به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 53
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 فروردین 90 [ 20:01]
    تاریخ عضویت
    1389-3-10
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    2,896
    سطح
    32
    Points: 2,896, Level: 32
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    119

    تشکرشده 119 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array

    من شدیدا افسوس می خورم

    سلام، حدود یک سال پیش با یکی از همکاران خانم که حدود 4 سال می شناختمش رابطه دوستانه برقرار کردیم. در مورد مسائل مختلف با هم صحبت می کردیم و هفته ای یک بار هم تقربا به طور منظم بیرون می رفتیم. از ابتدای این رابطه من به ایشون گفتم که قصدم رفتن از کشور به قصد ادامه تحصیله و نباید به هم عادت کنیم. ایشون هم این رو پذیرفته بود و رابطه ما در حد یه دوستی معمول بود. از حدود شش ماه پیش ایشون مشخصا نشون می داد که به من علاقه داره و شرایط به شکلی بود که اگه من پا پیش می گذاشتم برای ازدواج ایشون به راحتی قبول می کرد.
    از طرفی من هم ایشون را دختر بسیار خوب و باشخصیت والایی می دیدم ولی چون آینده خودم رو دقیق نمی دونستم به شکل جدی به ازدواج فکر نمی کردم. این رو هم در نظر بگیرید که ایشون دو سال از من بزرگ تر هست و بسیار اجتماعی و از دوره دانشگاه به شکل گروهی دوره های چند هفته یک بار با بچه ها داشتن که جمع دخترها و پسرها بود. به هر حال من در کل زیاد از روابط اجتماعی ایشون دل خوشی نداشتم و البته ایشون به من گفته بود که اگر کسی در ازدواج با من شرط کنه این روابط رو حاضرم کنار بذارم.
    من در همون بازه زمانی از فکر خارج رفتن بیرون اومدم ولی هیچ وقت به ایشون در مورد بر نامه ای که برای آینده دارم چیزی نگفتم و در کل هم حس می کردم شاید گزینه خوبی نباشه. از ابتدای امسال حس کردم به طور جدی به ازدواج فکر کنم و طبعا گزینه اول رو ایشون می دیدم. در حال سبک سنگین کردن شرایط بودم و کم کم داشت دلم یه دل می شد که فهمیدم از ابتدای امسال کسی از همون گروه بهشون پیشنهاد داده که برای شناخت اولیه ازدواج با هم ارتباط برقرار کنن. ایشون هم بعد یک ماه بدون این که به من اشاره ای بکنه پیشنهاد رو قبول کرده و با یک ایمیل به من گفت که رابطه ای که آینده مشخصی نداره رو نمی تونه ادامه بده و تمام ارتباطش رو قطع کرد.
    بهش گفتم که من هم حرفایی برای گفتن دارم و اگه هنوز شانسی هست به من فرصت بده حرفمو بزنم. قبول کرد و من بهش گفتم شرح ماجرا رو و این که آماده ازدواج باهاش هستم. اون گفت اگر از بابت تو مطمئن بودم هرگز به کس دیگه جواب مثبت نمی دادم ولی کاریست که شده و من راه بازگشت ندارم. درک این مسئله با توجه به این که حدود 4 روز قبل به اون شخص جواب مثبت داده بود برای من بسیار سخته.
    اصرار های بعدی من هم که شکل احساسی زیادی داشت نتیجه نداشت و کمی کار رو خراب کرد شاید. من حالا از چند موضوع شدیدا رنج می برم:
    1.بی نهایت پشیمون هستم که چرا قدر نعمت رو در وقتش ندونستم و به بهانه ها و ایرادات واهی که اهمیت چندانی هم نداشت این موقعیت رو خراب کردم.
    2.من با ایشون در طول رابطه، رفتار بسیار خوبی داشتم و رابطه ما روند رو به صعودی داشت به همین علت هم من به ازدواج جدی تر فکر کردم، ولی در عین حال چون اون موقع جدی نبودم، گاهی در برابر اشاره هایی که ایشون می کرد به آینده رابطه و منظورش ازدواج بود، جواب های امیدوار کننده ندادم و تا حدی مغرور هم بودم. ایشون می گه از این بابت شدیدا دلخوره که حق هم داره. ولی چرا گذاشت رابطه ای که از آینده اش مطمئن نیست گرم تر هم بشه؟ چرا همون موقع رابطه رو قطع نکرد؟
    3.ایشون موقعی رابطه رو قطع کرد که ما هیچ مسئله ای با هم نداشتیم، تغییر رفتارش در یک ماه اخیر مشخص بود، ولی درک نمی کنم چه طور به این سرعت تونسته من رو با اون پیش زمینه وابستگی عاطفی بذاره کنار و یکی دیگه رو جای گزین کنه.
    4.من نمی دونم آیا کاملا نا امید باشم (از نظر ایشون رابطه تمامه و می گه برو پی زندگی خودت ولی من ازش خواستم اگر 100% نمی تونه منو رد کنه بهم جواب رد نده، که نداد ولی گفت من شرایطو بررسی می کنم و یکی رو انتخاب خواهم کرد)، با توجه به این که به هر حال رابطه جدید شاید جذاب تر باشه، چون هر دو طرف سعی می کنن خودشونو بهتر از چیزی که هستن نشون بدن. یا این که نه، صبر کنم و بگذارم زمان مسائل رو روشن کنه. توجه داشته باشین که ایشون از هر نظر به جز این که گاهی با حرفام رنجوندمش منو آدم شایسته ای می دونه.
    5.رابطه ما رو غیر از یک دوست نزدیک هر دومون کسی ازش خبر نداشت، در حالی که رابطه جدید رو عملا همه افراد گروهی که شرح دادم ازش خبر دارن.
    من در حال حاضر احساس پشیمونی و زیان بسیار زیادی می کنم، چرا که آدمی رو به دور از وابستگی احساسی باهاش آشنا شدم و بررسی کردم و درست در آخرین لحظه به این شکل از دستم رفت (ظاهرا) چه باید بکنم؟
    رابطه ما حدود یک ماهه قطع شده و ایشون با شخص جدید رابطه برقرار کرده. ممنون می شم اگر منو از تجربه یا راهنماییتون بهره مند کنید. با تشکر.

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    189
    Array

    RE: من شدیدا افسوس می خورم

    4 سال با دست پيش كشيدي و با پا پس زدي!! حالا به نظر شما اين انتظار زيادي نيست كه اين خانم به خاطر شما به خواستگارش جواب منفي ميداد؟!!؟

    مگه علم غيب داشته كه بدونه شما برنامه آينده ات رو تغيير دادي و حـــــــــــــــــالا قصد داري به طور جدي بهش فكر كني!!؟

    شما 4 سال وقت داشتي كه به اين خانم يه اشاره يا نشانه اي نشون بدي كه به آينده رابطه با شما اميدوار باشه جناب اميـــــــــــــدوار!!

    حالا كه اين خانم بعد از اين مدت بدون هيچ نتيجه خاصي ميخواد اين رابطه رو تموم كنه به خودت اومدي!؟اندكي دير شده برادر....

    الان بايد به ايشون حق انتخاب بدي تا بتونه ازادانه انتخاب كنه شايد هم شما رو به اون دوست اجتماعي اش ترجيح داد!!

    خيلي خوبه كه خودتون هم حق رو به ايشون ميدي....

  3. 2 کاربر از پست مفید parnian1 تشکرکرده اند .

    parnian1 (سه شنبه 11 خرداد 89)

  4. #3
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,411
    امتیاز
    286,450
    سطح
    100
    Points: 286,450, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,556

    تشکرشده 37,047 در 6,993 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: من شدیدا افسوس می خورم

    با سلام
    خوش آمدید به تالار همدردی
    نام کاربری امیدوار که انتخاب کردید، خیلی عالی هست. انشاء الله همیشه در زندگی امیدوار باشید.

    اینکه تغییر نظر خودت را با او در میان گذاشتید خوبست. البته اگر زودتر در جریانش می گذاشتید بهتر هم بود.

    دقت کنید او حدود یکسال اجازه داده است به شما که تکلیف رابطه در دستان شما باشد. و شما هم بالا و پایین کرده اید. و حتی تاکید کردید قصد ازدواج ندارید و در انتها هم یکطرفه به بررسی دست زده اید.
    حالا شما هم مدتی به او فرصت دهید که حق انتخاب و تصمیم گیری داشته باشد. از آنجا که او در جریان علاقه شما هست. حتما با لحاظ کردن این علاقه تصمیم خودش را می گیرد.
    اگر شما را انتخاب کرد معلوم است آزادانه و با فکر این کار را کرده است و اگر هم رد کرد همینطور ...
    نیاز به فشار یا روشهای موازی دیگر نیست.

    به انتخابش احترام بگذارید. و صبور و امیدوار باقی بمانید.
    مطمئن باشید اگر شرایط شما و معیارهای شما برای او بهتر باشد با توجه به سابقه آشنایی طولانی تر و علاقمندی شما، حتما او شما را انتخاب می کند. مگر اینکه شرایط و معیارهای شما کاملا منطبق نباشد (از نظر او)

  5. 8 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (دوشنبه 10 خرداد 89)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 فروردین 90 [ 20:01]
    تاریخ عضویت
    1389-3-10
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    2,896
    سطح
    32
    Points: 2,896, Level: 32
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    119

    تشکرشده 119 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من شدیدا افسوس می خورم

    gh.sana: خیر من 4 سال این کار رو نکردم. ما تا یک سال پیش همکار هم بودیم و هیچ گونه تماس یا حرفی خارج از محیط کار و غیر از مسائل کاری با هم نداشتیم. از یک سال پیش هم رابطه من با ایشون عملا از طرف ایشون شروع شد. یعنی تماس هایی که خوب من هم اون ها رو بی جواب نگذاشتم.
    اولین باری که ما با هم بیرون رفتیم اواخر آبان ماه پارسال بود که باز هم باید تاکید کنم پیشنهاد از طرف ایشون بود و توجیه شون هم این بود که تو محل کار نمی تونم راحت باهات حرف بزنم. از کل دفعاتی که ما با هم بیرون رفتیم شاید 2 یا 3 بار بود که من پیشنهاد می دادم و برای ایشون روشن کرده بودم که ترجیح می دم اگه قراره با هم بریم بیرون بهتره ایشون پیشنهاد بده (به هر حال به نوعی شاید در برابر خانواده ایشون حس مسئولیت می کردم و این که من پیشنهاد بدم رو درست نمی دونستم).
    ایشون علم غیب نداشت ولی من در جریان تمام جزییات زندگیم قرارش می دادم و با کمی استدلال بسیار ابتدایی، واضح بود که روند زندگی من به کل تغییر کرده.
    شما هم اگه رفتار این خانم رو در برابر من می دیدی به من حق می دادی که بی نهایت تعجب کنم کسی که تا 10 روز پیش تا این حد با من راحت و مهربون بود و رابطه کاملا صمیمانه داشت چه طور با یه ای میل ساده می خواد همه چیز رو به هم بزنه. فکر می کنم شما خانم هستید، اگر این طوره آیا حاضرید در رابطه ای که هیچ امیدی به آینده اش ندارید همین طور جلو برید؟ (رو به بالا!). پس اگر این کار رو می کنید یعنی ناامید نیستید و رابطه از حدی که با یه ای میل همه چیز تمام شه مدت ها بود که گذشته بود.
    ضمنا باز هم اعتراف می کنم که شدیدا از این که این قدر دل دل کردم پشیمون و ناراحت هستم. سه هفته اس که عملا جریان زندگی من کاملا به هم ریخته، به حد کافی رنجور و پشیمون هستم، لازم نیست با فونت بولد و علامت تعجب های مکرر حالت تهاجمی به خودتون بگیرید دوست عزیز.
    مدیر همدردی:بی نهایت ممنون. بزرگوارید. من روز جمعه این تالار رو پیدا کردم و بسیار بسیار خدا رو شکر می کنم بابت این نعمتی که به من داد. باز هم متشکرم.

  7. 2 کاربر از پست مفید omidvar تشکرکرده اند .

    omidvar (سه شنبه 11 خرداد 89)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 27 دی 92 [ 02:28]
    تاریخ عضویت
    1389-2-06
    نوشته ها
    513
    امتیاز
    5,622
    سطح
    48
    Points: 5,622, Level: 48
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,129

    تشکرشده 1,123 در 399 پست

    Rep Power
    65
    Array

    RE: من شدیدا افسوس می خورم

    سلام و خوش اومدین
    اولا:خیلی خوش شانسین که مدیر همدردی جوابتونو دادناونم به این زودی
    دوما:از دست دوست خوبمون غزالهgh.sana ناراحت نشین چون:
    ایشون اکثرا (مخصوصا اخیرا) با این فونت و همینطوری مینویسن.تقریبا همه جا و نه فقط برای شما
    در ضمن منم هنوز کاملا به لحن بچه ها عادت نکردم شما که جای خود داری
    چه ربطی داشت؟
    بعضی از دوستان طرز بیانشون طوریه که شاید بنظر بیاد تند باشه(که گاهی هم هست)اما منم به این نتیجه رسیدم زود قضاوت نکنم مخصوصا از پشت نوشته
    سوما:بنظر منم منتظر باشین ایشون خودشون تصمیم بگیرن.اگه نشد چه بهتر که از همین الان راهتون جدا بشه تا اینکه در اینده و بعد از اضافه شدن به تعداد قربانیان
    ایشون دو سال از شما بزرگترن.این خودش کمی ریسکیه
    موفق باشین و ما رو بیخبر نذارین

  9. 2 کاربر از پست مفید lvlahtab تشکرکرده اند .

    lvlahtab (سه شنبه 11 خرداد 89)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 13 بهمن 91 [ 23:57]
    تاریخ عضویت
    1387-2-21
    نوشته ها
    582
    امتیاز
    6,583
    سطح
    53
    Points: 6,583, Level: 53
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    564

    تشکرشده 574 در 212 پست

    Rep Power
    74
    Array

    RE: من شدیدا افسوس می خورم

    سلام دوستان !
    ضمن اينكه براي آقاي اميدوار آرزوي خوشبختي و موفقيت ميكنم و هم كمي تا قسمتي حق رو به غزاله خانم ميدم و هم تا حدود زيادي با جناب مدير موافقم چون اگر اين خانم اينجا پست ميزدن هم بقيه اعضا جوابشو همين كاري كه الان كرده ميدادن!اميدوار باشيد ولي مثل همين خانم هر لحظه به خودتون احتمال تغيير اين زندگي رو بديد!به هر حال همونطوري كه خودتون گفتيد از اول پاي علاقه مندي از طرف شما نبوده پس ضرر عاطفي نكرديد!به اون خانم هم فرت بديد ولي انتظار نداشته باشيد!
    راستي چه سكوت سردي اينروزا اينجا حكمفرماست!
    موفق باشيد!

  11. کاربر روبرو از پست مفید niloofar 25 تشکرکرده است .

    niloofar 25 (سه شنبه 11 خرداد 89)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 فروردین 90 [ 20:01]
    تاریخ عضویت
    1389-3-10
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    2,896
    سطح
    32
    Points: 2,896, Level: 32
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    119

    تشکرشده 119 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من شدیدا افسوس می خورم

    lvlahtab: نمی دونستم! مدیر همدردی لطف دارن. راستش این که دو سال از من بزرگتره یکی از دغدغه های عمده من بود همیشه. ولی ببینید، من وقتی با دید واقع بینانه تر به مسئله نگاه می کنم می بینم این بزرگ تر بودن هیچ اثری تو رابطه ما نداشت. ایشون کاملا منو قبول داشت و از نظر روحی هم به مراتب از من شاداب تر و پر شورتر بود. به علاوه وقتی یه مورد خوب و شایسته پیدا می شه نباید اختلاف سن در این حد تعیین کننده باشه. البته من متاسفانه الانه که به این مسئله این طور نگاه می کنم. چشم هر خبری شد اطلاع می دم، ممنون.
    niloofar 25: ممنون از لطفتون، کارش درست هست و نیست. چرا یک ماه حتی یه اشاره هم نکرد که کس دیگه بهش پیشنهاد داده؟ با وجودی که من بارها می دیدم تو فکره و کلافه اس و ازش می پرسیدم چی شده و جواب این بود که هیچی. دوم، با من به شکل حذفی برخورد می کنه، شرط عقل اینه که وقتی دو تا پیشنهاد دارین روی هر دو فکر کنین نه این که یکی رو سعی کنین بالکل بذارین کنار. تو یه مدت کوتاه یک ماهه که نمی شه به چنان شناختی از نفر دوم رسید که نفر اول رو کنار گذاشت. حالا شاید بگین به شدت دلخوره، آیا این دلخوری در حدیه که یه عمر حاضر بشه با یکی دیگه زندگی کنه؟ ضمن این که در آخرین ملاقاتمون گفت چند روزه فکر می کنم ای کاش می شد زمان رو یک ماه عقب برد. این حرف سه هفته پیشه، پس یعنی حداقل تا اون موقع منو ترجیح می داد. چهار روز بعد به من گفت اون طرف هم پسر خوبیه و من بهش علاقه مند شدم! که بحث این رو پیش کشیدم که اگه واقعا نمی خوای جواب رد 100% به من بدی من ترجیح می دم امیدوار بمونم، که قبول کرد. اوایل علاقه ای نبود ولی بعدها تا حدی عادت و وابستگی به وجود اومد که الان هم بسیار آزار دهنده اس. باز هم ممنون.

  13. کاربر روبرو از پست مفید omidvar تشکرکرده است .

    omidvar (چهارشنبه 12 خرداد 89)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 فروردین 90 [ 20:01]
    تاریخ عضویت
    1389-3-10
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    2,896
    سطح
    32
    Points: 2,896, Level: 32
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    119

    تشکرشده 119 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من شدیدا افسوس می خورم

    می دونین، من موندم که اگر امیدوار بمونم، خوب هر موقع که بفهمم کار از کار گذشته، دوباره دچار یک شوک بزرگ روحی می شم. از طرفی هم هرچه سعی می کنم نمی تونم همه چیزو تموم شده بدونم و از فکرش بیام بیرون. موقعیت بسیار مشکلیه...

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 27 دی 92 [ 02:28]
    تاریخ عضویت
    1389-2-06
    نوشته ها
    513
    امتیاز
    5,622
    سطح
    48
    Points: 5,622, Level: 48
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,129

    تشکرشده 1,123 در 399 پست

    Rep Power
    65
    Array

    RE: من شدیدا افسوس می خورم

    خب شما نباید 100% امیدوار باشین تا شوک بزرگ خدایی نکرده بهتون وارد نشه
    در ضمن هر چه زودتر ایشون جواب بده براتون بهتره
    اما نباید ایشونو مستقیما تحت فشار بذارین
    سعی کنین زود جواب بدن

  16. کاربر روبرو از پست مفید lvlahtab تشکرکرده است .

    lvlahtab (سه شنبه 11 خرداد 89)

  17. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 فروردین 90 [ 20:01]
    تاریخ عضویت
    1389-3-10
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    2,896
    سطح
    32
    Points: 2,896, Level: 32
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    119

    تشکرشده 119 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من شدیدا افسوس می خورم

    شما پیشهادتون اینه که چه قدر منتظر بمونم؟ مثلا چند ماه زمان معقولیه برای این که این شخص بتونه یه مقایسه درست بکنه بین دو نفر؟ و در ضمن، من الان حس می کنم ایشون کمی حالت نا متعادل داره از نظر احساسی و خودش هم تا حدی شوکه هست. شاید اگه یه مقداری زمان بگذره، با دید بازتر و راحت تری مسئله رو بررسی کنه. در نتیجه فکر می کنم الان زیاد نباید نه روی جواب مثبت یا منفی که در ذهنش شاید داشته باشه حساب کرد.
    از این گذشته، بد نیست یه ماجرا رو هم تعریف کنم که هفته پیش اتفاق افتاد: هفته پیش رفته بودم محل کارم که ایشون هم اون جا کار می کنه (من به شکل پروژه ای اون جا کار می کنم)، در حد دو دقیقه صحبت مسائل غیر کاری شد که من ازشون بابت رفتارهای احساسیم بعد از ماجرا عذر خواستم. اون هم گفت به نظر می رسه همه چیز روشنه (شاید یعنی تصمیمم رو گرفتم، شاید یعنی فعلا این راهیه که باید تا تهش رفت، نظر شما چیه؟)، بهش گفتم درست ولی من خیلی پشیمونم از بابت دل دل کردنم، و اضافه کردم که اصلا احساس نا امیدی نمی کنم، ایشون گفت معمولا احساس آدم درست از آب در میاد، گفتم کاش این طور باشه. در طول روز هم پیدا بود که مقداری ناراحت و تو فکره. نمی دونم چرا اینا رو نوشتم، شاید برای این که دارم به هر نوع نشونه ای که بهم امید بده چنگ می اندازم! نظر شما در مورد تفسیر این حرفا چیه؟


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 50
    آخرين نوشته: پنجشنبه 18 آبان 96, 18:24
  2. خیلی دیر شد ولی تموم شد و الان من موندم یه دنیا افسوس
    توسط sahar1364 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 27
    آخرين نوشته: دوشنبه 24 فروردین 94, 10:53
  3. افسون و افسوس های زندگی اش
    توسط افسون3 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 01 مرداد 91, 11:55
  4. در دام افسوس
    توسط m.mouod در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 16 تیر 88, 06:19
  5. جاسوس شبكه
    توسط meme در انجمن کامپیوتر و اینترنت
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 06 مرداد 87, 10:29

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.