به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 12 1234567891011 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 120
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 دی 89 [ 19:46]
    تاریخ عضویت
    1389-3-26
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    2,487
    سطح
    30
    Points: 2,487, Level: 30
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 12 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دختری در آستانه خود کشی

    خواهش میکنم به من کمک کنید . من یه دختر 25 ساله هستم یه چند مدت پیش به خاطر یه سری مسائلی که تو خانواده من پیش اومد من با خانوادم به شدت درگیر شدم و کار به مشاجره و دعواهای شدید کشید طوری که صدای داد و بیدادمون بیرون رفته و به گوش همسایه هامون رسید . و اونا فکر میکنن که این دعوا و درگیری شدید و حرفایی که زدیم به این علت بوده که یه کار زشت کردم و حتی اونقدر بد که من نمیتونم اینجا بگم . مادر منم یه آدم خجالتیه نمیتونست به همسایه هابگه درگیری ما سر چی بوده و حتی با خاطر خجالت اصلا" باهاشون حرف نمیزد و اونا گفتن دیگه مادرشم که باهامون حرف نمیزنه پس حتما" حرفمون درست بوده . بعد از مدتی خانواد برای حفظ آبروی خودشون رفتن همه ج گفتن که من دیونه شدم و بهشون حمله میکنم و میخوان منو ببرن تیمارستان بخوابونن تا به خیال خودشون این بر چسب رو از خانواده پاک کنن . منم که دیدم به جای اینکه از من دفاع کنن دارن منو خراب می کنن تا آبروی خودشونو نگه دارن . دچار افسردگی شدم بعد برادر بزرگترم وارد عمل شد و برای برداشتن این لکه گفته که من الان به خاطر این تهمتایی که بهم میزنن دچار افسردگی شدم و برای اینکه اج ناراحتی منو نشون بده گفته که من شبا مثل دیو نه ها بالای سرشون راه میرم وقصد کشتنشون رو دارم و همه مردم شهر رو نفرین کردم . بعد مردم گفتن که این که میخواد خانواده خودشو بکشه میاد زن و بچه های مارو میکشه باید بگیریم ببریمش . و حتی گفتن اگه کاری نکرده چرا افسرده شده و میخواد این کارارو بکنه ؟ حتما" یه چیزی شده. بعد که خانواده دیدن هیچ جوری نمیتونن کاری کنن که اوضاع حل بشه میخوان یه کاری کنن که من دیونه بشم و یا منو بندازن دیونه خونه یا اینکه خود کشی کنم و از دست این مسئله راحت بشن منم که این موضوع رو فهمیدن فعلا" کاملا" سکوت کردم و اصلا" ناراحتی هامو بروز نمیدم که نگن من دیونم . شما رو به خدا بگید من چیکار باید بکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تنها امیدم به راهنمایی شماست.

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    30,655
    سطح
    100
    Points: 30,655, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,023

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    138
    Array

    RE: دختری در آستانه خود کشی

    سلام عزیزم
    به تالار خوش اومدی

    تو یه دختر جوون هستی یعنی چی خودکشی ؟
    این چه عنوانیه
    عزیزم توکلت به خدا باشه تا اون رو تو زندگی داری و بهش توکل می کنی هیچ مشکلی نیست که نتونی حلش کنی .

    کمی آروم تر باش و سعی کن اگر نمی تونی برای خانوادت حرف بزنی پیش یه مشاور بری و اونجا حرفات رو بزنی

    آروم تر باش . اینجا می تونی با ما حرف بزنی و تو آرامش بگی که مشکلت با خانوادت چیه

  3. 4 کاربر از پست مفید baran.68 تشکرکرده اند .

    baran.68 (شنبه 29 خرداد 89)

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    189
    Array

    RE: دختری در آستانه خود کشی

    شما ميتوني با رفتار متعادل و مناسب با همسايه ها و اشنايان بهشون ثابت كني كه نه مشكل رواني داري و نه قصد خودكشي يا كشتن پدر و مادرت...

    سعي كن روابطت رو علي رغم حرف و حديث هايي كه راجع بهت هست با دوستان و اشنايان حفظ يا تقويت كني...

    مراقب باش كه واكنش تند و بي منطق به رفتارهاي خانوادت يا كسايي كه حرف اونارو باور كردن وضعيت تورو بدتر ميكنه...
    اين ارامش رو كسب كن تا در مرحله بعدي بتوني در كمال خونسردي و ارامش با خانوادت صحبت كني و ازشون بخواي كه اين مشكل رو حل بكنن...

    هيچ مادري طاقت ديدن رنج و عذاب دخترش رو نداره پس سعي كن كانال ارتباطي با مادرت رو دوباره پيدا كني و ازش كمك بگيري...

  5. 4 کاربر از پست مفید parnian1 تشکرکرده اند .

    parnian1 (شنبه 29 خرداد 89)

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    210
    Array

    RE: دختری در آستانه خود کشی

    با درود

    سر بی گناه پای دار میره اما بالای داره نمیره.

    parnaz88عزیز هرچند من نمی تونم وضعیت فعلی شما رو درک کنم ولی به نظر میرسه خیلی سختگی کشیدی که به چنین فکری افتاده ای.

    اصولا مردم حافظه ذهنی کوتاهی در مورد حوادث محیطی خود دارند...قطعا بعد از گذشت مدتی آنان نیز این مهم را فراموش خواهند کرد

    اما سوالم از شما اینه که چرا با خانواده ات درگیر شدی؟ زیاد اذیت میشی؟

    چرا وارد این قضایا شدی؟


    بدرود

  7. 2 کاربر از پست مفید حسین پور تشکرکرده اند .


  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 27 فروردین 90 [ 20:38]
    تاریخ عضویت
    1388-10-06
    نوشته ها
    233
    امتیاز
    3,606
    سطح
    37
    Points: 3,606, Level: 37
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    349

    تشکرشده 355 در 151 پست

    Rep Power
    38
    Array

    RE: دختری در آستانه خود کشی

    سلام.
    می تونی تو شهرتون مشاوره بری؟

    من فکر می کنم بهتره کسی که هم "امین" باشد و هم "قدرتمند"، این قضیه رو کامل بدونه.

    برای جلوگیری از آسیب های احتمالی بعدی، بهتره یه نیروی قدرتمند (از دید مردم شهرتون که بتونه در موقع لزوم ازت دفاع کنه) و درستکار و امین پیدا کنی.

  9. کاربر روبرو از پست مفید reihaneh تشکرکرده است .

    reihaneh (سه شنبه 01 تیر 89)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1388-8-13
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    6,606
    سطح
    53
    Points: 6,606, Level: 53
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    396

    تشکرشده 407 در 170 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: دختری در آستانه خود کشی

    سلام،خوش اومدي،من از حرفهايي که زدي کمي شوکه شدم،راستش باورم نشد خانواده آدم قصد همچين کاري رو داشته باشن مگه اينکه اتفاقاتي افتاده باشه،از شما خواهش دارم ابتدا کمي راجع به خودتون،خلق و خوي هاتون ،در مورد خانوادتون و رفتار اونها با شما يه کم توضيح بدين و اصلا به ما بگيد بحثتون سر چي بود که کار به جاهاي باريک کشيد ؟چرا شما بايد با خانوادتون اينجوري نزاع کنيد يا برعکس؟چه اتفاقي افتاده که شما يا خانوادتون رو اينقدر عصباني کرده؟و خواهشا سعي کنيد درست تصميم بگيريد و اگه شد مشاوره از افراد مجرب اينکار حتما بگيد،ما بي صبرانه منتظر حرفها و درد دلهاي شما هستيم...

  11. 4 کاربر از پست مفید مي مي تشکرکرده اند .

    مي مي (جمعه 08 مرداد 89)

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 91 [ 15:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-20
    نوشته ها
    614
    امتیاز
    10,182
    سطح
    67
    Points: 10,182, Level: 67
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 268
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,396

    تشکرشده 2,459 در 516 پست

    Rep Power
    76
    Array

    RE: دختری در آستانه خود کشی

    به نظر من بهترين كار مشاوره گرفتن از يك مشاور خوب است.
    فعلا هم نبايد كاري كني كه درگيري جديدي در خانواده ايجاد شود. چون هر درگيري جديدي به ضرر شخص شماست و سعي كن تا جاي ممكن با خانواده كه احتمالا دركت نمي كنند كنار بيايي

  13. کاربر روبرو از پست مفید tesoke تشکرکرده است .

    tesoke (سه شنبه 01 تیر 89)

  14. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 91 [ 15:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-20
    نوشته ها
    614
    امتیاز
    10,182
    سطح
    67
    Points: 10,182, Level: 67
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 268
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,396

    تشکرشده 2,459 در 516 پست

    Rep Power
    76
    Array

    RE: دختری در آستانه خود کشی

    هر چی گفتن مثل یه دختر خوب بگو چشم تا آب ها از آسیاب بیفته.

    در ضمن مشکل تو با خانواده ات را بگو. چرا با اونها درگیر می شوی این ها را بگی بهتر می تونیم کمک کنیم.

  15. 2 کاربر از پست مفید tesoke تشکرکرده اند .

    tesoke (پنجشنبه 13 آبان 89)

  16. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 آذر 90 [ 09:03]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    1,274
    امتیاز
    12,573
    سطح
    73
    Points: 12,573, Level: 73
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 277
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,481

    تشکرشده 3,465 در 1,036 پست

    Rep Power
    144
    Array

    RE: دختری در آستانه خود کشی

    سلام پرناز عزیزم
    به جمع همدردهای مهربون خوش اومدی گلم


    یه دختر به سن تو در اوج جوانی چرا باید انقد منفی فکر کنه و خودش رو اذیت کنه ؟

    عزیزم هیچ کس بی مشکل و بی غم و غصه نیست اینو مطمئن باش اما چون آدمها شخصیتهای متفاوت و سلایق و خواسته ای متفاوتی دارند ، مشکلتتشون هم با همدیگه متفاوته و حتی کسی که به نظر ما ممکنه خیلی آروم و خوش و خرم برسه ممکنه مشکلاتی بسیار بزرگتر از ما داشته باشه اما به قول شاعر :

    خند بر لب میزنم تا کس نداند راز من!



    می بینی عزیز دلم خیلی ها با سیلی صورتشون رو سرخ نگه میدارن و به روی خودشون نمیارن .
    خواهر خوبم ما شما رو درک میکنیم اما باید با وجود مشکلات هیچ وقت امید و توکلت به خدا رو از دست ندی و در مقابل مشکلات ریز و درشت زندگی کم نیاری .


    گلم این مشکلات ما رو آبدیده میکنه و مثل زغال سنگ که سالها باید فشرده بشه تا به الماس گرانبها تبدیل بشه ما رو مقاوم میکنه .

    عزیز دلم طبق روایت : مومن باید همیشه غمش تو دلش باشه و شادیش تو چهره اش نمایان باشه البته نه اینکه ریاکار باشه ها اون یه چیز دیگه ست.


    خواهر عزیز بهتره تا جایی که راه داره و مشکلی پیش نمیاد به ما بگی چه اتفاقی افتاده که کار به اینجا کشیده ؟
    در مورد مشکل اگه صحبت بشه خودبخود کوچک به نظر میرسه و سبک میشی .البته با هرکسی هم نباید هر حرفی رو بزنی و سفره دلت رو باز کنی اما عزیزم اینجا همه ما نسبت به همدیگه گمنام هستیم و میتونیم راحت خودمون رو تخلیه کنیم


    اگه حرف نزنی مریض میشی و خدای نکرده باید بری دکتر آمپول بزنی ها گفته باشم

    اینجا همه همدرد هستند پس حرف بزن عزیزم ما منتظریم

  17. 5 کاربر از پست مفید m.mouod تشکرکرده اند .

    m.mouod (چهارشنبه 02 تیر 89)

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 دی 89 [ 19:46]
    تاریخ عضویت
    1389-3-26
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    2,487
    سطح
    30
    Points: 2,487, Level: 30
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 12 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دختری در آستانه خود کشی

    راستش چند دفعه اومدم که باهاتون حرف بزنم ولیحرف زدن برام خیلی سخته . مشکلات من که از خیلی وقته و جود داره ولی چیزی که منجر به این ماجرا شده اینه که من حدود دو ماه قبل از عید یه جایی کلاس میرفتم . اونجا به استادمون که یه مرد متاهل بوده و شمارشو به همه بچه های کلاس داده بود و بچه ها باهاش تماس تلفنی داشتنو منم یکی از اونا بهش سر یه مشکلی زنگ زدم اونم مشکلو برام حل کرد و بعد گفت که اگه تو درس مشکلی دارم میتونم ازش بپرسم . منم واسه امتحان سوالامو ازشون میپرسیدم . از طریق اس ام اس .که مادرم متوجه اس ام اس های زیاد من میشه و از برادر م میخواد موضوع رو چک کنه برادرم هم گوشیم رو برمیداره شمارورو پیدا میکنه و زنگ میزنه به استاد . داخل پرانتز بگم من خودم آدم فوق العاده حساس به مبادی ادب و اخلاقم و حتی یکبار هم با بی ادبی با استاد حرف نزدم . گفتم که مادرم مشکوک شد که من با کسی دوستم و برادرم هم زنگ زد به طرف و اون توضیح میده که نه من دوستش نیستم . استادشم و چون خواهرت دختر خیلی خوب و مودبی در کلاس بوده و خودش خیلی مقید هست من حاضر شدم که تو درساو مشکلاتش کمکش کنم و گفته که حتما" شما خانواده خیلی خوبی هستین که خواهرت اینقدر مقید به خانوادست و... . ولی در مقابل این همه تعریف عکس العمل خانواده من این بوده که رفتن پیش استاد و تا میتونستن از من بد و بیراه گفتن وخیلی مسائل بدی که اینجا نمیتونم بگم و حتی تو خونه خیلی حرفای بدی نسبت به من میزدن اینکه قصد فلان کارو داشته . آبروی مارو برده ... منم بعد از فهمیدن این کارو شنیدن این حرفا زدم به سیم آخر و باهاشون حسابی در گیر شدم . حتی تا همین حالا هم برادرم با استاد دوسته ولی تو خونه به من مشکوکن وبعد از درمودن حرفای ناجور از در و همسایه میخوان برای راحتی از شرم منو بندازن تیمارستان .و برای اینکه استاد رو هم با خودشون هم عقیده کنن خیلی حرفای چرند و افتضاحی در باره من زدن . به من بگین تو رو خدا شما جای من بودین چیکار میکردین ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


 
صفحه 1 از 12 1234567891011 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ترس های مبهم و استرس
    توسط مدیرهمدردی در انجمن اضطراب و استرس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 31 خرداد 92, 12:37
  2. داستان غم زندگیه من
    توسط پدربزرگ در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 23 تیر 91, 11:05
  3. داستان زندگی کارافرین برتر کشور..احد عظیم زاده
    توسط بهار.زندگی در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 تیر 91, 14:49
  4. نقش ورزش در کاهش استرس(مدیریت استرس)
    توسط keyvan در انجمن تاثیر متقابل ورزش و روان
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 21 فروردین 88, 10:57
  5. داستانی از عشق (داستان کوتاه)
    توسط هوشیار در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 شهریور 87, 17:12

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.