به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 30 مرداد 89 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    3,298
    سطح
    35
    Points: 3,298, Level: 35
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 12 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Red face تو هم دختر من رو مي پسندي !

    مرد جوون : ببخشين آقا ، مي تونم بپرسم ساعت چنده ؟
    پيرمرد : معلومه كه نه !
    جوون : ولي چرا ؟ ! مثلا'' اگه ساعت رو به من بگي چي از دست ميدي ؟ !
    پيرمرد : ممكنه ضرر كنم اگه ساعت رو به تو بگم !
    جوون : ميشه بگي چطور همچين چيزي ممكنه ؟ !
    پيرمرد : ببين ... اگه من ساعت رو به تو بگم ، ممكنه تو تشكر كني و فردا هم بخواي دوباره ساعت رو از من بپرسي !
    جوون : كاملا'' امكانش هست !
    پيرمرد : ممكنه ما دو سه بار ديگه هم همديگه رو ملاقات كنيم و تو اسم و آدرس من رو بپرسي !
    جوون : كاملا'' امكان داره !
    پيرمرد : يه روز ممكنه تو بياي به خونه ي من و بگي كه فقط داشتي از اينجا رد ميشدي و اومدي كه يه سر به من بزني! بعد من ممكنه از روي تعارف تو رو به يه فنجون چايي دعوت كنم ! بعد از اين دعوت من ، ممكنه تو بازم براي خوردن چايي بياي خونه ي من و بپرسي كه اين چايي رو كي درست كرده ؟ !
    جوون : ممكنه !
    پيرمرد : بعد من بهت ميگم كه اين چايي رو دخترم درست كرده ! بعد من مجبور ميشم دختر خوشگل و جوونم رو بهت معرفي كنم و تو هم دختر من رو مي پسندي !
    مرد جوون : لبخند ميزنه !
    پيرمرد : بعد تو سعي مي كني كه بارها و بارها دختر من رو ملاقات كني ! ممكنه دختر من رو به سينما دعوت كني و با همديگه بيرون بريد !
    مرد جوون : لبخند ميزنه !
    پيرمرد : بعد ممكنه دختر من كم كم از تو خوشش بياد و چشم انتظار تو بشه ! بعد از ملاقاتهاي متوالي ، تو عاشق دختر من ميشي و بهش پيشنهاد ازدواج مي كني !
    مرد جوون : لبخند ميزنه !
    پيرمرد : بعد از يه مدت ، يه روز شما دو تا مياين پيش من و از عشقتون براي من تعريف مي كنين و از من اجازه براي ازدواج ميخواين !
    مرد جوون در حال لبخند : اوه بله !
    پيرمرد با عصبانيت : مردك ابله ! من هيچوقت دخترم رو به ازدواج يكي مثل تو كه حتي يه ساعت مچي هم از خودش نداره در نميارم

  2. 3 کاربر از پست مفید eskandar تشکرکرده اند .

    eskandar (پنجشنبه 20 آبان 89)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مشکلات مــــردهادر پســــا طــلاق!
    توسط khaleghezey در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 آبان 94, 20:24
  2. دختر را می پسندم، خانواده اش را نه!
    توسط فارسیت در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 اسفند 90, 00:07
  3. آنچه برای خود می پسندی !
    توسط baby در انجمن کارگاههای آموزشی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 16 آذر 89, 17:42
  4. تحلیل روانى عُجب و خودپسندى
    توسط فرشته مهربان در انجمن شخصیت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 06 آبان 88, 12:24
  5. عشق من بمون ...دلواپسم نزار
    توسط آرمان 26 در انجمن موسیقی و آرامش، دانلود موسیقی و...
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 04 بهمن 87, 14:54

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:33 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.