سلام دوستان
شاید با مشکل من آشنا باشید؛
آیا حدسم درست است؟
این موضوع را مخصوصا در تاپیکی مجزا مطرح کردم، که بصورت جداگانه به آن پرداخته شود.
متاسفانه رفتار همسر و خانواده همسر من بسیار با من زشت و زننده است. همسر من رسیدگی و حل و فصل مشکلات خانواده اش که خانواده بسیار نابسامان نیز می باشد، را به رفع و رجوع زندگی خودش ترجیح می دهد.
و آنچه نصیب من است، کتک و ناسزاست.
از آنجاییکه قصد جدایی دارم و این موضوع در خانواده ما ناپسند است و هم اینکه شوهرم پیش مادرم گلگی مرا بارها کرده است، مجبورم پاره ای مشکلاتم را نزد مادرم بگویم.
هم از بابت دفاع از خود و هم از این حیث که آمادگی ذهنی برای جدایی داشته باشند.
(البته نمی دانم کارم درست بوده است یا نه!)
حالا مشکل من یا بعبارت دیگر جای تعجب من در اینست که وقتی بی حرمتی های خانواده همسرم را نزد مادرم می گویم، متاسفانه خانواده خودم هم همان رفتارها را نسبت به من انجام می دهند!!!
من فرزند ارشد خانواده هستم و در گذشته نزد آنان احترام داشتم و البته در کار کسی هم دخالت نمی کردم و به کسی هم اجازه دخالت در کارهایم را نمی دادم.
حالا از این تغییر رفتارهای آنان و بخصوص این تقلید آنها از رفتار خانواده همسرم (البته مطابق تعریف من) بسیار متعجبم!!!
از طرفی همسر و خانواده من چشم دیدن مادر مرا ندارند.
نمی دانم چرا بی جهت یاد "طوطی و بازرگان" می افتم. ولی هیچ نتیجه و پیامی نمی گیرم.
دوستان می توانید راهنماییم کنید؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)