تجربه نشانه داده است که آقایون ( یا حتی خانمها) که زیاد به والدین خود احترام می گذارند، احساسات نشان می دهند و ازآنها حرف شنوی دارند. کسانی هستند که در صورت روابط صحیح با آنها به عنوان همسر می توانیم از این خصلت های مثبت آنها در درون خانواده خود نیز بهره بجوئیم. آقایی که احترام مادرش را زیاد می گیرد و مهر مادری را یک شبه دور نریخته یعنی مسئولیت پذیر ، مهربان و قابل اعتماد است. اگر چه عدم مدیریت این حس و تداخل با روابط زناشویی ، ایجاد مشکل کرده است. لذا برای اینکه این انبوه انرژی مثبت که مانند سیل ویرانگر شده است ، منجر به سازندگی شود و انرژی آن مهار شود نیاز دارد که ما با ظرافت آنها را هدایت کنیم و از آن بهره بگیریم.
در این مواقع:
به هیچ وجه نباید نقش قاضی، یا اجرا کننده حکم را به شوهر بدهیم. مخصوصا آقایون به هیچ وجه نمی توانند بین دو احساس کشش ( مادر و همسر)، به راحتی حکم یا قضاوت کنند چرا که اسیر احساس این دو هستند و همانطور که می دانید احساس دشمن حکم و قضاوت صحیح هست.
حتی اگر قضاوت صحیحی داشته باشند نمی توانند آنرا عنوان کرده یا براساس آن تغییر رویه ای بدهند.
لذا توصیه می شود مخصوصا در اول زندگی یه کمی هزینه کنیم. چه چیز را؟ زمان را . نخواهید با یک حکم منطقی و یا یک انتقاد و یک نظر، ظرف چند ماه یکباره همسرتون را هدایت کنید. بلکه تاثیر پذیری شوهر شما نسبت به رفتار شما بسیار بسیار بیشتر نسبت به خواسته هایی هست که زبان ، التماس، دستور، تهدید، انتقاد ، طعنه ، تحقیر، زرنگی یا ... عنوان می کنید.
برای موفقیت در این کار ابتدا باید در کنار همسرتان قرار بگیرید نه روبروی او . وقتی به صورت انتقادی و برای تغییر همسرتان جلو می روید و در مقابل او قرار می گیرد او در لاک دفاعی رفته و شروع به دفاع از اعمال خود می کند. ( حالا چه منطقی چه غیر منطقی). برای اینکه این اتفاق نیفتد باید هزینه در کنار قرار گرفتن او را ، برای مدت کوتاهی در این زمینه تحمل کنید. یعنی اینکه او فردی هست که به مادرش و نظراتش احترام می گذارد از نظر شما مثبت ارزیابی شود. و او احساس کند که تو هم در جبهه او هستی ( که همین طور هم هست). او باید به این باور برسد که شما به عنوان همسر دوست ، یار و یاورش هستی و هیچ گونه دشمنی با خانواده اش را نداری.( و این مسئله را نباید به زبان بگویی با پذیرش اعمال مثبتش نسبت به خانواده اش باید برای او روشن کن.) قبول دارم این کار سختی هست. اما معمولا رابطه رنج و لذت ، رابطه ای شناخته شده است. شما برای اینکه یک پرشک متخصص بشوید قبول می کنید چه شبها نخوابید و مطالعه کنید. شما برای اینکه بیماری را پشت سر بگذارید تحمل دارو، سوزن و جراحی را می کنید. پس چرا نباید برای مسائل روانی این میزان رنج را پذیرفت. غمها و شادی ها هم همین رابطه را دارند یعنی غم زمینه ساز شادی هست. شادی ها هم می توانند غمها را باردار باشند.
نکته ای بگویم. گاهی همانطور که شاید خودتان به آن رسیده باشید. بعضی خواسته های احساسی ( اگر چه حق) می تواند یک زندگی با همه احساسهای خوبش را از ما بگیرد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)