دهن بینی همسرم از مادرش و زن برادرش

[minamin]

با سلام-من مردی37 ساله هستم که 11 ساله ازدواج کردم و یه پسر 9 ساله دارم.الان نزدیک یک ساله با زنم مشکل پیدا کردم،بیشتر به خاطر دهن بینی زنم از مادرش و زن برادرش الان زندگیم داره از هم میپاشه.سال 87 با هزینه 7 میلیون تومن براش آرایشگاه باز کردم و همین باعث شروع یه سری دوستیهای ناباب شد.هر شب دیر آمدن به خونه و رفتن پیش مادرش و دوستاش تا ساعت 2 شب،خونه ام رو تبدیل به ویرانه کرده بود و تا جایی که رفت خواننده شده و به منو مانع رشد و ترقی خودش میدونه.منی که تمام خرج عیش و مشروبخواریشو از من میگرفت و من نمیدونستم و بعداز اختلاف فهمیدم.از شما دوستان میخوام کمکم کنید که زندگیمو نجات بدم.زنم رو هم دوست دارم.

[baran.68]

سلام
به تالار همدردی خوش اومدین
خیلی متاسفم اما باید گفت کسی که با دادن یک سری آزادی ها خودش رو گم میکنه نشون میده که این قضیه مال امروز نیست و هر زمانی شما این آزادی رو میدادی همین نتایج رو میدیدی متاسفانه شما با اینکه نشونه هایی دیدین باز هم حمایت کردین به جای اینکه محکم و مردانه برخورد کنید .

میشه از فرهنگ خانوادگی خانم تون و همینطور خودتون بیشتر بگید

[minamin]

پدرم معلم بازنشسته وموسس ومدیر مدرسه غیزانتفاعی،مادرم مهندس آب و خاک و معلم بازنشسته،من فرزند اول و لیسانس ریاضی،برادرم لیسانس ریاضی وکارمندبانک،برادردیگرم لیسانس فیزیک وکاسب،خواهرم لیسانس زبان خارجه و بیکار،این از خانواده من.اما خانواده همسرم:پدرش سواد شش ابتدایی قدیم وبازنشسته سازمان چای، مادرش فوق دیپلم آموزش ابتدایی و معلم بازنشسته و فرزند طلاق،همسرم فرزند اول لیسانس جغرافیاوآرایشگاه زنانه، برادرش فوق دیپلم عمران و کارگر شرکت در عسلویه،برادردیگرش اول نظری وراننده آژانس.دوست عزیز baran68،از اینکه با من همراهی و راهنمایی میکنی ممنونم.اره حق با شماست،آزادی زیاد بهش دادم و چون همسران دوستانش به زنهاشون حرفی نمیزدن و اونارو سوال و جواب نمیکردن از این نظر هم به من گیر میداد،چون من همیشه میخواستم بدونم که کجاست.

مادر زنم توی تمام کارها خودشو دخالت میده تا جاییکه توی کلانتری و دادگاه هم اول هودش حرف میزنه و شماره تلفن حودشو به اون جاها داده و حتی تا جایی پیش رفته که زودتر از زنم رفته و حکم جلب مهریه ام رو گرفته. همیشه هم با تلفن بهم فحش ناموسی و رکیک میده.در ضمن همونطوری که توی پیام قبلی ام گفتم زنم ازش خیلی حرف شنوی داره و دهن بینه.

[samanis]

دوست عزیز مشکل آزادی دادن نیست، همسر (چه زن و چه مزد) برده کسی نیست که بهش آزادی داده بشه یا ازش گرفته بشه. به نظر من با همسرتون به تنهایی و با احترام صحبت کنید، از روزهای خوبی که باهم داشتین و اینکه با ادامه رویه موجود با اون زندگی نخواهید کرد و اجازه نخواهید داد فرزندتون با اون زندگی کنه . این گفتگو رو میتونین به یک گفتگوی سه نفره همراه با مشاور خانواده هم داشته باشین.
بهتون توصیه میکنم حتما با وکیل مشاوره کنین که حقوقتون پایمال نشه. دادگاههای خانواده مشاوره رایگان بهتون میدن.

[مهسان-م]

به نظر من برید بقیه تاپیک ها رو که خانوما به خاطر مشکلاتشون باز کردند بخونید و ببینید شوهرهاشون چقدر پدر این زنهای بدبخت رو در آوردن.شما احتمالا ضعیف برخورد میکنین و یا همونطور که گفتین همسرتونو دوست دارین و نمیخواین از دست بدینش و واسه همین زیادی کوتاه میاین.البته نمیگم مثل اون شوهر ها رفتار کنین اما اینو بدونین که:
دریا هر چی جلوتر میاد ساحل همونقدر عقب تر میره[color=#FF1493][size=large]

و شما هر چی بیشتر از خودتون نرمی به خرج بدین حانومتون راه رو برای خودش و کارهاش باز تر میبینه