سلام
توی پستهای قبل من یه نگاه کنید .
مال 2 سال پیش هست .
من عاشق دختر خاله ام بودم و اما بچه ها گفتن نه این عشق نیست و ... ( یه سرچ توی پستهام :D ) .
خلاصه ما این 2 سال تمام تلاشم رو کردم که از دستش ندم چون میدونستم هوس نیست و واقعاً علاقه بهش دارم .
نمیدونم ... هر کاری که میکنه یه جور + برداشت میکنم .
در حالی که اگه یکی دیگه همین کار رو بکنه یه جوری حالشو میگیرم :دی
این دو سال من درس رو گزاشتم کنار .
با توجه به IQ که داشتم ( البته تعریف نباشه ..) توی یه حرفه تخصصی موفق ترین ها شدم .
الان دیگه دارم به درامد زایی میرسم در سن 19 سال .
شاید سالدیگه ماهیانه 1 تومن راحت باشه ... ( گلد کوست نیستا )
خلاصه یه پسر خاله هم داریم از نوع کنه !
ایشون هم درسشون توی وکالت تمام شده و خدا رو شکر چون رقیب من هست بیکار و بی ار میچرخه
البته چون همین وکالته رو دلره من یه خورده میترسم چون دیر و زود داره اما دیگه یه کار گیرش میاد .
دختر خاله بنده هم 19 سالشه و چند ماه از من بزرگتر .
با این اوصاف به نظرتون چی کنم من ؟!
اینم یه خورده از خصوصیاتمون :
من : 19 ساله . پسر! . ریاضی فیزیک . ( متخصص در یه رشته ای ) .جدیداً عینکی ( البته انتی رفلکس ) . وزن 60 و قد 180 .اهل درس خدا رو شکر نیستم ( گزاشتمش کنار به خاطر این موضوع )
دخی :19 ساله . دخی . علوم تجربی .در اندیشه های دخترانه .حدوداً هم قد و وزن خودمه . ایشون هم کلاً میونه خوبی با درس نداره . ( من فکر میکنم منتظر اینه که یکی با یه اسب تک شاخ سفید رویایی بیاد و خوشبختش کنه .( یعنی مادیگرایی و چشم شناسی ) )
پسر خاله : 23 ساله . لیسانس . وکالت ( بیکار ) . یه طوریه ... .یه خورده دخی رو به خاطر وضع مالی پدرش هم میخواد . زنش یه خورده بهتر از منه و خوش هیکل تر اما ریختش همچین ...
موضوع سربازی من که حدود 1 سالش منتفیه و اون چند ماه دیگه رو یا میرم امریه یا توی شهر خودمون . اونی یکی هم بچه سومه و ...
نیایم ببینم ...
ممنون . ببینم چه راح حل های توپی ارایه میدید .
دوستون دارم . بوس بوس .
علاقه مندی ها (Bookmarks)