به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 15:38]
    تاریخ عضویت
    1389-3-03
    نوشته ها
    309
    امتیاز
    4,602
    سطح
    43
    Points: 4,602, Level: 43
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    953

    تشکرشده 977 در 191 پست

    Rep Power
    45
    Array

    دل تنگم.خیلی زود اومدو خیلی زود داره تنهام میذاره.

    دلم خیلی گرفته.میخوام سرمو بذارم روی میزو زارزار گریه کنم.از اینکه چقدر تنهامو چقدر از خودم بدم بمیاد.یک ماه فرشته ها روی زمین بودنو سفره رحمت خدا همه جا پهن بود.چقدر زود تموم شدو چقدر من دلتنگم.اینقدر توی اشتباهو روزمرگی و عشقهای الکی و مادی غرق شدم که فراموش کردم فقط یکی هست که همه چی دست اونه.چقدر درگیر اطراف شدم که از خودم از نفسم دور شدم.دارم چیکار میکنم.؟ دارم باخودم چیکار میکنم؟ فقط میدونم اون هست و همه چی رو میبینه.وقتی گناه میکنیمو فراموشش میکنیم...چقدر راحت خودمونو توجیح میکنیم که اشتباه نمیکنیمو گوش به هوای نفسمون میدیم...اما عذاب وجدان وقتی میاد سراغمون یادمون میوفته که...اشتباه کردیم..به خودمون قول میدیم دیگه ازش جدا نشیمو گوش به حرف شیطون ندیم اما خیلی زود یادمون میره و ..........خدای مهربونم فقط میخام بنویسمو بدونی این آخرین روزای مهمونی تو یه نفر بدجور دلش گرفته و خیلی تنهاست و به خاطر همه اشتباهاتش شرمندس...نذار دست خالی باشم وقتی مهمونی تموم میشه.نذار افسوس بخورم که صاحبخونه باهام قهربودو ...مهربونم اشتباه کردمو سخت پشیمونم که باز عهدمو شکستم.اما من ضعبفم .دربرابر گناه.تو بامن باشو به من قدرت بده.قدرت گفتن نه د ربرابر شیطون نفس....آه که چقدر زمان زود میگذره..منو تنها نذار و یه بار دیگه به من فرصت بده.قول میدم قول میدم دوباره از صفر شروع کنم.جبران میکنم.فقط منو ببخشو تنهام نذار ک بیش از گذشته بهت نیاز دارم.

  2. 6 کاربر از پست مفید پریماه تشکرکرده اند .

    پریماه (یکشنبه 11 مهر 89)

  3. #2
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: دل تنگم.خیلی زود اومدو خیلی زود داره تنهام میذاره.

    پریماه عزیزم

    فکر می کنی همین حال و احوال در این روز آخری ماه رمضون از کجا میاد ، فکر می کنی اگه خودش بهت توجه نداشت ، این حس بیداری و توجه و شرم سراغت میومد ، نه هرگز ، میخوام بهت بگم همه درد دلات از دست خودت رو ببر پیش خودش ، مبادا پیش بنده ها لب به سخن از اونچه با او داری که به شرمندگی عنوان می کنی باز کنی ، اون دوستت داره و آبروت رو هم دوست داره ، و می خواهد فقط با خودش از خودت بگی ، اونوقت ببین چطور بهت آرامش میده .

    می فهمم حال و احوالت رو ، توصیه می کنم از مناجات های خمس عشر امام سجاد علیه السلام ، مناجات الشاکیین و مناجات الراجعین و مناجات العارفین را بره ببری ، لازم نیست عربی اونو بخونی، همون فارسی اونها را از ته دل با خودش بگو ( بخون ) اونوقت حالا و احوالات رو ببین .

    خدا کریمه ، لطیفه ، رحیمه ، عزیزه ، غفاره ، محب التّوابه و ....

    هر وقت به خود اومدیم از غفلتهامون ، بدونیم که روزنه ای را باز کرده ایم تا صدای دعوتهای اونو بشنویم که مدام گفته و ما نشنیده ایم که بنده من بیا که تو مال منی ، میان این دغدغه ها و اشتغالات بیهوده که دل و روحت رو اسیر هیچ می کنه چه می کنی ! ، بیدار شو ، بیا .... بیا ، .... و تو به دعوت و ندای خود اوست که چنینی ، پس با مهربانیش دمساز شو و همراه شو ، که دلت به سماع می آید از دیدن آرامشی که نوش جانت می سازد .

    باور کن .

  4. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (یکشنبه 11 مهر 89)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 بهمن 90 [ 10:28]
    تاریخ عضویت
    1387-11-21
    نوشته ها
    143
    امتیاز
    3,705
    سطح
    38
    Points: 3,705, Level: 38
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    357

    تشکرشده 355 در 115 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دل تنگم.خیلی زود اومدو خیلی زود داره تنهام میذاره.

    قل يا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا...
    ترجمه: ( البته ذهنی نوشتم دقیق شاید نباشه)
    بگو ای کسانی که بر خودتان ستم کردید از رحمت خدا نا امید نشوید که خداوند تمامی گناهان را می بخشد!
    یک بار دگر توبه کن ای توبه شکسته
    چون طالب چشمان گنهکار تو هستم!......

  6. کاربر روبرو از پست مفید چشم بارانی تشکرکرده است .

    چشم بارانی (یکشنبه 21 شهریور 89)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 آبان 89 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1387-12-09
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    4,231
    سطح
    41
    Points: 4,231, Level: 41
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    144

    تشکرشده 147 در 67 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: دل تنگم.خیلی زود اومدو خیلی زود داره تنهام میذاره.

    سلام
    اينقدر جواب خانم فرشته مهربان كامل و عالي بود كه جايي براي حرف نداشت.
    من هم با شما همراهي مي كنم
    فقط همون شبي كه اعلام شد كه فردا عيده من نيم ساعت تو اتاقم به سجده افتادم و گريه كردم(به خاطر اعمالم و اينكه دست خالي ماه مهماني خدا رو ترك كردم)
    بعضي وقتا واقعا لازمه و با اينكه مرد هستم و 26 سالمه اما اين احساس برام خيلي ارزشمنده.
    شما رو به خاطر داشتن اين احساس تحسين مي كنم.

  8. 2 کاربر از پست مفید انديشه تشکرکرده اند .

    انديشه (یکشنبه 21 شهریور 89)

  9. #5
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: دل تنگم.خیلی زود اومدو خیلی زود داره تنهام میذاره.

    نقل قول نوشته اصلی توسط غریب آشنا

    من آخر طاقت ماندن ندارم
    خدايا تاب جان کندن ندارم

    دلم تا چند يا رب خسته باشد؟
    در لطف تو تا کي بسته باشد؟

    بيا باز امشب اي دل در بکوبيم
    بيا اين بار محکمتر بکوبيم

    عزیز من، تاکی با هجر تو و دوری تو می توانم سرکنم. دلم سخت گرفته است، و قلب همیشه امیدوارم با طپش خود ، هر لحظه تو را می خواند.
    تو که وعده کردی بخوانیمت و ما را بی پاسخ نگذاری، اکنون این دلشیفته خسته ات، بی صبرانه تو را می خواند.


    مکوب اي دل به تلخي دست بر دست
    در اين قصر بلور آخر کسي هست

    بکوب اي دل که اين جا قصر نور است
    بکوب اي دل مرا شرم حضور است

    بکوب اي دل که غفار است يارم
    من از کوبيدن در شرم دارم شرم دارم شرم دارم

    بکوب اي دل که جاي شک و ظن نيست
    مرا هرچند روي در زدن نيست

    ای دل خسته و تنهایم، چرا چنین غمزده و گرفته صدایش می زنی... نگران نباش که آن مجنون ساز مجنون کش صدایت می شنود. می دانم که شرمنده ای... می دانی که ارزش وصلش را نداری، اما صدایش کن. صدایش کن که او دلنواز ترین دلبراست. گرچه نازش پایان ندارد، ولی لطفش نیز بی نهایت است. می دانم که شرمگینی، می دانم که دلشکسته ای، میدانم که غمت پایان نداره، ولی سوز هجر و درد بی درمان عشقش، به همه هستی می ارزه.

    کريمان گر چه ستار العيوبند
    گداياني که محبوبند خوبند

    بکوب اي دل مشو نوميد از اين در
    بکوب اي دل هزاران بار ديگر

    دلا پيشآي تا داغت بگويم
    بگو شب غصه اي شيرين بگويم

    برون آيي اگر از حفرهء ناز
    برويت ميگشايم سفرهء راز


    نازنینم تو نیک میدانی که چگونه از غار ناز و رفاه و راحتی بیرونم. و هرگز نتوانستم که در تو بخزم. و اکنون که امیدوارانه به تو نیاز دارم، کریمانه راز این هجر پایان ناپذیرم بگشاء.
    تو را شکر می کنم به خاطر دردهایی که به من داده ای. عزیزم ازم نگیر، این همه اشک و آه و خستگی هایی که در دوریت تحمل می کنم. اما ناز کم کن و در آغوشم گیر. تا کی باید بسوزم... وای که چه رویی نشان دادی و پنهان شدی. دل می بری از من و نهان می شوی.


    نميدانم که بگويم يا نگويم
    دلا بگذار تا حالا نگويم

    ببخش اي خوب امشب نا توانم
    خطا در رفته از دست زبانم

    لطيفا رحمتا بر من ضعيفم
    قويتر از من است امشب حريفم


    بگذار گریه کنم. سلاح من جز این اشک نیست. و درمان جز می وصلت نیست. تو خود شاهدی که هیچگاه جز خودت را نخواسته ام. ای اجابت کننده دعاها، ای آگاه به عمق دلشکستگان مرا سیراب کن. صبرم تمام گشت و جانم به لب رسید، کی شود که در وجودت فنا شوم. و از این رنج هستی برهم.


    شبي ترک محبت گفته بودم
    ميان دره شب خفته بودم

    نيم از ناله شيرين تهي بود
    سرم بر خاک طاقت سر نمي سوخت

    زبانم حرف با حرفي نميزد
    سکوتم ظرف بر ظرفي نميزد

    نگاهم خار در جايي نمي کوفت
    به چشمم اشک غم پايي نمي کوفت

    دلم در سينه قفلي بود محکم
    کليدش بود در درياچه غم

    اميدم گرد اميدي نميگشت
    شبم دنبال خورشيدي نميگشت


    ای لیلی ناز آفرین، من که کودک صفتانه و سبک سرانه، بی غم یار و متعلق به زمین و در گیر رقابت های سفیهانه خود بودم، من که که درد عشق نمی دانستم، من که نگاهم جز خودم را نمی دید، من که هجر را تجربه نکرده بود. دل سنگم را به نوری راه نداشت، من که تیرگیهای زندگی عادتم شده بود. مگر تو نبودی که خودت را به من نشان دادی. و همه وجودم را مشتعل کردی. مگر تو نیاموختیم مهر ، مگر تو مرا چون خسی رها بر رود، به دریا نکشاندی. مگر تو دلربایی نکردی. مگر من سرخود مجنون شدم، مگر از زمین تا آسمان کشش تو مرا به وجد نیاورد... حالا که تو تا اینجا کشاندیم، مرا دریاب و رخ برای همیشه بگشاء، وای که تا کی این سوختن بی انتها را می توان تحمل کرد.

    حبيبم قاصدي از پي فرستاد
    پيامي با بلوري مي فرستاد

    که ميدانم تو را شرم حضور است
    مشو نوميد اينجا قصر نور است

    الا اي عاشق اندوهگينم
    نميخواهم تو را غمگين ببينم

    اگر آه تو از جنس نياز است
    در باغ شهادت باز باز است


    میدانم هر لحظه دل معشوقت، مرا به سوی خود می کشاند وگرنه من کجا و رسیدن به آن دلستان نازنین با این پای لنگ به کجا!
    تو را می شناسم ای دلبر نازک دل، که اگر لیلی دل شوریده ای داشت..... دل مجنون از او شوریده تر بود، می دانم که همیشه دست نوازشت بر سرم هست و آغوش گشوده ای... تو جنس نیازم را می دانی، شاهد خوب روی بگذار ببینمت ، و این شهادتم بی نهایت گردد.

    نميدانم که در سر اين چه سوداست
    همين اندازه ميدانم که زيباست

    خداوندا چه درداست اين چه دردست
    که فولاد دلم را آب کردست

    مرا اي دوست شرم بندگي کشت
    چه لطف است اين مرا شرمندگي کشت


    چه دارم که تحفته ات کنم. چه زبونی کشم از پیش تو ای یار عزیز، این فقیر بی چیز، شیدای محتشمی چون تو شده است. چه بریزم به زیر پایت. جان که هر بی سرو پایی دارد.
    همه چی را که تو به من دادی، من خود هیچم هیچ ... چه بیارم به درگاه نگارین عزیزم...
    وای که شرمندگی و ضعف و زبونی کشت مرا.
    این همه دلهره بی تو بودن و این همه خواری در رهت.
    و این حالتی که وصف آن به زبان نیاید.
    ای دوست مرا از این تهمت هستی وارهان و راحتم کن.

  10. 2 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (یکشنبه 21 شهریور 89)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 28 اردیبهشت 93, 11:43
  2. اهای جماعت من زود زود میگ میگی وابسته میشم.کمکم کنید
    توسط gheryeh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 20 خرداد 92, 15:29
  3. من آدم حساس و زودرنجی شدم چی کار کنم؟
    توسط saharnaz در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 شهریور 90, 17:34
  4. زود رنج کیست و زود رنجی چیست؟
    توسط keyvan در انجمن آگاهی ها، مهارتها و روشها
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: یکشنبه 13 اردیبهشت 88, 15:41

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.