با سلام خدمت دوستان همدردی.
چند وقتی هست که با این سایت آشنا شدم,گفتم شاید منم بتونم از راهنمایی های دوستان استفاده کنم.
اول خودمو معرفی میکنم.
من یه پیر پسر 22 ساله هستم.سال آخر مهندسی برقم.میشه گفت آدم معتقدی هستم.اهل هیچ برنامه ای که ماشاا.. جوانای این دوره و زمونه میرند دنبالش نیستم طوری که قلیون رو هم برای خودم حرام کردم.(خلاصه با یه جوون پاستوریزه طرفین)
چند سالی هست که عاشق دختر یکی از بستگان نزدیک هستم.خانوادم در جریان هستند.البته خانواده اوناهم در جریانن ولی خود طرفم رو نمیدونم که میدونه یانه؟؟؟
البته مادرم با مادرش صحبت کرده؛ولی چون اوناهم خانواده مذهبی هستند,احتمال میدم که به دخترشون نگفتند(حالا به هر دلیل دیگه ای هم میتونه باشه)!!
معشوقه ماهم 17 سالشه و سال دوم دبیرستان.دختری با حجاب و متین,در برخورد با نا محرم سنگین و با حیا(همه جوره قبولش دارمو عاشق این رفتارشم)
اما مشکل اینجاست که اونا تو شهرستان زندگی میکنن و از ما دورند,به خاطر همین هر چند ماه یه بار میتونم ببینمش.
حالا مشکل و مسئله من اینه که یه جورایی میخوام رنگ و بوی رسمی به خواستم بدم و ....
ولی خوب یه سری مشکلات وجود داره:
من از لحاظ مالی کاملا مستقل نیستم ,یک سال از درسم مونده و سربازی هم باید برم ,ازش دورم و نمیتونم باهاش در ارتباط باشم و بیشتر بشناسمش(شاید ماهی یه بارم بتونم تلفنی باهاش صحبت کنم)
خوب سن ایشون هم یه خورده کمه,چند سال از درسش مونده و شایدم چند سال دانشگاه بره...ونمیخوام به درسش لطمه بخوره(چون ایشون همیشه شاگرد اول بوده ...)
چند مدت پیش شنیدم که براش خواستگار اومده بود,البته بهم گفتند که خوانوادش اجازه ندادند که قرار خواستگاری گذاشته بشه و قضیه رسمی بشه(خواستگاری لفظی بوده),من که تا شنیدم دیوونه شدم و ....
با مادرم هم خیلی راحت نیستم تا همه حرفامو بهش بزنم...
از یه طرف میترسم که از دستش بدم(با همه اون قرار ها),ازیه طرف هم میترسم جلو برم.
شما بگید, چیکار کنم؟
جلو برم و رسمیش کنم؟
بذارم درسش یا درسم تموم بشه؟؟
خدمت رو چیکارش کنم؟؟
خودم رو که دارم دیوونه میشم و چیکار کنم؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)