به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 دی 89 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1389-6-26
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    1,848
    سطح
    25
    Points: 1,848, Level: 25
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دخالت مادر زن

    سلام خسته نباشید ( از مدیر سایت . مشاوران تقاضامندم منو راهنمایی کنند)
    من 11 ماه است که عروسی کرده ام و به قولی متاهل شده ام
    خانم بنده 18 سالشه و بنده هم 26 سالمه و یه پسر که تازه خدا بهمون داده
    مادر زن بنده خیلی تو زندگی ما دخالت میکنه یعنی تا جایی رسیده که هر وقت میخواهیم بریم جایی مهمونی خانومم زنگ میزنه از مامانش اجازه میگیره و حتی چه نوعی لباس بپوشه رو هم از مامانش میپرسه(بعضی وقتا که میخوهیم عروسی بریم لباس منم از مامانش میپرسه که چه جور لباسی بپوشونه به من) عین یه بچه که مامانش همه چیزشو بهش یاد میده
    حالا این یه سر قصه ناتمومه منه ... دیگه خودتون حسابشو بکننین دیگه از غذا گذاشتن چطوری باشه و چی باشه و کجا بریم و چکار کنیم و چکار نکنیم و ... همش از مامانش میپرسه انگار من توی این خونه آدم نیستم .... همش بهش میگم هرچی میخوای بپوشی(لباس) یا هرجا میخوای بری یا نری و غیره و ذالک بامن مشورت کن ولی انگار که نه انگار من حرفی زدم و چیزی از من شنیده ... از این گوش میشنوه و از گوش دیگه میره بیرون (به حرفام گوش نمیکنه)
    من میدونم که تقصیر مامانشه چون چند بار خودم با چشام دیدم(مامانشم یعنی همون مادر زن بنده ... اصلا چیزی حالش نیست که منم هر چی به اون میگم اونم از این بدتر. ... اصلا آتیش بیار معرکه همون مادر زنم هستش ... مادر زن نگو بلای جون بگو ... < ما که از مادر زن جماعت شانس نیاوردیم>
    مامان تنهایی داره یعنی سه تا پسر داره ولی همشون سر کار میرن و پدر زنم هم سر کار میره ... مادر زنم صبح تا شب خونه تنها میمونه و همش به همسر بنده اسرار میکنه که بیا اینجا(یعنی پیشش ... زنم هم به من فشار می یاره و گریه می کنه میگه می خوام برم پیش مامانم و منم گاهی اوقات یک روز در میان و گاهی هم هر روز میبرمش پیش مادرش .... من اسیر و کبیر کرده تو این بی پولی و بی بنزینی باید هر روز اسیر بشم خانم رو ببرم خونه مامانش ... یه روز که مامانشو نمی بینه انگار یک ماه اونو ندیده .. هر ساعت هم دائما با تلفن با مامانش صحبت میکنه ولی چیکار کنم که مادر زنم دخالت ها می کند....
    مادر زن من هم خیلی بد دهن است و لج باز و یکدنده ... هر حرفی رو که خودش بزنه باید همون حرف عملی بشه کسی رو حرفش حرف نمی یاره حتی شوهرش ولی من نمی خوام به حرفای اون برم و حرفاش وگوش کنم چون از بس حرف میزنه تمامی حرفاش چرند و پرنده ... هیچ کدوم از حرفاش درست و حسابی نیست(امتحان کردم ها ... یه بار حرفاشو گوش کردم افتادم تو چاه...)
    شما بفرمایید ( از مدیر سایت . مشاوران تقاضامندم منو راهنمایی کنند)من باید چکار کنم که بتونم این مادر زنمو جای خوش بشونم و بتونم تمام کردار همسرمو بکشم سمت خودم
    چیکار کنم دیگه مامانی نباشه ...؟
    لطفا منو راهنماییی کنید ... از کسایی که تجربه دارن تقاضای کمک می کنم

    سلام خسته نباشید ( از مدیر سایت . مشاوران تقاضامندم منو راهنمایی کنند)
    من 11 ماه است که عروسی کرده ام و به قولی متاهل شده ام
    خانم بنده 18 سالشه و بنده هم 26 سالمه و یه پسر که تازه خدا بهمون داده
    مادر زن بنده خیلی تو زندگی ما دخالت میکنه یعنی تا جایی رسیده که هر وقت میخواهیم بریم جایی مهمونی خانومم زنگ میزنه از مامانش اجازه میگیره و حتی چه نوعی لباس بپوشه رو هم از مامانش میپرسه(بعضی وقتا که میخوهیم عروسی بریم لباس منم از مامانش میپرسه که چه جور لباسی بپوشونه به من) عین یه بچه که مامانش همه چیزشو بهش یاد میده
    حالا این یه سر قصه ناتمومه منه ... دیگه خودتون حسابشو بکننین دیگه از غذا گذاشتن چطوری باشه و چی باشه و کجا بریم و چکار کنیم و چکار نکنیم و ... همش از مامانش میپرسه انگار من توی این خونه آدم نیستم .... همش بهش میگم هرچی میخوای بپوشی(لباس) یا هرجا میخوای بری یا نری و غیره و ذالک بامن مشورت کن ولی انگار که نه انگار من حرفی زدم و چیزی از من شنیده ... از این گوش میشنوه و از گوش دیگه میره بیرون (به حرفام گوش نمیکنه)
    من میدونم که تقصیر مامانشه چون چند بار خودم با چشام دیدم(مامانشم یعنی همون مادر زن بنده ... اصلا چیزی حالش نیست که منم هر چی به اون میگم اونم از این بدتر. ... اصلا آتیش بیار معرکه همون مادر زنم هستش ... مادر زن نگو بلای جون بگو ... < ما که از مادر زن جماعت شانس نیاوردیم>
    مامان تنهایی داره یعنی سه تا پسر داره ولی همشون سر کار میرن و پدر زنم هم سر کار میره ... مادر زنم صبح تا شب خونه تنها میمونه و همش به همسر بنده اسرار میکنه که بیا اینجا(یعنی پیشش ... زنم هم به من فشار می یاره و گریه می کنه میگه می خوام برم پیش مامانم و منم گاهی اوقات یک روز در میان و گاهی هم هر روز میبرمش پیش مادرش .... من اسیر و کبیر کرده تو این بی پولی و بی بنزینی باید هر روز اسیر بشم خانم رو ببرم خونه مامانش ... یه روز که مامانشو نمی بینه انگار یک ماه اونو ندیده .. هر ساعت هم دائما با تلفن با مامانش صحبت میکنه ولی چیکار کنم که مادر زنم دخالت ها می کند....
    مادر زن من هم خیلی بد دهن است و لج باز و یکدنده ... هر حرفی رو که خودش بزنه باید همون حرف عملی بشه کسی رو حرفش حرف نمی یاره حتی شوهرش ولی من نمی خوام به حرفای اون برم و حرفاش وگوش کنم چون از بس حرف میزنه تمامی حرفاش چرند و پرنده ... هیچ کدوم از حرفاش درست و حسابی نیست(امتحان کردم ها ... یه بار حرفاشو گوش کردم افتادم تو چاه...)
    شما بفرمایید ( از مدیر سایت . مشاوران تقاضامندم منو راهنمایی کنند)من باید چکار کنم که بتونم این مادر زنمو جای خوش بشونم و بتونم تمام کردار همسرمو بکشم سمت خودم
    چیکار کنم دیگه مامانی نباشه ...؟
    لطفا منو راهنماییی کنید ... از کسایی که تجربه دارن تقاضای کمک می کنم

  2. کاربر روبرو از پست مفید vahid175 تشکرکرده است .

    vahid175 (یکشنبه 28 شهریور 89)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1388-8-13
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    6,606
    سطح
    53
    Points: 6,606, Level: 53
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    396

    تشکرشده 407 در 170 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: دخالت مادر زن

    سلام و خوش آمديد
    فکر ميکنم همسرتون همونطور که سنش رو گفتيد هنوز به اون بلوغ نرسيده که حس کنه متاهل شده و تازه به ميمنت و مبارکي مادر هم شده و اين شما هستيد که کارتون سخت تر ميشه و بايد کم کم آماده اش کنيد تا پخته بشه البته با دعوا و جر و بحث نه،بشينيد باهاش حرف بزنيد مهارتهاي خودتون و همسرتون رو با خوندن کتابها و مطالب آموزنده زناشويي و البته اگه ميشه با مشاوره افزايش بديد،اين خيلي خوبه که تو زندگي زناشويي مرد طالب بهتر شدن زندگي باشه و در واقع انگيزه براي افزايش مهارتهاي زندگي و يا رفتن پيش مشاوره رو داشته باشه چون کار رو راحت تر ميکنه و معمولا خانمها کمتر با اينجور کارا مخالفت ميکنن،سعي کنيد کم کم بهش و خودتون کمک کنيد و باور کنيد خواستن تونستن است.موفق باشيد برادر عزيز تالاري.....

  4. 2 کاربر از پست مفید مي مي تشکرکرده اند .

    مي مي (دوشنبه 12 مهر 89)

  5. #3
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,995 در 7,403 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: دخالت مادر زن

    همسر شما با توجه به سن ازدواجش ، اعتماد به نفس کافی را ندارد ، و از طرفی وابسته به راهنماییهای مادر است .

    در درجه اول بهتر است بد بینانه نگاه نکنید ، و این را به حساب این که همسر شما چون نگران نا بلدیهایش برای زندگی بوده و تمایل به بلده بودن داشته و کم نیاوردن و مادر هم که روحیه حمایت و ساپورت تام رادارد لذا دختر به سوی مادر و مادر به نیت خیر تکیه گاه دختر شده .

    در این که این روند معیوب است شکی نیست ،اما در نوع نگرش شما به قضیه که نوع رفتارتان را تعیین می کند ،هم تجدید نظر می طلبد ، هم به کار گرفتن مهارتهای لازم برای تقویت اعتماد به نفس همسرتان و تشویق و ترغیب وی به این که خود می تواند مستقل تصمیم بگیرد .

    اگر احیاناً در مقابل نابلدیها و بی تجربگیهایش که منجر به خراب کاری می شده ( از همون ابتدای ازدواج ) راه سرزنش و تأکید هیچی نمی دانی و بلد نیستی و .... امثالهم ، را تا کنون رفته اید ، از این راه خارج شوید که بیشتر اعتماد به نفس وی را ضعیف کرده و به سمت مادر سوقش داده است .

    او در سن نامناسب ( از جهت بلوغ کافی با توجه به نرم اکثریت نسل حاضر از این لحاظ ) با شما ازدواج کرده و درکش کنید که مسئولیت یک زندگی اونهم با سریع بچه دار شدن برایش سخت بوده و به مادر پناه آورده ، در حالی که خود شما در سن مناسب و پخته بوده اید نسبت به او و البته قاعدتاً کمبودها و محرومیت هایی را چشیده اید . اما همه را به خاطر شرایط سنی و ضعف اعتماد به نفس و زمان ازدواجش ببینید . این گونه با صبر و متانت و مهربانی به او کمک خواهید کرد و درکش می کنید .

    توصیه می کنم ابتدا خود با یک مشاور به طور حضوری وارد صحبت بشوید و مهارت کسب کنید و سپس همسرتان را نیز همراه سازید
    .


    .

  6. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (یکشنبه 28 شهریور 89)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 دی 89 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1389-6-26
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    1,848
    سطح
    25
    Points: 1,848, Level: 25
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دخالت مادر زن

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
    همسر شما با توجه به سن ازدواجش ، اعتماد به نفس کافی را ندارد ، و از طرفی وابسته به راهنماییهای مادر است .

    در درجه اول بهتر است بد بینانه نگاه نکنید ، و این را به حساب این که همسر شما چون نگران نا بلدیهایش برای زندگی بوده و تمایل به بلده بودن داشته و کم نیاوردن و مادر هم که روحیه حمایت و ساپورت تام رادارد لذا دختر به سوی مادر و مادر به نیت خیر تکیه گاه دختر شده .

    در این که این روند معیوب است شکی نیست ،اما در نوع نگرش شما به قضیه که نوع رفتارتان را تعیین می کند ،هم تجدید نظر می طلبد ، هم به کار گرفتن مهارتهای لازم برای تقویت اعتماد به نفس همسرتان و تشویق و ترغیب وی به این که خود می تواند مستقل تصمیم بگیرد .

    اگر احیاناً در مقابل نابلدیها و بی تجربگیهایش که منجر به خراب کاری می شده ( از همون ابتدای ازدواج ) راه سرزنش و تأکید هیچی نمی دانی و بلد نیستی و .... امثالهم ، را تا کنون رفته اید ، از این راه خارج شوید که بیشتر اعتماد به نفس وی را ضعیف کرده و به سمت مادر سوقش داده است .

    او در سن نامناسب ( از جهت بلوغ کافی با توجه به نرم اکثریت نسل حاضر از این لحاظ ) با شما ازدواج کرده و درکش کنید که مسئولیت یک زندگی اونهم با سریع بچه دار شدن برایش سخت بوده و به مادر پناه آورده ، در حالی که خود شما در سن مناسب و پخته بوده اید نسبت به او و البته قاعدتاً کمبودها و محرومیت هایی را چشیده اید . اما همه را به خاطر شرایط سنی و ضعف اعتماد به نفس و زمان ازدواجش ببینید . این گونه با صبر و متانت و مهربانی به او کمک خواهید کرد و درکش می کنید .

    توصیه می کنم ابتدا خود با یک مشاور به طور حضوری وارد صحبت بشوید و مهارت کسب کنید و سپس همسرتان را نیز همراه سازید
    .


    .
    مدیریت محترم من کتابهای زیادی را در موارد اذدواج و نوع زندگی و شیوه صحیح زندگی خوندم ... مثلا کتاب مطلغ عشق (گزیده ای از رهنمودهای سید علی خامنه ای به زوج های جوان) و صمیمانه با عروس و داماد را خوندم .. مطالعاتی نسبتا خوبی دارم ... این را برای این نمی گویم که شما بگویید مثلا اسم کتاب رو آورد که چی بشه ... منظورم اینه که تغریبا و تا حدود خودم مهارتهای زندگی رو میدونم و کتابهایی رو هم برای همسرم گرفتم ولی اون هیچ علاقه ای به کتاب نداره
    مادرش یه آدم ساده لوحه ولی بی سواد و بد بینه و خود بینه ... عصبیه و گاهی اوقات بخاطر عصبی شدنش فشارش میره بالا ... هر وقت هر حرفی رو که به دخترش یاد میده من میرم به حسابش می بینم حرفاش از واقعیت خیلی دوره ... مثلا اگه شما بگی ماست سفیده اون میگه نه سیاهه ... و خیلی حرفای دیگه که نمی تونم بیارم اینجا
    ...
    مثلا چگونه تشویقش کنم برای مستقل بودن مثالی بزنید ؟؟؟
    از ابتدای نامزدی هیچوقت بهش نگفتم که شما چیزی بلد نیستی و غیره حتی تشوقش هم کردم ولی هر وقت خانومم چیزی درست میکنه (مثلا غذا) مادرش میزنه تو ذوغش یعنی عوض اینکه تشویقش کنه به دخترش فحش و ناسزا میگه. میگه تو هیچ چیز بلد نیستی درست کنی .. ولی اینطوری نیست ها ! ( باور کنید مادر زنم با سن 45 سالگیش هنوز بلد نبود آش درست کنه ولی خانومم از مادر من آش رو یاد گرفت و رفت به مامانشم یاد داد ( مادر شلخته ای داره خیلی تو کارهای خونه مهارت نداره فقط بلده تخم مرغ بپزه )... خانومم بهترین غذا رو درست میکنه بخدا آشپزیش تکه پیش مادر خودم آشپز شده آخه هر کی عروس مامانم بشه بهترین عروس میشه(تعریف نیست ها ) ....
    در ضمن شما کدام مشاور را پیشنهاد می کنید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط مي مي
    سلام و خوش آمديد
    فکر ميکنم همسرتون همونطور که سنش رو گفتيد هنوز به اون بلوغ نرسيده که حس کنه متاهل شده و تازه به ميمنت و مبارکي مادر هم شده و اين شما هستيد که کارتون سخت تر ميشه و بايد کم کم آماده اش کنيد تا پخته بشه البته با دعوا و جر و بحث نه،بشينيد باهاش حرف بزنيد مهارتهاي خودتون و همسرتون رو با خوندن کتابها و مطالب آموزنده زناشويي و البته اگه ميشه با مشاوره افزايش بديد،اين خيلي خوبه که تو زندگي زناشويي مرد طالب بهتر شدن زندگي باشه و در واقع انگيزه براي افزايش مهارتهاي زندگي و يا رفتن پيش مشاوره رو داشته باشه چون کار رو راحت تر ميکنه و معمولا خانمها کمتر با اينجور کارا مخالفت ميکنن،سعي کنيد کم کم بهش و خودتون کمک کنيد و باور کنيد خواستن تونستن است.موفق باشيد برادر عزيز تالاري.....
    سلام علیکم
    خیلی باهاش حرف زدم ولی اصلا حرفامو نمشنوه یعنی هر وقت حرف باهاش ملایم حرف میزنم میگه تند حرف بزن یا اینکه طوری حرف میزنه که تمام گفته هام یادم میره و نمی دانم چی می خواستم بگم
    کتاب هم براش گرفتم ولی نمی خونه...اصلا علاقه ای به کتاب نداره
    پیش مشاور هم نرفتم ولی در همین فکرم که برم پیش یه مشاور
    ولی باور بفرمایید بخاطم مادر زنمه میدونی چرا؟ چون مادر زن من 3 روزه که رفته کربلا (ایشالا قسمت شما بشه) از وقتی که رفته دیگه کسی نیست تو زندگی مون دخالت کنه .... امروز یه کم بهتر بود و صمیمی تر
    ولی شما هم راست میگین شاید مهارتهای زندگی رو هنوز بخوبی یاد نگرفتیم

  8. کاربر روبرو از پست مفید vahid175 تشکرکرده است .

    vahid175 (پنجشنبه 01 مهر 89)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 11 آبان 89 [ 00:11]
    تاریخ عضویت
    1389-6-17
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    1,938
    سطح
    26
    Points: 1,938, Level: 26
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 8 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دخالت مادر زن

    سلام
    نمیدونم با این حرفام تونستم کمکت کنم یا نه؟
    تو میتونی از همین امروز شروع کنی و با خانومت بشین صحبت کن،طوری که کاملا وقت گوش کردن به صحبتات داشته باشه و مستقل شدن زندگی و راه حل های دیگه رو براش بفهمون.هر روز یه چیزی رو کم کم بهش بفهمونیدچون اون هنوز به سن ازدواج نرسیده و اینارو درک نکرده ولی شما اینارو فهمیدین و کتابهای رو هم علاوه بر اون خوندین.موفق باشید.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.