سلام
اینهایی رو که می خوام بنویسم همش از سر سوز و درده، دارم منفجر می شم، شاید یه جوری می خوام خودم رو تخلیه کنم......
خیلی سال نیست که ازدواج کردم و شاید مثل خیلی های دیگه تو زندگیم مشکل داشتم.
از طرفی مهندسم و تو یه سازمان دولتی که بتازگی خصوصی شده کار می کنم و در حیطه کاری خودم کاملا اشراف دارم و با سوادم.
یک دفعه بخودم اومدم و دیدم تو جاییکه کار می کنم براحتی به سمت خانمها دست درازی می شه!!! یه دفعه تو محیط زندگیم و خانوادم پیچید که این شرکت بدکاره خونست (ببخشید که اینو می نویسم) بیایید دخترتون رو از اینجا ببرید!!!!!!!
حالا تصور کنید من یه آدم کاملا مستقل که کلی پیش خانواده خودم، شوهرم و محل آبرو و شخصیت داشتم.
از یک طرف نمی توتستم که اهانت مسلم به خانمها رو تحمل کنم و از طرفی زیر بار این حرفها داشتم خرد می شدم.
حالا یادتون نره که گفتم با شوهرم مشکل داشتم و امان از اینکه این حرفها هم بخواد دستاویز بشه........
خلاصه سرتون رو درد نیارم، یه باری که چند تا بنده خدا داشتن به این وضعیت اعتراض می کردند، دیدم تازه کارن و دارن متهم می شن به بی سوادی و علت اینجوری توجیه می شه، وجدانم قبول نکرد و گفتم پس چرا من رو هم دارن همین جوری آزار می دن؟!
چشمتون روز بد نبینه، واویلایی شد برام که دیگه نمی تونم خودم رو و زندگیم رو نجات بدم...
تو اداره، تو مغازه، تو بانک، هرجا که می رم خردم می کنن! بهم هزاری تهمت زدن و همه جا گفتن و می گن این، اینجوریه!!! کار به جایی کشید که وقتی یکی از همکارای آقام اومد دفاع کنه ازم،تهمت ناموس زدن (فکر کنم یه درس عبرت شد که دیگه کسی ازم دفاع هم نکنه)
رفتم گفتم بی انصافا داره زندگیم بهم می خوره، مگه مسلمون نیستید؟ یه مدت شدم توپ فوتبال انتقام گیری چند تا مدیر از هم و بعد با کمال نامردی و بی مسئولیتی گفتن این 15-20 سال پیش رفیق پسر داشته، شوهرش بابت این داره طلاقش می ده به ما چه ربطی داره و یه نفر غیر همکار رو ایندفعه بهم چسبوندن!!!!
حالا همه اینها رو به گوش همه رسوندن جوری که نه جرات می کنم و نه روم می شه از در خونه بیرون برم.
دارم از کارم می یام بیرون (با کلی سواد و تجربه)، چون دیگه تحمل نداشتم. گفتن خوب بد بود و ما بیرونش کردیم!!!!!!!!!!!!
با شوهرم مثل دو تا غریبه شدیم، بدون هیچ محبتی نسبت بهم. دارم به جدایی فکر می کنم...
تمام کسانیکه بخاطرشون خودمو پیش انداختم، خودشون رو کشیدن کنار و مقابلم وایستادن!!!!!!
می دونم من تنها قربانی نیستم. اگه اعتراض کنی این عاقبتت می شه و اگه کتمان کنی باید به خفت تن بدی!!!!!!
هیچ وقت نفهمیدم چرا اینطور سفاکانه شکستنم، زیر پاهاشون لهم کردن!!
هیچ وقت نفهمیدم چه کسانی می خواستن خودشون رو پشت فریادهای خرد شدن من و امثال من مخفی کنن!!!
هم کارم رو از دست دادم و هم آبروم رو در حالیکه مهندس باسواد این مملکت بودم و حتی تا به حال دستم به دست نامحرم نخورده بود...
باورتون می شه؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)