به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 مرداد 89 [ 17:14]
    تاریخ عضویت
    1387-12-27
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    3,853
    سطح
    39
    Points: 3,853, Level: 39
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 39 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    آیا میتونم این مرد رو به زندگی برگردونم؟

    دوستان خوب سلام

    بیشتر شما با مشکلات من در تاپیک قبلیم آشنا شدید.از همه اون کسانی که راهنماییم کردند بی نهایت ممنونم.اون تاپیک طولانی شد و مشکل اصلی یه جورایی فراموش شد و بحث به جاهای دیگه ای رفت.

    اینجا می خوام یه دسته بندی از مشکلاتم بکنم و از دغدغه تصمیم گیریم با شما بگم.

    • من 30 ساله با تحصیلات فوق لیسانس و شوهرم 35 ساله با تحصیلات لیسانس
    • 2 بچه داریم

    و اما مشکلات من:

    • خیانت شوهرم.شوهرم به مدت بیش از 1 ساله که با زنی رابطه داره (خیانت ایشون جنسی و احساسیه)

    • 1 ساله که رابطه زناشویی رو با من قطع کرده .

    • رابطه عادی بینمون بسیار بده و ایشون در حد لزوم فقط حرف می زنه.گاهی بی دلیل با خشم حرف می زنه و....

    • قطع رابطه با خانواده من و...

    و حالا ......

    • ا ساله که خیانتش رو فهمیدم و همچنان به روش نیاوردم.خیانتش خیلی عذابم میده.

    • در این مدت سعی کردم خودم رو به ایشون نزدیک کنم و رابطمون رو بهتر کنم ولی نشد.تا اومد یه سر سوزن رابطه عادیمون بهتر بشه یه چیزی رو شوهرم پیدا کرد و یه دعوایی کرد و همه چیز دوباره بد شد.

    • در زندگی ما لااقل از طرف ایشون طلاق عاطفی اتفاق افتاده.من هیچ امید و انگیزه ای در این زندگی ندارم.در یه شهر غریب خیلی تنهام.خیلی

    • نه شرایط فعلی رو میتونم تحمل کنم و نه شرایط خوبی برای طلاق دارم.کل دارایی من طلاهامه.خانوادم تاکید می کنند که طلاق بگیرم و بچه ها رو به شوهرم بسپرم.ولی هم من به بچه ها وابسته ام و هم احساس می کنم اونها به من بیش از پدرشون نیاز دارن.سرنوشت بچه ها یکی از مهمترین موانع من برای تصمیم گیریه.

    • در تاپیک قبلی دوستان گفته بودن سرکار برم و پول پس انداز کنم.ولی باور کنید نشد.نمیشه.شوهر من به هیچ شکلی اجازه نمیده با داشتن بچه 9 ماهه سر کار برم.من خیلی سعی کردم.فکر کردم.

    • تحمل این شرایط دیگه برام خیلی خیلی سخت شده.احساس می کنم حتما باید یه کاری کنم.خیلی به این فکر می کنم که بهش بگم یا بیاد مشکلمون رو با هم حل کنیم.صحبت کنیم و یا اگه می خواد اینجوری ادامه بده از هم جداشیم.نظرتون چیه؟

    • با همه اینها زندگیم رو دوست دارم.البته نه به این شکل.نمی دونم منظورم رو متوجه میشید یا نه؟به خاطر بچه هام و خودم دوست دارم اگه بشه سر و سامونش بدم.ولی نمی دونم امکان داره یا نه؟ یعنی دوست دارم اگه این زندگی قابل اصلاحه درستش کنم.ولی نمی دونم با این خیانت و بی محبتی و....میشه کاری کرد؟

    سوال من از همه صاحب نظران اینه که آیا من میتونم این مرد رو که فکر می کنم دیگه هیچ حسی به من نداره و با همه مشکلاتی که گفتم به زندگیم برگردونم؟واقعا میشه یا باید جدی به طلاق فکر کنم؟آیا این زندگی با وجود یه همچین مردی توان بازسازی داره؟

    از راهنماییتون بی نهایت ممنونم

  2. #2
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: آیا میتونم این مرد رو به زندگی برگردونم؟

    سلام آرزو جان

    چه عجب خانمی ، خیلی وقته نیستی .

    ببین آرزو جان شما زمان را داری با استیصال میگذرونی ، به نظر من همون جلسه ای که شوهرت گفت رو ترتیب بده و نترس ، ببین حرفهاش چیه ، فعلاً ازش بخواه صریح و جدی با هم حرف بزنید ، قطع رابطه زناشوئیش بدون دلیل اشکاله و باید ازش بپرسی چرا ، اگر گفت جلسه باشه ، بگو باشه منم مشتاقم هم حرفهای تو رو بشنوم هم منم حرفهای خودم رو بزنم ، اینجوری نمیشه ادامه داد .

    پس حالا وقتشه این راه رو در پیش بگیری ، خواهش می کنم نترس ، و با اعتماد به نفس راه تشکیل این جلسه رو باز بگذار . خیلی چیزها با این جلسه و شنیدن حرفهای اون برات شفاف میشه و این شفافیت به تصمیم گیریت کمک فراوانی می کنه

    موفق باشی

  3. 4 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (یکشنبه 24 مرداد 89)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1388-8-13
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    6,606
    سطح
    53
    Points: 6,606, Level: 53
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    396

    تشکرشده 407 در 170 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: آیا میتونم این مرد رو به زندگی برگردونم؟

    لام آرزو جان،خيلي خيلي خوشحالم ميبينمت،خيلي منتظر شدم تا ازت خبري بشه ولي انگار ما رو فراموش کرده بودي،آخه عزيزم نميگي يه تالار رو نگران خودت کردي؟؟؟!!!!
    عزيزم منم با نظر فرشته موافقم آخه تا کي ميخواي خودت رو عذاب بدي؟مطمئن باش هم تو و هم همسرت و هم بچه هات از اين وضعيت در عذابند،اگه شوهرت کاري نميکنه تو يه کاري کن،جدي باش و با اعتماد به نفس باهاش صحبت کن،ببين ته دلش چيه؟براي چي اينجوري کرده و ميکنه؟ميخواد باهات زندگي کنه يا نه؟عزيزم صرف دوست داشتن تو به ادامه اين زندگي که کارساز نيست،ببين راهي هنوز براي ادامه زندگي مونده يا نه؟اگه اون به هيچ صراطي مستقيم نيست و واقعا نميخواد همسرت باقي بمونه فکر ميکنم ادامه اين زندگي بيشتر عذاب آور خواهد بود تا لذت بخش و بخصوص براي تو که بايد بسوزي و بسازي،سعي کن تکليف خودت رو تو زندگي روشن کني،نميشه که با اين وضعيت ادامه داد يا بايد بهتر بشه و اميدي براي بهتر شدن باشه يا يه بارکي همه چيز تموم بشه.
    ما رو در جريان کارات بذار عزيزم،دوستت دارم و باور کن نگران وضعيتت هستم و دوست دارم زندگيت خوب بشه

  5. 2 کاربر از پست مفید مي مي تشکرکرده اند .

    مي مي (یکشنبه 24 مرداد 89)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 مرداد 89 [ 17:14]
    تاریخ عضویت
    1387-12-27
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    3,853
    سطح
    39
    Points: 3,853, Level: 39
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 39 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا میتونم این مرد رو به زندگی برگردونم؟

    فرشته و می می عزیز

    از راهنماییتون بی نهایت ممنونم.همونطوری که گفتم مدتیه که به این نتیجه رسیدم که باید یه کاری کنم.در این چند وقت گذشته چند باری با هم صحبت هایی کردیم.و من از صحبت هاش متوجه شدم که یکی از اهداف از تشکیل این جلسه توهین به خانواده منه.

    باورتون نمیشه که توی صحبت هاش قضیه میزان مهریه و ناهار پشت عقد و جهیزیه و....چه چیزایی رو مطرح نکرد و خانواده منو محکوم به سو استفاده کرد!من احساس می کنم ممکنه(به احتمال خیلی زیاد بر اساس حرفاش)به خانواده من خیلی توهین کنه و من همون جا مجبور شم تکلیفم رو باش یکسره کنم.

    بگذارید یه مورد رو براتون تعریف کنم تا طرز فکرش رو بفهمید.حدود 1 ماه پیش ما برای دیدن یکی از اقوام ایشون به یکی از شهرهای مجاور رفتیم و قبل رفتن با هم که صحبت کردیم قرار شد آخر شب برگردیم و شب اونجا نخوابیم.وقتی رفتیم خانواده ایشون اصرار کردند که بمونیم .ولی من وسایل لازم رو برای خودم و بچه ها نیاورده بودم.خلاصه وقتی خداحافظی کردیم و برگشتیم شما نمی دونید در ماشین چه کرد.دعوا..............می گفت برو خونه بابات........می گفت من می دونم مامانت بهت گفته این جوری برخورد کن.من فلانشون می کنم و........................
    یعنی سر یه همچین موردی که ما قبلش با هم توافق کرده بودیم باز پای خانواده منو وسط کشید و.........

    راستش رو بخواید خودم می دونم چی می خواد بگه.حرفش اینه که من زن خوبی براش نبودم.خسته شده و...........
    خنده داره که او داره خیانت می کنه و هر جور می خواد برخورد می کنه اونوقت فکرش اینه.

    خودم بیشتر نظرم اینه که یا باهاش حرف بزنم یا در یک نامه کوتاه (برای اینکه فرصت فکر کردن داشته باشه و زود عصبی نشه و یه نظری بده)بهش بگم که از ادامه زندگی به این شکل خسته شدم و اگه مایل به ادامه زندگیه بیاد تا با هم صحبت کنیم و مشکلاتمون رو حل کنیم و در غیر این صورت برای جدایی اقدام کنیم.

    همونطور که گفتم من همه مشکلم برای تصمیم گیری بچه هامه. خانوادم نظرشون اینه که بچه ها رو باید به شوهرم بسپرم.یه دوستی هم که در شرایط مشابه منه میگه به هیچ عنوان زیر بار نگهداری بچه ها نرو.چون خیلی سخته.

    ازطرفی خودم نمی تونم دوری بچه هام رو تحمل کنم و اونها به من نیاز دارن.

    دوباره مشاوره هم کردم.او نظرش روی طلاق بود و می گفت تو در قبال بچه هات مسئولی و باید خودت نگهداریشون کنی.

    گیج شدم.لطفا در مورد نگهداری از بچه ها بعد جدایی راهنماییم کنید.

    1 ماه دیگه عروسی برادر منه و ایشون به هیچ عنوان نمیاد.من باید به اون همه آدم توضیح بدم که چرا نیومده.دلم می خواد هر چه سریعتر تکلیفم روشن بشه.

    بهم بگید اینکه خودم باهاش صحبت کنم و یا نامه بنویسم و بهش بگم در صورت ادامه این وضع از هم جدا بشیم چطوره؟لااقل تکلیفم روشن میشه؟یا این زندگی براش ارزش داره و حاضر میشه بیاد صحبت کنیم.یا نه.
    یا فکر می کنید با شرایطی که گفتم جلسه گذاشتن بهتره؟

    اینکه گفتم میشه این مرد رو به زندگی برگردوند و این زندگی رو اصلاح کرد برای اینه که می خوام بدونم همه سعیم رو کردم و آیا کاری نبوده که باید انجام می دادم.

    منتظر نظرات خوبتون هستم.ممنونم

  7. #5
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 19:01]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,421
    امتیاز
    287,175
    سطح
    100
    Points: 287,175, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,081 در 7,003 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا میتونم این مرد رو به زندگی برگردونم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ارزو خانم
    سوال من از همه صاحب نظران اینه که آیا من میتونم این مرد رو که فکر می کنم دیگه هیچ حسی به من نداره و با همه مشکلاتی که گفتم به زندگیم برگردونم؟واقعا میشه یا باید جدی به طلاق فکر کنم؟آیا این زندگی با وجود یه همچین مردی توان بازسازی داره؟

    از راهنماییتون بی نهایت ممنونم
    باسلام
    اگر آگاهي هايت و مهارتهايت را كامل كني و بر احساسات خود غالب شوي. مي تواني تصميم صحيح را بگيري.
    مهم ماندن در اين زندگي يا رفتن نيست.
    مهم اينست كه با قدرت و اعتماد به نفس در هر حالت زندگي كني.
    اينكه وابسته شوهر، فرزند باشي مشكل آفرين هست.
    اينكه نتواني خوب هم زندگي ات را كنترل كني مشكل آفرين هست.

    تا كي مي خواهي چوب ترديد بخورديد.
    مراجع گرامي شما هر تصميمي بگيري (جدا شوي يا بماني)، هزينه هايي دارد.
    دنبال راه تنها سود نگرد.
    و اينكه كدام راه سود بيشتري و هزينه كمتري دارد بستگي به كسب توانايي و مهارت و آگاهي و تمرين هست. و اينها را پيشنهاد مي دهم به صورت حضوري پيگيري كنيد.

    با توجه به تاپيك قبلي ات و 190 پست آن، بايد بگويم به هيچ وجه مشاوره اينترنتي (منظور همان راهنمايي ها و نظرات اينترنتي هست) نمي تواند قدرت شما را در تصميم گيري افزايش دهد. و اين تاپيك هم براي اينكه طولاني و بي اثر نشود پايان صفحه سوم قفل مي كنم.
    به نظرم شما بايد با يك روانشناس باليني و همچنين مشاوره خانواده جلسات حضوري مستمر داشته باشيد.
    روانشناس باليني اعتماد به نفس شما و وابستگي شما ، ترس هاي موهوم شما و تااندازه اي وسواس فكري شما را لازم است درمان كند.
    مشاور خانواده روش هاي تعاملي و ارتباطي مناسب را با همسرتان به شما خواهد آموخت و شما مي توانيد تمرين كنيد.




  8. 7 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (یکشنبه 24 مرداد 89)

  9. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    210
    Array

    RE: آیا میتونم این مرد رو به زندگی برگردونم؟

    سلام آرزو جان

    راستش رو بخواید خودم می دونم چی می خواد بگه.حرفش اینه که من زن خوبی براش نبودم.خسته شده و...........
    خنده داره که او داره خیانت می کنه و هر جور می خواد برخورد می کنه اونوقت فکرش اینه.
    آرزو بهتره پیشگویی نکنیم... حتی اگر شما زن خوبی نبوده اید راه حل خیانت نیست بلکه حل مشکل زناشویی است.

    روشنه او خیانت می کند و هر طور که بخواهد برخورد خواهد کرد چون شما شرایطش را فراهم می کنید باید قدری اعتماد به نفس داشته باشید و ارزش خود را بدانید..درخواست های خود را مطرح کنید بدون ترس از دست دادن...

    یکی از نکته هایی که گاهی رابطه را آسیب پذیر می کند این است که سعی کنیم همواره یک احساس داشته باشیم و همواره "خوب" باشیم حتی اگر طرف مقابل ما بد باشد.

    رفتار خوب و بدون توقع در مقابل افرادی که پرتوقع بوده و حسابگر نیستند نه تنها باعث تغییر آنان نمی شود بلکه طرف مقابل هر چه بیشتر برای خواستن بدون قید و شرط آماده تر می سازد.


    1 ماه دیگه عروسی برادر منه و ایشون به هیچ عنوان نمیاد.من باید به اون همه آدم توضیح بدم که چرا نیومده.دلم می خواد هر چه سریعتر تکلیفم روشن بشه.
    تاکید زیاد از حد هم نباید داشته باشید.... فعلا مشکل حضور ایشان در مراسم نیست ..زیرا شاید بنا به اصرارهای شما بی یایند اما از این آمدن به عنوان فرصتی برای سوء استفاده و راندن سخنان خود استفاده نمایند(یعنی در قبال کاری که کرده انتظار بیش از حد از شما داشته باشد)

    آنچه مشخص است شما فعلا باید احساسات و انرژی خود را معطوف به خود سازی و آماده صحبت کردن با همسرت شوی

    توصیه ام این است که شما نیز باید در گفت وگوها شرایط و انتظارات خود را بگویید نه اینکه این گفت و گو تنها تلاشی باشد برای ادامه رابطه با وضع کنونی.

    اگر به خودت ارزشی قائل نباشی انتظار محبت و دوست داشته شدن هم نداشته باش.

    >>>مثل اینکه ارسال من و مدیر هم زمان شد

  10. 10 کاربر از پست مفید حسین پور تشکرکرده اند .

    حسین پور (یکشنبه 24 مرداد 89)

  11. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    141
    Array

    RE: آیا میتونم این مرد رو به زندگی برگردونم؟

    آرزو خانومی من هنوز هم احساس می کنم که شما برای بهتر شدن وضعیت زندگی تون کاری انجام ندادید؟ ( البته ببخشید که اینقدر دارم رک صحبت می کنم) شما تنها کاری که توی این چند وقته کردید، همین نگه داری از بچه هاتون بوده که به سلامتی دارن بزرگ میشن؛ اون هم از لحاظ جسمی؟!
    توی تاپیک قبلی همه ی دوستان بخصوص آنی عزیز، راهنمایی های فوق العاده ای رو انجام دادند و شما تنها اینجا می نوشتید و یه جورایی درد و دل می کردید، در صورتی که الان برای تصمیم گیری توی این زندگی باید اقداماتی انجام داد؛ درسته که خود شما هم از لحاظ روحی بسیار بسیار خسته و آزرده هستید اما اگر می خواهید که زندگی تون رو اصلاح کنید باید از نیروهای درونی و شگفت انگیز خودتون استفاده کنید، مدیر همدردی عزیز به شما پیشنهاد قاعده ی جذبی رو کردند حداقل برای 6 ماه؛ اما شما برای ما ننوشتید که آیا تلاشی برای به ثمر رساندن این قاعده انجام دادید یا خیر؟ در ضمن شما در همان زمان هم مدام نمی شود و نمی توانم را بر سر زبان خود داشتید و مدام می گفتید که " مردی که حتی جای خواب خود رو از من جدا کرده، چگونه جذب خود کنم؟!" ولی من به شما می گویم چگونه انتظار دارید مردی را که یک سال تمام با زنش رابطه ی زناشوئی نداشته با صحبت دعوت به اصلاح زندگی و روش خوب صحبت کردن نمایید؟
    البته منظور من اصلا این نیست که کل زندگی رو رابطه ی زناشوئیست که می سازد اما به این نتیجه رسیده ام که مرد زندگی را نمی توانم تنها با عقل و دلیل و منطق و صحبت جذب کرد، و محبت خالصانه و بی توقع؛ عشق از هر نوعی کلامی، رابطه ای، عملی و ایجاد بستر پر از آرامش و محبت بستر مهم و زمینه ای هست برای پیشرفت و حل کردن بسیاری از مشکلات! اما متاسفانه شما در آن دوران که به هیچ وجه هیچ کدام از این کارها را انجام ندادید، البته من از اقدامات این چند ماه اخیر شما کاملا بی اطلاعم! اگر لطف کنید و از تلاش های این چند وقته ی خود برای ما بگویید ممنون میشوم.
    در مورد موضوعی که نوشتید ماندن در جایی که قبل از آن توافق کرده بودید هم من به عنوان یک شخص سوم وقتی به این زندگی نگاه می کنم احساس خطر می کنم، چگونه شما می گویید مرد و زنی که کاملا از لحاظ عاطفی به قول خودتان به مرحله ی طلاق عاطفی رسیده اند، با یک صحبت بتوانند بر سر توافق و قول خود باقی بمانند، فکر می کنی این مرد انگیزه ای برای باقی ماندن بر تعهدات خویش خواهد داشت؟ و شما که جوری برخورد می کنید که انگار اتفاقی در این زندگی نیافتاده و انتظار دارید همسرتان دقیقا مثل روزهایی با شما برخورد کند که کاملا رابطه تان خوب و حداقل در حد عادی بود؟!
    من می دانم که شوهر شما هم سهم بسیار بزرگی در به این مرحله رسیدن این زندگی دارد اما الان این شما هستید که به دنبال راه حل آمده اید و به قولی شما قفل را عوض کنید تا تغییراتی در کلید هم به وجود آید!
    باز هم از لحن صریحم معذرت می خواهم آرزو خانوم

  12. 4 کاربر از پست مفید del تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 24 مرداد 89)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 مرداد 89 [ 17:14]
    تاریخ عضویت
    1387-12-27
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    3,853
    سطح
    39
    Points: 3,853, Level: 39
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 39 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا میتونم این مرد رو به زندگی برگردونم؟

    جناب آقای مدیر با سلام


    از راهنماییتون خیلی ممنونم.
    من دوباره مشاوره حضوری هم کردم.نظر ایشون این بود که من باید جدا بشم.می گفت این زندگی مریضه.اصلا صلاح نمیدونه من بیشتر این در این زندگی بمونم.اون به من گفت مزایا و معایب موندن در این زندگی رو بنویسم.

    کاری که شما هم گفته بودید و من خیلی وقت پیش انجام داده بودم.من به دنبال راه بدون هزینه نیستم.چون احساس می کنم انتخاب من بین بد و بدتره.در جمع نکات منفی موندن در این زندگی بیشتر از مثبت های اونه.همونطور که گفتم مشکلم در تصمیم گیری سرنوشت بچه ها بعد طلاقه.

    او گفت برای جدایی تصمیم بگیر.بعد به خانوادت بگو.بعد جلسه ای با حضور خانوادت و شوهرت برگزار کن.بعد به عنوان یه دوره آزمایشی 3 ماه از هم جدا زندگی کنید.بعد تصمیمت رو برای جدایی به خانوادش بگو و در نهایت تصمیم نهاییت برای جدایی رو بگیر.بچه ها هم بعد جدایی با خودت زندگی کنند.

    من فقط در این تاپیک خواستم نظر شما و سایر صاحبظران رو درباره این دو موردی که در موردش مرددم بدونم.

    • اینکه تصمیم دارم خودم باهاش صحبت کنم و تعیین تکلیف کنم صحیح تره یا تشکیل جلسه ای با حضور خانواده و 2 نفر از فامیل؟

    • و اینکه در مورد نگهداری از بچه ها یا سپردن انها به پدرش در صورت جدایی نظرتون رو بدونم.

    • و اینکه من دیده بودم که در راهنمایی به بعضی تاپیکها داشتن سیاست جذبی به مدت طولانی رو توصیه می کردید.من می خواستم بدونم واقعا کاری بوده که من نکرده باشم؟هر چند من سعی کردم خیلی سعی کردم با محبت و....رابطمون رو بهتر کنم ولی............

    مردی که وقتی می خواد بره سر کار و من برای بدرقه اش تا دم در می رم حتی به خودش زحمت خداحافظی گفتن نمیده ............

    آیا واقعا سیاست جذبی به همچین مردی اثر داره یانه؟

    هدفم از ایجاد این تاپیک این بود.از راهنماییهای شما و سایر سروران عزیز بی نهایت ممنونم.هر وقت هم صلاح میدونید تاپیک رو قفل کنید.

  14. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    189
    Array

    RE: آیا میتونم این مرد رو به زندگی برگردونم؟

    سلام

    من هميشه تاپيك قبلي شما رو ميخوندم اما جرات نظر دادن نداشتم چون واقعا در حدي نبودم بتونم كمك كنم...
    اما در مورد نگهداري و حضانت از بچه ها پرسيدي...
    شما از نظر مالي ميتوني از عهده نگهداري هر دو فرزندت بر بياي؟
    با توجه به اين كه همسر شما قطعا بعد از طلاق ازدواج ميكنه ،ايا ممكنه بخواد بچه هارو نگه داره؟
    حواست باشه كه يه دستي بهت نزنه....موارد زيادي هست كه مرد علي رغم ميل باطني اش و شرايطي كه داره و خودش مطمئنه كه نميتونه از عهده نگهداري بچه بر بياد ، براي اينكه زن رو از گرفتن مهريه و حقوق ديگرش پشيمون بكنه توي دادگاه ميگه مهر رو ببخش تا بچه ها رو بهت بدم... ممكنه اين تهديد رو بكنه ...به نظرم بهتره قبل از اعلام تصميمت براي جدايي با يه وكيل مشورت كن و راه و چاه رو ياد بگير...

    مورد بعدي و مهم تر از همه ببين ميتوني از يك يا هر دوي بچه هاي دل بكني؟
    و اينكه بر فرض كه بچه هارو اوردي پيش خودت ميتوني از عهده مخارج اونها بر بياي؟

  15. 2 کاربر از پست مفید parnian1 تشکرکرده اند .

    parnian1 (یکشنبه 24 مرداد 89)

  16. #10
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: آیا میتونم این مرد رو به زندگی برگردونم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ارزو خانم

    • اینکه تصمیم دارم خودم باهاش صحبت کنم و تعیین تکلیف کنم صحیح تره یا تشکیل جلسه ای با حضور خانواده و 2 نفر از فامیل؟

    گام اول خودت باهاش صحبت کن

    • و اینکه در مورد نگهداری از بچه ها یا سپردن انها به پدرش در صورت جدایی نظرتون رو بدونم.

    این همه هم غرق وابستگی به مسئولیت فرزندان برای تصمیم گیری نباش ( شما نگران خوب بزرگ شدن اونها نیستی خودت وابسته به اونهایی و الا آیا ممکن نیست نزد پدرشون براشون بهتر باشه ؟؟)

    در صحبت با وی صریحاً عنوان کن که امکان پذیرفتن بچه ها را در صورت جدایی نداری و بچه ها باید نزد خودش بمانند .


    • و اینکه من دیده بودم که در راهنمایی به بعضی تاپیکها داشتن سیاست جذبی به مدت طولانی رو توصیه می کردید.من می خواستم بدونم واقعا کاری بوده که من نکرده باشم؟هر چند من سعی کردم خیلی سعی کردم با محبت و....رابطمون رو بهتر کنم ولی............

    مردی که وقتی می خواد بره سر کار و من برای بدرقه اش تا دم در می رم حتی به خودش زحمت خداحافظی گفتن نمیده ............

    آیا واقعا سیاست جذبی به همچین مردی اثر داره یانه؟

    شما بی توقع کار نکردی ، همین کلامت یعنی این که در پاسخ بدرقه ات انتظار خدا حافظی داشتی ، اگر این بود که دیگه مشکل نداشتید ، پس سیاست جذبی را بی توقع باید به کار گرفت ، اگر یادت باشد ، یک بار گفتم شما روی همسرت و کارهاش متمرکز نشو ، و زندگی کن و با او هم مهربان باش و خودت رو هم شاداب نگه دار ، که ظاهراً دوام نیاوردی ادامه بدی ، مادام که در مقابل محبتت انتظار پاسخ داری دیگه سیاستت جذبی نیست ، چون اون متوقع بودن دخیل میشه و مانع جذب میشه . اگر بخوای سیاست چذبی داشته باشی اصلاً نباید هدفت تغییر همسرت و یا پاسخ دهی اون باشه ، بلکه صادقانه و از اعماق قلب محبت نثار کنی و غم و رنج بی مزد بودن محبتت رو هم نداشته باشی ، بلکه از محبت کردنت خودت شاد بشی . آیا شما اینگونه عمل کردی ؟؟؟؟ اونم به مدت طولانی ؟؟؟




  17. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (دوشنبه 25 مرداد 89)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نمیتونم از حق خودم دفاع کنم.
    توسط Pooh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 خرداد 94, 00:32
  2. چه طوری میتونم بخشی از حافظه مو پاک کنم
    توسط ribbon در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: چهارشنبه 03 مهر 92, 17:59
  3. نه میتونم ادامه بدم نه جدا بشم
    توسط sheidajojo در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 16 مرداد 92, 10:57
  4. با خانواده افسرده ام چه کار میتونم کنم؟
    توسط pardis 1995 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: شنبه 15 مهر 91, 05:48
  5. هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
    توسط matra در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: شنبه 29 بهمن 90, 22:27

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.