فرياد بدون صدا

[azarif]

سلام من پسري 25ساله _اهل استان انسانيت_ شهر صداقت _شهرك محبت _خيابان احساس _كوچه عشق وپلاك منطق مي باشم
من از دوست يا دوستان خودم تقاضاي مشاوره تخصصي دارممن دچار عشق يكطرفه شده ام وبه خاطر منطق خودم مساله رابه شخص مورد نظر مطرح نكرده وشخص با كس ديگري ازدواج كرده ودر حال حاضر دچار يك آشفتگي روحي گرديده ام .من براي ازدواج علاوه برعشق مسائلي از قبيل فرهنگ خانواده -اعضاي خانواده - پاكي - صداقت - تحصيلات - يكساني ثروت خانواده ها -پوشش مناسب - اجتماعي بودن -قانع بودن و... را هم درنظر مي گيرم وشخص مورد نظر حدودا50درصد شرايط را دارا بود . از شما تقاضاي عاجزانه دارم كه مرا راهنمايي فرمائيد ،كه آيا ديدگاه من اشتباه است يا نه ،واگر ديدگاه من اشتباه است ديدگاه مناسب چيست، وبراي رهايي از اين وضعيت روحي كه تمام زندگيم را آشفته ساخته چكار كنم.
با كمال تشكر از شما عزيزان

[hosseinu17]

سلام دوست عزيز به نظر من يكم تقصير خودت بوده براي اينكه اگه واقعا دوستش داشتي و ميدونستي فرد مورد علاقت بوده بايد يك فرياد باصدا ميكردي تا به اين وضعيت دچار نشي
به قول شاعر پرنداي رو كه از دستش دادي بيخيالش شو و زندگيت رو ادامه بده اگه مال تو باشه كه دوباره بر ميگرده پيشت زياد هم احساساتي نباش قبول كن كه اوني كه رفته ... ديگه رفته
اميد به خدا داشته باش شايد صلاح نبوده

[azarif]

ضمن تشكر از شما دوست وانسان بزرگوار
شايد حق با شما باشد،ولي بيشتر از آنكه براي انديشه وخيال شما ميسر است دوستش داشتم ، بيشتر از آنكه ممكن است تصور كني در دام عشق او گرفتار بودم ،هر چيز وقتي تازه است دوست داشتني است ،بهار درنخستين ماههاي سال،نوزاددراولين سالهاي آفرينش ، گل درنخستين ساعات شكفتن ،همه در اولين ديدار ،اونيز عشق من بود ،وجزو اولين هاي من . من عقيده دارم اگر نهال تازه اي را از جائي بجاي ديگر منتقل كنند پژمرده ميشود وخشك ميشود. بهمان طريق انتقال عشق وتجديدمحبت وتعويض مهر براي هر عاشقي ميسر نيست ، شايدم محال .كاش از روز نخست در عالم طبيعت عشق ومحبت نبود. ولي افسوس چه بايد كرد، گريز از محبت ،فرار از عشق ،دوري از مهر، وتنفر از علاقه براي قلبهاي حساس سخت است. در ضمن دوست دارم نظر شما سرور گرامي را در مورد شرايط ازدواج خودم بدانم (لطفا")

در اين ماتم سراي درد وهجران
ندارم حاصلي جز رنج وحرمان

[نجوا]

سلام azarif عزيز...
واي كه شما چه عاشقي....و چقدر عشق زجر اور هست وقتي بدوني يك طرفه هست و هرگز به او ن نميرسي......
ولي.......................... بيا و عمر و جواني زيباي خودت رو كه به صدها عشق ميارزه در پس غم فرغت از دست نده....بيا و عشق خودت رو سوق بده به سمت عشق الهي..... راستي...رابطه تو با خدا چه طوره؟ اهل نمازو نيايش هستي؟؟؟؟
بيا و از اين به بعد هر روز بشين و نامه اي به خدا بنويس....به خدا بنويس كه خدايا...چرا منو به عشقم نرسوندي؟؟؟؟ چيه؟؟ مصلحت اين كار چي بوده؟؟؟ با خدا حرف بزن ازش بخواد به تو ارامش بده.... كار راحتيه...راحت تر از هر كار ديگه....ميتوني مطالعه بيشتر كني....مثلا كتابهائي در مورد لطف و مهرباني خدا به بند ه هاش..اونوقت قبول ميكني كه اين مطلب هر چه بوده به صلاحت بوده و الان ديگه وقتشه به خوت بياي....
به نظر من هم تا زماني كه اين مطلب رو دزك نكردي ازدواج نكن....نميگم فراموشش كن..اما قبول كن به صلاحت بوده و..... خدا رئوفترين هست....

شاد باشي دوست عزيز

[آتنا]

من به شما تبریک میگم که با وجود عشق زیاد که عقل آدمی را به اسارت در میاره تونستی از احساس بگذری و معقولانه تصمیم بگیری. نباید اصلاً پشیمان باشی. چیی را از دست ناده ای بلکه توانسته ای در کنترل عقلت یک قدم جلو بشی. از حالا به بعد هم با همون منطق و عقلت باید تصمیم بگیری زمانت رو با فکر کردن به موقعیت گذشته از دست ندی. حتماً خیری بوده که این ازدواج حاصل نشده. سعی کن خوشبین باشی و از سرزنش کردن خود پرهیز کنی. امیدوارم در موقعیتهای بعدی زندگیت هم با عقل و درایت پیروز باشی.

[honarmand]

سلام دوست عزيز
چيزي كه الان واقعيت داره اينكه ايشون ازدواج كردن و شما ديگه هيچ راهي نداري پس اينه اي كاش اينكارو مي كردم يا اينجوري مي شد يا چرا نكردم و بزار كنار و سعي كن فراموشش كني بايد به اين باور برسي كه اون ديگه نمي تونه توي روياي تو باشه و زندگيشو با كس ديگه اي شريك شده از نوشته هات معلومه كه انساني منطقي هستي و با مسائل از بعد منطقي وارد مي شي پس سعي كن اين مسئله را هم از روي منطق براي خودت حل كني و خودتو اذيت نكني
در مورد معيارهاتم بايد بگم فكر مي كنم معيارهاي مناسبي داري يعني معيارهاي كه قابل دسترسي مي باشند ولي نبايد روي همشون تاكيد صددر صد داشته باشي چون يك وقت مي بيني يكي يكي از فاكتورهاش مي لنگه ولي يكي ديگه از فاكتورهاش خيلي عاليه بايد نسبي به اين مسئله نگاه كني و سبك و سنگين كني و ببيني كه چي برات از اهميت بيشتري برخورداره . بهترين كار اولويت بندي كردن معيارها و نمره دادن به اونهاست

[azarif]

به نام خداي مهربان
اميدوارم كه حالتان خوب باشد و در انجام كارهايتان موفق باشيد
دوستان عزيز(HOSSINU17:نجوا-:آتنا-HONARMAND)با تمام وجود از شما تشكر وقدرداني مي كنم وازقلب خودم امواج محبت برايتان هديه مي دهم :

((شاد بودن را دوست دارم وبرايتان شادي ارزو مي كنم ،چون ، غم را مي شناسم ))


زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم
زلف را حلقه مکن تا نکنی دربندم
طره را تاب مده تا ندهی بر بادم
یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم
غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم
رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم
قد برافراز که از سرو کنی آزادم
شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما را
ياد هر قوم مکن تا نروی از یادم
شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم
رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس
تا به خاک در آصف نرسد فریادم
حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی
من از آن روز که دربند توام آزادم

[عارف]

سلام دوست عزیز
گذشته ها گذشته و غم نخور انشااله کیس مناسبتری پیدا میشود
در ثانی هرکس برای خودش معیارهایی دارد تو هم دوست داری همسر آینده ات مزیت هایی را که گفتی داشته باشد پس دیگر چه اشکالی باید در کار باشد به خدا توکل کن درست میشود
قربانت

[مدیرهمدردی]

سلام azarif
دوست عزیز، کاملا درکت می کنم.
با اینکه چنین سئوالاتی در این تالار باز هم تکرار شده ، و باز هم جواب دادم، اما دوست دارم بازم تکرار کنم. و آن اینکه:
وقتی عشقی شروع می شود، وقتی شعله مقدسی این چنین روشن می شود. در ابتدا با یک مصداق و یک شخصی ، نمود می یابد. اما عشق بزرگتر از این است که در این فرد پایان پذیرد.
حتی اگر چنین شخصی برود، عشق نمی رود.
اگر این چنین باشد، اگر کسی معشوقش فوت شود( زبانم لال، روم به دیوار)، باید عشقش هم با او فوت شود. اما گاهی چنین عشقهایی در سینه عاشق تا آخر عمر می ماند.

تو نباید عشق را فراموش کنی....
این بهترین بخش وجود ماست.
این تنها سرمایه ارزنده و قابل تکمیل و قابل رشد ماست.

فقط یک نکته بسیار ظریف را ادراک کنی. و آن شناخت حدود عشقت هست.

همانطور که بارها تکرار کرده ام. عشق لزوما همبستری و ازدواج و ... نیست. ( اگرچه می تواند هم توام باشد).
بارها برای دختران و پسران عشقی فراهم می آید که صد در صد نمی تواند به ازدواج ختم شود... اما این به معنای این نیست که شب و روز ، چکش بردارید و به سر خود بزنید تا معشوق را فراموش کنید.

عشق وسیعی وعمیق خود را حفظ کنید. اما مرتب به ازدواج با شخص خاص نیندیشد و تخیل نکنید.
عاشق ، یک لطافت خاصی می یابد، یک حس قشنگی که حاضر نیست با هیچ چیز در دنیا عوض کند....
پس شما می توانید از همه این محسنات عشق در زندگی بهره مند شوید و برای ازدواج هم روش خوبی دارید.
ای کاش به جای کوچه عشق و پلاک منطق، ساکن شهر عشق و خیابان منطق بودید....

برای آینده باید جسارت خودت را زیاد کنید، و زودتر اقدامات رسمی جهت ازدواج را پیگیری کنی...، تا اگر مناسب نبود و رها کردی، مثل الان احساس کم کاری نکنی.
عاشق که اینقدر تنبل و ترسو نمیشه....

[azarif]

با سلام به شمع فروزان همدردي
مديريت محترم همدردي سرورگرامي از همدردي وراهنمائي شما وبقيه دوستان عزيز كمال تشكر دارم واز خداوند متعال آرزوي خوشي وسلامتي وزندگي شاد وپراز عشق خواهانم .
ارداتمند شما AZARIF

وقتی با لبخند دوباره سلام کرد٬فهمیدم کار از کار گذشته!
هوا صاف بود یا ابری را نمی دانم٬
ولی می دانم در دلم طوفانی بود...
طوفانی از جنس عبور...از جنس غرور!!!
طوفانی از جنس پشت پازدن به همه چیز...
طوفانی که حتی نگذاشت صدای فریاد زدنش را بشنوم...!
آخرین بار بود...آخرین نگاهم بود...!
سر قرار همیشگی...ته کوچه ی بن بست...
نگاه منتظر...
یه شاخه گل رز...
.....
.....
تموم شد!
باران گرفت....چه بارانی!
همه ی محبت و صمیمیت نگاهم را شست و برد!
نگاهش نکردم...
می دانستم پا به پای آسمان می بارد!!!
فقط ...
دستی تکان دادم ٬
به رسم خداحافظی!
آخرین قرار چشمهایمان با باران خاتمه یافت!
خداحافظ نگاه بی قرار من