نگاهی به درخت ســـیب بیندازید. شاید پانـــصد ســـیب به درخت باشد که هر کدام حاوی ده دانه است. خیلی دانه دارد نه؟ ممکن است بپرسیم «چرا این همه دانه لازم است تا فقط چند درخت دیگر اضافه شود؟»
اینجا طبیعت به ما چیزی یاد می دهد. به ما می گوید:
«اکثر دانه ها هرگز رشد نمی کنند. پس اگر واقعاً می خواهید چیزی اتفاق بیفتد، بهتر است بیش از یکبار تلاش کنید.»
از این مطلب می توان این نتایج را بدست آورد:
- باید در بیست مصاحبه شرکت کنی تا یک شغل بدست بیاوری.
- باید با چهل نفر مصاحبه کنی تا یک فرد مناسب استخدام کنی.
- باید با پنجاه نفر صحبت کنی تا یک ماشین، خانه، جاروبرقی، بیمه و یا حتی ایده ات را بفروشی.
- باید با صد نفر آشنا شوی تا یک رفیق شفیق پیدا کنی.
وقتی که «قانون دانه» را درک کنیم دیگر ناامید نمی شویم و به راحتی احساس شکست نمی کنیم.
قوانین طبیعت را باید درک کرد و از آنها درس گرفت.
در یک کلام:
افراد موفق هر چه بیشتر شکست می خورند؛ دانه های بیشتری می کارند.
سلام دوستان گل همدردی
ممنون از همدردی همتون
ممنون از دعاهایی که کردید
زندگی خیلی پستی بلندی داره ..خیلی زیاد سختی داره...
فکر می کنم اکثریتتون فیلم فرار از زندان رو دیده باشید...وقتی مایکل از زندان برادرش رو نجات داد تازه مشکلاتش شروع شد....توی زندان سونا به اون پسر پانامایی وضعیت زندگی یک فراری رو شرح داد....
...
وضعیت من هم همین طور شده ... تازه شدم مثل همه ی شماها
شوهر دارم ...بچه دارم...خانواده شوهر دارم ...خانواده ی خودم رو دارم ...مشکلات هم دارم
من در این مدتی که توی تالار بودم تمرکز کرده بودم روی کسب مهارت ارتباطی و رفع ضعف هایم تا با همسرم زندگی خوبی را داشته باشم...
اما حالا که به اون خواسته ام رسیدم دیدم فقط من تغییر کرده ام و مشکلات رهایم نمی کنند
یه راه این هست که دست از تلاش بردارم ...چون الان وضعیتی رو ندارم که خواستارش بوده و هستم...به عبارتی cut کنم و قید همه چیز رو بزنم چون شرایط تنهایی رو تجربه کرده ام و با کمک خدا از پس خودم و دخترم براومده ام و الان که اون مرحله رو پشت سر گذاشتم می بینم که مشکلاتی داشتم ولی آرامش خوبی هم همراه مشکلاتم بوده
آرامش و برنامه ریزی خوب برای زندگی ام داشتم که خیلی خوب بود و رو به پیشرفت ولی ترس از طلاق و نیاز به داشتن حامی دغدغه ی اون روزهایم بود
راه دیگه این هست که بسوزم و بسازم و هر از گاهی بیام توی تالار و گریه و فغان
که آی به دادم برسید اینجوری شد ..اون جوری گفت ... دارم له می شم ... خرد شدم ...خسته شدم و...
اما به نظرم بهترین راه حل این هست که زندگی ام رو بسازم
فکر می کنم با چشمهای باز الان می تونم زندگی ام رو ببینم
خوبی و بدی های این زندگی رو
مشکلاتی که همه ی زندگی ها دارند
جایی نقاب به من گفت : "عاشقی توی وجود خودم هست پس عشق را در جای دیگری جستجو نکنم "
راست می گفت ...
حس مقدس و قشنگ عشق در وجود خودم هست
که اگه درست پرورشش بدم به نتیجه می رسم نه افراط نه تفریط
یعنی بتونم احساساتم رو در دستان خودم بگیرم و کنترلش در اختیار خودم باشه
متن بالا خیلی توجهم رو جلب کردم دقیقا قانون دانه قانون جالبی هست
بیش از یکبار باید تلاش کرد ...
مگه نه؟نظر شما چیه؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)