به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

Threaded View

  1. #1
    ((( مشاور خانواده ))) آغازکننده

    آخرین بازدید
    امروز [ 14:39]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,421
    امتیاز
    287,162
    سطح
    100
    Points: 287,162, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,081 در 7,003 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    آرامش و نحوه مواجهه افراد با مسائل و مشکلات زندگي

    بخش اول:

    نحوه مواجهه افراد با مسائل و مشکلات زندگي

    1- اجتنابي
    2- درگيري
    3- تسليم
    4- حل
    5- سازگاري يا تركيبي

    يه مقدمه مهم:
    آدم يه روزي آفريده شد. و در بهشت هم جايگاه داشت.
    بهشت هم هيچكدام مسائل و مشكلات زندگي دنيايي را نداشت. همش عشق و حال و صفا سيتي.
    نه! يه كم صبر كنيد. فقط يك نهي وجود داشت( كه گندم را بي خيالش شو. نخور) و يك شيطان با يك وسوسه وجود داشت.(كه بابا گندمو بخور، حالشو ببر)

    حالا نمي خوام غيبت بابا آدمو بكنم. خودتون بهتر مي دونيد كه روضه رضوان را به دو گندم بفروخت.
    و بعد هم هبوط كرد روي زمين (انداختنش رو زمين)



    آری اینجا نقطه صفر و مقدمه بود تا برسیم به :

    يكم :
    بعضي از اين برو بچ حضرت آدم، هنوزم فكر مي كنند توي بهشتند. لذا همش منتظر زندگي بي دغدغه هستند. وقتي يه مشكلي پيش روشون مي بينند، كلي تعجب مي كنند. و مرتب تكرار مي كنند چرا من؟؟؟
    آخه اونا هنوز هم توي خواب و خيال حور و لب جوي و ... هستند.

    اگرچه هر روز از جلوي بيمارستان، قبرستان، مكانيكي، صافكاري، آپاراتي، كلانتري ، دادگاه و ... عبور مي كنه. اما در خيال مباركش اصلا توجه نمي كنه كه اينها براي همين آدم ساخته شده، نه براي حورالعين و فرشتگان (يا با يه درجه تخفيف خيال مي كنه اين موارد، براي همه آدماي ديگه غير از اين شخص)
    لذا فكر نمي كنه كه اصلا به اينجور جاها كار داره !!!!!!!! و اگر حرفي در اين مورد بزني بلند مي گويد : زبونت رو دندون بگير، خدا نكنه و از اين حرفا......
    وقتي پايش مي شكنه، سر و صدا و جزع و فزعش شروع ميشه. و از بيمارستان خوشش نمي آد!!!!
    وقتي عزيزش چوب خط عمرش تموم شد، نمي خواهد باور كنه كه بايد او را به قبرستان ببره!!!!
    وقتي ماشينش خراب شد، اعصابش خرد مي شه!!!!
    وقتي پنجر شد به بد شانسي ربط مي ده!!!
    اگر حادثه اي و دزدي به او زد، باور نمي كنه كه سروكارش به پليس و دادگاه افتاده !!!!

    خلاصه راحتتون کنم:
    بند یک یعنی اینکه :

    خیلی از ما با همان انتظارات بهشتی رو زمین رفت و آمد می کنیم
    نمی گوئیم، ولی انتظاراتمان و ته دلمان گواهی میده که ما می خواهیم بهشت را روی زمین تجربه کنیم.
    نقصها و مشکلات ، دردسرها و گرفتاری ها، بی احترامی ها ، درگیری ها، ضعفها، فشارها ، رنج ها ، سختی ها و هزاران مسئله را روی زمین بر نمی تابیم.
    آن وقت هست که تکه کلاممان در مورد رنجها و مشکلاتمان این میشه که:
    آخه چرا؟!
    چرا من؟!
    این چه وضعیه؟!
    باور نمی کنم؟!
    اصلا درست نیست؟!
    نباید باشه؟!
    و ....





    زندگي دفتري از خاطره‌هاست
    خاطراتي شيرين
    خاطراتي مغشوش
    خاطراتي كه ز تلخي، رگ جان مي‌گسلد
    ما زاقليمي پاك
    كه بهشتش نامند
    به چنين رهگذري آمده‌ايم
    گذري دنيا نام
    كه زنامش پيداست
    مايه‌ي پستي‌هاست



    ما زاقليم ازل
    ناشناسانه بدين ديرخراب آمده‌ايم
    چو يكي تشنه به ديدار سراب آمده‌ايم
    ما در آن روز نخست
    تك و تنها بوديم
    خبري از زن و معشوق نبود
    سخني از پدر و مادر و دلبند نبود
    يك زمان دانستيم
    پدر و مادر و معشوقه و فرزندي هست
    خواهر و همسر دلبندي هست
    روزي از راه رسيد
    كه پدر لحظه‌ي بدرودش بود
    ناله در سينه تنگ
    اشك در چشم غم آلودش بود
    جز غم و رنج توانكاه نداشت
    سينه‌اش سنگين بود
    قوت آه نداشت
    با نگاهش مي‌گفت:
    پس از آن خستگي و پيري و بيماري‌ها
    دفتر عمر پدر را بستند
    لحظه‌اي رفت و از آن خسته نگاه
    اثري هيچ نبود
    پدرم چشم غم آلوده حيرانش را بست و ديگر نگشود





    زندگي دفتري از خاطره‌هاست
    خاطراتي شيرين
    خاطراتي مغشوش
    خاطراتي كه ز تلخي، رگ جان مي‌گسلد
    روزي از راه رسيد
    كه چنين روز مباد
    روز ويرانگر سخت
    روزطوفاني تلخ
    كه به درياي وجودم همه طوفان انگیخت
    زورق كوچك بشكسته ما
    در دل موج خروشنده دريا افتاد
    كاخ اميد، فرو ریخت مرا
    مادر از پا افتاد
    در نگاهش خواندم
    مادر خسته تن خسته دلم
    زمن آهنگ جدايي دارد
    حالت غم زده‌اش
    چشم ماتم زده‌اش
    با من گفت
    كه از اين بند گران عزم رهايي دارد
    مادرم آنگه چو خورشيد به ما گرمي داد
    پيش چشمم افسرد
    باغ سرسبز اميدم پژمرد
    اشک، نه، هستي من گشت در جانم و از ديده به رخساره دوید
    مادرم رفت
    و به تاريكي شبها گفتم
    زلب بام پرید آفتابم




    زندگي دفتري از خاطره‌هاست
    خاطراتي شيرين
    خاطراتي مغشوش
    خاطراتي كه ز تلخي، رگ جان مي‌گسلد
    لحظه اي مي آيد
    لحظه اي صبر شكن
    كه يتيمي، سرراهي گريد
    پدري نيست كه گردي زرخش برگيرد
    مادري نيست كه درمانده يتيم
    جاي در دامن مادر گيرد





    زندگي دفتري از خاطره هاست
    خاطراتي شيرين
    كه دو دلداده ي شاد
    دور از چشم حسود
    دست در دست و نگه در نگه و روي به روي
    بوسه ها از لب هم مي‌گيرند
    همه تن روح شوند
    نغمه زندگي آغاز كنند
    به جهاني كه بود پاكتر از صبح بهار
    گرم پرواز كنند
    لحظه‌اي مي آيد
    لحظه‌اي محنت خيز
    كه شبي دردآلود
    عاشق خسته دلي ناله‌ي غمناك كند
    پيش چشمي كه از آن اشك تعب مي‌ريزد
    يار دلخواهش را
    در دل خاك كند





    زندگي دفتري از خاطره‌هاست
    خاطراتي شيرين
    خاطراتي مغشوش
    خاطراتي كه ز تلخي، رگ جان مي‌گسلد
    يك زمان دانستيم
    پدر و مادر و معشوقه و فرزندي هست
    خواهر و همسر دلبندي هست
    يك زمان مي بينيم
    پدر و مادر و معشوقه و فرزندي نيست
    خواهر و همسر دلبندي نيست
    ما همه همسفريم
    كاروان مي‌رود آهسته به راه
    مقصدش سوي خداست
    همه از سوي خدا آمده‌ايم
    باز هم رهسپر كوي خداييم همه
    ما همه همسفريم
    ليك در راه سفر
    غم و شادي به‌هم است
    ساعتي در ره اين دشت غريب
    مي‌رسد راهرو خسته به خرمكده‌اي
    لحظه‌اي در دل اين وادي پير
    مي‌رسد همسفري شاد به ماتمكده‌اي





    زندگي دفتري از خاطره‌هاست
    خاطراتي شيرين
    خاطراتي مغشوش
    خاطراتي كه ز تلخي، رگ جان مي‌گسلد
    يك نفر در شب كام
    يك نفر در دل خاك
    يك نفر همدم خوشبختي‌هاست
    يك نفر همسفر سختي‌هاست
    چشم تا باز كنيم
    عمرمان مي‌گذرد
    وز سر تخت مراد
    پاي بر تخته‌ي تابوت گذاريم همه
    ما همه همسفريم
    پدر خسته به راه
    مادر بخت سياه
    سوگواران، پسر و دختر تنها
    عاشقاني كه زهم دور شدند
    دختراني كه چو گل پژمردند
    كودكاني كه به غربت زدگي
    خفته در گور شدند
    همگي همسفريم
    تا ببينيم كجا
    باز كجا
    چشممان بار دگر، بسوي هم باز شود
    در جهاني كه در آن راه ندارد اندوه
    زندگي با همه ي معني خويش
    از نو آغاز شود





    زندگي دفتري از خاطره‌هاست
    خاطراتي شيرين
    خاطراتي مغشوش
    خاطراتي كه ز تلخي، رگ جان مي‌گسلد
    ما زاقليمي پاك
    كه بهشتش نامند
    به چنين رهگذري آمده‌ايم
    گذري دنيا نام
    كه زنامش پيداست
    مايه‌ي پستي‌هاست



    ادامه دارد.....
    www.hamdardi.net



    .

  2. 50 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    .saber. (یکشنبه 23 آذر 93), ali_lenovo (شنبه 06 شهریور 95), anisa (دوشنبه 27 مرداد 93), ava.f (دوشنبه 23 دی 92), elham.e (یکشنبه 25 آبان 93), khaleghezey (چهارشنبه 18 تیر 93), m.reza91 (چهارشنبه 18 تیر 93), maryam240 (دوشنبه 30 فروردین 95), mohammad6599 (شنبه 30 شهریور 92), mohi (چهارشنبه 06 اسفند 93), Mvaz (یکشنبه 03 بهمن 00), P O U R I A (یکشنبه 16 فروردین 94), paiize (دوشنبه 24 شهریور 93), saba02 (شنبه 15 شهریور 93), sahar67 (یکشنبه 26 بهمن 93), salehe92 (چهارشنبه 21 اسفند 92), tanhaman (یکشنبه 12 اسفند 97), نیکیا (پنجشنبه 23 مرداد 93), نیکا88 (شنبه 31 خرداد 93), میشل (چهارشنبه 17 مهر 92), مدیرهمدردی (جمعه 22 دی 91), آرام دل (یکشنبه 29 تیر 93), آرام عشق (چهارشنبه 27 اسفند 93), بالهای صداقت (دوشنبه 27 مرداد 93), باغبان (جمعه 31 مرداد 99), دختر بیخیال (سه شنبه 06 اسفند 92), رها68 (سه شنبه 07 بهمن 93), سرگشته دوست (دوشنبه 13 بهمن 93), شیدا. (یکشنبه 23 شهریور 93), عسل. (دوشنبه 11 فروردین 93), عشق آفرین (جمعه 13 شهریور 94)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.