حدود 6 سال است كه به عقد شوهرم در اومدم وقتي باهاش ازدواج كردم نه تنها هيچي تو بساط نداشت بلكه مقروض هم بود اما با توجه به تحقيقاتي كه به عمل اومد چون پسر ارام و لوتي نبودو جواب بله را دادم شغلش كار در تاكسي تلفني بود كه اونم شغل محسوب نميشد دو سالي نامزد مونديم يه سال بعد عقدمان خدا را شكر من تو يه شركتي كار پيدا كردم همه در امدم را تقديم شوهرم ميكردم تا قرضاشو پرداخت كنه تا وقتي خونمون ميريم حداقل از صفر شروع كنيم چون دلم بهش ميسوخت درامدش اندك بود و اونم خرج ماشينش ميشد وقتي هم خواستيم عروسي كنيم و خونه بيايم پول پيش خونه را هم من دادم تقريبا ميشه گفت تو عرض اين 5 سال همه هزينه هاي خونه به عهده من بود شوهرم زياد دل و دماغي به كار نميداد به قول پدرم با ماشينش خودشو سر گرم ميكرد به خدا حتي هزينه عمل سزارين موقع تولدم فرزندم را نيز خودم به دوش كشيدم از اين وضع خسته شده بودم تا اينكه .....
خسته ميشين بقيه ش بمونه واسه بعد
علاقه مندی ها (Bookmarks)