او فقط به فکر رضایت خانواده اش است و متاسفانه خانواده ی او هم فوق العاده حسود و خود خواهند اگر بخواهیم چیزی بخریم یا کاری کنیم اول با آنها مشورت می کند که مبادا حسادت کنند و ناراحت شوند اگر آن موضوع برای آنها پیش پا افتاده باشد ما هم حق داریم کاری کرده اند که شوهرم از نظر شغلی با آنها شریک باشد و مستقل نباشد تا بتوانند دایما با هم باشند و زندگی ما رازیر نظر بگیرند طوری که در شبانه روز به نوبت با پدر مادر خواهر و خواهرزاده و جدیدا هم برادر بزرگترش هم اضافه شده .
در این 7 سال هیچ تعطیلی یا اوقات فراغتی یا حتی مسافرتی نداشته ایم از صبح ساعت7 تا شب ساعت 11 با آنهاست به من می گوید کار می کنم اما در این 7سال هیچ پیشرفت مالی نداشته ایم هر چیزی هم خریده به نام بزرگ خانواده (رییس )پدر خریده است از نظر خرجی هم آنقدر خساست کرد و دقم داد تا برای خود کار پیدا کردم با حقوق ناچیز فقط برای خریدن سالی 2 3 دست لباس ... چون لباس نمی خرد می گوید پول هدر دادن است البته می ترسد خواهرها ومادرش فکر کنند دارم پز می دم اگر پسر 5 ساله ام نبود کی از این جهنم فرار کرده بودم دیگه نمی دونم چکار کنم حالا می گوید تو مشکل روانی داری که نمی تونی و الا این زندگی عالیه و همه ی زنها آرزوشو دارن لطفا به من بگید درسته همه آرزوی این جور زندگی رو دارند؟