پژوهشهای صورت گرفته نشان میدهند معیارهای زناشویی در سالهای اخیر به شدت تغییر یافته است. به عنوان مهمترین تغییر در این زمینه میتوان به تغییر نظام همسرگزینی اشاره کرد.
این تغییر حاکی از آن است که عشق به عنوان یکی از دلایل ازدواج، باعث ایجاد ترجیحهای جدیدی در همسرگزینی شده است. هر چند عشق در فرهنگهای مختلف ماهیتی پیچیدهتر از آن دارد که بتوان آن را به سادگی پایه ترجیحهای جدید دانست.
در جوامع توسعه یافته که خانواده از هسته کوچک پدر، مادر و فرزندان تشکیل شده است، بهای بیشتری به عشق رمانتیک داده میشود ولی در فرهنگهایی که فرد در میان شبکه گستردهای از خویشاوندان محصور شده این انتخابهای تصویب شده خانوادگی است که حرف اول را میزند و عشق تنها در صورتی که قدرت زیادی داشته باشد در هماوردی با این ساختارها زنده میماند.
تحقیقات نشان میدهد که در جوامع سنتی، ازدواجهای از پیش تعیینشده به مراتب پایدارتر از ازدواجهای عاشقانه هستند حال آنکه در جوامع فردگرا، وضعیت متفاوتی را مشاهده میکنیم.
تحولات ساختاری و ارزشی جامعه و ارزشهای ناهماهنگ اجتماعی، جامعه ایران را با چالشهایی مواجه کرده است که از جمله نتایج آن میتوان به افزایش روزافزون میزان طلاق اشاره کرد. هماکنون سبکهای همسرگزینی در ایران به 5 گروه عمده تقسیم میشوند که هر یک از آنها تأثیر ویژهای بر سطح رضایت زناشویی افراد دارد.
این شیوهها عبارتند از خواستگاری با رضایت خود و خانواده (عدم آشنایی قبل از خواستگاری رضایت خود و خانواده)، خواستگاری و ازدواج اجباری (عدم آشنایی قبل از خواستگاری، رضایت خانواده و عدم رضایت زوجه)، دوستی و موافقت خانواده (شیفتگی و آشنایی قبل از ازدواج همراه با رضایت خانواده)، شیفتگی و ازدواج به رغم مخالفت خانوادهها (ازدواج دو فرد آشنا به رغم مخالفت خانواده) و همچنین ازدواج اجباری، (دوستی و آشنا بودن دو نفر قبل از خواستگاری ولی عدم موافقت آنها با ازدواج). بررسیهای آماری در شهر تهران نشاندهنده آن است که خواستگاری و ازدواج با رضایت خود و خانواده با حدود 42 درصد بالاترین سهم را دارد.
در مرحله بعدی نیز دوستی و ازدواج با رضایت خود و خانواده قرار میگیرد که 29 درصد متاهلان تهران را دربرمیگیرد. در میان این پنج روش، همسرانی که پیش از ازدواج با هم آشنایی داشتند، بیشترین درجه سازگاری را نشان میدهند. در مرحله بعدی ازدواجهای سنتی قرار میگیرند که با خواستگاری و رضایت زوجین و خانوادههای آنها صورت میگیرد.
خانوادههای مبتنی بر بقیه شیوههای همسرگزینی، از پایداری بسیار اندکی برخوردارند. نکته جالب توجه آن است که زندگی مشترک زوجین شیفته هم که به رغم مخالفت خانوادهها با یکدیگر ازدواج میکنند، در 4 سال اول از پایداری نسبی برخوردارند ولی با شیبی تند به سمت واگرایی پیش میرود و کمتر از 5 درصد آنها به دهه سوم زندگی مشترک میرسند. سطح سازگاری چنین همسرانی با گذشت زمان، پایین و پایینتر آمده و شاهد کاهش تند سطح سازگاری زناشویی در طول زمان هستیم.
یکی دیگر از نکات جالب توجه در پایداری زندگی مشترک آن است که زوجهایی که خودشان همسرگزینی کردهاند، در صورت نارضایتی از زندگی، تمایل بیشتری به درمان نشان میدهند ولی افرادی که خانوادهها برای آنها همسر یافتهاند، در صورت نارضایتی از زندگی مشترک، به احتمال بیشتری متقاضی طلاق میشوند.
البته آنچه که در مورد همسران ساکن تهران ذکر شد، در بسیاری از کشورها وضع متفاوتی دارد. به عنوان مثال تحقیقات در هندوستان نشان میدهد زوجهایی که به خاطر عشق با یکدیگر ازدواج کردهاند، به مرور زمان از شدت عشق آنها کاسته میشود اما کسانی که با مداخله خانوادهها ازدواج کردهاند، به مرور زمان بیشتر عاشق همسر خود میشوند یکی از مولفههای موثر در پایداری و رضایت از زندگی مشترک، عنصر مذهب است. بررسیها نشان میدهد در مناطقی که ارزشهای مذهبی حاکم بوده، حدود 92 درصد ازدواجها موفق گزارش شدهاند.
در حالیکه در جوامع کمتر مذهبی تا 50 درصد تقاضای طلاق به چشم میخورد. هر چند انتخاب و آشنایی همسر توسط فرد متقاضی از عوامل ثبات در زندگی مشترک است ولی این مسئله به معنای نادیده گرفتن نقش و اهمیت خانواده نیست. نمیتوان به سادگی نقش خانواده و والدین را در انتخاب همسر و فرزندان نادیده گرفت بلکه باید بر اهمیت مداخله مناسب و مفید خانواده تأکید کرد. هر چند مطابق تحقیقات صورت گرفته بهتر است این مداخله از نوع ارزیابی ثانویه باشد و آشنایی و انتخاب اولیه را بر عهده خود جوانان گذاشت.
دکتر علی مظاهری- دانشیار دانشکده روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی
http://www.karmandnews.ir/shownews.aspx?ID_News=11074
علاقه مندی ها (Bookmarks)