به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 شهریور 91 [ 16:48]
    تاریخ عضویت
    1389-4-29
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    2,015
    سطح
    27
    Points: 2,015, Level: 27
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مخالفت پدر در مورد ازدواج

    سلام

    برای مشکل مهمی که تمام زندگیمو مختل کرده این موضوع روگذاشتم تا از شما کمک بخوام و بخوام شما راهی جلوی پای من بگذارید.
    با یاد خدا شروع میکنم ، کسی که تنها دلگرمی من توی همه ی این مشکلاته :

    من دختری 20 ساله هستم که 7 ساله که به پسری علاقه مندم و با او ارتباط دارم یعنی 7 ساله که این فرد واقعا" به عمق روح و ذهن من نفوذ کرده ، زندگی بدون اونرو نمیتونم تصور کنم.
    این علاقه دو طرفه س وخیلی عمیق شده ، تا جاییکه ما ازین ارتباط ، هدفی جز ازدواج نداشتیم ، البته اوایل این موضوع ازدواج اینقدر جدی نبود اما هردو میدونستیم که این ارتباط ، دوستی نیست ، حتی نوع ارتباط ما نشون میداد که دوست نیستیم. مشکلی که الان هردوی مارو عذاب مید اینه که پدرومادرمن با ازدواج ما مخالفن.
    درباره موقعیت خودم هم بگم که من دانشجوی سال دوم رشته ی مدیریت یک دانشگاه دولتی هستم و کار ترجمه هم میکنم.
    حالا در مورد این آقا پسر بگم: مهدی 5 سال از من بزرگتره و 25 سالشه ، متاسفانه مدرک تحصیلی هم نداره و همین شده یکی از بهونه های بزرگی که پدر و مادرم روی اون تاکید دارند.
    اینو بگم که مهدی از نظر تحصیلی واقعا" درسخوان بود. دانشگاه هم قبول شد اما بخاطر مشکلاتی که براتون بیان میکنم موفق به ادامه تحصیل نشد.
    پدر مهدی وقتی او دوران دبیرستان رو میگذروند سرطان گرفت ولی خدا رو شکر با عمل تونست زنده بمونه ، اما خونه نشین شد و دیگه نتونست کار کنه و برای همینم خرج خونه افتاد رو دوش مهدی و مهدی به کارش بیشتر از درس میرسید با اینهمه دانشگاه دولتی در شهرستان قبول شد اما به خاطراینکه نمیتونست هم کارکنه هم درس بخونه نتونست ادامه تحصیل بده.(کار مهدی تزیینات داخلی خونه و کاغذ دیواری و... بود)
    و ازون زمان سخت کار کرد ،حتی جهیزیه دو خواهرش رو تهیه کرد ، خرج دوا و دکتر پدر هم نذاشت مهدی پس انداز قابل توجهی داشته باشه.
    با اینهمه تونست زمین و ماشین بخره ولی هیچوقت نتونست کار ثابت پیدا کنه ، البته توی یه شرکت مدتی نسبتا" طولانی کار کرد اما بلاخره اونا هم نیروی جدید آوردن و مهدی کار قبلیشو ادامه داد.
    توی تموم این مدت من ومهدی ارتباط خیلی کمی داشتیم و شاید همدیگه رو 3 یا 4 بار در سال میدیدیم.
    اما من خودم که میتونم بگم همیشه تو فکرش بودم ، او هم بود ، مطمئنم ، اینو میشد از رفتاراش و حرفاش فهمید.
    اکثر روزایی که من مدرسه میرفتم منو از دور میدید نمی اومد جلو اما از دور نگاه میکرد، یا حتی بعضی وقتا میومد نزدیک خونه مون و من اونو از پنجره میدیدم اما اون منو نمیدید ، یا این اواخر که دوریمون طولانی میشد و چند ماه همدیگه رو نمیدیدم میومد تو کوچه مون و من از پشت پنجره میدیدمش و زود میرفت تا کسی نفهمه.
    اما رفته رفته ارتباطمون بیشتر شد و بیشتر با هم صحبت میکردیم و همدیگه رو میدیدیم، اما این دیدارها هم خیلی محدود بودند و حتی به ماهی یکبار هم نمیرسید.
    شاید شما فکر کنید ما مثل دختر و پسرای دیگه بودیم اما قسم میخورم اینطور نبوده ، ما همدیگه رو از صمیم قلب دوست داشتیم و داریم و نزدیک 7 ساله که فکر و ذکر همدیگه شدیم. به هم خیانت نکردیم.
    با این حال چرا دو نفرکه انقدر به هم علاقه دارن باید از هم دور باشن و نتونن ازدواج کنن ؟
    باید در مورد خانواده مون هم بگم.
    پدر و مادر من یک ماه بعد از آشنایی من و مهدی این موضوع رو فهمیدند.
    اول پدرم گفت که شما میتونید با هم صحبت کنید اما فقط زمانهای خاص و با شرایط خاص.
    قسم میخورم ما هم عین این شرایط رو انجام دادیم ، اصلا" ارتباط خارج ازین چارچوب نداشتیم ،بعد ازون ماجرا ما همدیگه رو حدود 9 ماه ندیدیم.
    پدر و مادرم برای این اجازه ی صحبت به ما دادن که میخواستن ضربه روحی نخوریم یا ارتباطمون کم کم قطع بشه یا هرچیز دیگه ای ، اما بعدش پدرم به مهدی زنگ زد و گفت دیگه حق ندارین هیچ حرفی بزنین حتی به منم چیزی نگفت، هیچی.
    ماهها میگذشت و ما از هم بی خبر بودیم ، یکبار که سرکوچه ی مدرسه مون دیدمش به این علاقه امیدوار شدم، فهمیدم این علاقه دو طرفه س.
    چند سال گذشت تا پیارسال ، سال 87 که من کنکور قبول شدم ، پدرم بعد کلی اصرار مهدی و صحبتهای من با پدرم حاضر شد باهاش حرف بزنه .
    توی اون ملاقات پدرم 3 تا شرط اساسی برای مهدی گذاشت که مشخص بود عملی شدن این 3 شرط سالها وقت میبره و پدرم همینو میخواست:
    1 . اینکه مهدی مدرک فوق لیسانس داشته باشه
    2 . از خودش خونه داشته باشه
    3 . کار رسمی وثابت داشته باشه

    خب مهدی که اون موقع دیپلم بود ، درصورت قبول شدنش در کنکور 6 سال وقت لازم بود مدرک ارشد رو بگیره، خونه خریدن هم که توی دوره و زمونه ی ما یه امر محاله برای یه پسر مجرد که خرج خونواده شو هم میده. شرط سوم قابل دسترس تربود.
    و پدرم این شرط رو هم اضافه کرد که تا اون موقع ما نباید هیچگونه ارتباطی با هم داشته باشیم غیر از ارتباط تلفن ، اونم با اجازه ی خودش.
    خلاصه مهدی عزمش رو جزم کردتا 2 تا از شرایط رو انجام بده اما...
    همون سال تو کنکور شرکت کرد، اما قبول نشد (این برمیگرده به پارسال تابستون که نتایج کنکور اومد)
    برای کار رسمی تنها کاری که یه دیپلم میتونست انتخاب کنه و شرایط بهتری داشته باشه ، استخدام تو ناجا ویا راهنمایی رانندگی بود که مهدی دنبال اون کار هم رفت ، تمام مراحل رو پشت سر گذاشت جز مرحله ی معاینات پزشکی که از ستون فقراتش ایراد گرفتن و از استخدام منع شد.
    توی آذر ماه پارسال سرطان پدر مهدی عود کرد و بستری شد.
    مهدی مبلغ زیادی خرج شیمی درمانی و... کرد اما هیچی نتیجه ای نداشت و پدرش محرم پارسال به رحمت خدارفت.
    این مساله هم همزمان شد با منع از استخدامش و اتفاق بد دیگه ای که افتاد این بود که پدرم دوباره به مهدی گفته بود که نباید هیچ ارتباطی با آرزو داشته باشی و تو اس ام اس حرفهای خیلی بدی بهش زده بود و پدرم این حرفا رو هم به منم گفت .
    هردوی ما شرایط روحی سختی رو تجربه میکنیم مخصوصا" مهدی که غم از دست دادن پدرش هم به این مسائل اضافه شده و از استخدام هم منع شده.
    راستی این موضوع رو هم اضافه کنم که در تمام بحثهایی که با خونواده م درباره ی این موضوع انجام دادم بحث به اینجا ختم شد که در صورت انتخاب مهدی ، من از جهیزیه محرومم و اصلا" نباید انتظار هیچ کمک و پشتیبانی از جانب خونواده م داشته باشم.

    من این موضوع رو به مهدی هم گفتم و اون گفت که جهیزیه برای من مهم نیست ، ولی چطور همچین چیزی ممکنه .
    اگه این اتفاق بیفته آبروی من میره و تو خونواده ی اونا هم هیچ ارزش و جایگاهی نخواهم داشت .
    البته من ارزش و جایگاه رو به این مسائل نمیدونم و مهدی هم همینطوره اما با حرف مردم چکار میشه کرد؟
    هردوی ما الان موقعیت ازدواج را داریم ، منظورم این نیست که بلافاصله زندگی مشترک رو شروع کنیم ، حداقل میتونیم یک سال یا حتی 2 سال نامزد بمونیم تا ارتباطمون ازین شکل خارج بشه و رسمیت پیدا کنه و از فشار روحی ما هم کاسته بشه ، اما با مخالفت خانواده م چیکارکنم
    اینم بگم خانواده مهدی کاملا" با این ازدواج موافقن و شرایط منو پذیرفتن.
    شما به من بگید چیکار کنم؟
    خواهش میکنم راهنماییم کنید و راهی نشونم بدید.
    بی صبرانه منتظر پاسختون هستم...

    متشکرم
    آرزو
    _________________

  2. کاربر روبرو از پست مفید arezoo_n تشکرکرده است .

    arezoo_n (چهارشنبه 30 تیر 89)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    189
    Array

    RE: مخالفت پدر در مورد ازدواج

    سلام
    ارزو جان خوش اومدي
    خانمي به نظرت چرا پدرت اين سه تا شرط رو جلوي پاي مهدي گذاشته؟راجع به دليل اين كارش چي به ذهنت ميرسه؟

    وضعيت مالي شما و خانواده مهدي خيلي با هم فرق داره؟

  4. کاربر روبرو از پست مفید parnian1 تشکرکرده است .

    parnian1 (چهارشنبه 30 تیر 89)

  5. #3
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,422
    امتیاز
    287,206
    سطح
    100
    Points: 287,206, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,082 در 7,004 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: مخالفت پدر در مورد ازدواج

    با سلام
    به نظرم وارد كردن نفر سوم و قوي بين خودتون و پدرتون مي تونه كمك كننده باشه.
    مودبانه با پدرتون صحبت كنيد و بگوييد كه نگراني اش را درك مي كنيد. به او بگوييد كه ممكن است حق با او باشد و اصلا به درد هم نخوريد.
    به او بگوييد كه تمايل داريد همه جانبه شرايط ازدواج خودتون و مهدي را زير نظر يك متخصص خانواده بررسي كنيد.

    سعي كنيد خودتون به همراه پدرتون به جلسه مشاوره خانواده برويد و اگر لازم بود مهدي هم بياييد.
    در آنجا نقاط مثبت و منفي و شرايط و معيارهاي هر سه شما در جلسه مورد بررسي قرار مي گيرد.

    اگر واقعا اين ازدواج شرايط مثبتي براي شما باشد و انتخاب قوي باشد، مشاور بهتر از شما مي تواند پدرتون را قانع كند.

  6. 5 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (چهارشنبه 30 تیر 89)

  7. #4
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: مخالفت پدر در مورد ازدواج

    آرزوی عزیز

    به همدردی خوش آمدی ، شرح ماوقع را شفاف ارائه کردی .


    با آنچه از مهدی گفتی پیداست انسان مسئولیت پذیریه و همچنین فدا کار .

    اما نکته مهم اینه که شما فرصتی برای شناخت کافی از هم نداشتین .

    واقعیت اینه که علاقه شما به ایشان در سنی خیلی پایین اتفاق افتاده یعنی 13 سالگی که طبیعیه که احساسی بوده و به قول خود شما با این که در ارتباط نبودید اما کاملا به فکر هم بودین این یعنی این که ممکنه رویاها و بستر تخیلی هم همچنان احساسی در مدار توجه شما ها به هم بوده . پس معیارهای خود را دقیق تنظیم کنید و بنا بر آن اقدام به شناخت دقیق از هم نمایید .

    ازدواج را جدی بگیرید و احساسی با آن برخورد نکنید و اول خوب همدیگر را از همه ابعاد بسنجید و شما هم خودتان را خوب بشناسید هم معیارهایتان را دقیق جویا شوید و بعد وارد فاز انتخاب شوید دلایل پدر هم ممکنه حساب شده باشه .

    شما 20 ساله هستید و عجله نباید داشته باشید و نگران نباشید. بهتره بدون در نظر گرفتن سابقه عاطفیتون نسبت به ایشون و شرایطش به عنوان یک کیس توجه کنید و عقلانی و زیر نظر مشاورتصمیم بگیرید .

    پستها همزمان شد

  8. 4 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 17 تیر 93), فرشته مهربان (چهارشنبه 30 تیر 89)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 شهریور 91 [ 16:48]
    تاریخ عضویت
    1389-4-29
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    2,015
    سطح
    27
    Points: 2,015, Level: 27
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مخالفت پدر در مورد ازدواج

    سلام

    از پاسخهاتون ممنونم

    غزاله جان پدرم (همونطور که مادرم همین امسال بهم گفت) این 3 شرط رو برای مهدی گذاشته که این جریان هرچی بیشتر طول بکشه و اونم نتونه این شرطهارو انجام بده ، و نهایتا" ما از هم جداشیم ، چون هرچی رابطه به این شکل ادامه پیدا میکنه و آدم میبینه که راهی براش نمونده ، کم کم دلسرد میشه، منم فکر میکنم پدرم به این خاطر این شروط رو گذاشته و واقعا" چند بار خودش و مادرم هم این موضوعو مستقیم و غیرمستقیم به من گفتن
    تا جاییکه پدرم یه بار صریحا" گفت اگه زمان به همین شکل ادامه پیدا کنه مطمئنا" مهدی ازدواج میکنه و من منتظر اون روزم ، باور کنید اینو جدی میگم .البته مسلما" این شروط برای زندگی بهتر و راحتتره ، اما یه کم غیرمنطقیه (با وجود وضعیت فعلی)

    از مدیر همدردی هم که خودشون مشاور هستند ممنونم که پاسخمو دادید.
    حقیقتشو بخواهید من حدود دو ماه پیش همراه مهدی به یک مشاور ازدواج مراجعه کردم و با هم صحبتهامونو کردیم
    اون مشاور هم همین صحبتها رو کرد و صحبتاش خیلی رومون تاثیر گذاشت وچندتا پیشنهادم برای بهتر شدن روابط ما و پدر و مادر من ارائه کرد.

    در کل نظرش خیلی مثبت بود
    اما میخواست با پدر ومادرم ملاقات داشته باشه امااونا اصلا" راضی نمیشن بیان مشاوره
    دلایلشونم اینه که اگه مشاور نظرش مثبت باشه که ما راضی نمیشیم چون ما به هیچ عنوان به این ازدواج راضی نیستیم پس چرا وقت و هزینه کنیم؟ و اگرم نظرش منفی باشه توقبول نمیکنی
    و از مشاورهای دیگه مثال میزنن که دربارشون شنیدن و میگن در حال حاضر مشاورا معیارهاشون عوض شده و اگه بگه بهتره شما فعلا" با هم ارتباط داشته باشین ما نمیذاریم و موافق نیستیم.

    فرشته مهربان ، علاقه ما توسن خیلی پایین شکل گرفت ، کاملا" حق با شماست
    اما الان وقتی مهدی رو با افراد دیگه مقایسه میکنم میبینم که نسبت به بقیه (حداقل برای خودم) بهتره
    فکر ازدواج با هیچ کس دیگه رو نمیکنم چون هم از نظر احساسی بهش علاقه مند شدم هم بخاطر دلایلی مثل اونایی که خودتون گفتید.

    اما واقعا" مستاصلم ، چون هردوی ما بلاتکلیفیم و مخصوصا" مهدی از جانب خونوادش برای ازدواج تحت فشاره
    خواهر وبرادراش ازدواج کردن و همینطور دوستاش و ... و او هم خیلی تنهاست
    منم مشکلی برای ازدواج ندارم ، پس چرا باید این وضعیتو داشته باشیم؟

    ممنون میشم بیشترراهنماییم کنید

  10. 2 کاربر از پست مفید arezoo_n تشکرکرده اند .

    arezoo_n (چهارشنبه 30 تیر 89), khaleghezey (سه شنبه 17 تیر 93)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    189
    Array

    RE: مخالفت پدر در مورد ازدواج

    والا من ديگه نميدونم چي بگم درسته...اما به نظرم پدرت بايد دليلي منطقي تر براي اين شروطش داشته باشه كه تو ازش بي خبري؟ سعي كن از طريق مادرت دليل اصلي رو كشف كني...چرا ميخواد مهدي رو دست به سر كنه و از ازدواج با تو منصرف كنه؟

    نگفتي وضع مالي شما و خانواده مهدي چه طوره؟؟
    شايد اختلاف طبقاتي باعث اين مخالفت ميشه!!

  12. کاربر روبرو از پست مفید parnian1 تشکرکرده است .

    parnian1 (پنجشنبه 31 تیر 89)

  13. #7
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,422
    امتیاز
    287,206
    سطح
    100
    Points: 287,206, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,082 در 7,004 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: مخالفت پدر در مورد ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط arezoo_n
    دلایلشونم اینه که اگه مشاور نظرش مثبت باشه که ما راضی نمیشیم چون ما به هیچ عنوان به این ازدواج راضی نیستیم پس چرا وقت و هزینه کنیم؟ و اگرم نظرش منفی باشه توقبول نمیکنی

    با سلام
    به نظر مي رسه شما بايد روي مهارتهاي ارتباطي با والدين خود بيشتر تمرين كنيد.
    مثلا همين جلمه بالا كه نقل قول گرفتم:
    خب، شما چي گفتيد.؟ بايد مي مي گفتيد، بنده قول مي دهم نظر مشاور را بپذيرم. حتي اگر منفي بود.
    (چون مشاور هيچ وقت تصميم نمي گيرد، بلكه به شفاف كردن موضوع كمك كرده و سعي در تسهيل تصميم سازي شما شود.)





    نقل قول نوشته اصلی توسط arezoo_n
    و از مشاورهای دیگه مثال میزنن که دربارشون شنیدن و میگن در حال حاضر مشاورا معیارهاشون عوض شده و اگه بگه بهتره شما فعلا" با هم ارتباط داشته باشین ما نمیذاریم و موافق نیستیم.
    در اين مورد هم ، شما مشاوره نمي رويد كه در مورد ارتباط داشتن يا نداشتن مشاوره بگيريد، شما مشاوره پيش از ازدواج مي رويد كه معيارهايتان و تطابق و تناسبشان ارزيابي شود.

    مسئله بعدي اينست كه نه شما و نه والدينتان تصور درستي از مشاوره نداريد.
    مشاور به شما نمي گويد كه ادامه دهيد يا ندهيد،‌يا ازدواج بكنيد يا نكنيد يا ....
    مشاوره با توجه به معيارهاي ازدواج سعي به روشن كردن معايب و مزايا و مسائل اين ازدواج مي كند، بعد با روشنگري هاي ايشون شما تصميم خواهيد گرفت و والدينت نيز با جنبه هايي كه فكر نكرده اند، بيشتر آشنا مي شوند.

    همچنين اگر در تهران هستيد، مشاوران حاذقي وجود دارد كه مسلم با مراجعه كردن شما و والدينت به آنها هر دو نسبت به جلسات راضي خواهيد بود(مگر اينكه پيشاپيش نخواهيد كه حرف مشاور روي شما اثر بگذارد.)

  14. 4 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 17 تیر 93), مدیرهمدردی (یکشنبه 03 مرداد 89)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 شهریور 91 [ 16:48]
    تاریخ عضویت
    1389-4-29
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    2,015
    سطح
    27
    Points: 2,015, Level: 27
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مخالفت پدر در مورد ازدواج

    سلام به همه

    متشکرم از راهنماییهاتون

    غزاله جان یکی از دلایلی که خانوادم و بخصوص پدرم مخالف این ازدواجن موضوع دوستی من با مهدیه

    یعنی میگن که چون ارتباط شمابا دوستی شروع شده پس محکوم به شکسته

    البته من اینطور فکر نمیکنم و یکی از دوستهای صمیمی خودم با ازدواج سنتی که پارسال داشت الان به بن بست خورده و در آستانه جداییه

    وضعیت مالی ما تقریبا" شبیه به همه ، ما توی یه محله سکونت داریم البته نه خیلی نزدیک اما یه منطقه شهره

    ممنونم از مدیر همدردی

    دسته من شاید تو ارتباط با خونوادم صحیح عمل نکردم و باید بیشتر تلاش میکردم

    من به خانوادم گفتم که نظر مشاورو قبول میکنم اما چون از علاقه شدید من به مهدی باخبرن میگن که نمیتونی و این کارو نمیکنی

    وحتی من بهشون گفتم که اگه به این مشاور اعتماد ندارید یه مشاور دیگه که خودتون معرفی میکنید با اون مشورت کنیم

    اما نظرشون منفی بود

    راستش مادرم از یکی از دوستاش مثال میزنه که دخترش مشکلی مثل من داشته و وقتی مادرش به مشاور مراجعه کرده مشاور پیشنهاد کرده که مادر اجازه ارتباط اونارو بده

    ومادرم میگه الان مشاورا بیشتر از دیدگاه جوونا به موضوع نگاه میکنن و نگرانی مارو در نظر نمیگیرن

    بله من تهران زندگی میکنم

    شما آدرس مشاور ازدواج ماهری رو اگه مشناسید برام ایمیل کنید

    البته بازم در مورد اومدن یا نیومدن خونوادم مطمئن نیستم

  16. کاربر روبرو از پست مفید arezoo_n تشکرکرده است .

    khaleghezey (سه شنبه 17 تیر 93)

  17. #9
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,422
    امتیاز
    287,206
    سطح
    100
    Points: 287,206, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,082 در 7,004 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: مخالفت پدر در مورد ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
    شما می توانید به مراکز ذیل در تهران مراجعه فرمائید:

    مرکز مشاوره پویا
    تهران خيابان انقلاب، ابتداي خيابان وصال شيرازي، جنب بيمارستان البرز، پلاك 23
    تلفن 66963946 ، نمابر 66963947


    مرکز مشاوره توحید
    تهران خیابان نصرت شرقی - روبروی دانشکده پرستاری شماره تلفن66938833

    مرکز مشاوره راه بهتر
    چهارراه پاسداران خیابان دولت خیابان شهید کلاهدوز- خیابان شهید یارمحمــــــدی بن بست بهار تلفن 22541434

    این مراکز متخصصین برجسته ای در مورد مشاوره خانواده دارند به خصوص مرکز مشاوره پویا.
    در ضمن بنده خانم دکتر اسماعیلی که از اساتید برجسته دانشکده هستند و از نظر سابقه و تخصص بسیار حاذق بوده، را در مراکز فوق می شناسم و به شما معرفی می کنم.

  18. 2 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 17 تیر 93), مدیرهمدردی (جمعه 01 مرداد 89)

  19. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array

    RE: مخالفت پدر در مورد ازدواج

    این تبلیغ نیست؟

    زمان و ویزیت هر مشاوره چقدره؟

  20. کاربر روبرو از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده است .

    khaleghezey (سه شنبه 17 تیر 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.