با سلام و خسته نباشيد به همه دوستانِ عزيز
توى خونمون جهنمه هر كسى يه چيزى ميگه خواهش ميكنم كمكم كنيد و بگيد چى درسته چى غلط ؟
راستش مشكلى كه ميخوام بنويسم مربوط ميشه به خواهرم كه ۲۴ سالشه و تا الان ۱۲ تا خواستگار داشته.
در واقع از سنِ ۱۸ سالگى شروع شده وتا الان ادامه داشته.و هر كدوم رو به دلايلى رد كرده البته ۷ تا از خواستگار ها ديگه زنگ نزدن حالا به دلايل شخصىِ خودشون .
تو اين خواستگار ها يي كه اومدن خوب حدودِ ۳ تاشون بودن كه پسراي خيلى خوبى بودن و تا ۷۰ % به خواهر من مى خوردن از هر نظر.ولى هر دفعه خواهرم دليلي ميآورد كه به اين دليل اينو نميخوام و الان حدودِ ۱ ماه هست كه دوباره يكى از اقوام پدرم امده خواستگاري خواهرم
اين آقا پسر ۷ سال از خواهرم بزرگتره
ديپلم داره و الان تو يه شركتِ دولتى كار ميكنه و حقوقش ۴۵۰ در ماهه و ....
در ضمن خيلى هم تو روابط اجتماعِ قوى نيست
حالا خصوصيات خواهرمو براتون ميگم
اون مهندسِ البته ۱ سال به درسش مونده تو كارش خيلى موفقه و همزمان هم درس ميخونه هم كار ميكنه از هنر كه ماشاالله همه چى نقاشى
خياطى و نگذاشته يه لحظه از زندگيش هدر بره
يه دختر فعال و اجتماعِ و مستقل
ولى اينا همه خوبي هاش بود اخلاقاي خاصى هم داره مثلا خيلى قد و لجبازه
اصلا نه به حرف من توجه ميكنه و نه كس ديگه
خلاصه دختر خاصى هستش و راحت زيرِ برِ بار حرف ديگران نميره و دلايلى هم كه خواستگار ها ي قبليشو رد كرد اين بود كه بايد كمى سازش ميكرد و زيرِبار نرفت .
بگذاريم الان با اين آقا پسر ۳ جلسه حرف زده قبلش هم كه خوب چون فاميل بودن همو تقريبا ميشناختن
الان بد از ۳ جلسه خواهرم جوابش منفيه
به دلايل زير
1:اوليش اخلاقِ خشكِ اين پسر
2:نداشتن طرزِ فكر مشترك تا حدى كه پسر ميگه من با سر كار رفتن و اينا مخالفم ولى خواهرم اصلا قبول نكرده
3:به اين دليل كه اين پسر تحصيلاتش از خواهرم پائين ترِ و خواهرم هم ميگه سطحِ هوشش از من كمتره
خلاصه پاشو كرده تو يه كفش و ميگه نه
ولى از اون طرف خانواده ايشون مرتب زنگ ميزنن و اصرار ميكنن
ميگن اخلاق خشك پسر من به خاطره حياي هست كه داره
تا حدى اصرار ميكنن كه يه روز سر زده اومدن خونمون و به من اصرار ميكردن كه با خواهرت صحبت كن
حالا خواهر من از طرف مامان و بابام هم خيلى تحت فشاره و اونا بهش ميگن چون مى شناسيم اينها رو خيلى خوب خانواده اي هستن و اينكه پسر سربازى رفته و سر به زيرِ خيلى خوبه با اينكه پدر مادرِ من تحصيل كرده هستن اينه عقايدشون
حالا همه اينا درست ولى آيا به نظرِ شما خواستنِ خواهر من هم شرط بايد باشه يا نه؟
اصلا خواهر من ميگه دوستش ندارم و از خيلى جهت با هم نميخونيم
و نتونستم افكارمو تو اين جلسات و صحبت ها باهاش نزديك ببينم ديگه از لحظه ظاهرى كه اصلا نپسنديدش
به قول معروف اصلا به دل خواهر من ننشسته
اين اصرارِ خانواده من هم از اينه كه ميگن سنش داره ميره بالا و موقعيت ها روداره از دست ميده
آيا از نظرِ شما به دليل اينكه سنِ يه دختر داره ميره بالا بايد با آدمى كه تنها فقط ۵۰% فاكتور هاشو داره ازدواج كُنه
من و خواهرم ميدونيم كه خانواده خوب و با ايمان لازمه توى يه زندگى ولى آيا به نظرِ شما كافيه؟؟؟؟؟؟؟
البته من فكر ميكنم پدر و مادر من تا حدي ميدونن كه اين آقا با خواهرم همخوني نداره و لي به اين دليل كعه از اينكه مرتب بزاي خواهرم خواستگار مياد و ميره و هر دفعه به دلايلي خواهرم رد ميكنه بهش اصرار ميكنن كه اين پسر پسر خوبيه ...
بازم ميگم خواهرم اصلا اين مهارتو نداره كه منطقي با مامان و بابام حرف بزنه و بگه من اين طوري فكر ميكنم و چه چيزيو از زندگيم ميخوام در واقع غرور داره.
خواهش ميكنم هر چى ميدونيد بنويسيد ما همه از دست هم تو خونه خسته شديم و كار خواهرم شده گريه
علاقه مندی ها (Bookmarks)