به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 اردیبهشت 91 [ 16:21]
    تاریخ عضویت
    1389-3-22
    نوشته ها
    94
    امتیاز
    2,735
    سطح
    31
    Points: 2,735, Level: 31
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    219

    تشکرشده 216 در 77 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Question همه اطرافیانم به من ناامیدی تزریق میکنن

    سلام
    خوشالم که جایی هست که بشه ادم دردهاش رو بنویسه .میدونم که احتمالا کسی نمیتونه کمکم کنه اصلا شاید راه حلی نباشه اما من مینویسم شاید اندکی از دردم کم شد...


    من دختری 26 ساله هستم که دو خواهر بزرگتر از خودم هم دارم که با وجودی که سنشون از من خیلی بیشتر هست اما ازدواج نکرده اند و خواهر بزرکترم که اصلا هیچوقت نمیخواست که ازدواج کنه و الان مستقل زندگی میکنه وکسی هم از کاراش سر در نمیاره .خواهر بعدی با ما هست اما خوب اون خواستگارای زیادی رو رد کرده(که ملاکای خواهرم رو نداشتن) و الان نزدیک 34 سالش هست و تنهاست خیلی افسرده شده و خوب الان هم نتونسته کسی که میخواد رو کنارش داشته باشه.به خاطر این مشکلات الان من هم به اون صورت خواستگاری ندارم چون کسی اصلا جرات نداره پاش رو تو خونه ما بذاره (به خاطر سابقه خواهرام و ایراداشون)
    میدونین من کلا با خواهرام خیلی فرق دارم اما خوب همه فکر میکنن که خواهر ها همه مثه هم هستن .


    میدونین الان جو خانه ما افتضاح هست .مامانم افسرده شده و میگه من میمیرم و عروسی بچه هام رو نمیبینم همش موج منفی میده.میترسم دق کنه.خیلی شکسته شده .گاهی میبینم که داره گریه میکنه تو اتاق.دلم براش میسوزه و از طرفی خودم هم ناراحتم وکاری هم نمیتونم بکنم فقط حس میکنم تنهای تنهام ...


    من همیشه دلم میخواسته که یه زندگی خوب داشته باشم و بتونم به طرفم عشق هدیه کنم.میدونم ظرفیتش رو دارم اما شرایطش رو ندارم.حدود 2/5 سال قبل با یه اقایی بودم که خیلی به هم علاقه داشتیم و عشق زیادی رو تجربه کردم اما اون اقا نزدیک اینکه مراسم نامزدی خواستم بگیریم پدر و مادرش در یه تصادف کشته شدن و بهش ارث زیادی رسید که تصمیم گرفت به خارج بره و بعد از اون کلا وارد فاز دیگه ای شد بعدش ماجراهای زیادی پیش اومد که با توافق همیدگه از هم جدا شدیم و دیگه هیچ رابطه ای با هم نداشتیم .میدونین بعد از تجربه کردن یه عشق اینگه ادم نزدیگ 3 سال تنها بمونه خیلی سخته .اگه کسی عشق رو تجربه نکرده باشه شاید بتونه اما منی که اینهمه عاشق بودم حالا 3 سال تنهایی .خسته شدم....از طرفی نمیخوام هم که پارتنری زندگی کنم.دیگه چقدر صبوری کنم...چقدرتحمل کنم و پیش خدا دعا کنم...


    الان نزدیک 1 سال هست که از کاری که بهش علاقه داشتم هم بیکار شدم و بعد از اون کار هم گیرم دیگه نیومد با اینکه خیلی دنبالش بودم..


    خدایا مگه صبر هم حدی نداره من دیدم عده ای چند ماه صبر میکنن و بعد که به مرادشون میرسن همش از صبرشون میگن اما من الان چندین ساله دارم زجر میکشم و صبوری کردم...خسته شدم


    الان یه دووستی هم دارم که تازگی ها عقد کرده و مدام داره از نامزدش تعریف میکنه .هر وقت پیش هم هستیم همش از خوبی هاش میگه یا گهگاهی که تنها میشه زنگ میزنه به من و میگه الان دلش میخواسته که اون کنارش باشه واحساس تنهایی میکنه نمیدوننه که منی که همیشه تنهام پس چی باید بگم همیشه بعد از حرف زدن باهاش احساس ناامیدی زیادی بهم دست میده احساس میکنم که من خیلی تنهام و نمیتونم من هم یه عشق داشته باشم یه احساس افسردگی که بعدش گریم میگیره و بغض میکنم.منی که همیشه از خوشالی دیگران خوشحال میشدم حالا در این زمینه دیگه غمم میگیره و بدتر احساس تنهایی و ناامیدی تو وجودم میاد قبلا اینطوری نبودم ..


    خلاصه انگار همه چی دست به دست هم داده که من غمگین باشم .از فضای خونه خیلی بدم میاد و ناراحتم میگنه چند وقت قبل رفتم پیش یه مشاور بعد از کلی پول گرفتن بهم گفت بهتره از خانوادت جدا بشی اخه من چه جوری باید از اونها جدا بشم....
    خسته ام و دلتنگ...

  2. 2 کاربر از پست مفید گل بیرنگ تشکرکرده اند .

    گل بیرنگ (یکشنبه 23 خرداد 89)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    30,655
    سطح
    100
    Points: 30,655, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,023

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    138
    Array

    RE: همه اطرافیانم به من ناامیدی تزریق میکنن

    سلام عزیزم

    به تالار همدردی خوش آمدی

    اول از همه اینو بگم کسایی که در اینجا می بینی بعد از چند ماه یا یک سال نتیجه گرفتن این مدت رو در کنار ما بودن ولی ممکنه چندین سال سختی کشیده باشند و حالا اینجا زبان به سخن گشودند.

    عزیزم نگاهت رو به زندگی عوض کن تا از زندگیت لذت ببری . همه چیز دست خود توست .

    تنهایی ، از دست دادن عشق و ......
    عزیزم مشکلات سخت تری هم هست .

    شما قضیه اون عشق گذشته رو خیلی برای خودتون بزرگ کردید . بدونید که پشت هر اتفاق به ظاهر بدی حکمت خدا نهفته که ما از اون بی خبر هستیم . که اگر بودیم روزی هزار مرتبه خدارو شکر می کردیم .
    از کجا معلوم شما اگر با اون آقا ادامه هم میدادید آینده مطمئنی داشتید؟؟؟؟؟؟

    همیشه از زاویه ی دیگه ای هم میشه به مسائل نگاه کرد و بدونید که خدا برای بنده هاش بد نمی خواد .

    اگر دیگران به شما به چشم خواهرتون به شما نگاه می کنند شما نگران نباش فقط خودت باش شخصیت واقعی خودت رو به همه نشون بده و به اطرافیان فرصت بده که تو رو بشناسند . خود واقعیت رو .

    عزیزم بزرگترین مشکل تو اینه که فقط روی عشق زوم کردی و اون رو بزرگ ترین مساله میدونی پس حالا که نداریش هیچی نداری نه این درست نیست شما از جنبه های دیگر زندگی لذت ببر عشق هم خودش روزی خواهد آمد .

    کیه که دوست نداشته باشه عشق رو تجربه کنه اون هم یک عشق حقیقی و کیه که دوست نداشته باشه عشق بورزه همه این رو در ذات خودشون دارند و این هدیه ای است از جانب خدا .
    اما اگر قرار باشه که تمام فکرمون به این باشه که چه موقع عشق رو تجربه خواهیم کرد و از اینکه الان نداریمش بسوزیم که نمی شه . هر چیزی موقعی داره و اگر تاخیری هست شک نکن که حکمت خدا پشتشه و بهترین موقع همون موقع است که خود خدا مقرر کنه .

    عزیزم به مادرت عشق بورز . او را آرام کن و به او دلداری بده . مادر وقتی غصه خوردن بچه هاش رو ببینه می شکنه . پس تو باید شاد باشی ، تفریح کنی ، ورزش کنی و هر چیزی که به روحیت کمک میکنه و به اطرافیانت عشق بورزی آنگاه از زندگی لذت خواهی برد .

    عزیزم

    زندگی کن!!!

    ===============
    وای بازم طولانی شد

  4. 7 کاربر از پست مفید baran.68 تشکرکرده اند .

    baran.68 (سه شنبه 25 خرداد 89)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 دی 89 [ 10:17]
    تاریخ عضویت
    1389-3-11
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    2,301
    سطح
    29
    Points: 2,301, Level: 29
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 17 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: همه اطرافیانم به من ناامیدی تزریق میکنن

    من فكر مي كنم شما بيشترين تمركزت را روي مساله ازدواج گذاشتي واين باعث شده به جنبه هاي ديگه زندگي توجه نداشته باشي وتلاشي نكني بايد براي خودت تو زندگي واجتماع هدفگذاري كني براي رسيدن به آن هدف برنامه ريزي كني موفقيت در تحصيلات وكار خيلي ميتونه آدم را ارضا كنه وباعث اعتماد به نفس ميشه من فكر ميكنم تو ازدواج را تنها راه نجات ميدوني در حال كه اين طور نيست به خاطر همين دست رودست گذاشتي ومنتظري با ازدواج همه چيز تغيير كنه اين ديدگاه كاملا غلطه تو بايد نگرش خودت راعوض كني مطمئنا به موقعش ازدواج هم محقق خواهد شد

  6. 4 کاربر از پست مفید نازيلا تشکرکرده اند .

    نازيلا (دوشنبه 24 خرداد 89)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 آذر 90 [ 09:03]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    1,274
    امتیاز
    12,573
    سطح
    73
    Points: 12,573, Level: 73
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 277
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,481

    تشکرشده 3,465 در 1,036 پست

    Rep Power
    144
    Array

    RE: همه اطرافیانم به من ناامیدی تزریق میکنن

    خواهر گلم سلام

    به جمع ما خوش اومدی عزیزم

    ببینم منظورت از گل بیرنگ ،گل سفیده ؟این که بهترین رنگه و من خیلی گل سفید رو دوست دارم باور کن

    خوب جایی اومدی گلم ، اینجا کلی خواهر و برادر داری که نه تنها بهت انرژی منفی نمیدن بلکه بهت اجازه نمیدن انرژی منفی رو وارد این محیط با صفا کنی ، شوخی کردم عزیزم

    ببین آبجی گلم ازدواج و داشتن همسر وفرزند هم از جمله نعمتهایی هست که خداوند از لطف و کرمش به بنده های میده .حالا یکی تو سن حتی نوجوانی ممکنه ازدواج کنه و یکی جوانی و یکی هم تو سن بالاتر و گاهی میانسالی! برای بعضیها خوشبختی تو اینه که تو سن کم ازدواج کنن و برای بعضیها هم خوشبختی تو سن بالاتره
    پس همه مثل هم نیستند عزیزم

    عزیز دلم خداوند ازدواج رو برای به کمال رسیدن انسان قرار داده نه به این معنی که تنها راه رسیدن به کمال داشتن همسر باشه بلکه به این معنی که ازدواج هم یکی از راههای رسیدن به کمال هست و در واقع باید با این نیت و دید انجام بشه.

    یکی از صفات زیبای خداوند، حکیم بودن هست یعنی اینکه خداوند هیـــــــــچ کاری رو بیهود و بی حکمت انجام نمیده و تمام کارهاش از روی حساب و کتاب هست. اگه ما این صفت خوب خدا رو با یقین بپذیریم و بهش ایمان داشته باشیم مواقعی که اتفاقی مطابق میلمون نمی افته نباید غمزده و ناراحت بشیم چون میدونیم که خدا با برنامه داره برامون نقشه میکشه.

    خداوند بهترین نجار و نقاش و هنرمنده که

    هم از خواسته هاو نیازهای بنده هاش مطلع هست (عالم و علیم مطلق)
    و هم میتونه نیاز ما رو برآورده کنه و اگه بخواد کسی نمیتونه مانعش بشه(قادر و توانای مطلق)
    و هم اینکه خدا در حق بنده هاش ظلم نمیکنه و اگه مصلحت باشه حتما خو استه های بنده هاش رو میده و
    نعوذُ بالله خسیس هم نیست (عادل و کریم و رحمان مطلق)



    با توجه به این خصوصیات مشخصه که خدا میدونه تو چی میخوای و میتونه بهت بده و اگه راه داشته باشه میده .پس نگران نباش عزیزم و توکل کن به خودش.

    زندگی رو به خودت و مادرتون سخت نکنید و از دیگر نعمتهای خدا استفاده کنید .تو سلامتی داری عزیزم نباید اینو از یاد ببری.خانواده داری و باید قدرشون رو بدونی چه سنشون بالا باشه چه پایین.اجازه ندید یاس و ناامیدی بر زندگی تون سایه بندازه چون ناامیدی از رحمت خداوند گناه کبیره ست گلم.

    نمیدونم اون مشاوره چطور به شما توصیه کرده تنها زندگی کنی !؟ شما که تو خونه مشکلی ندارید جز اینکه مجرد هستید و این هم از نظر هیچ کس فکر نمیکنم مشکل لاینحلی باشه که برای حلش باید تنها زندگی کنی .با تنهایی که تنهاتر میشی مگه نه ؟اونوقت از محبت خانواده هم محروم میشی به نظرت این درست خواهر گلم؟

    خودت رو با هر کاری شده سرگرم کن و ببین به چی علاقه داری برو دنبال اون کار .بیکار نمون تو خونه که ریشه خیلی از بدبختیها بیکاریه .

    هیچوقت هم امیدت رو از دست نده و به رحمت پروردگار امیدوار باشه که خداوند

    گر ببندد ز حکمت دری
    ز رحمت گشاید در دیگری



    شک نکن حتی اگه برای همیشه مجرد بمونی و ازدواج نکنی خداوند در عوضش چیزی بهت داده یا میده که اگه خودت میدونستی همون رو میخواستی!

    بهترینها رو برات آرزو میکنم

  8. 3 کاربر از پست مفید m.mouod تشکرکرده اند .

    m.mouod (یکشنبه 23 خرداد 89)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 اردیبهشت 91 [ 16:21]
    تاریخ عضویت
    1389-3-22
    نوشته ها
    94
    امتیاز
    2,735
    سطح
    31
    Points: 2,735, Level: 31
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    219

    تشکرشده 216 در 77 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: همه اطرافیانم به من ناامیدی تزریق میکنن

    سلام ممنونم از همه شما که برام نوشتین و دستتون درد نکنه

    اما یا شما درست مشکلل من رو نخوندین یا من درست ننوشتم .ببینین مشکل من این هست که همه به من ناامیدی میدن .من مادرم رو اذیت نمیکنم بلکه اون گهگاهی با حرفاش من رو اذیت میکنه چون خودش هم داره اذیت میشه .مشکل اینه که جو بدی وجود داره که همه توش ناامیدن .ببین پدرم همش توی یه اتاق داره روزنامه و کتاب میخونه و من اصلا نمیبینمش که بخوام باهاش حرف بزنم و مادرم هم که میخوام باهاش حرف بزنم همش در حال ناامیدی دادن هست که گاهی من مجبور میشم که اون رو امیدوارش کنم.شاید برای خیلی ها این نوشته های من ملموس نباشه اما احساس میکنم که توی خانواده ام همه در باتلاقی از ناامیدی فرو رفتن که دارن من رو هم با خودشون میکشن پایین....


    ببینین من عشق قبلی رو جدی نگرفتم هر چند معتقدرم که عشق کلا جدی هست اما نمیدونم شما تا حالا عاشق شدین یا نه اما کسی که تجربه اش میکنه و بعدش اینهمه مدت تنها میمونه خیلی زیاد سختش هست و مثل این میمونه که یه چیز خیلی زیبا و عالی رو بهت بدن و باز از تو بگیرن باور کن اگه تجربه اش میکردین و بعد اینهمه مدت ازش دور میشدین اونوقت احساس من رو درک میکردین.


    نه من به هیچ عنوان ناشکری خدا رو نمیکنم که من هر چه دارم از اوست و همین حضور او هست که الان در زندگی بهم ارامش میده اگه نه که من اصلا وجود نداشتم اما خوب گهگاهی ادم نیاز داره که حرفهایی که تو دلش سنگینی میکنه به کسی بگه و این به معنی ناشکری نیست که من خدای خودم رو بی نهایت دوست دارم و عاشقش هستم .


    گفین من همش به عشق فکر میکنم اینطور نیست من به چیزایی دیگه هم فکر میکنم اما اگه شما هم در خانواده و جوی که من در ان قرار دارم بودین شما هم به این مسئله ازدواج نگاه میکردین .وقتی مادرم همش در این مورد حرف میزنه .وقتی دوستام تمام حرفاش در مورد خودش و نامزدش و رابطه اش هست و کارایی که داره با او میکنه.وقتی خواهرم تمام فکر و حسرتش این هست(خواهرم به همه چیزای دیگه رسیده و الان استاد یه دانشگاه هست) وقتی من هم فکر نمیکنم همه ناخواداگاه به این مسئله دامن میزنن .خوب منم ادم هستم.دختری هم نیستم که فکر کننین بدبخت هست و گوشه خونه نشسته که بره خونه بخت منم واسه خودم اهدافی تو زندگیم دارم و خوب دارم به سمتشون حرکت میکنم اما خوب الان به دلایلی همه حتی منو در رسیدن به این اهداف که کمک نمیکنن هیچ ناامیدم هم میکنم .خواهر خیلی بزرگم که الان از زندگی که در پیش گرفته راضی هست این خواهرم که با ماست هم تنهای تنهای نیست .چی بگم همه دارن باعث حساسیت من روی این موضوع میشن و اینکه الان خیلی زیاد به این مسئله حساس شدم.مخصوصا اون دوستم که تمام حرفها رو میخواد برسونه به خودش وعشقش شما بودین حساس نمیشدین؟باور کنین منم اینطوری نبودم حالا خودم داره از این احساسام تعجب میکنم.......


    در مورد اون مشاور هم بهم نگفت که برو تنهایی زندگی کن منظورش این بود که باید سعی خودت رو بکنی که تا میتوانی از این جو خانواده ات دور باشی .اونا من رو منزوی میکنن و ناامیدی رو به من تزریق میکنن

  10. 2 کاربر از پست مفید گل بیرنگ تشکرکرده اند .

    گل بیرنگ (سه شنبه 25 خرداد 89)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    94
    Array

    RE: همه اطرافیانم به من ناامیدی تزریق میکنن

    گل بیرنگ عزیز... به جرأت می تونم بگم که این مشکل فقط مال تو نیست...چندتا از دوستامو می شناسم که شرایطشون کم و بیش مثل توئه...شاید بگی خوب که چی؟چون شرایطشون مثل منه پس نباید از وضعیت الانم ناراحت باشم؟ عزیزم فقط یه راه بیشتر نداره...صبر صبر صبر همراه با امید...
    باید بپذیریم زندگی برای ما خییییلییییی وقتا بر وفق مراد نیست. مثل فیلمنامه نیست که کل زندگی یه نفر رو در عرض دوساعت نشون می دن...مثل کاشتن یه دونه است که باید صبر کنی تا بارور بشه...
    تنها کاری که باید بکنی اینه که فکرت رو به سمت همون چیزی متمایل کنی که آرزوشو داری...اینم می دونم که همیشه ممکن نیست...یه روزهایی پیش میاد که دلت می خواد به زمین و زمان ناسزا بگی ولی چاره ای نیست باید بگذرونی...
    من توی یکی از پستهام نوشتم که دو سال با چه حالتی گذروندم...در کنار بیکاری یه چندتا مشکل دیگه هم داشتم که از عنوان کردنشون معذورم...اما خدا رو شکر بخش عمده اش حل شد...اما باز مشکلات پیش میاد و گریزی نیست...
    می دونی؟ حرف قشنگ زدن تو این مواقع مثل این می مونه که برای مریض از حال و هوای سلامتی بگی...درد نمی ذاره احساس لذت کنی اما خوب این مشکلات هنر صبرکردن رو بهت یاد می ده خواهرم...
    امیدوار باش...اگه تا حالا متوجه شده باشی می بینی که در هربرهه ای که دیگه خیلی کم آوردی همیشه خدا یه چیزی فرستاده برات که آرومت کنه...بااطمینان می گم چون به نظرم این مرام خداونده که آدمو حتی در سختترین لحظات تنها نمی ذاره...به این لحظه ها به چشم درسهای سختی نگاه کن که ناچار به گذروندنشون هستی تا به مراتب بالاتر بری...تو موفق می شی من مطمئنم...

  12. 3 کاربر از پست مفید سرافراز تشکرکرده اند .

    سرافراز (یکشنبه 23 خرداد 89)

  13. #7
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 30 فروردین 03 [ 13:16]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,066
    سطح
    100
    Points: 287,066, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,577

    تشکرشده 37,079 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: همه اطرافیانم به من ناامیدی تزریق میکنن

    با سلام و خوش آمد گویی خدمت گل بیرنگ
    از اینکه به اعضاء تالار همدردی اعتماد کردید و دغدغه ها و فشارهای خودتون را به سعه صدر شرح دادید تشکر می کنم. امیدواریم که بتوانیم حداقل شنونده خوبی باشیم و در گام بعد تجارب خودمون را در راه برون رفت از این مسائل بهت هدیه کنیم.

    یکم:
    دوستانی که اینجا نظر داده اند بسیار سنجیده و همه جانبه تجارب گرانبهایشان را تایپ کرده اند که به نظرم ارزش چندین بار خواندن را دارد. حتما روی آنهاتامل ویژه ای داشته باش.

    دوم:
    هر که پندارد حال مردم دنیا خوش است.
    برق را در خرمن مردم تماشا کرده است.
    ما انسانها اغلب درون خودمان و مسائل و مشکلاتمان را با بیرون دیگران(شادیها و امکاناتشان)، مقایسه می کنیم به این نتیجه می رسیم که ما انتهای دنیا و تک و تنها هستیم. و خوش به حال بقیه...
    اما واقعیت اینست که نوع مشکلات و شدت آنها کم و زیاد دارد ، اما همه به نوعی گرفتارند. تفاوت آدمها در نحوه برخورد با آنهاست. لذا ما در اینحا از شما مراجع گرامی می خواهیم نحوه واکنشت را به نحوی که توصیه می کنیم ، تغییر بده و آزمایش کن.

    سوم:
    همانطور که دوستان عزیز هم بسیار قشنگ اشاره کردند شما نیاز هست از تکنیک تمرکز زدایی استفاده کنید. که در ذیل شرح می دهم.

    شما مشکل انرژی منفی از طرف خانواده و دوستان داری.....
    همچنین مشکل ازدواج و کار.....


    حالا اگر اینها در تمرکز و دقیقا در جلوی مردمک چشم شما قرار بگیرند، فرصت دیدن بی نهایت پدیده و متغیر دیگری که شما با آنها سرو کار داری و می توانی بهره ببری را از دست می دهی.


    (ضرب المثل: اگر تمام شب در انتظار روز روشن بمانی، فرصت دیدن ستاره ها و ماه زیبا را از دست خواهی داد)

    پس در تکنیک تمرکز زدایی به جای حل فوری مشکلات در زمان فعلی، سعی می کنید که افق دیدتان را بچرخانید تا از سایر امیدهای زندگیتان بهره ببرید.

    مثال:
    شما می توانستید در کنار همه این مشکلات ، ایدز هم داشته باشید.(خدایی نکرده زبانم لال و از این حرفا)
    در آن صورت مشکلات بالا رنگ کمتری می گرفت. چرا؟ چون تمرکزتان روی ایدز رفته بود.
    اگر خدایی نکرده علاوه بر پدر ومادر آن آقا ، پدر و مادر شما هم فوت می کردند.(باز هم خدایی نکرده و از این حرفا)
    در آن صورت باز هم دیدتان نسبت به شدت مشکلات عوض می شد.
    پس این یک نوع تمرکز زدایی هست. یعنی یاد بگیریم که واقع بین باشیم. همچنین مثبت اندیش.
    یعنی ببینیم در کنار مشکلات فوق، چه چیزهایی انرژی دهنده دیگری داریم که اکنون اصلا نمی بینیم و استفاده نمی کنیم.

    اما راهکار عملی بر اساس تکنیک تمرکز زدایی:
    یک فهرست بلندی از علاقمندی ها، توانی ها، لذتها، سرگرمی ها و امکانات خود تهیه کن. (ممکن است این فهرست بیش از صدها مورد باشد.)
    در گام شروع کن ، زندگیت را از طریق این موارد که تهیه کردی گسترش دهید.
    چند تا دوست دارید؟ کدام ها شوخ طبعند و با شما سازگارتر؟
    به چه فیلمهایی علاقمند هستید؟
    پارک؟
    سینما؟
    ورزش؟
    ثبت نام در کلاسهای آموزشی که علاقه داری؟
    مطالعه کتابهایی که دوست داری؟
    پرداختن به مسائل مذهبی که بهت انرژی می ده؟
    برنامه ریزی تحصیلی کوتاه مدت و گام به گام
    خریدن لباس و کفش و چیزهایی که دوست داری؟
    نوشتن و نگارش خاطرات و مسائل شاد
    زنگ زدن به یک دوست قدیمی
    پیگیری برای یک شغل
    و ....
    یعنی شما باید عملگرایی کنی. یعنی به جای حل مسائلت به صورت ذهنی، وقتت را عملا پرکنی از سایر جنبه های انرژی بخش و اکتیو زندگی

    اینها در مجموع یعنی تمرکز زدایی کردن از مسائل ناامید کننده و جایگزین کردن سایر توانی هایت و علاقمندیهایت.


    ای همه دریا چه خواهی کرد؟ نم!؟
    ای همه هستی چه می جویی؟عدم؟!

    ای مه تابان چه خواهی کرد؟ گرد!؟
    ای که مه در پیش رویت، روی زرد

    تو خوشی و خوبی و کان هر خوشی
    پس چرا خود منت از باده کشی

    ای غلامت عقل و تدبیرات و هوش
    چون چنینی خویش را ارزان فروش؟!



    وای چه طولانی ترشد.

  14. 4 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (سه شنبه 25 خرداد 89)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 اردیبهشت 91 [ 16:21]
    تاریخ عضویت
    1389-3-22
    نوشته ها
    94
    امتیاز
    2,735
    سطح
    31
    Points: 2,735, Level: 31
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    219

    تشکرشده 216 در 77 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: همه اطرافیانم به من ناامیدی تزریق میکنن

    سلام
    و تشکر زیادی دارم از همه دوستانی که برام نوشتن

    مدیر عزیز من توصیه شما و بقیه دوستان رو بارها و بارها خونده و میخونم و حتما هم سعی میکنم کارهایی رو که گفتین برای تمرکز زدایی انجام بدم به قول سرافراز عزیزم باید صبر توام با امید داشت.
    من خودم هم به این باور اعتقاد دارم که صبر توام با امید بهترین چیزه اما گاهی دیگه کم میارم .اما سعی میکنم که کارهای که گفتین رو حتما انجام بدم

    البته من سوالای زیادی تو ذهنم هست که حالا که جایی پیدا کردم واسه بیان کردن سوالام میخوام اونها رو هم کم کم با شما دوستان در میون بذارم ایشالا که بتونیم همیشه به هم کمک کنیم...

  16. 3 کاربر از پست مفید گل بیرنگ تشکرکرده اند .

    گل بیرنگ (سه شنبه 25 خرداد 89)

  17. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 آذر 90 [ 09:03]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    1,274
    امتیاز
    12,573
    سطح
    73
    Points: 12,573, Level: 73
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 277
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,481

    تشکرشده 3,465 در 1,036 پست

    Rep Power
    144
    Array

    RE: همه اطرافیانم به من ناامیدی تزریق میکنن

    نقل قول نوشته اصلی توسط گل بیرنگ
    سلام
    و
    من خودم هم به این باور اعتقاد دارم که صبر توام با امید بهترین چیزه اما گاهی دیگه کم میارم ....
    سلام گل خوش رنگ تالار

    دوست من بزرگی گفته « امید » خوراک روزانه انسان هست و باید باشه تا انسان بتونه ادامه بده .
    خواهر خوبم یه توصیه خواهرانه در مورد اینکه گفتی گاهی دوستانی که ازدواج کردند پیشت از شوهرشون و روابطشون میگن و شما ناراحت میشی بهت میکنم.

    امام صادق (ع) فرمودند:همیشه در زندگی خودتان را با زیردستان (کسانی که از شما پایین ترند) مقایسه کنید نه با کسانی که بالاترند.

    امام صادق (ع) این سخن رو در مورد مقایسه های مالی و اقتصادی بیان کردند اما اگه دقت کنیم تو همه زمینه ها راهگشاست.

    وقتی ما خودمون رو با کسانی که از هر لحاظ(زیبایی،ثروت،موقعیت اجتماعی،همسر و فرزندو ...) از ما سر هستند و بالاترند مقایسه میکنیم طبعاتی داره که از جمله اینهاست:

    حسرت: دیگران دارند و ما نداریم... که در نتیجه افسردگی به دنبال داره.

    حسادت: وقتی می بینیم دیگران چیزهایی دارند که ما نداریم آتش حسادت تو وجودمون شعله ور میشه و آرزو میکنیم نعمت از دیگران سلب بشه و داشته هاشون نابود بشه تا همسان بشیم

    ناسپاسی: وقتی می بینیم دیگران بیشتر از ما دارند و گاهی فکر میکنیم لیاقت اون همه نعمت رو ندارن ، نسبت به داشته های خودمون بیتوجه میشیم و چون اونها رو در حد سپاسگزاری نمی بینیم ، لب به شکوه و گلایه باز می کنیم و ناسپاس می شیم و این آفت ایمان میشه.

    اما اگه خودمون رو با پایین ترها مقایسه کنیم اونوقت نعمتهایی که خدا بهمون داده برامون اشکارتر میشه و قدر اونها رو میدونیم و خدا رو به خاطرشون بیشتر شکر میکنیم.اعتماد به نفس مون بیشتر میشه و به خودمون بیشتر توجه میکنیم تا دیگرانی که توجه به اونه او دداشته هاشون مانع رشد ما میشه.

    خداوند در قرآن کریم می فرماید:

    لَئِن شَکَرتُم لَاَزیدَنَّکُم وَ اِن کَفَرتُم اِنَّ عَذابِی لَشَدیِد
    اگر سپاسگزاری کنید بر [نعمت] شما می افزایم و اگر کفر بورزید(ناسپاسی کنید) به درستی که عذاب من شدید است!.

    خواهر عزیزم اینها رو گفتم تا بگم وقتی دوستی از زندگی مشترکش و همسر و فرزندش پیش شما حرف میزنه شمل نباید ناامید بشید و خودت رو دست کم بگیری و فکر کنی خدای نکرده تو لیاقت چنین زندگی رو نداری .نه اینطور نیست عزیزم چه بسا از اون دیدگاه یاقت تو خیلی بیشتر از اینها باشه اما صلاح کار ما رو فقط خدا میدونه و بس .پس به خدا اعتماد کن و راه خودت رو برو .


    انشاء الله خداوند یه همسر لایق هم نصیب شما بکنه

  18. کاربر روبرو از پست مفید m.mouod تشکرکرده است .

    m.mouod (سه شنبه 25 خرداد 89)

  19. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 13 بهمن 91 [ 23:57]
    تاریخ عضویت
    1387-2-21
    نوشته ها
    582
    امتیاز
    6,583
    سطح
    53
    Points: 6,583, Level: 53
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    564

    تشکرشده 574 در 212 پست

    Rep Power
    74
    Array

    RE: همه اطرافیانم به من ناامیدی تزریق میکنن

    نقل قول نوشته اصلی توسط گل بیرنگ
    سلام
    و تشکر زیادی دارم از همه دوستانی که برام نوشتن

    مدیر عزیز من توصیه شما و بقیه دوستان رو بارها و بارها خونده و میخونم و حتما هم سعی میکنم کارهایی رو که گفتین برای تمرکز زدایی انجام بدم به قول سرافراز عزیزم باید صبر توام با امید داشت.
    من خودم هم به این باور اعتقاد دارم که صبر توام با امید بهترین چیزه اما گاهی دیگه کم میارم .اما سعی میکنم که کارهای که گفتین رو حتما انجام بدم



 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: یکشنبه 25 دی 90, 01:01

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.