+تقاضاي راهنمايي

[ali58]

سلام
ابتدا سال نو رو به همه دوستان تبريك ميگم.
اما اينكه اينجا مزاحمتون شدم . من پسري هستم 28 ساله داراي مدرك كارداني عمران.حدود 4 ساله پيش توي يه گروه علمي با يه دختر خانمي آشنا شدم .ارتباط ما اول بصورت برخورد تو جلسات بود و همينطور استفده از ايميل ولي بعد دو سال كه از اين آشنايي گذشت ما بهم نزديكتر شديم و بنوعي ارتباط دوستانه پيدا كرديم كه البته حس من در اين مورد آشنايي بيشتر بود تو اين مدت ما درباره روحيات و شخصيت و مسائل ديگمون صحبت ميكرديم و همينطور تستهاي زيادي در موارد مختلف روانشناسي رو با هم زديم و به نتايج تقريبا مشابهي رسيديم .تا اينكه اواخر مراد و اوايل شهريور امسال من از ايشون تقاضاي ازدواج كردم و ايشون پذيرفت ولي با توجه به شرايط خاص خانوادگي از ايشون خواستم كه اين مسئله رو تو بهار 87 با خانواده هامون مطرح كنيم و در عين حال تو اين مدت جديتر رو شناخت از هم كار كنيم .ما تو اين مدت كتاب خونديم و مسائل مختلف رو با هم مطرح كرديم از جمله بيان ريز شرايط كاري مالي و اقتصادي و اخلاقيم و همينطور ايشون .البته ايشون از نظر مالي در شرايطي بالاتر از ما قرار دارند كه خوب به طبع اين يه تفاوت فرهنگي رو هم منجر ميشه ولي با بيان روشن شرايط خودم و خانوادم ايشون همه موارد رو پذيزفت. تا اينكه به اواخر امسال رسيديم .اينجا بود كه احسس كرديم لازمه سرانجامي به اين ارتباط بديم و مسئله رو با خانواده هامون طرح كرديم كه در ابتدا با موافقت مادرها مواجه شد ولي پس از تماسي كه برقرار شد يكدفعه ورق برگشت و هردوي ما رو با يه بحران واقعي مواجه كرد. البته عمده مشكل مادر ايشون با من مسئله مالي و كار ثابت بود .البته مادر من هم متاسفانه نتونستن تعريف درستي از من و شرايطم به ايشون ارائه كنن. و البته ايشون حتي حاضر به گذاشتن يك جلسه رسمي هم نشدن تا من بتونم به شخصه از خودم و كارهامو برنامه هام صحبت كنم.
خلاصه اينكه در حل حاضر ما از حال درستي برخوردار نيستيم و وقعا نميدونيم در اين شرايط غير از صبر چكار ميتونيم بكنيم.ممنون ميشم اگه لطف كنيد و راهنمائيم كنيد.

[no1]

چرا خود دخترخانم درباره شرایط شما با مادرشون صحبت نمی کنند یا حداقل تقاضا نمی کنند که یه فرصتی بهتون داده بشه تا بیشتر درباره موقعیتتون توضیح بدید؟تا تماسی نباشه که امکان آشنایی وجود نخواهد داشت!همینطور شما هم باید مادرتون رو راهنمایی کنید که چی بگن و چطور بگن.از دخترخانم بپرسید چطور می تونید نظر خونوادشو جلب کنید.

[ali58]

سلام و متشكرم از لطفتون. بايد خدمتتون عرض كنم كه مادر من فوق العاده محافظه كاره و بهيچوج دوست نداره كه حرفي بزنه كه بعدا جاي اما و اگر بذاره واسه مين شرايط رو حتي سنگين تر از واقعيت مطرح كرده و البته مادر ايشون هم با توجه به اين حرفها و تاكيد بيشتر روي ثابت نبودن شغل و مسائل مادي و مدرك تحصيلي قضيه رو با جواب منفي همراه كردن. ايشون تلاش كردن ولي تاكيد مادرشون روي مسئله شغل فاصله طبقاتي و پول زياده.
در ضمن ايشون نمي تونن با مادرشون خيلي راحت و صريح صحبت كنن چون تيپ خانوادشون سنتي مذهبيه.

[ali58]

مدرك تحصيليم كاردانيه عمرانه و تو يه شركت بزرگ ساختماني بصورت قراردادي كار مي كنم.

[fnh63]

مدرك تحصيليم كاردانيه عمرانه و تو يه شركت بزرگ ساختماني بصورت قراردادي كار مي كنم.

خب! اين اشكالش كجاست؟

[ali58]

خب ايشون ميگن خونه نداري و درآمدت پائينه .كارتم ثابت نيست . چون معمولا كاراي ساختماني پروژه اي هستن و شما تو پروژه قرارداد ميبندي و كار كه تموم ميشه قراردادم تمومه و بايد بري دنبال يه پروژه ديگه. دوستان من يبار همه اينارو توضيح دادم .ميشه لطف كنين و يه راهنمايي بفرمائيد.

[ali58]

اگه جواب ميدان كه خوب بود. اشتياق كار رو از دست دادم.كار ما هم يجوريه كه اگه حوصلشو نداشته باشي كارت تمومه.

[ممس]

سلام، سال نو رو تبريك ميگم.
اولاً از علي آقا عذر مي خوام كه تو اين موضوع، مشكلم رو مطرح مي كنم چون موضوعي بهتر از تقاضاي راهنمايي پيدا نكردم.
من پسري هستم 21 ساله در حال حاضر دانشجوي كارداني رشته الكترونيك. از چند 2-3 سال پيش با دختري آشنا شدم كه يك سال از خودم كوچكتره. بعد از سپري كردن مشكلات زيادي تونستم متقاعدش كنم كه اونو براي ازدواج مي خوام. و اون هم قبول كرده و اين مسئله را با خانواده اش در ميان گذاشته. من هم علاقه زيادي به اين دختر دارم ولي مشكل من اينه كه نمي تونم و نمي دونم چطوري اين مسئله را با خانواده ام مطرح كنم. خانواده من خانواده اي تقريباً مذهبي و پايبند اصول هستند ولي خانواده آنها زياد سخت گيري نمي كنند ولي وقتي كه من شرايط خانواده ام رو بهش گفتم از عقايدم استقبال كرد و قبول كرد كه با اين مسئله كنار مياد و عوض ميشه.
بزرگترين مشكل من اينجاست كه مي ترسم اگه اين مطلب رو با خانواده ام مطرح كنم مخالفت كنند چون فكر مي كنم جوابهايي از قبيل: اينها به ما نمي خورند، تو هنوز سربازي نرفتي و كار نداري و .... رو مطرح كنند. با وجود اينكه قبل از دانشگاه سابقه كار كردن داشتم و تقريباً مستقل بودم.
از طرفي هم مي ترسم اگه اين مسئله رو مطرح نكنم اونو از دست بدم.
خواهش ميكنم كمكم كنيد تا راه خوبي براي مطرح كردن اين مسئله با خانواده ام پيدا كنم.
ممنونم

[ali58]

كسي نيست جواب بده؟

[merka_venus]

اكه اينها الان اينجوري فكر مي كنن و اين خانم نمي تونه دفاعي از شما و يه ترسيم از واقعيت شما براي خانواده اش داشته باشه قيد اين وصلت رو بزن كه در اخر مي شه بلاي جونت بعدشم به مادر اين خانم بكو دخترش رو بده به يه مايه دار البته اكه روزي قسمت شد و اينجور ادمي اومد خواستكاري دخترش
يه سوال اين دختر واقعا شرايط شما رو قبول كرده يا بخاطر ترس از تنهايي موقتا قبول كرده؟از او بخواه كه علاقه اش رو نشون بده و واقعيت تو رو به خانواده اش نشون بده و خودتم به خانوادت اثبات كن كه شعور ازدواج رو داري برنامه هات رو به اونها بكو و به اونها به قبولون كه منطقت داره تصميم مي كيره نه دلت از مادرت ناراحت نشو كه مطمنا بايد خواهر داشته باشي