات خود شما سختی و رنجهایی رو میکشه و مسئولیتی در رابطه با خانواده به دوشش افتاده ، که به نوعی با تنزل نقش پدر و مادرتون در حد فرزندان خانواده و سپردن مسئولیتهای خود ( از جمله تصمیم گیری ، هدایت ، و .... ) به صورت مستقیم و غیر مستقیم به وی ، فضا را برای احساس مسئولیت بیشتر وی در مورد شماها و سرنوشتتون باز کرده ، و نگرانی از پیامدهای ناگوار برای رفتارهای شما که شاید وسواس فکری در وی ایجاد کرده باشد ، ایشان را از دادن استقلال نظر و عمل به شما می ترساند .

    اگر اینگونه که تصور می کنم باشد ، نزدیک شدن شما به برادرتان و دادن آرامش به ایشان و نشان دادن توجه و احترامتون به ارزشهای خانوادگی حتی اونچه به نظرتون قدیمی و کهنه میاد ، باعث میشه ایشون اعتمادش جلب بشه . رفته رفته بهش نشون بدید که براش احترام زیادی قائلید و بهش احتیاج دارید تا مثل یک دوست حرفهاتون رو باهاش در میون بگذرید . این باعث ایجاد رابطه ای دوستانه بین شما و برادر میشه و وقتی این رابطه ایجاد شد می توانید با راهنمایی دوستان مهارتهای لازم را برای تأثیر گذاری مثبت بیاموزید . این را در نظر بگیرید که برادرتان خود تنهاست و تکیه گاه خانواده شده و نیاز به درک شدن مورد قدردانی قرار گرفتن دارد .

    موردی سالهای اول کارم ( که دانشجو هم بودم ) در میان شاگردانم داشتم که برادر بزرگ درخانواده دچار مسئولیت زود هنگام البته به خاطر فوت پدر شده و مادر هم در حد یک عضو مثل فرزندان تنزل نقش داده ، و رفتارهای برادر بسیار خشن و روابط با دوستان ناباب پیدا کرده بود ...... ( شما شاکر باشید که چنین نشده ) و خواهر به نوعی ابراز نفرت می کرد ، تازه در خانواده یک خواهر اکسیزوفرنی هم داشتند ، وقتی وضعیت برادر و تنهایی او و فشار مسئولیت بی کمک ، برای وی ترسیم شد و نگاه خواهر دلسوزانه و با محبت نسبت به برادر شد توانست او را درک کند ، رابطه خوبی بین اونها برقرار شد ، برای برادرش به عنوان قدردانی ، یا تولد و ... هدیه می گرفت با او از در درک وارد صحبت شد و تأثیراتی که خود باور نمی کرد گذاشت ، با این که من موضوع او را با یکی از اساتیدم در دانشگاه که در میان گذاشتم گفت توصیه های شما هم مفیده اما خانواده درمانی نیاز داره ، .

    لذا خدمت شما باید بگم شما هم به نوعی نیاز به خانواده درمانی دارید ، با این وجود خود شما با ایجاد امید و صبر و مثبت بینی و نشاط در خود و برقراری ر ابطه سازنده با اعضاء خانواده بخصوص این برادر می توانید نقش خوبی را ایفا کنید تا فضا را به سوی دعوت به مشاوره برای خانواده درمانی را هم ایجاد کنید .

    فعلاً روی خود کار کنید و با برادر رابطه ای دوستانه برقرار کرده و با مادر هم مثل قبل با مدارا پیش بروید .

    در نهایت شما را به خاطر مدارا و صبر و عاقلانه در پی راه حل گشتن تحسین می کنم .


  10. 2 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (چهارشنبه 31 شهریور 89)

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 13 بهمن 90 [ 01:46]
    تاریخ عضویت
    1388-12-03
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    2,945
    سطح
    33
    Points: 2,945, Level: 33
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 105
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    357

    تشکرشده 353 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: مشکل عدم صمیمیت درخانواده

    سلام فریناز جان
    با این توضیحاتی که دادی من پیشنهاد می کنم که تمام تلاشتو بذار که به برادرات مادرت و پدرت نزدیک بشی و هم اونا برات درد و دل کنند و هم تو براشون دردودل کن.اگر شرایطش فراهم نیست خودت شرایطش را بوجود بیار
    با درد و دل کردن و گفتن نیازهات به اونا و شنیدن دردها و مشکلات اونا درک متقابلتان بالا می رود.
    فعلا روی اینکار تمرکز کن تا ببینیم چه نتیجه ای می گیری

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 آذر 89 [ 18:48]
    تاریخ عضویت
    1389-6-25
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    1,850
    سطح
    25
    Points: 1,850, Level: 25
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل عدم صمیمیت درخانواده

    ممنون بابت راهنماییهاتون .من کلن آدم صبوری هستم ولی جدیدن دچاراضطراب بدی شدم که اخلاقم و تحت تاثیر قرار داده . میخام همون رابطه قدیمیو حفظ کنم .میخام صمیمی بشم ولی باور کنید خیلی سخته .احساس می کنم اونقدر فاصله ها زیاد شده که نمیشه کاری کرد . مثلن همین گوشی و که نمیخره اگه قبل از این ماجرا بود اصلن به روم نمیاوردم .ولی حالا فک می کنم چون بهم شک داره و نمیخاد من با کسی ارتباط داشته باشم اینکارو باهام میکنه
    .دلم میخاد یه جوری متوجه بشه که قضیه اون پسره دروغ بوده . وقتی فک میکنم تا این حد به من بی اعتماده که دوستیه منو با اون پسره باور کرده دیوونه میشم آخه پسره اصلن در حد من نیستش . همین که کارمو گذاشتم کنار باعث میشه ازش دورتر بشم .من همیشه درکش کردم ولی نمیدونم چرا اینبار اینجوری ریختم به هم . همش کلمات مثبت میگم ولی وقته محیط خونه سنگینه .من چیکار کنم ؟دلم میخادزود ازدواج کنم خلاص بشم
    چه جوری شرایط و بوجود بیارم ؟

  13. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 13 بهمن 90 [ 01:46]
    تاریخ عضویت
    1388-12-03
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    2,945
    سطح
    33
    Points: 2,945, Level: 33
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 105
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    357

    تشکرشده 353 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: مشکل عدم صمیمیت درخانواده

    هیچ وقت برای فرار از مشکلت با خانوادت ازدواج نکن اینکار خیلی خیلی خیلی اشتباه است.مطمئن باش علاوه بر اینکه خانوادت در این مسئله تاثیرگذار هستند نقش تو هم بسیار مهم است و بسیاری از رفتارها و قاطعیت نداشتن های خودت این مشکل را بدترکرده است.
    پس از مشکلت فرار نکن کامل تجزیه و تحلیلش کن وکمک بگیر و تمامی تلاش و تمرکزت را روی آن بذار تا حل شود.
    موفق باشی

  14. کاربر روبرو از پست مفید mahsa_mhmh تشکرکرده است .

    mahsa_mhmh (چهارشنبه 31 شهریور 89)

  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 آذر 89 [ 18:48]
    تاریخ عضویت
    1389-6-25
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    1,850
    سطح
    25
    Points: 1,850, Level: 25
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل عدم صمیمیت درخانواده

    ممنون که بهم کمک می کنید .مهسا درست میگه واسه اینکه تو رفتارم قاطعیت ندارم اینجوری شدم . واسه اینکه تو هر چیزی مراعات همه رو می کنم جز خودم . فرشته جان فک نمی کنی کوتاه اومدن من هیچ تاثیری نداره .
    من که همیشه کارایی رو که خونوادم درست نمیدونن انجام ندادم . من دختر بی بند و باری نیستم .ولی این بی اعتمادیش داره منو دیوونه میکنه . وقتی با مامانم حرف می زنم گریه ام می گیره ولی اون باز دلیل های بیخود میاره اصلن درک نمیکنه چی میگم .من کارموبا همه سختیهاش و حقوق کمش دوست داشتم .فکرشو کنید بدون اینکه هیچ دلیلی بیاره گفت نمیخاد دیگه بری .به نظر شما اصولیش این نبود که بشینه دلیلای خودشو بگه بعد من نظر خودموبگم بعد تصمیم گیری کنیم ؟به نظرتون من باید از نیازام بگذرم چون اونا تشخیص میدن که من چی نیازمه چی نیست ؟به نظرتون چون داداشم خرج تحصیل منو داده فقط باید کارایی که اون میخاد انجام بدم ورفتارایی که اون دوس داره داشته باشم . من الان همش تو خونه ام واقعا اعتماد به نفسم و واسه بیرون رفتن حتی واسه یه خرید از دست دادم .به نظرتون من حق ندارم با پولی که دارم چیزی و که دوست دارم بخرم ؟ لطف کنید باهام همفکری کنید


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 اسفند 92, 10:36
  2. موفقیت از آن كسانی است كه ذهنیت موفق دارند
    توسط ani در انجمن موفقیت و شادی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 24 آبان 88, 18:19

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.